رزونانس چالشها
مصطفی هاشمیطبا از دلایل شکلگیری همزمان مشکلات و تهدیدات در کشور میگوید
جامعه ایران امسال با چالشها و مسائل متعددی روبهرو شد که اگر برخی از آنها مسبوق به سابق بوده اما همزمانی رخداد آنها با برخی دیگر از چالشها در حوزههای مختلف، بر نگرانیها در میان مردم افزود. مصطفی هاشمیطبا فعال سیاسی اصلاحطلب و معاون رئیسجمهوری در دولت اصلاحات همزمانی رخداد این چالشها را به چالشی اساسیتر مربوط میداند؛ او از چالش حکمرانی یا به تعبیری وجود شکاف در میان مسوولان و در ساختار حکمرانی کشور سخن میگوید و بر این باور است که تا زمانی که این چالش حل نشود، نمیتوان انتظار حل چالشهای دیگر را در کشور داشت.
جامعه ایران امسال با چالشها و مسائل متعددی روبهرو شد که اگر برخی از آنها مسبوق به سابق بوده اما همزمانی رخداد آنها با برخی دیگر از چالشها در حوزههای مختلف، بر نگرانیها در میان مردم افزود. مصطفی هاشمیطبا فعال سیاسی اصلاحطلب و معاون رئیسجمهوری در دولت اصلاحات همزمانی رخداد این چالشها را به چالشی اساسیتر مربوط میداند؛ او از چالش حکمرانی یا به تعبیری وجود شکاف در میان مسوولان و در ساختار حکمرانی کشور سخن میگوید و بر این باور است که تا زمانی که این چالش حل نشود، نمیتوان انتظار حل چالشهای دیگر را در کشور داشت. هاشمیطبا با اشاره به قاعدهای به نام رزونانس یا تشدید در فیزیک و میگوید: این قاعده را اگر بخواهیم در حوزه حکمرانی کشور توضیح دهیم اینگونه است که وقتی مسالهای در کشور ایجاد میشود اگر حل نشود، مسائل دیگر را تشدید میکند. او بر این باور است که بیتدبیری و عدم انسجام در حکمرانی و تضعیف مسوولان در ساختار قدرت با اتهامزنی به همدیگر، موجب تشدید مسائلی میشود که در کشور وجود دارد و حتی میتواند مسائل جدیدی را به وجود بیاورد. او همچنین تاکید میکند که حاکمیت یا واقعاً تهدیدات را درک نکرده یا آنکه به این امر تظاهر میکند زیرا حرفهایی که مسوولان میزنند و رفتارهایی که بروز میدهند نشاندهنده کوچک شمردن مسائل و تهدیداتی است که کشور با آن روبهرو است.
♦♦♦
جامعه ایران همزمان با تهدیدهای متعدد در حوزههای مختلف روبهرو شده است. تهدیدهایی نظیر کاهش مشارکت سیاسی مردم که در انتخابات دوم اسفندماه رخ داد، لیست سیاه FATF، تحریمها، کاهش اعتماد عمومی و... . چرا این همه تهدید به صورت همزمان شکل گرفتهاند و آیا این چالشها بر یکدیگر اثرگذارند؟
ما باید از یک تهدید مهم دیگر نیز یاد کنیم و آن شکاف موجود میان مسوولان کشور است. در واقع یک نوع ناهماهنگی میان آنان وجود دارد که باعث سرگردانی مردم و جامعه شده و میشود. برای مثال در حالی که رئیسجمهور منتخب مردم و مورد تایید رهبری است و همچنین به عنوان دومین مقام کشور در حال فعالیت است، گروهی که خود را به اصطلاح انقلابی مینامند، رسماً رئیسجمهور را عامل انگلیس و سرسپرده فلان کشور میدانند! همین اتهامات که نشانه وجود شکاف میان مسوولان و ساختار قدرت در کشور است، مردم را به ورطه سرگردانی میبرد و در تردید میان اینکه کدام یک راست میگویند، به این نتیجه میرسند که هیچ کدام با مردم روراست نیستند.
وقتی خانم نانسی پلوسی و ترامپ در مجلس آمریکا با هم دچار مشکل میشوند، آنها را با یکدیگر دشمن میدانیم. حال سوال من این است که قضاوت مردم ایران درباره مسوولان با هم چگونه باید باشد؟ ما هر روز شاهد انواع انگها و تهمتهایی هستیم که مسوولان درباره یکدیگر مطرح میکنند. حرفهایی که مسوولان ما به هم میزنند بسیار بدتر و کوبندهتر از آن چیزی است که در یک جلسه مجلس آمریکا میان دو مقام آمریکایی مشاهده کردیم.
این شکاف است که مردم را نسبت به مجموعه حکمرانی کشور نگران و سرگردان میکند.
در فیزیک قاعدهای به نام رزونانس یا تشدید وجود دارد. این قاعده را اگر بخواهیم در حوزه حکمرانی کشور توضیح دهیم اینگونه است که وقتی مسالهای در کشور ایجاد میشود اگر حل نشود، مسائل دیگر را تشدید میکند. مثال اخیر آن ویروس کروناست که در کشور در حال همهگیری است.
چالشهای دیگری که در کشور وجود دارد، تشدیدکننده این چالش خواهد بود. موضوع وضعیت اقتصادی کشور میتواند یکی از عوامل تشدیدکننده باشد. مثلاً نحوه برخورد برای پیشگیری در سطح عموم جامعه نیازمند اعتباراتی از سوی دولت است و این موضوع به وضعیت اقتصادی ارتباط دارد. همچنین شیوع یک ویروس میتواند به گرانی برخی اقلام بهداشتی و دارویی یا نایاب شدن آنها دامن بزند که اینها خود خردهچالشهای جدید برای جامعه به حساب میآید.
مثال دیگر این است که وقتی ما لوایح مصوب مجلس برای پیوستن به دو کنوانسیون پالرمو و CFT را رد میکنیم به تبع آن در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی (FATF) قرار میگیریم. همین موضوع در چند روز گذشته بر قیمت ارز اثرگذار بود. لیست سیاه FATF چالشی چندساله بود که بر اثر ناهماهنگی میان مسوولان و ساختار قدرت، الان یکی از اصلیترین چالشهای ما در کنار تحریمهاست که چالشهای دیگری را نیز به وجود میآورد. وقتی بر قیمت ارز اثر میگذارد، مایحتاج مردم گران میشود و همین مساله نهتنها تبعات اقتصادی که میتواند تبعات اجتماعی در پی داشته باشد. بنابراین ما با تشدید چالشها و مشکلات روبهرو میشویم.
این موضوع درباره برجام هم صادق است. وقتی رئیسجمهوری و وزیر خارجه موضوع برجام را به سرانجام رساندند، گشایشهای زیادی در کشور به وجود آمد و در واقع گشایشها نتیجه بهبود روابط با دنیا بود. یعنی ما چالشی را اندکی کاهش دادیم و در مقابل برخی چالشهای خردتر در کشور نیز کاهش یافت.
وقتی ایالاتمتحده از این معاهده خارج شد، ما تدبیر لازم را برای اینکه این کار را بسامان برسانیم نیندیشیدیم! بهجای آن بلافاصله انگشت تهمت را بهجای آنکه به سمت آمریکا بگیریم، به سمت رئیسجمهور، وزیر خارجه و مذاکرهکنندگان گرفتیم و دوباره بر طبل شکاف میان خودمان (مسوولان) کوبیدیم.
یکی از تبعات اینگونه نگاهها تضعیف دولت است. بر اساس قاعده رزونانس ما با یک چالش، چالشی دیگر را تشدید کردهایم. وقتی اغلب وقت یک وزیر خارجه باید برای پاسخ به فشارها و تهمتها گرفته شود، آن فرد هر که باشد تضعیف شده و از اثرگذاری در بسیاری از کارهای دیگر باز میماند.
مثالها در این زمینه فراوان است. مساله تحریمها که یکی از جدیترین معضلات و چالشهای کشور ماست، آن زمان که با بیتدبیری یک رئیسجمهور تحریمها را کاغذپاره میخواند و همین نوع نگاه به تشدید تحریمها و مشکلات کشور انجامید باید فکری میشد.
همان موقع هم تحریم اثرات متعددی بر اقتصاد کشور گذاشت که مهمترین بروز آن در گرانی مایحتاج مردم و شکلگیری مشکلات معیشتی برای آنان بود. موضوعی که این بار هم پس از برجام و پس از تشدید تحریمها رخ داد.
بنابراین علاوه بر عوامل خارجی که نمیتوانم آن را کتمان کنم، بیتدبیری و عدم انسجام در حکمرانی و تضعیف مسوولان در ساختار قدرت با اتهامزنی به همدیگر، موجب تشدید مسائلی میشود که در کشور وجود دارد و حتی میتواند مسائل جدیدی را به وجود بیاورد.
بنابراین اصل اثر متقابل پدیدههای مختلف در مملکت فراموش شده است. فراموش شده که تصمیمات سیاسی بر مسائل اقتصادی اثر دارد و تصمیمات اقتصادی نیز بر مسائل سیاسی اثرگذار است. ما باید برای از بین بردن چالشها نقشه راه داشته باشیم.
نهتنها نقشه راه مشخصی نداریم و سعی نمیکنیم مسالهای را در کشور حل کنیم بلکه دچار تشدید مسائل شدهایم و هر روز بر تعداد مسائل حلنشده و چالشهای ما افزوده میشود. وقتی ما خودمان دست به خودتحریمی میزنیم و از همکار شدن با یک گروه بینالمللی ضدپولشویی طفره میرویم، خودمان به سمت چالش جدید تحریمهای بانکی قدم برداشتیم که در آستانه سال نو که باید بسیاری از کسبوکارهای خرد جان بگیرند و مردم برنامه مالی خود در سال آینده را بدانند، وارد لیست سیاه FATF میشویم که در همان ابتدای امر، بر قیمت ارز اثر گذاشت و بیتردید این افزایش قیمت ارز، تامین مایحتاج مردم در ماههای آتی را با مشکل روبهرو میکند و معیشت مردم را تضعیف خواهد کرد.
وجود همه چالشهایی که در ابتدا نام بردم و شما هم درباره برخی از آنها مثالهایی را مطرح کردید قابل کتمان نیست. به ویژه این چالشها در سال 98 بسیار نمود پیدا کرد. با همه چالشها و مسائلی که در کشور وجود دارد که به نوعی تهدیدی برای جامعه نیز به شمار میآید، اراده و اقدامی برای حل مسائل نمیبینیم. چرا هیچ قدم مثمر ثمری برای مواجهه با این تهدیدها برداشته نمیشود؟
من اصلیترین دلیل را شکاف در حکمرانی میدانم. همین الان در مجلس طرح استیضاح و عدم کفایت رئیسجمهور مطرح است. رئیسجمهوری که در شرایط بحرانی کشور با تهدید استیضاح و عدم کفایت روبهرو میشود، طبیعتاً از نظر ذهنی و فکری خلع سلاح میشود. رئیسجمهور هرچقدر توانمند، در مقابل تهدیداتی اینچنین آن هم در وضعیتی که کشور با بحرانهای گوناگون و مسائل حل نشده مختلف درگیر است، پتانسیل خود برای تدبیر را از دست میدهد.
بنابراین بهجای آنکه در چنین شرایطی گروههای مختلف در ساختار قدرت به کمک دولت بیایند و با انسجام و همدلی تلاش کنند که مسائل را حل کنند، هر روز یک موضوع جدید دستاویز میشود تا این انسجام نیمبند میان مسوولان را نیز از بین ببرد.
در واقع آن چیزی که بقای یک جامعه را تهدید میکند، حتماً شکلی از بمباران و جنگ و نظایر آن ندارد بلکه شاید یکی از بدترین عوامل تخریبی برای یک جامعه، شکاف میان مسوولان در ساختار قدرت باشد. این شکافی که وجود دارد و قابل اغماض هم نیست، متاسفانه نهتنها نمیگذارد مسالهای در کشور حل و فصل شود بلکه هر روز مسالهای جدید میزاید.
به نظر میرسد که جامعه خطرناک بودن و تهدیدآمیز بودن چالشها را دریافته و درک کرده اما مسوولان نه! چرا حکمرانان از مردم عقب مانده و عمق تهدیدات را درک نکردهاند؟
مسالهای اینجا وجود دارد و آن اینکه حکمرانان یا واقعاً تهدیدات را درک نکرده یا آنکه به این امر تظاهر میکنند. من از ذهنیت داخلی حکمرانان و حلقههای حکمرانی اطلاع ندارم اما از حرفهایی که میزنند و رفتارهایی که بروز میدهند این برداشت را دارم که مسائل را کوچک میشمرند و همواره تاکید دارند که ما از فلان مساله یا چالش قویتر هستیم و آن چالش بر ما و کشور ما اثری ندارد. گرچه تهدیدات فراوان است اما مسوولان ما به ظاهر تاکید دارند که نسبت به این تهدیدات احساس خطر نمیکنند.
درک لازم را ندارند یا تظاهر به درک نکردن میکنند؟
ظاهراً اینطور نمایش میدهند که درکی ندارند اما مهم این است که چه درکی از چالشها و تهدیدات نداشته باشیم و چه خود را به ندانستن بزنیم و اینگونه تظاهر کنیم، هر دو عوارضی دارد که بدون تردید برای جامعه و کشور اصلاً خوب نیست.
نتیجه اینگونه رفتار را هم میبینیم. در نیمه دوم امسال دیدهایم که نادیده گرفتن مشکلات چه تبعات اجتماعی را در پی داشت. حتی تبعات سیاسی آن را هم دیدهایم. در انتخابات مجلس یازدهم میزان مشارکت به 42 درصد کاهش پیدا کرد. این زنگ هشدار است. گرچه برخی مسوولان این هشدارها را جدی نمیگیرند و از انتخابات سایر کشورها مثل فرانسه مثال میزنند که مشارکت مردمشان 37 درصد است و مشارکت ما هنوز هم از آنان بالاتر است اما باید دقت کنیم که ما که میزان مشارکت مردممان در انتخابات تا 70 درصد هم سابقه داشته چرا الان به مشارکت 42درصدی رسیدیم؟ دلیل این ریزش چیست؟ این ریزش نشانه خوبی نیست و نباید آن را نادیده گرفت.
نمونه نادیده انگاشتن یا تظاهر به اینکه این مساله اهمیت ندارد اظهارات سخنگوی شورای نگهبان است که قبل از انتخابات گفته بود اگر مشارکت زیر 50 درصد هم باشد به دموکراسی لطمهای وارد نمیشود! همواره گفتهایم که استقبال مردم از انتخابات استحکامبخش جمهوری اسلامی است و وقتی میبینیم مشارکت سیاسی مردم کاهش یافته سعی در نادیده گرفتن و بیاهمیت دانستن آن داریم؟ بهجای آنکه دلیل این ریزش را پیدا کنیم و در راستای جلب نظر بیشتر مردم گام برداریم دوباره دچار خطا میشویم و سعی میکنیم این موضوع را کماهمیت جلوه دهیم حال آنکه این موضوع مهمی است که نمیتوان با نادیده انگاشتن از آن عبور کرد.
از سوی دیگر برخی هم بر کاهش مشارکت سیاسی مردم دمیدند تا بتوانند وارد مجلس شوند. پیروزی آنها در گرو کاهش مشارکت سیاسی مردم بود و بارها بر این مساله در مصاحبههای خود تاکید کردند. توجه داشته باشیم که این خود نوعی شکاف در حکمرانی است. وقتی شکاف در حکمرانی وجود داشته باشد مردم نسبت به انتخاب این گروه یا آن گروه برای ورود به ساختار حکمرانی دچار تردیدهای جدی میشوند و در نهایت با ناامیدی ترجیح میدهند در انتخابات شرکت نکنند چون میبینند که منتخبان از هر گروهی باشند و شکستخوردگان از هر گروهی، در بسیاری موارد درگیر دعواهای میان خود هستند و در این میان مردم فراموش میشوند، بنابراین دادن رای را در روند توسعه کشور، ابزاری بیاثرشده میپندارند. از این لحاظ مسوولان مسوولاند. باید حواسشان جمع باشد. به تاریخ توجه داشته باشیم. تاریخ به ما میگوید که حکمرانی دست افراد نمیماند و ماندگاری یک سیستم حکمرانی به ویژه در دنیای امروز به نحوه تعامل آنان با مردم وابسته است. باید انسجام مدیریت در جامعه بتواند حاکم باشد.
از بین همه تهدیدهایی که با هم درباره آنها صحبت کردیم، به نظر شما کدام یک از این تهدیدات و چالشها برای کشور آن هم در این برهه از زمان و با وضعیتی که در آن هستیم، میتواند خطرناکتر و عامل به وجود آمدن تهدیدهای جدیدتر باشد؟
من همچنان عدم انسجام در حکمرانی را در بروز، عدم کنترل و لاینحل بودن مسائل و چالشهای کشور موثرتر از سایر تهدیدات میدانم که بر تشدید همه چالشها اثر میگذارد. حکمرانی باید انسجام داشته باشد. نمیتوان در یک ساختار، دست چیزی بگوید و پا چیز دیگری. ما ناچاریم برای عبور از بحرانها و حل مسائل حکمرانی منسجم داشته باشیم و بدون این نمیتوان گام موثری برداشت.