جهل یا تجاهل؟
بررسی ریشههای تاریخی بیتوجهی سیاستگذار به اصول بدیهی اقتصاد
سیاستگذاری عمومی که تجلی اراده دولت (در مفهوم فراخ State) است، وجود یک فرآیند یا مجموعهای از فعالیتها و تصمیمات دولتی است که با هدف حل یک مساله عمومی طراحی شده باشند. به دیگر بیان، سیاستگذاری عمومی، فرآیند اتخاذ مجموعهای از تصمیمات توسط گروهی از بازیگران سیاسی در مورد انتخاب اهداف و ابزارهای دستیابی به آنها در شرایط مختلف است به شرط آنکه این تصمیمات به صورت قانونی در چارچوب اختیارات این بازیگران قرار داشته باشند و در حوزه منابع و امکانات عمومی تعریف شوند.
سیاستگذاری عمومی که تجلی اراده دولت (در مفهوم فراخ State) است، وجود یک فرآیند یا مجموعهای از فعالیتها و تصمیمات دولتی است که با هدف حل یک مساله عمومی طراحی شده باشند. به دیگر بیان، سیاستگذاری عمومی، فرآیند اتخاذ مجموعهای از تصمیمات توسط گروهی از بازیگران سیاسی در مورد انتخاب اهداف و ابزارهای دستیابی به آنها در شرایط مختلف است به شرط آنکه این تصمیمات به صورت قانونی در چارچوب اختیارات این بازیگران قرار داشته باشند و در حوزه منابع و امکانات عمومی تعریف شوند.
سیاستگذاری، یک فرآیند است که هدف آن استفاده بهینه و کارا از منابع در دسترس به منظور نیل به اهداف مشخص است. وقتی سیاستگذاری یک فرآیند باشد، لاجرم چینش، تقدم و تاخر، ماهیت روشی و طریقه تنظیم آن، نقش کلیدی بازی میکنند. آنسو، سیاستگذاری چیزی نیست جز تصمیم و تصمیمگیری، که ماهیت انتخابی بودن آن برای تصمیمگیران را هویدا میکند. پس هر سیاستگذاری نوعی فرآیند است که در آن، روش (Method)، راه (Way) و انتخاب (Choice) نقش کلیدی بازی میکنند.
وقتی هم پای انتخاب به میان میآید، اطلاعات کلید حل معماست. پس در سیاستگذاری، کلید ارتباط میان روش، راه و انتخاب، اطلاعات است. اما اطلاعات نیازمند یک نظام پردازش است که سیاستگذار را قادر سازد با ترکیب اجزای فرآیند سیاستگذاری، با انتخاب سیاست کارا، نتایج بهینه ایجاد کند. آنسو هم، چون پردازش اطلاعات به دستگاه فکری و پارادایمیک تصمیمگیران وابسته است، سیاستگذاری نمیتواند به گونهای رقم خورد که فروض یا نتایج آن، با ساختار هسته مرکزی پارادایم غالب فکری و ذهنی سیاستگذار به عنوان بازیگر تصمیمگیر، متناقض باشد.
هر نظریه یا به تعبیر لاکاتوش برنامه پژوهشی، دارای یک هسته مرکزی است که با کمربندی از فرضیات قابل آزمون، حفاظت میشوند. هسته مرکزی از گزارههای بسیط و حتی گاه ایدئولوژیک شکل میگیرند که برای نظریهپرداز، بدیهی و بیانشده فرض میشوند و به سختی و کندی نیز تغییر میکنند و اصلاح میشوند. فرضیات کمربند حفاظتی اما آزمونشده، در صورت رد عدم صحت آنها، تا اطلاع ثانوی پذیرفته میشوند. در عین حال، این فرضیات لاجرم نمیتوانند با گزارههای هسته مرکزی نظریه، در تناقض باشند چراکه کل ساختار نظریه را دچار ناسازگاری درونی میکنند.
از این دیدگاه، میتوان سیاستگذاری را در نقش همان فرضیات کمربند حفاظتی پارادایم غالب فکری تصمیمگیران سیاسی به تصویر کشید که در نتیجه آن، سیاستهای اتخاذشده نمیتوانند با گزارههای هسته مرکزی پارادایم ذهنی و فکری تصمیمگیران در تناقض و تضاد قرار گیرند.
زمین که تخت باشد، خورشید لامپ کوچکی است در فضا!
گزارههای هسته مرکزی نجوم متعارف، یعنی از کوپرنیک تا نیوتن، گزارههای سادهای هستند:
♦ خورشید در مرکز منظومه شمسی است.
♦ سیارات و اقمار آنها، کراتی هستند که در مدارهای بیضوی به دور خورشید یا سیاره خود میچرخند.
♦ نیروی جاذبه، این منظومه را در کنار هم استوار نگه میدارد.
تقریباً همین سه گزاره کافی است تا به یک تئوری منسجم از دینامیک منظومه شمسی دست یابیم. حال تصور کنیم فقط یکی از این گزارهها را با یک گزاره جدید تعویض کنیم:
زمین، خورشید، سایر سیارات و اقمار آنها، مسطح هستند!
این گزاره، دقیقاً یکی از گزارههای محوری انجمن زمین تختگراهاست. آنها زمین، خورشید، سیارات و اقمار آنها را نه کره که مسطح میدانند. وقتی زمین کروی باشد، تفسیر روز و شب، خسوف و کسوف، تغییرات فصلی دو نیمکره شمالی و جنوبی، اندازه و فاصله خورشید از زمین و سایر سیارات و بسیاری دیگر از فرضیات کمربند حفاظتی پارادایم خورشید مرکزی، به سادگی قابل اثبات است. اما کافی است زمین را تخت فرض کنیم! در پارادایم زمین تخت، خورشیدی با قطری 109 برابر قطر زمین و در فاصله 150 میلیون کیلومتری (حدود هشت دقیقه نوری) از آن، غیرقابل توضیح است! چنین خورشیدی با این حجم و فاصله، توالی روز و شب را غیرممکن میسازد! شعاع نور چنین خورشیدی بر این زمین تخت، یک زمین همواره روز را ایجاب میکند. لاجرم، برای گریز از این تناقض، باید خورشید در اندازه یک لامپ کوچک و بسیار نزدیک به زمین تصور شود!
«ماه و خورشید، دو کره کوچکتر از زمین با قطر ۵۱ کیلومتر هستند در ارتفاع ۴۸۲۸ کیلومتری از سطح زمین و در مدارهایی حرکت میکنند تا روز و شب را به وجود آورند. ستارهها در ارتفاع ۴۹۸۸ کیلومتری و در گنبد آسمان قرار گرفتهاند. خورشید و ماه همچون نورافکنهایی، به هنگام گردش بر فراز زمین، در یک چرخه ۲۴ساعته بخشهایی از آن را روشن میکنند. به هنگام ماهگرفتگی و خورشیدگرفتگی، یک پدیده به نام ضدماه، از مقابل ماه و خورشید عبور میکند و آنها را تاریک میسازد.»
شاید به نظر شوخی باشد اما زمین تختگراها ابداً اهل شوخی نیستند! آنها با شور و حرارتِ تمام از ایدههای خود دفاع و آنها را تبلیغ میکنند و تقریباً در تمام کشورهای دنیا، عضو، انجمن و دفتر و دستک دارند.
زمین تختگرایی، نظریهای است به قدمت هزاران سال که گویا در قرن بیست و یکم نیز بسیاری به آن معتقد هستند و به این سادگی نمیتوان پیروان آن را به اشتباه بودن باور خود متقاعد کرد. اگر شما باور دارید که زمین گرد است و همچون سیارات دیگر به دور خورشید گردش میکند، این باور نمیتواند زمین تختگرایان را از دیدگاه خود منصرف کند. آنها همچنان هستند و دیدگاه خود را تبلیغ میکنند. زمین تختگراها میگویند تمام تصاویر منتشرشده از زمین، پرتاب ماهواره و رفتن انسان به ماه، ساخته و پرداخته دانشمندانی است که از قدرتهای بزرگ پول میگیرند تا حقیقت را از ما پنهان کنند!
آنها مثل اجداد انسان در دهها هزار سال پیش فکر میکنند، آنها به زمین تخت معتقدند تا مبادا نظریه پیشینیان آنها در معرض تهدید قرار گیرد و زیر سوال رود، برای آنها عقاید پیشینیان مقدس است، مقدسات را هم نمیتوان به سخره گرفت آن هم با تصاویر فضایی و معادلات علمی! این به مثابه کفر است برای آنها! عقاید پیشینیان را شخصیسازی میکنند و اصرار دارند همه، عقاید شخصیشده آنها را نه علم اثباتشده که حتی مقدس شمارند.
کروی بودن زمین و اشتباه بودن برداشت زمین تختگراها اگر برای بسیاری از ما روشن است، اندیشیدن به شیوه زمین تختگراها و تعمیم همین شیوه فکر کردن در حوزه علوم انسانی، جامعه، سیاست و اقتصاد، شاید بر بسیاری از ما روشن نباشد و ندانیم چگونه آنها با همین شعبده، ذهن ما را درگیر همان مفاهیمی میکنند که زمین تختگراها میخواهند همه حقایق علمی و پیشرفتهای انسان امروز را به منافع قدرتهای بزرگ ربط دهند.
اگر بازگشت به عقاید بطلمیوس عجیب و غیرقابل قبول است چگونه است که از شنیدن عقاید عهد عتیق از زبان منجمان حوزه علوم انسانی برنمیآشوبیم! این منجمان هر روز از آخرین دستاوردهای علمی بشر مدرن استفاده میکنند تا عقاید عهد عتیق را درست با همان شیوه زمین تختگراها در اذهان جامعه فرو برند!
زمین تختگراها، گروهی هستند که لااقل فعلاً در خلسه خودند و صرفاً دفتر و دستک و انجمن و نشست سالانه دارند و عضوگیری میکنند. زمین تختگراهای حوزه علوم انسانی اما، قدرت دارند، حکومت و پول و اسلحه دارند و بر سرزمینهای وسیعی و انسانهای بسیاری حکم میرانند.
اما زمین تختگراها، جاهلند یا متجاهل!؟ آیا آنها متوجه تناقضهای کشنده در درون نظریات خود نیستند!؟
یک زمین تختگرا کافی است کروی بودن زمین را در مرکز نظریه خود قرار دهد و گزاره زمین مسطح را ترک گوید. او به راحتی خواهد پذیرفت که خورشید دیگر نمیتواند 51 کیلومتر قطر داشته و در ارتفاع! 4828کیلومتری زمین باشد.
در حوزه علوم انسانی هم، نه جهالتی دیده میشود و نه تجاهلی! سیاستگذاریهای اقتصادی-اجتماعی و سیاسی در ایران نتایج بهینه به دست نمیدهند چون سیاستگذاری بهینه با گزارههای هسته مرکزی پارادایم ذهنی تصمیمگیران و تصمیمسازان سیاسی، در تناقض قرار میگیرد. منافع آنها در گرو اصرار بر زمین تخت است!
بازار قابل طراحی است یا یک نظم خودجوش است؟ انتخاب هر کدام از این دو شِق، سیاستگذاریهای متفاوت و گاه متناقضی را ایجاب میکند. پذیرفتن جهل یا تجاهل بر نتایج هر کدام از این دو سویه، در عصر حاضر، بسیار دشوار است! باید دید، منافع تصمیمگیران سیاسی در انتخاب کدام یک نهفته است اگر قائل باشیم که سیاستگذاری یک انتخاب است!