در فضای بسته، اقتصادی باقی نمیماند
حسین عباسی از تبعات قطع ارتباطات ایران با جهان میگوید
در کنار فهرست بلندبالای نااطمینانیهای اقتصادی، باید احتمال قطع دسترسی به اینترنت را هم اضافه کرد. احتمالی که حسین عباسی آن را کم میداند اما معتقد است که اگر چنین شود، ایران احتمالاً برای همیشه از گردونه اقتصاد جهانی حذف میشود و کنار کشورهایی چون ونزوئلا، زیمبابوه و ترکمنستان قرار میگیرد. کشورهایی که دیگر نه نامی از آنها در اقتصاد جهان میشنویم و نه نشانی میبینیم. استاد اقتصاد دانشگاه مریلند میگوید مشکلات تحریم و نرخ رشد نزدیک به صفر درصد کم نبود حالا شما تصور کنید که اینترنت هم در ایران قطع شود.
در کنار فهرست بلندبالای نااطمینانیهای اقتصادی، باید احتمال قطع دسترسی به اینترنت را هم اضافه کرد. احتمالی که حسین عباسی آن را کم میداند اما معتقد است که اگر چنین شود، ایران احتمالاً برای همیشه از گردونه اقتصاد جهانی حذف میشود و کنار کشورهایی چون ونزوئلا، زیمبابوه و ترکمنستان قرار میگیرد. کشورهایی که دیگر نه نامی از آنها در اقتصاد جهان میشنویم و نه نشانی میبینیم. استاد اقتصاد دانشگاه مریلند میگوید مشکلات تحریم و نرخ رشد نزدیک به صفر درصد کم نبود حالا شما تصور کنید که اینترنت هم در ایران قطع شود. آن هم در شرایطی که کشورهای دنیا در حال حرکت به سمت اینترنت نسل جدید و تجربه سرعت بالاتر هستند. سوال دیگری که عباسی به آن جواب میدهد این است که قطع دسترسی به اینترنت، در کره شمالی چه تبعاتی داشته است؟ او میگوید اقتصاد هر کشوری حتی اگر سوئیس هم باشد، با قطع ارتباط با جهان رو به افول میرود. مدافعان اینترنت ملی، مساله امنیت را مطرح میکنند اما این اقتصاددان میگوید من هم قبول دارم که امنیت و بقای سیاسی از اولویت برخوردار است. اما باید دید چگونه و با چه قیمتی قرار است این امنیت را ایجاد کنیم. شما همیشه میتوانید با سوزاندن تر و خشک، امنیت برقرار کنید. اما این نشانه بلوغ سیاسی نیست. بلوغ سیاسی یعنی شما قدرت تشخیص داشته باشید. شاید با قطع دسترسی به اینترنت جهانی، بتوان امنیت را برقرار کرد، اما فراموش نکنیم که اقتصادی باقی نمیماند.
♦♦♦
قطع اینترنت در هفته آخر آبانماه 98، گویا به مذاق بسیاری خوش آمده و حالا کمکم زمزمه جایگزینی اینترنت ملی با اینترنت جهانی را مطرح کردهاند. سوالی که پیش میآید این است که آیا در دنیای امروز قطع این ارتباط شدنی است؟
پاسخ این سوال بستگی به اقتصاد کشوری دارد که درباره آن حرف میزنیم. اگر درباره کشوری حرف میزنیم که اقتصادی پویا و رو به رشد دارد، قطعاً قطع اینترنت شدنی نیست و امکان ندارد و اگر جز آن باشد، باید نگران بود. این سوال، همان سوال مشهور اقتصاد توسعه است که ظرفیت رشد اقتصادی و مهمتر از آن ظرفیت نزول و افول یک اقتصاد تا چه حد است؟ متاسفانه جواب این سوال این است که اصولاً کشورها برای رشد اقتصادی با محدودیتهای بیشتری مواجهاند تا برای افول اقتصادی. اقتصادها میتوانند به دلیل تصمیمات بد سیاستمداران افول کنند و این افول میتواند برای دههها ادامه پیدا کند و یک کشور ثروتمند را به فلاکت بکشاند. نمونه چنین کشورهایی کم هم نیست. از ونزوئلا و زیمبابوه بگیرید تا آرژانتین قرن قبل و سوریه و عراق. این کشورها به سادگی به دلیل تصمیمات نادرست، از چرخه توسعه خارج شدند و گرفتار چرخه افولی شدهاند که گویا انتها ندارد. اما مهمتر از اینکه آیا قطع اینترنت شدنی است یا نه، توجه به پیامدهای آن است. ما قطع ارتباط با جهان در حوزههای دیگر را دیدهایم و میدانیم چه مشکلاتی ایجاد میکند. اگر شما نرخ رشد اقتصاد ایران در 50 سال اخیر را بررسی کنید به نتایج جالبی میرسید. دقیقاً روند نزولی نرخ رشد اقتصادی ایران از زمانی آغاز شد که ایران گرفتار تحریم شد. یعنی از حوالی سال 87 تصمیمات بد داخل ایران با تحریمها ترکیب شد و نتیجه این بود که نرخ رشد اقتصادی ایران در یک دهه 87 تا 98، نزدیک صفر بوده است. شما میدانید نرخ رشد اقتصادی صفر به چه معناست. این به آن معناست که کشور از چرخه پیشرفت و گردونه اقتصادهای دنیای امروز خارج میشود. زیمبابوه، ونزوئلا، اتیوپی، ترکمنستان و سوریه از جمله کشورهایی هستند که از گردونه دنیای امروز خارج شدهاند. مشکلات تحریم و نرخ رشد نزدیک به صفر کم نبود حالا شما تصور کنید که اینترنت هم در ایران قطع شود. آن هم در شرایطی که کشورهای دنیا در حال حرکت به سمت اینترنت نسل جدید و تجربه سرعت 5G هستند. الان در همه دنیا صحبت از این است که صد درصد جمعیت به اینترنت ارزان و پرسرعت دسترسی داشته باشند. ضرورت دسترسی به اینترنت در جهان کنونی، مانند ضرورت آموزش و بهداشت و واکسیناسیون در سالهای قبل است. قطع چنین ارتباطی مانند این است که شما آموزش را قطع کنید، یا واکسیناسیون و امثال آن را. بزرگترین حسن اینترنت این است که هزینه مبادله را کاهش میدهد. کاهش هزینه مبادله به معنای افزایش حجم مبادلات است و مبادله اساس پیشرفت اقتصاد است. حالا اگر اینترنت قطع شود، کمترین نتیجهاش این است که هزینه مبادله به شدت بالا میرود و بهتر بگویم امکان مبادله با جهان خارج قطع میشود. با این کار، ایران از گردونه کشورهایی که در حال توسعه است، خارج میشود و در فهرست کشورهایی قرار میگیرد که یا درجا میزنند یا در حال پسرفت هستند.
تجربه نزدیک قطع اینترنت برای همه ما تجربه کره شمالی است. تبعات آن در این کشور چه بوده است؟
جواب این سوال تککلمهای نیست. ظرفیت افول برای هیچ اقتصادی در هیچ جای جهان محدود نیست. هر اقتصادی اگر سیاستهای نادرست اتخاذ کند افول میکند و برای این افول حد و مرزی وجود ندارد. کره شمالی نمونهای است که پا به پای کره جنوبی رشد میکرد اما الان نزدیک چهار دهه است که سیاستهای خطا را اجرا کرده و درهای خود را به روی دنیا بسته و به این روز افتاده. اقتصاد هر کشوری حتی اگر سوئیس هم باشد با قطع ارتباط با جهان رو به افول میرود. در این شرایط چقدر احتمال دارد که ایران شبیه کره شمالی شود؟ من احتمال آن را بسیار کم میدانم. فکر نمیکنم که در شرایط معقول چنین اتفاقی بیفتد. همه مردم و مسوولان به قطع موقتی اینترنت در ایران اعتراض کردند. همین قابلیت اعتراض، نشان میدهد که چنین احتمالی در ایران بسیار پایین است.
در کنار کره شمالی کشوری مانند چین را هم داریم، کشوری که با وجود محدودیتهای ارتباطی با دنیا، اقتصادی به شدت توسعهیافته دارد. چین شاید مثال نقضی باشد برای افول یک اقتصاد در شرایط قطع اینترنت.
چند نکته درباره چین وجود دارد. اولاً چین کاملاً هوشمندانه این کار را انجام داده و مهمتر از آن اینکه از 40 سال قبل به این طرف که اصلاحات در این کشور آغاز شده، چین مدام به سمت کاهش محدودیتها حرکت کرده نه افزایش محدودیتها. چین با کاهش محدودیتها توانست به این نرخ رشد اقتصادی برسد. محدودیتها در این کشور در حال کاهش است. ارتباط دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی چین با دنیا کاملاً گسترده است. استادان عالیرتبه جهان بدون هیچ محدودیتی در دانشگاههای چین تدریس میکنند، شرکتهای اقتصادی چین با کل دنیا در تماس هستند. مراکز تحقیقاتی چین، مدیران خود را از کشورهایی چون آمریکا انتخاب میکنند. شما فقط دارید محدودیت را میبینید. اما کاهش آن را نمیبینید. با وجود رفع محدودیتها، باز هم به چین هشدار دادهاند که باید به سمت کاهش بیشتر آنها برود وگرنه از نرخ رشد اقتصادی دورقمی باز میماند. الان چین هنوز در دورهای است که میتواند با بهکارگیری کارگر ارزان نرخ رشد اقتصادی ایجاد کند. اما این مزیت کمکم در حال پایان است و این کشور تنها در صورتی میتواند نرخ رشد اقتصادی خود را افزایش دهد که از همه ظرفیتهای دانش بشری استفاده کند.
گاهی دانشجویان از من میپرسند که آیا چین از نظر درآمد سرانه میتواند از آمریکا عبور کند؟ من میگویم اگر چین روزی به درجهای از راحتی و آزادی برسد که فعالان دانشگاهی و صنعتی آن بتوانند ایدههایشان را به راحتی عنوان و سرمایه لازم برای آن را جذب کنند، آن زمان چین میتواند از نظر نوآوری به آمریکا و اروپای غربی نزدیک شود. بزرگترین مزیت جوامع دارای آزادیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این نیست که اشتباه نمیکنند، این است که اشتباهات را زود اصلاح میکنند. حال اگر چین محدودیتها را بیشتر کند، ممکن است نتواند اشتباهات را اصلاح کند و تصمیم درست بگیرد و اگر محدودیتها را کم کند، میتواند رشد کند. یکی از مواردی که در چین و ایران میدیدیم این بود که بخش خصوصی واقعی از مقدار مشخصی نمیتوانست بزرگتر شود. اما شرکت علیبابا الان نمونه یک شرکت خصوصی چینی و یکی از بزرگترین شرکتهای دنیاست. محدودیتهای ایران در چین وجود ندارد. در چین بازارها روان کار میکنند. بخشی از فعالیت اقتصادی این است که شما اجازه دهید ایدهها شکل بگیرند، پرورش پیدا کرده و ثروت ایجاد کنند. هرچقدر شما برای این فعالیتها محدودیت کمتری بگذارید کشور توسعهیافتهتری هستید و اقتصاد شما بهتر و زودتر رشد میکند. حالا به ایران برگردیم. در فضای مجازی، کسبوکارهایی پا گرفته و فعالیت میکنند. مانند فروشگاههای آنلاین بسیار کوچک. اینها هر مقدار هم که کوچک باشند، فعالیت اقتصادی دارند، ثروت ایجاد میکنند و رفاه مردم را افزایش دادهاند. شما با بستن اینترنت، این بخش را نابود میکنید و به موازات آن رفاه و رشد اقتصادی را هم از بین میبرید. نمونه کشورهایی که رشد پایین و منفی تجربه کردهاند زیاد است. ترکمنستان، نمونهای است که سیاستمداران آن محدودیتهای اقتصادی برای این کشور ایجاد کردند و سبب شدند که شما هیچ نامی از ترکمنستان در هیچ کجای دنیا نشنوید. این اقتصاد اصلاً نمیتواند تکان بخورد. محدودیتهایش بسیار است. از محدودیت کار و فعالیت گرفته تا حضور شرکتهای خارجی. تاجیکستان نمونه دیگری است. اینها همه از گردونه اقتصاد جهان خارج شدهاند. ما هم میخواهیم ایران را از گردونه اقتصاد خارج کنیم؟
کشمکش میان طرفداران ارتباط با خارج و داخل چه تبعاتی دارد؟
عدم قطعیت، بزرگترین لطمهای است که این کشمکش ایجاد میکند و عدم قطعیت و نااطمینانی برنامهریزیهای بلندمدت را مختل میکند. بزرگترین تفاوت اقتصادهای دارای رشد اقتصادی بالا و ضعیف میزان نوسانات و نااطمینانیهایی است که فعالان آن تجربه میکنند. اگر نرخ رشد اقتصاد ایران در نیمقرن گذشته را بررسی کنید، میبینید که بهترین نرخ رشد اقتصاد ایران در فاصله سالهای 78 تا 87 محقق شد. در آن دوره واریانس اقتصادی (نوسانات و نااطمینانی اقتصادی) کم بود. تصمیمات بلندمدت را وقتی میتوان در عرصه اقتصاد گرفت که اقتصاد و متغیرهای ما، نوسان بالا نداشته باشند. وقتی درباره بود و نبود اینترنت در ایران تنش وجود داشته باشد، این سیگنال را به تمام فعالان اقتصادی میدهد که اقتصاد ناامن است. برنامهریزی و سرمایهگذاری بلندمدت نکنید. اگر بخواهیم از نظر آماری صحبت کنیم، وقتی واریانس بالاست، نمیتوانید پیشبینی دقیقی داشته باشید و هزینه پوشش ریسک بالا میرود.
یعنی میزان اطمینان اقتصادی و سرمایهگذاری کم میشود؟
دقیقاً. اگر دقت کنید بسیاری از فعالان اقتصادی در ایران بخشی از سرمایه خود را صرف خرید زمین و ساختمان میکنند. چرا؟ چون میخواهند از خود در برابر ریسک اقتصاد محافظت کنند.
چند سال قبل یکی از دوستان من در کنار فعالیت اقتصادی، بخشی از سرمایه خود را صرف خرید یک ساختمان کرده بود و به عبارتی این بخش از سرمایه خود را یکجا خوابانده بود. میگفت اگر اوضاع اقتصادی به هم ریخت، حداقل با فروش این ملک هزینهها را میدهم و زندان نمیافتم! وقتی اقتصاد به سمتی میرود که نااطمینانی وجود دارد، افراد بخشی از سرمایه خود را از گردونه اقتصاد خارج میکنند و در جایی میخوابانند. در این حالت نرخ رشد اقتصادی کاهش مییابد چون سرمایهگذاری کم میشود. این روند اگر ادامه پیدا کند، بسیاری از سرمایهگذاریها انجام نمیشود، فعالیتها مختل میشود، بسیاری از شرکتها رشد نمیکنند و نرخ رشد اقتصادی کاهش مییابد. وقتی نرخ رشد اقتصادی کاهش مییابد، یعنی رفاه جامعه کم میشود. ما از دوره تحریمها تاکنون، یک دهه به طور متوسط نرخ رشد نزدیک صفر درصد را تجربه کردهایم. اقتصادی که نرخ رشد آن نزدیک صفر است، یعنی روزبهروز رفاهش کم میشود، تعداد فقرا بیشتر میشود و طبقه متوسط به سمت کالاهای ضروری میروند و سرمایهگذاری در تحصیلات و بهبود وضع آینده کم میشود.
اقتصاد ایران یک دهه قبل نرخ رشد اقتصادی نزدیک به صفر داشته، الان تحریم است و فعالان اقتصادی باید تلاش کنند تا تحریمها را دور بزنند و راهی برای تجارت پیدا کنند. در این شرایط چه میشود که عدهای از بستن داوطلبانه تمام راههای ارتباطی دفاع میکنند؟ مدافعان قطع اینترنت و قطع ارتباط با جهان چه میخواهند؟
آنها مساله امنیت را مطرح میکنند. من هم قبول دارم که امنیت و بقای سیاسی از اولویت برخوردار است. اما باید دید چگونه و با چه قیمتی و با چه درصد خطایی قرار است این امنیت را ایجاد کنیم. برای بررسی این موضوع من از سیستم قضایی و احتمالات آماری و اقتصادسنجی مثالی میآورم چون این دو به هم نزدیکاند. در یک سیستم قضایی وقتی شما متهمی را دستگیر میکنید باید با کمک شواهد و مدارک متوجه شوید که فرد مجرم است یا نه. در جریان بررسی در سیستم قضایی ممکن است دو خطا رخ دهد، خطای نوع اول این است که یک آدم بیگناه را روانه زندان کنید، خطای نوع دوم این است که یک فرد خطاکار را آزاد کنید. کاهش این دو به صفر غیرممکن است. پس شما باید دقت کنید که خطا را به حداقل برسانید. نه اینکه همه متهمان را آزاد کنید یا همه را مجرم اعلام کنید.
در بحث امنیت هم شما میتوانید همه مبادلات با دنیای خارج را قطع کنید و به امنیت پلیسی مانند کره شمالی دست پیدا کنید. به این معنا که هر فرد مظنونی را بگیرید و راه هر ارتباطی را ببندید. در این حالت شما خطای شماره یک را به صفر رساندهاید. اما خطای شماره دو را زیاد کردهاید. یعنی تعداد زیادی آدم بیگناه را گناهکار تشخیص دادهاید و کارهای مشروع را ممنوع کردهاید تا بتوانید چند مورد محدود نامشروع و خطا را کنترل کنید. یافتن نقطهای که مجرمان با احتمال زیاد دستگیر شوند و افراد بیگناه با احتمال بالا آزاد شوند، نشانه بلوغ سیاسی یک جامعه است. شما همیشه میتوانید با سوزاندن تر و خشک، امنیت برقرار کنید. اما این نشانه بلوغ سیاسی نیست. بلوغ سیاسی یعنی شما قدرت تشخیص داشته باشید. به صورت خلاصه باید بگویم که ملاحظات امنیتی چیزی است که همه سیاستمداران و کشورها دارند. اما مساله این است که ملاحظات امنیتی را تا کجا میتوان گسترش داد. بعد از حادثه 11 سپتامبر آمریکا ملاحظات امنیتی زیادی وضع و هزینههای بسیاری را به جامعه تحمیل کرد و حتی برخی از کارها متوقف شد. مدتی بعد متوجه شدند این راه درستی نیست و محدودیتها را برداشتند. برای نمونه بعد از آن واقعه فهرست بزرگی از افراد خارجی تهیه شده بود که گرین کارت نداشتند و اینها هر سال دو بار باید انگشتنگاری میکردند. بعد از دو سال این روند را منحل کردند. چون شیوه درستی برای ایجاد امنیت نبود. در ایران هم مساله همین است. شاید با قطع دسترسی به اینترنت جهانی، بتوان امنیت را برقرار کرد، اما فراموش نکنیم که اقتصادی باقی نمیماند.
یعنی ممکن است دلایل اقتصادی مانع قطع دسترسی به اینترنت در ایران شود؟
من گمان میکنم اقتصاد ایران با وجود همه محدودیتها و بستن فیزیکی درهای خود به روی جامعه جهانی، هنوز به درجهای نرسیده که بخواهد کره شمالی شود و دسترسی به اینترنت را قطع کند. در میان مسوولان مدام تاکید میشود که ما میخواهیم به سمت رشد و توسعه و اقتصاد دانشبنیان برویم. شاید این در حد شعار باشد اما باز هم نکته مثبتی است. چون بسیاری از کشورها به این مقولات حتی نیمنگاهی هم ندارند.
ما در ایران مدام در تلاشیم که بهتر شویم. اما باید بدانیم که بهتر شدن و رشد کردن از طریق ارتباط با دنیا حاصل میشود نه بستن همه راههای ارتباطی. ضمن اینکه باید بدانیم روند افول اقتصاد کشورها، بسیار سریعتر و زودتر از رشد اقتصادی آنها رخ میدهد. باید فراموش نکنیم که کاهش ارتباط با دنیا اقتصاد ما را تحت تأثیر قرار داده و میدهد و ما را از نرخ رشد اقتصادی دور میکند و کمترین نتیجه آن کاهش رفاه جامعه است.
مسوولان ما مدام مساله حمایت از اقشار ضعیف و کمبرخوردار را مطرح میکنند اما باید بدانیم که نتیجه تحریمها و سیاستهای نادرست داخلی، اولین گروهی را که هدف قرار میدهد اقشار کمدرآمد است. ضمن اینکه باید بدانیم بخش زیادی از معترضان آبان 98، از اقشار کمدرآمد جامعه بودند. منظور این است که افرادی که برای هر محدودیتی دلایل امنیتی میآورند بدانند که در نهایت ضرر و زیان این محدودیتها متوجه اقشار کمدرآمد خواهد بود. قطع دسترسی به اینترنت شاید الان مشکلات امنیتی را متوقف کند اما در آینده مشکلات را تشدید میکند.