شاهکلید تله فقر
چرا آموزش تنها راه قطعی معکوس کردن چرخههای شر است؟
کشورها فقیر هستند چون فقیرند. این جمله ساده در خود یک مفهوم بزرگ دارد. مفهومی که به آن چرخه فقر میگوییم. قبل از خواندن ادامه متن ابتدا ذهنتان را از یک چیز پاک کنید. اینکه همه افراد نمیتوانند بهتنهایی و با اراده شخصی از تله فقر بگریزند. این جمله بیل گیتس که میگوید: «اگر فقیر به دنیا آمدهاید اشتباه شما نیست، اما اگر فقیر از دنیا رفتید تقصیر خودتان است» با همه زیباییهایی که دارد، جایی در مباحث سیاستگذاری ندارد. به محض اینکه سیاستگذاران این جمله را بشنوند، وظیفه خود را از یاد خواهند برد. به جز موارد بسیار معدود، وقتی یک خانواده فقیر است، فرزندان آن خانواده به اندازه کافی آموزش نمیبینند، آن خانواده به اندازه کافی نمیتواند به بهداشت و درمان بپردازد و به اندازه کافی تغذیه خوبی نخواهند داشت. اینها یعنی سرمایه انسانی فرزندان آن خانواده پایین خواهد بود. سرمایه انسانی پایین یعنی شغل کمدرآمد و خانواده جدیدی که تشکیل بشود نیز به همین سرنوشت دچار خواهد بود. این یعنی چرخه فقر. چرخه فقر باید از بیرون بشکند. اما این حرف ابداً مجوز دخالت بیشتر دولت در اقتصاد را صادر نمیکند. چرخه فقر از همان ابتدا نتیجه بیاحترامی به قواعد علم اقتصاد بوده است. البته که دولت نباید اوضاع را به حال خود بگذارد. بلکه باید دخالت کند. اما دخالتی از جنس «دخالت نکردن». سیاستگذار برای شکستن چرخه فقر باید تغییر رفتار دهد، پایش را از کفش اقتصاد بیرون بکشد و کاری کند که رقابت بر زمین اقتصاد حاکم شود. شاید یک سیاستگذار اقتدارگرا همچون شیائوپینگ آنقدر خوب باشد که خودش دست به چنین کاری بزند. اما تاریخ نشان میدهد که بهتر است اقتدارگراها را خیرخواه فرض نکنیم. پس به دموکراسی نیاز است. اما دموکراسی هرگز جواب نخواهد داد مگر اینکه مردم یک کشور به اندازه کافی آموزش ببینند در غیر این صورت آرای آنها مورد سوءاستفاده قرار خواهد گرفت. فقط یک راهحل «قطعی» برای معکوس کردن چرخه فقر و هر چرخه شر دیگری وجود دارد و آن هم این است که سواد عمومی افزایش یابد.