دوره ابهام
محمدرضا فرحی از ریسکهای پیشروی بازارها میگوید
وضعیت مجموعه بازارها پیچیدهتر شده است و پیشبینی آینده قیمتی از هر زمان دیگری دشوارتر؛ در چنین شرایطی، محمدرضا فرحی فارغالتحصیل مدرسه اقتصاد تولوز فرانسه اعتقاد دارد، دو سناریو را میتوان برای بازارها متصور بود؛ اگر وقایع سیاسی و اتفاقات آینده در سطح پیش از 13 دی باقی بماند، به احتمال زیاد نوسان زیادی در مجموع بازارها صورت نخواهد گرفت؛ در مقابل، اگر مجموعه ریسکهای سیاسی بهطور قابل ملاحظهای افزایش پیدا کند، احتمال اینکه تکانههای بیشتری را شاهد باشیم، افزایش خواهد یافت. به باور او، خطر یک جنگ ادامهدار، برگشت تحریمهای سازمان ملل، ورود به لیست سیاه FATF و ناترازی بودجه از جمله ریسکهای مهم پیشرو است.
وضعیت مجموعه بازارها پیچیدهتر شده است و پیشبینی آینده قیمتی از هر زمان دیگری دشوارتر؛ در چنین شرایطی، محمدرضا فرحی فارغالتحصیل مدرسه اقتصاد تولوز فرانسه اعتقاد دارد، دو سناریو را میتوان برای بازارها متصور بود؛ اگر وقایع سیاسی و اتفاقات آینده در سطح پیش از 13 دی باقی بماند، به احتمال زیاد نوسان زیادی در مجموع بازارها صورت نخواهد گرفت؛ در مقابل، اگر مجموعه ریسکهای سیاسی بهطور قابل ملاحظهای افزایش پیدا کند، احتمال اینکه تکانههای بیشتری را شاهد باشیم، افزایش خواهد یافت. به باور او، خطر یک جنگ ادامهدار، برگشت تحریمهای سازمان ملل، ورود به لیست سیاه FATF و ناترازی بودجه از جمله ریسکهای مهم پیشرو است.
♦♦♦
ارزیابی شما از واکنش بازارها نسبت به حمله تروریستی آمریکا و شهادت سردار سلیمانی به چه صورت است؟
این اتفاق مانند حمله به شاه در بازی شطرنج بود؛ این موضوع، شانس وقوع درگیریهای خیلی بیشتر را افزایش داد و همانطور که میدانید، بازار نسبت به درگیریهای مداوم و رفت و برگشتی که میتواند مقدمه جنگ باشد، بسیار حساس است. به نظر من ریزش بسیار سنگینی که در بازار سهام داشتیم، نشاندهنده همین موضوع بود. بسیاری از تنشها و درگیریهایی که بین ایران و آمریکا اتفاق افتاد، در بازار با واکنش جدی مواجه نشد؛ چون برداشت بازار این بود که این تنشها قابل کنترل است و دو طرف آن را مدیریت میکنند. در مورد اتفاق اخیر و شهادت سردار سلیمانی، از نظر من بازار چنین برداشتی نداشت و نشانه آن هم ریزش بورس و افزایش نوسان در بازارهای دیگر است.
البته بعضی از تحلیلگران گفتهاند حتی در چنین شرایطی، برخی از شرکتهای حقوقی نسبت به قبل خریدارتر شده بودند؟
اجازه بدهید آنچه دوستان عرض میکنند را به زبان دیگری بیان کنم؛ شما در هر اقتصادی، با حاصل جمع صفر (zero sum game) مواجه نخواهید شد؛ در سوی مقابل، حتی اگر مجموع تحولات منفی باشد، باز هم برخی با سودهای مثبت روبهرو میشوند.
مثلاً حتی در زمان تحریم ایران برخی از صادرکنندگان که همچنان امکان صادرات را دارند، ممکن است نمادشان به شدت افزایش پیدا کند و با وضعیت سود سرمایهای (capital gain) روبهرو شوند. به زبان سادهتر، ممکن است تحولات منفی موجب آن شود که مجموع بازار علامت منفی به خود بگیرد، ولی در همان شرایط هم عدهای از شرکتها، ممکن است به واسطه بهتر شدن شاخصهای کلیدی مالیشان، نماد سبز را در مقابل نام خود ببینند.
از نظر شما وضعیت بازار از این پس به چه صورت خواهد بود؟ درست است که ریسک بالا رفتن تنشها بیشتر شده و حتی عنوان میشود که احتمال جنگ وجود دارد، ولی آیا مجموعه بازارها، شبح درگیری نظامی را جدی میگیرند یا پس از واکنش هیجانی به حمله تروریستی آمریکا، شاهد آرامش بازارها خواهیم بود؟
بحث در این زمینه واقعاً مفصل است و توضیح علمی آن دشوارتر. اما از یک زاویه موضوع را بررسی میکنم. یک فرآیند داریم که با نام آپدیت کردن یا همان بهروزرسانی باورها شناخته میشود. وقتی بازاری حدس بزند که اتفاقی در شرف وقوع قرار دارد، قبل از آنکه این اتفاق رخ دهد، بازار خودش را با آن رخداد هماهنگ میکند. مثلاً شما فرض کنید در بازار، باور عمومی این است که دلار شش هزارتومانی قرار است 8، 10 یا حتی 12 هزار تومان شود؛ کسی از وقوع این رخداد مطمئن نیست، ولی باور به آن، موجب میشود که در همان زمان سیر گرانیها را ببینید و حتی شاهد افزایش قیمت در بخشی از بازار سهام باشید، چراکه بازارها خودشان را با باورهای جدید آپدیت میکنند.
فکر میکنم در قیمتهای فعلی بخش مهمی از نوسان که به دلیل تنش بین ایران و آمریکاست، قبلتر در بازار لحاظ شده است؛ یعنی چنین نیست که این موضوع برای بازارها جدید باشد و آنها پیشتر هم نسبت به تنشهای دو کشور واکنش خود را نشان دادهاند. در قیمتهای اخیر نیز در واقع بخشی از تنش منعکس شده است؛ حتی پیش از شهادت سردار سلیمانی، هم بخشی از تنشها در قیمتها انعکاس یافته بود.
بگذارید مساله را با یک مثال بیشتر تشریح کنم. اگر بین آلمان و انگلیس در همین لحظه درگیری رخ دهد، واکنش بازارهای هر دو کشور بسیار شدید خواهد بود؛ چراکه این دو کشور پس از جنگ جهانی دوم تقریباً هیچ درگیری خاصی با هم نداشتهاند و در دهههای اخیر هم تبدیل به متحد شدهاند. در واقع بازار هیچ دیدی نسبت به افزایش تنش بین این دو ندارد و وقوع درگیری میان آنها، بازار را دچار شوک آنی میکند.
اما در مورد بازار داخلی، معاملهگران مدتهاست با ریسک تنش با آمریکا آشنا هستند. بعد از انتخاب آقای ترامپ، بازارها، از این موضوع ریسک او آگاهی داشتند؛ بعد از خروج ایشان، مجموع بازارها بالا رفتن ریسک را جدیتر گرفتند و پس از خروج از برجام و پیش از آغاز رسمی تحریمها، مجموع بازارها واکنش خود را بار دیگر بروز دادند.
تنش جدید شوکآور و سنگین بود؛ ولی بخشی از معاملهگران قبلتر به احتمال افزایش تنشها واکنش نشان داده بودند و این بار دیگر وارد بازار نشدند. به عبارت سادهتر بازار از قبل تا حدی آمادگی افزایش تنشها را داشت، ولی حمله تروریستی آمریکا از جهت غیرمنتظره بودن و احتمال بالای پاسخ ایران، موجب شد بازارها تا حدی هم واکنش هیجانی از خود نشان دهند.
تصور میکنید در شرایط فعلی ریسک افزایش نوسان در کدام بازار بالاتر است و کدام بازارها میتوانند آرامش بیشتری را تجربه کنند؟ مثلاً آینده بازار ارز، مسکن، طلا یا خودرو از لحاظ نوسان چگونه خواهد بود؟
دو یا سه روز به نظر من مقطع زمانی کوتاهی است و نمیتوان آن را مبنای تحلیل قرار داد. واقعیت این است که شدت نوسانات، بیشتر بستگی به تحولات آینده خواهد داشت و در مقطع کنونی نمیتوان نظر قطعی داد؛ تنها میتوان بر اساس ریسکها، سناریوهای پیشرو را بررسی کرد.
همانطور که گفتم اگر این تحولات خدایناکرده به سمت جنگ برود، وضعیت نوسانی میتواند تشدید شود. با این حال، اگر اتفاق غیرمترقبهای رخ ندهد، هیچ کدام از بازارها جذاب نخواهند بود؛ چه مسکن چه خودرو و چه ارز و طلا. تمایل دارم این صحبت دکتر عبده تبریزی را هم تکرار کنم. کسی که دلار داشته باشد و این ارز با افزایش قیمت پنجبرابری مواجه شود، نمیتواند بگوید سودی کرده است، چراکه این دلار هم با خودش میزان زیادی تورم ایجاد میکند. او با خرید دلار تنها از ضرر عمده خود جلوگیری کرده است. هیچ کدام از داراییهایی که نام بردید سازنده و مولد برای اقتصاد نیستند؛ این داراییها تنها جلوی ضرر را خواهند گرفت. آنها این نقش را دارند که سرمایهای را که به دست آوردهاید از دست ندهید. با این توضیحات، باید بگویم اگر تنشها بیشتر شود، ممکن است تمام بازارها صعودی شوند، اما افزایش آنها با تورم زیاد مواجه میشود؛ در نتیجه نمیتوان گفت خریداران این بازارها سودی کردهاند؛ تنها میتوان گفت ضرری متوجه آنها نشده است.
بازارها در ماههای آتی با چه ریسکهایی روبهرو هستند؟ بهطور مثال آیا تصویب نشدن لوایح مربوط به FATF یا نوع بسته شدن بودجه میتواند قیمتها را نوسانی کند؟
به نظر من حتی اگر اتفاقات اخیر صورت نمیگرفت، ریسک برخی از رخدادها مانند همین FATF در بازار وجود داشت. قضیه مربوط به لوایح پولشویی خیلی ادامهدار شده است و اگر به سرانجامی نرسد، ممکن است بازارها را دچار شوک کند.
در واقع من معتقدم، FATF ریسک بزرگی است و با اتفاقهایی که اخیراً افتاد، احتمال تصویب آن کاهش پیدا کرده است. نمیگویم دیگر هرگز تصویب نمیشود، ولی ممکن است بیشتر طول بکشد. بعید میدانم در شرایطی که نزدیک شهادت سردار سلیمانی هستیم، مجمع تشخیص، لوایح مربوط به آن را تایید کند. بازارها قبلتر تصور میکردند که این لوایح در نهایت تصویب خواهد شد. اما اگر این اتفاق رخ ندهد، با توجه به تبعاتی که میتواند برای ایران داشته باشد اثرش را بر بازارهای داخلی مانند بورس و ارز خواهد گذاشت. به نظر من در مورد بودجه نیز یک ناترازی عجیب وجود دارد. یعنی اگر به اعداد و ارقامی که دولت در بودجه آورده است دقت کنید، میبینید که ظاهراً همه چیز تراز به نظر میآید. اما این تراز چطور صورت گرفته است؟ قرار است هزینههای دولت از طریق درآمدهایی وصول شود که تحقق آن بسیار دشوار به نظر میرسد.
این مسائل میتواند بیانگر آن باشد که سال مالی 99، سال سختی خواهد بود. هم از جهت اینکه تحریمهای بینالمللی میتواند سختتر شود، مشخصاً به خاطر FATF و هم از جهت احتمال بیشتر شدن تحریمهای یکجانبه آمریکا. همه اینها میتواند درآمد نفت و وصول آن را دشوارتر کند. ناترازی بودجه هم همانطور که گفتم وجود دارد و ممکن است درآمدهای دولت تحقق پیدا نکند. در نتیجه ریسکهای پیشرو را جدی میبینم؛ تفاوت این ریسکها با شوک ناشی از شهادت سردار سلیمانی به تدریجی بودن آن بازمیگردد. بازارها به شهادت سردار سلیمانی یک واکنش آنی، دفعتی و ناگهانی داشتند، ولی ریسکهای ناشی از تحریم به تدریج خود را نشان خواهند داد. البته از آنجا که این ریسکها ذرهذره تاثیر میگذارند، کمی هم میتوانند قابل کنترلتر باشند.
با این وضعیت شما تصور میکنید سال 99 از سال 97 هم سختتر باشد؛ به نظر شما این ریسکها را چگونه میتوان کاهش داد که شاهد شوک خاصی در بازارها نباشیم؟
در شرایط کنونی، پیدا کردن یک راهحل که به وسیله آن اوضاع در کوتاهمدت بهبود معناداری پیدا کند، دشوار است. با توجه به اوضاع کنونی، امکان اینکه طرفین به دنبال حل مشکلات و مناقشات خود باشند، بسیار کم شده است، پس مذاکرهای به زودی در کار نخواهد بود. تعامل با کشورهای غربی به خودی خود دشوار بود و با توجه به شهادت یکی از سرداران بزرگ ایرانی، صدای کسانی که در داخل به دنبال مذاکره بودند، ضعیفتر خواهد شد یا حتی از مواضع پیشین خود عدول خواهند کرد.
متاسفانه بازارها خیلی به هدف، دلیل و فلسفه توجهی نمیکنند و بیشتر به عدد و رقم توجه دارند. با توجه به شرایط کنونی بعید میدانم حداقل تا انتخابات آمریکا در نوامبر سال آتی، کسی برای کاهش تنشها بتواند اقدامی کند و راهکاری ارائه دهد. با این حال، چنانکه گفتم در صورتی که سطح تنشها زیاد هم بالا نرود، ظرفیت زیادی برای نوسانی شدن بازارها وجود نخواهد داشت.
در شرایط کنونی همانطور که گفتید انتظار میرود ایران از غرب فاصله بیشتری بگیرد؛ برخی تحلیلگران با توجه به اوضاع کنونی اعتقاد دارند اگر ایران در جهت تنشزدایی با کشورهای منطقه چون عربستان و امارات حرکت کند، میتواند تا حدی فشارهای بیشتر اقتصادی را تاب بیاورد؛ به عنوان مثال، عدهای میگویند بهبود روابط ما با امارات در ماههای گذشته در مدیریت بازار ارز بسیار موثر بوده است؛ به نظر شما، چنین سیاستی میتواند واقعاً به آرامش بازارها کمک کند؟
چنین سیاستی قطعاً به بهبود اوضاع کمک میکند؛ ولی میزان وزنی که برای این عامل در نظر میگیرید مهم است. آیا یک درصد اثر سایر ریسکهای بیرونی را کاهش میدهد یا 70 درصد! دو مساله وجود دارد. از یک طرف میان سیاستهای این کشورها و آمریکا همبستگی زیادی وجود دارد. بنابراین نمیشود با امارات رابطه عالی، ولی رابطه بسیار بدی با آمریکا داشت. همین موضوع در مورد عربستان آن هم با هیات حاکمه کنونیاش صادق است. من متاسفم که اینگونه است ولی بهتر است آن را به عنوان یک واقعیت بپذیریم. مساله دوم این است که این اتفاق میتواند تنفس مصنوعی ایجاد کند. یعنی بهطور مثال اگر رابطه ما با امارات بهبود یابد و برخی از مبادلات از طریق درهم صورت بگیرد، گشایشی خواهد بود؛ ولی اگر سطح تبادلات از مقداری بالا برود، بعید میدانم که آمریکا نسبت به آن با توجه به تنش با ایران واکنشی نشان ندهد. با توجه به ترور سردار سلیمانی، چنانکه گفتم، بعید میدانم تا نوامبر 2020 اتفاقی در جهت حل تنشها رخ دهد.
برخی از تحلیلگران اعتقاد دارند دلار و سکه و حتی شاخص بورس تهران، شوکهای زیادی را تجربه کردهاند و به خاطر شوکهای قبلی دیگر ظرفیت جهشهای آنی را ندارند. در واقع بخشی از تقاضا در گذشته وارد بازار شده و قیمتها چند برابر شدهاند. در چنین شرایطی تقاضایی به آن صورت وجود ندارد که بتواند بازارها را دوباره دچار نوسان کند؛ به نظر شما این دیدگاه تا چه حد به واقعیت نزدیکتر است؟
واقعاً نمیتوان نظر مشخصی در مورد آینده بازارها داشت. ولی میتوانم اینگونه بیان کنم که اگر همین شرایط فعلی ادامه پیدا کند، دیدگاهی که بیان کردید، درست است و اتفاق خاصی در بازارها رخ نخواهد داد و شاهد شوکهایی از جنس دو سال اخیر در هیچ کدام از بازارها نخواهیم بود. ولی در صورتی که خداینکرده اتفاقی مانند جنگ رخ دهد و ایران ناچار شود برای یک جنگ در جریان، هزینههای لازم را تامین کند، دچار کمبود عرضه ارز خواهیم شد و احتمال رشد پلکانی در آن صورت وجود خواهد داشت. در واقع جنگ مصرف دلاری دارد و همین موضوع هم بهطور واقعی بازار را تحت تاثیر قرار میدهد. به هر حال، خرید تجهیزات نظامی و جنگی و سامانههای دفاعی، خرید مواد اولیه، همه و همه نیاز به ارز دارند. در چنین شرایطی، توان تامین ارز برای مصارف دیگر کاهش مییابد و کمبود ارز میتواند بازار را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال تکرار میکنم، اگر اتفاق خاصی رخ ندهد و تنشها در سطحی کنترلشده باقی بمانند، بعید میدانم جهش ناگهانی حداقل در بازار داشته باشیم. بهطور خلاصه، اگر وارد فازی شویم که شرایط بنیادی اقتصاد تغییر کند، طبیعتاً نوسانات هم افزایش پیدا میکند. بهطور مثال، اگر خدایناکرده، وارد جنگ رسمی شویم که نیازمند صرف بخش زیادی از بودجه برای مصارف نظامی باشد؛ اگر با تحریمهای گسترده بینالمللی روبهرو شویم و بهطور مثال تحریمهای سازمان ملل بازگردد، میتوان انتظار تغییرات جدیدی را در مجموع بازارها داشت.
با این حال چنانکه گفتم، اگر سطح اتفاقات در حدی بماند که پیش از شهادت سردار سلیمانی وجود داشت، قیمتها بالا و پایین زیادی را تجربه نخواهد کرد.
برخی از کارشناسها معتقدند در شرایط فشار بیرونی میتوان با استفاده از توسعه سیاسی در داخل، اصلاحات اقتصادی را ایجاد کرد که بتواند ما را در برابر افزایش تنشها مقاومتر کند. به نظر شما برای گذر از ریسکهای اقتصادی و احتمال شوکهای اقتصادی این راهحل میتواند مورد استفاده قرار گیرد؟
من با این راهکار موافقم و فکر میکنم، یکی از گمشدههای پازل فعلی ما همان انتظارات مردم است. بخشی از انتظارات بازار هم در واقع همان انتظارات مردم است. اگر ارتباط با مردم افزایش پیدا کند، ذهنیتی که در مردم و حاکمیت ایجاد میشود، مشترک و به هم نزدیکتر خواهد بود و احتمال اثرگذاری ریسکهایی را که در این مصاحبه نام بردیم، بسیار کمتر میکند. علاوه بر این اگر یک مقدار سیاستهای اقتصادی اصلاح بشود و با مردم صادقانه در مورد آن صحبت شود، هم میتوان ریسکها را کمتر کرد. نباید اصلاحات اقتصادی را آنگونه انجام داد که در مورد تعدیل قیمت بنزین صورت گرفت. مردم شب خوابیدند و صبح متوجه شدند، قیمت بنزین چند برابر شده و آن کس که مسوولیت این کار را داشت، قهقههزنان عنوان کرد که من نیز از این موضوع خبر نداشتم. این مساله، بیاعتمادی عمومی به اصلاحات اقتصادی را افزایش داد و برای اصلاحات آینده قطعاً باید در ابتدا نظر مردم را جلب کرد.
اگر مردم احساس کنند که افراد لایقی اصلاحات اقتصادی را انجام میدهند و برای آنها هم به روشنی دلیل این اصلاحات توضیح داده شود، میتوان به بهبود اوضاع امیدوار بود.