بحرانهای زاینده
دلیل همزمانی بروز چالشها و تهدیدات درجامعه امروز ایران چیست؟
زینب موسوی: زمان زیادی نگذشته که سیل؛ اولین تظاهر بحرانی طبیعت در سال 98 را از یاد برده باشیم. نوبهار امسال را با این بحران آغاز کردیم اما آن تظاهر طبیعی و تبعاتش، تنها بحران این سال برای جامعه ایران نبود. چالشهایی از سالهای گذشته استمرار یافتند و گاه زاینده مسائل جدیدی شدند؛ موضوعاتی که اینبار نه برآمده از یک عارضه طبیعی بلکه برخاسته از مسائلی است که بیآنکه حل شوند، رها شده یا با نسخههای تجویزی و مسکّنها، به آیندهای نهچندان دور موکول شدهاند. این روند را میتوان در مواجهه سیاستگذاران و تصمیمگیران با انواع چالشهایی که حالا خود به تهدیدهای بزرگ در حوزههای مختلف بدل شدهاند، مشاهده کرد. آنچه در سالهای اخیر بیش از همه موضوعات، در ایران بحران آفریده یا بر مسائل موجود اثر گذاشته، نوع روابط با نظام بینالملل و میزان تفاهم با آن است؛ تفاهمی که گاه کمرنگ بوده و گاه با تعلل از سوی نظام حکمرانی، شکلی درست نیافته و گاه با وجود شکلبندی نسبتاً قوی، به بهانههای دیگر فرو ریخته است؛ موضوعی که باید آن را در ساختار بوروکراسی بررسی کرد. صاحبنظران تسلط رویکردهای هویتی بر سیاستها را از جمله مسائلی میدانند که روند تصمیمگیریهای مهم در کشور را با کندی روبهرو میکند. آنچه پس از برجام، میتواند مثال بارز این روند باشد، تصمیمگیری بر سر اجرایی شدن پیششرطهای FATF است که تردید و تعلل دوساله، آن را از به نتیجه رسیدن باز داشته و در نهایت نام ایران را در کنار نام کره شمالی در لیست سیاه نشانده است. حالا علاوه بر تحریمهای اقتصادی متعدد و جدی، باید در انتظار تحریمهای بانکی و سنگلاخ شدن مسیر مبادلات اقتصادی با دنیا نیز باشیم.
این اما بدون تردید تمام ماجرا نیست. چالشهایی که از آنها نام بردیم، زاینده چالشهای دیگری خواهند بود و بیش از همه عوارض خود را در لایههای جامعه نشان میدهند. آنچه در آبانماه امسال در اعتراض به افزایش قیمت سوخت مشاهده کردیم، عارضهای از شرایط تحریمی و بهتبع آن کسری منابع مالی دولت بود که در کنار افزایش روزانه نرخ سایر مایحتاج معیشتی و همچنین وفور بیکاری، بخشی از جامعه را در مواجهه با چنین وضعیتی بیتاب و تحمل کرد.
ورای بروز خیابانی اعتراضات و در لایههای پنهانی آن، بیاعتمادی شکل گرفته است که در مواجهه مردم و مسوولان با اخباری که از برخی اتفاقات و التهابات اجتماعی منتشر میشود، مردم را در یکسو مینشاند و مسوولان را در سویی دیگر. این مساله تا آنجا پیش رفته که مردم هرآنچه میشنوند را واقعی میپندارند اما در سوی مقابل، دولتمردان یا واقعیات را کتمان یا تظاهر به بیخبری میکنند. از این منظر میتوان گفت امروز سیاستمداران و مردم در دو سر طیف مواجهه با واقعیات قرار دارند؛ موضوعی که به شکل شکاف میان مردم و مسوولان رخ نموده و هر روز بر آتش بحران بیاعتمادی عمومی میدمد. از سوی دیگر شکاف میان سیاستمداران نیز بیش از پیش نمایان شده است؛ شکافی که در کنار بیاعتمادی عمومی به سیاستمداران، عارضه خود را به شکل کاهش محسوس مشارکت سیاسی مردم در انتخابات دوم اسفندماه نشان داد. حال در این پرونده به دنبال پاسخ برای این سوال هستیم که دلیل همزمانی بروز چالشها و تهدیدات امروز جامعه ایران چیست؟