تردید و تعلل
چرا اتخاذ تصمیمات مهم در تعامل با جهان برای ما سخت و مسالهساز میشود؟
زینب موسوی: 23 تیرماه سال 94، هنگامی که طرفین مذاکرات هستهای با قرائت بیانیهای، از یک توافق جامع خبر دادند، حدود دو سال از آغاز این مذاکره مهم میگذشت؛ مذاکرهای که 22 ماه، افکار عمومی ایران را به دلیل پیوند آن با آنچه «منافع ملی» و «اجماع ساختار سیاسی بر سر مذاکرات» خوانده میشد، بیش از هر موضوع دیگری به خود درگیر کرده بود. این جدیدترین تجربه از تفاهم ساختار سیاسی ایران با نظام بینالملل است که به نتیجه انجامید. اما فصل مشترک آن با اغلب تعاملات و تفاهمات جمهوری اسلامی ایران با نظام بینالملل، در دو مقوله خلاصه میشود؛ نخست زمانبر بودن رسیدن به توافق و دیگری، حاشیهآفرینی و مسالهساز شدن آن در داخل. در واقع برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام، نخستین محصول تفاهمی جمهوری اسلامی ایران با جهان نبود که علاوه بر دیر به بار نشستن، پیش و بیش از رخنمایی و تشریح فرصتها و چالشهایش، در سیطره حواشی محصور شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی چند تصمیم مهم در تعامل با نظام بینالملل قابل ذکر است که همگی دو ویژگی تعلل در رسیدن به نتیجه و حاشیهدار شدن را داشتهاند؛ از عهدنامه الجزایر که در نهایت در ۱۹ ژانویه ۱۹۸۱ با میانجیگری الجزایر، میان نمایندگان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا، برای پایان دادن به بحران ناشی از تسخیر سفارت آمریکا در تهران امضا شد، تا پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران برای پایان دادن به جنگ هشتساله تحمیلی و بیانیه سعدآباد در سال 1382 برای پایان دادن به بحران هستهای، همه و همه از جمله مواردی است که دو ویژگی یادشده به روشنی در آنها دیده میشود. بیشک آنچه به تعلل در رسیدن به تفاهم با نظام بینالملل منجر میشود را باید در ساختار بوروکراسی و نیز در بخش فرعی آن نظیر احزاب و جریانهای سیاسی جستوجو کرد. صاحبنظران نبود احزاب مشخص و پاسخگو را از یکسو و تسلط رویکردهای هویتی بر سیاستها را از سوی دیگر، از جمله مسائلی میدانند که روند تصمیمگیریهای مهم در کشور را با کندی روبهرو کرده و میکند. آنچه پس از برجام، میتواند مثال بارز این روند باشد، تصمیمگیری بر سر اجرایی شدن پیششرطهای گروه ویژه اقدام مالی (FATF) است که برخی آن را در قالب منافع ملی تعریف میکنند و برخی خلاف آن؛ موضوعی که تردید و تعلل دوساله، آن را از به نتیجه رسیدن باز داشته است.
این اما همه ماجرا نیست؛ در سوی دیگر، گرفتن تصمیمات مهم به ویژه در عرصه سیاست خارجی پس از انقلاب، برای تصمیمگیران بسیار پرهزینه بوده است چه آنکه بسیاری از مذاکرهکنندگان و گروههای تصمیمگیر، به خیانت یا جاسوسی متهم شدهاند حتی اگر تصمیم مذکور، به صراحت نتیجه اجماع بوده باشد.
در این پرونده به این سوال پاسخ میدهیم که چرا اتخاذ تصمیمات بزرگ در تفاهم و تعادل با جهان تا این حد سخت و مسالهساز است؟