گام دوم
سیاستگذاری به روش آزمون و خطا چه بر سر اقتصاد ایران آورده است؟
فاطمه شیرزادی: ابراهیم رئیسی پایان دوران آزمون و خطا در نظام جمهوری اسلامی را اعلام کرده است. رئیس قوه قضائیه در دیدار نمایندگان تشکلهای دانشجویی کشور گفته است: «گام دوم انقلاب گام آزمون و خطا نیست. باید یک تجربهآموزی از 40 سال گذشته انجام شود. امروز باید کارها با پویایی، فعالیت مضاعف و نگاه تحولی انجام شود.» اما آزمون و خطا که حالا بهزعم رئیس قوه قضائیه کشور دوران آن به سر رسیده، به چه معناست؟ آزمون و خطا معمولاً معنایی منفی به ذهن متبادر میکند و در توصیف تصمیماتی به کار میرود که بدون پشتوانه منطقی و علمی اتخاذ میشوند و تازه در مرحله اجراست که انواع اشکالات و احیاناً محاسن اتفاقی آنها آشکار میشود. این نوع تصمیمات معمولاً بدون ارزیابی علمی با تصمیم مشابه دیگری جایگزین میشوند و باز هم خطاهای دیگری رخ میدهد.
اینکه سیاستگذاری در یک سیستم حکمرانی به طور کلی مبتنی بر آزمون و خطا باشد به این معناست که سیاستگذاران ایده خاصی برای اداره کشور ندارند و به آزمون و خطای مکرر متوسل میشوند تا شاید راه به جایی ببرند. البته اقتصاد ایران در سالهای اخیر با این روش آزمودهشده راه به جایی نبرده است. سیاستهای نادرست، غیرمنطقی و بدون پشتوانه علمی بارها به اجرا درآمدهاند و پس از طی دوران آزمون و آشکار شدن خطاها با سیاستهای نادرست دیگری جایگزین شدهاند و خطاهای مکرر به بار آوردهاند. این روش سیاستگذاری چه نسبتی با حکمرانی خوب دارد که حاکمیت قانون، پاسخگویی، اثربخشی و کارایی از جمله مشخصههای آن است؟ ریشه روی آوردن حکمرانان به روش آزمون و خطا در سیاستگذاری کجاست؟ اقتصاددانان یکی از مهمترین دلایل اتخاذ تصمیمات نادرست در اقتصاد ایران را فقدان نظریه منسجم اقتصادی میدانند. مسعود نیلی میگوید: «نهاد دولت، مستقل از اینکه کدام دولت باشد، در اقتصاد ایران فاقد نظریه است. دولتهای ما همواره در انتهای خط، به یک نقطه رسیدهاند و مشغولیت اصلیشان حوزه کالای خصوصی شده است. این در حالی است که ما همواره گفتهایم که کار اصلی دولت حوزه کالای عمومی است.» موسی غنینژاد نیز معتقد است: «گرفتاری ما نشستن ایدئولوژی بهجای نظریه اقتصادی است.»1 تبعات گسترده فقدان نظریه اقتصادی به صورت فشرده در این جمله عباس آخوندی ذکر شده است: «تخطی از قانون، بیحرمتی به حقوق مالکیت و پشت کردن به اقتصاد بازار حاکی از نبود نظریه اقتصادی و ضعف حکمرانی است.»2
امروز در چنین شرایطی رئیس یکی از قوای سهگانه کشور از پایان دوران آزمون و خطا و ضرورت تجربهآموزی از 40 سال گذشته سخن گفته است، اما سوال اینجاست که چه تغییری در مشی سیاستگذاران کشور رخ داده است که بتوان به پایان دوران آزمون و خطا دل بست؟ آیا تصمیمات و مواضع تازه سیاستگذاران نشاندهنده تجربهآموزی از گذشته و پایان دادن به روشهای کهنهای است که خطا بودن آنها پیش از این بارها در آزمونهای متعدد اثبات شده است؟