مقصد نامعلوم نقدینگی سرگردان
حمید تهرانفر روند تغییرات سپردههای بانکی را بررسی میکند
در حال حاضر، عمده خبرها در بازارهای دارایی مبنی بر بازدهی بالای بازار سهام است، در سوی مقابل آمارها نشان میدهد که رشد سپردههای بلندمدت بانکها کند شده، اما در مقابل روند رشد سپردههای جاری بانکها در سطح بالایی قرار دارد. حمید تهرانفر معتقد است که آمارها نیز تایید میکند که بخش قابل توجهی از منابع بلندمدت بانکها به منابع جاری تبدیل شدهاند، اما این موضوع به این معنی نیست که منابع از بانکها خارج شده است، بلکه به معنی تغییر ترکیب نقدینگی است.
در حال حاضر، عمده خبرها در بازارهای دارایی مبنی بر بازدهی بالای بازار سهام است، در سوی مقابل آمارها نشان میدهد که رشد سپردههای بلندمدت بانکها کند شده، اما در مقابل روند رشد سپردههای جاری بانکها در سطح بالایی قرار دارد. حمید تهرانفر معتقد است که آمارها نیز تایید میکند که بخش قابل توجهی از منابع بلندمدت بانکها به منابع جاری تبدیل شدهاند، اما این موضوع به این معنی نیست که منابع از بانکها خارج شده است، بلکه به معنی تغییر ترکیب نقدینگی است. به گفته او، با توجه به آمارهای منتشرشده از سوی بانک مرکزی ظرفیت نقدشوندگی منابع بالا رفته و در نتیجه شرایط برای ورود این نقدینگی به هر یک از بازارها وجود دارد، در حال حاضر به نظر میرسد این نقدینگی وارد بورس شده و مسوولان نیز از این امر استقبال میکنند، اما مشخص نیست که مقصد بعدی این نقدینگی کجاست.
♦♦♦
درباره آینده سپردهگذاری در بانکها دو نگاه وجود دارد، عدهای معتقدند سود سپرده بانکها در حال حاضر بالاست و واقعیت میطلبد سود سپرده کاهش یابد، از سوی دیگر، برخی معتقدند با توجه به وضعیت تورم نرخ سود سپرده باید افزایش پیدا کند، با توجه به آخرین آمارهای بانک مرکزی به نظر شما چه چشماندازی برای سپردهگذاری در بانکها وجود دارد؟
برای پاسخ به این سوال باید به ترکیب سپردهگذاری در بانکها نگاه کرد. بر اساس آمارهایی که بانک مرکزی به تازگی در بخش پولی و بانکی منتشر کرده است، از آذر سال 97 تا آذر 98 رشد نقدینگی معادل 2 /28 درصد بوده است. از سوی دیگر، رقم نقدینگی ما نیز به 2230 هزار میلیارد تومان رسیده است که رقم بسیار قابل توجهی است. به نحوی که اگر تفاوت نقدینگی امسال با سال قبل را در نظر بگیریم، شاید از کل نقدینگی ابتدای دهه 90 بیشتر باشد. بنابراین در یک سال گذشته حجم قابل توجهی از نقدینگی اضافه شده است. در این رشد نقدینگی، هم منابع بانکها و هم منابع بانک مرکزی در رشد آن موثر بوده است. اتفاق جالبی که در این گزارش روی داده است، طبق اعلام بانک مرکزی سپردههای دیداری یا آنچه به عنوان پول مطرح شده است، به میزان 6 /48 درصد رشد داشته است. این رقم بسیار قابل توجهی است، در مقابل میزان رشد شبهپول ما حدود 25 درصد بوده است. تفاوت این دو چیست؟ بخش قابل توجهی از سپردههای دیداری را سپردههای جاری تشکیل میدهد، زیرا به مرور در ماههای گذشته سپردههای قرضالحسنه کاهش یافته است. از سوی دیگر، سپرده بابت اعتبارات اسنادی و ضمانتنامهها به دلیل اینکه ارتباط با خارج از کشور محدود شده و از سوی دیگر، به دلیل رکود پیمانکاران پروژهها را جلو نمیبرند، کمتر شده است. این نشان میدهد که رشد سپردههای جاری است که در ماههای اخیر روند صعودی در پیش گرفته است، اما چرا این روند در سپردههای جاری مشاهده میشود؟ در حال حاضر مردم از سپردههای جاری استفاده میکنند، زیرا آماده بهرهبرداری از منابع خود در بانکها هستند و منابع خود را کمتر به شکل سپردههای مدتدار در بانکها قرار میدهند. به بیان دیگر، سپردهگذاران منتظر هستند که به سرعت به بازارهای دیگر مراجعت کنند. به نظر من این رفتار، یک علامت حساس برای کشور محسوب میشود. در حال حاضر آمار رشد سپردههای دیداری که عمدتاً سپردههای جاری است، نشان میدهد که کشور منتظر خرید و ورود به بازارهای دارایی است و در نتیجه از سودآوری بانکها راضی نیست. به همین دلیل سپردهگذاران به بازارهایی نظیر سهام نگاه میکنند که دارای بازدهی بیشتری است و مایل هستند در این بازار سرمایهگذاری کنند. در این شرایط، ما راهها را نیز برای ورود به این بازار فراهم کردیم، موانع را نیز برداشتیم و خواستیم که این سیل وارد بورس اوراق بهادار شود. در حال حاضر بهرغم اینکه روز جمعه FATF محدودیتهای بانکی کشور را افزایش داد و در نتیجه ما را به لیست سیاه رسانده است، ارقام عجیبی به چشم میخورد. اما آمارهای روزهای گذشته نشان میدهد که شاخص بورس بدون توجه به شرایط محیطی و اخبارهای منتشرشده روند صعودی خود را ادامه میدهد و عقبگردی نداشته است. این موضوع نشان میدهد که نهتنها بانکها، بلکه سایر بازارها نیز به هر دلیل جذابیتی ندارند. بنابراین این سرمایههای سرگردان وارد محلی میشود که حاکمیت اقتصادی اعم از دولت، وزارت اقتصاد و سایر نهادها نیز با آن موافق هستند. در مجموع به این موضوع اشاره کنم که آمارهای اقتصادی در یک سال اخیر در کنار آمارهای بازدهی سایر بازارها نشان میدهد که ترکیب سپردهها بیشتر به سمت سپردههای نقدشونده تغییر کرده است و یک پتانسیل خرید ایجاد کرده است. حال اگر ظرف بورس اوراق بهادار پر شود یا به دلیلی اشباع شود، یا اینکه مردم به این نتیجه برسند که لازم است به سایر بازارها ورود پیدا کنند و درآمد بیشتری کسب کنند، در این شرایط وضعیت تورمی حادی را شاهد خواهیم بود، که حتی با امنیتی کردن بازارهای کالایی و محدود کردن خرید و فروش نمیتوان جلوی آن را گرفت.
با توجه به آماری که شما ارائه کردید از رشد سپردههای مدتدار کاسته شده است، اما از سوی دیگر به رشد سپردههای جاری افزوده شده است. از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از سرمایههای سرگردان وارد بازار سهام شده است. در شرایط کنونی این رویه به نفع بانکها خواهد بود یا خیر؟
در حال حاضر یک ادعا وجود دارد مبنی بر اینکه همیشه پول در بانکها وجود دارد و هیچگاه پول از بانکها خارج نمیشود. این موضوع از یک نگاه درست است، زیرا اگر کل نقدینگی را در نظر بگیریم، رقمی بالای 95 درصد آن به شکل پولی است که در بانکها به شکل سپرده قرار دارد. اما اینکه در چه قالبی در بانکها قرار گیرد، مهم است. اگر همه این مبالغ به شکل سپردههای جاری در بانکها قرار گیرد، این موضوع نشان میدهد که بانکها نمیتوانند سرمایهگذاری بلندمدتی انجام دهند. همچنین بانکها نمیتوانند تسهیلات بلندمدت و پایداری اعطا کنند. به این دلیل که سپردهها عمدتاً به شکل جاری وجود دارد و هر لحظه ممکن است از سوی مشتریان درخواست و جابهجا شود. بنابراین این نوع از سپردهها در بانک قابل اعتماد نیست. شاید تنها بخش جزئی از این منابع توسط بانکها استفاده شود. در حقیقت تسهیلاتی که بانکها ارائه میکنند که مدت آن باید حدود هفت یا هشت سال باشد، باید از محل سپردههای بلندمدت تامین شود. بنابراین با اتفاقی که در حال حاضر رخ داده است، قدرت اعطای تسهیلات بلندمدت بانکها با مخاطره روبهرو خواهد شد. از سوی دیگر، تامین مالی برای سرمایهگذاری بلندمدت و عمرانی نیز با مشکل روبهرو خواهد شد.
البته این موضوع شاید یک مزیت نیز برای بانکها داشته باشد، زیرا هزینه کمتری برای سودهای اعطایی به سپردهها پرداخت خواهند کرد.
این موضوع شاید تا حدودی درست باشد و در صورتهای مالی جدیدی که بانکها نیز ارائه میدهند، در 9ماهه نخست سال جاری، وضعیت سودآوری بانکها بهبود یافته است. اما به دلیل اینکه اکثر بانکها درگیر اعطای تسهیلات بلندمدت هستند و اساس پرداخت این تسهیلات بر سپردههای مدتدار است، در نتیجه مجبور خواهند شد در آینده با جذاب کردن نرخ سود بانکی، به سهم سپردههای مدتدار خود بیفزایند. این موضوعی است که دور از انتظار نیست. اما از سوی دیگر در مقابل به نظر نمیرسد که پذیرشی برای افزایش نرخ سود رخ دهد. با توجه به نگاهی که امکان دارد در مجلس آینده نیز به وجود آید و همچنین وضعیت سختگیرانهای که در بانکها ایجاد خواهد شد، محتمل نیست که دست بانکها برای جذاب کردن سپردههای مدتدار بانکی از طریق نرخ سود بانکی باز باشد.
به نظر شما آیا باید در شرایط کنونی نرخ سود افزایش یابد؟ چه سطحی از نرخ سود میتواند در شرایط کنونی تعادلی باشد؟
نرخ سود هم مثل هر خدمت و کالای دیگری تابع عرضه و تقاضاست و در بازار به دست میآید. نمیتوان گفت این نرخ، نرخ مطلوب است یا خیر. در مواقعی پول در بازار کم است و بهتبع نرخ سود به سمت بالا حرکت میکند و بانکها از سهم خود کاسته و به سپردهگذاران بیشتر میدهند تا منابع نقدینگی را که از دست دادهاند مجدداً کسب کنند. از طرف دیگر نیز کم یا زیاد بودن میزان تقاضایی که برای استفاده از منابع بانکی در بازار است روی نرخ سودی که بانکها ارائه میدهند اثرگذار است. لذا در یک اتاق دربسته نمیتوان نرخ سود را تعیین کرد. در حقیقت نرخ سود تابعی از شرایط است که باید در نظر گرفته شود.
آیا این شرایط به ضرر بانکها تمام نخواهد شد، در حال حاضر برای بازدهی بازار سهام، مسکن، ارز و طلا سختگیریهای قابل توجهی وجود ندارد، در این شرایط محدود کردن بازدهی بانکها باعث کاهش جذابیت برای سپردهگذاری نمیشود؟
به نظر میرسد که بانکها در شرایط کنونی دیگر جذابیت سابق را ندارند. در سالهای گذشته و حتی در دهههای 70 و 80، بانکها یک صنعت بادوام بودند. اما در حال حاضر فشارهایی که از تمام جوانب به بانکها اعمال میشود و موانعی که به شکل متعدد برای بانکها ایجاد میشود، موجب خواهد شد که صنعت بانکداری جذابیت سابق را نداشته باشد. کمااینکه در بحث تصویب قانون بانکداری نیز به صحبتهای فعالان نظام بانکی گوش داده نشد و حتی برخی از تصمیمات دقیقاً برخلاف خواسته بانکها گرفته شد. بنابراین به نظر میرسد که بانکها وضعیت گذشته را نخواهند داشت و تقریباً تصمیمهای اتخاذشده برای بانکها، خارج از نظام بانکی صورت میگیرد و در نتیجه، تصمیم از قبل گرفته شده و در جلسه مطرح میکنند و گاهی با همراهی ظاهری بانکها صورت میگیرد. عمده تصمیمات اتخاذشده نیز متضاد با منافع بانکهاست، اما در حال حاضر به این نکته توجه نمیشود که بانکها نیز یک صنعت بزرگ محسوب میشود و بسیاری از افراد در این صنعت مشغول به کار هستند، در نتیجه تصمیمات برای بانکها باید بر اساس منطق اقتصادی صورت گیرد و هجمههای ایجادشده علیه بانکها در بسیاری از موارد نادرست است.
در واقع اصلیترین مشکل نظام بانکی بیدفاعی است. در واقع تمامی مراجع تصمیمگیری و سیاستگذاری نسبت به بانکها واکنش منفی دارند. هیچگاه نمیگویند که بانکها در فلان زمینه حق داشتند و همهجا علیه بانکها صحبت میکنند. اگر مشکلی در بانکها وجود دارد به خاطر ایراداتی است که بهطور کلی در اقتصاد کشور ایجاد شده است و مشکلات ساختاری با نگاه حمایتی درست میشود. اگر نگاه حمایتی نباشد و بانکها فقط محکوم شوند و در این فضا کسانی که تسهیلات دریافت کردهاند پولها را بازنگردانند، روزبهروز وضع بانکها دشوارتر میشود.
در شرایط فعلی اقتصاد ایران دولت و بانک مرکزی بازارهای دیگر را کنترل میکنند که منابع به سایر بازارها نرود. با این تفاسیر چشمانداز سپردهگذاری در بانکها در شرایطی که ریسکها افزایش پیدا کرده چطور خواهد بود؟
در اقتصاد ایران سالانه حدود 20 تا 25 درصد رشد نقدینگی وجود دارد که این رشد در درون بانکها اتفاق میافتد. یعنی سپرده همه بانکها هر سال بهطور میانگین 20 تا 25 درصد افزایش مییابد. چراکه مردم پولهای خود را در بانکها نگهداری میکنند. اما اینکه چقدر این سپردهها فرار است سوال اساسی است. افزایش 20 تا 25درصدی سپردهها به این معنی نیست که سپردهگذاری مردم بیشتر شده، بلکه به این معنی است که وجوه مردم نزد بانکهاست و برای مبادلات تجاری خود مجبور به استفاده از آن هستند. اما اینکه ترکیب سپردهها مانند اوایل دهه 70 است یا آرامش خاطری که سپردهگذاری نزد بانکها داشته است وجود دارد یا نه، در حال حاضر وجود ندارد. خصوصاً در صورت کاهش نرخ سود بانکی، فرار بودن سپردهها افزایش مییابد و طبیعتاً اجازه سرمایهگذاری بلندمدت را از بانکها میگیرد. در نتیجه بانکها باید به صورت کوتاهمدت سرمایهگذاری کنند و مراقب باشند که نقدینگی کافی داشته باشند.
یکی از بحثهایی که شاید میتواند به پایداری بلندمدت بانکها کمک کند، ایجاد سپردههای بلندمدت بیش از یک سال است، که در گذشته نیز وجود داشته است اما در سالهای اخیر تصمیم گرفته شد که حداکثر مدت سپردهگذاری به رقم یک سال برسد. آیا این تصمیم باعث نخواهد شد که منابع بلندمدت بانکها وضعیت بهتری داشته باشند؟
این موضوع مستلزم این است که بانکها سود بیشتری در بلندمدت بدهند، اما در شرایط کنونی نوسانات بازارها و اقتصاد بالاست و در نتیجه ریسک این کار در شرایط کنونی برای بانکها بالاست. از سوی دیگر، با توجه به اینکه در حال حاضر مردم انتظار دارند که در یک روز از بورس پنج درصد سود کسب کنند، آیا راضی خواهند شد که منابع خود را به شکل چندساله در بانکها قرار دهند. به نظر نمیرسد در شرایط کنونی نه بانکها راغب به این کار باشند و نه مردم از این کار استقبال چندانی کنند، زیرا وضعیت در کوتاهمدت مشخص نیست و در این شرایط، سرمایهگذاری بلندمدت چندساله با موانعی روبهرو است. اگر هم این طرح به وجود آید، استقبال از آن محدود خواهد بود و در مجموع جذابیتی ایجاد نخواهد کرد.
اخیراً بانک مرکزی به دنبال بهرهگیری از عملیات بازار باز است، آیا این شرایط برای کاهش نرخ سود بانکی و کنترل جریان نقدینگی بانکها وضعیت بهتری را ایجاد میکند؟ چه چالشهایی برای بانکها برای بهرهگیری از این ابزار وجود دارد؟
در حال حاضر، یک مانع برای ورود به عملیات بازار باز وجود دارد، به این شکل که بانک مرکزی باید برای اینکه این عملیات آغاز شود، مقداری از پایه پولی تزریق کند، زیرا این اوراق باید از سوی بانک مرکزی خریداری شود و بانک مرکزی اوراق دولتی را خرید و فروش میکند و به خودی خود، اوراقی ندارد. بنابراین این شرایط باعث میشود که نقدینگی روند افزایشی به خود بگیرد، که با توجه به شرایط کنونی و رشد بالای آن، یک گزینه مطلوب محسوب نمیشود. اما در گام بعد اگر بانک مرکزی این اوراق را خریداری کرد، میتواند با توجه به هدفهای خود این اوراق را در نرخهای مدنظر خود خرید و فروش کند و بهطور غیرمستقیم نرخ سود را در بازار بینبانکی تحت تاثیر قرار دهد. در نتیجه اگر از این ابزار استفاده شود، بانک مرکزی به راحتی خواهد توانست که نرخهای سود سپرده و تسهیلات را متناسب با شرایطی که مدنظر دارد، تنظیم کند. از سوی دیگر، حتی میتواند سیاستهای انبساطی یا انقباضی را نیز برای حمایت از تولید از طریق این ابزار پیگیری کند. عملیات بازار باز ما هم فعلاً یکسویه است، یعنی در هر دو طرف آن منجر به خلق نقدینگی جدید خواهد شد و اگر در آینده تلاطم بازار از بین برود و تسلط بر بازارهای مالی و پولی بیشتر شود شاید بشود از دو طرف، یعنی هم برای تزریق نقدینگی و پایه پولی به جامعه و هم در جهت جذب نقدینگی، از آن بهره برد.