چراغقوه خاموش قوای سهگانه
چرا در موقعیت کنونی رسانههای ایرانی ابزار مبارزه با فساد را در دست ندارند؟
میگویند روزنامهنگاری بیش از اینکه کسبوکار باشد یک ضرورت اجتماعی است. روزنامهنگارهای واقعی هم کسانی هستند که حس مسوولیت اجتماعی در آنان بسیار قوی است.
میگویند روزنامهنگاری بیش از اینکه کسبوکار باشد یک ضرورت اجتماعی است. روزنامهنگارهای واقعی هم کسانی هستند که حس مسوولیت اجتماعی در آنان بسیار قوی است. در واقع روزنامهنگار نه بازوی اجرایی هر یک از قوای سهگانه دموکراسی که خود رکن چهارم نظارت بر آنان است. اسلحه ما روزنامهنگارها هم یک چراغقوه است. هرجا که تاریک باشد این چراغ را به آن تاریکی میتابانیم تا نکند از این سیاهی کسی سوءاستفاده کند. ولی وقتی حتی توان تامین و خرید باتری این چراغ را نداشته باشیم، مجبوریم برای روشن نگه داشتن چراغ به آن دست قدرتی تکیه کنیم که باتری به ما میدهد. حال اوست که میگوید این چراغ را کجا بتابانیم یا اینکه حتی نتابانیم. اینجاست که در عمل روزنامهنگاری در جایی مثل ایران نهتنها سیاهی فساد را نمایان نمیکند، بلکه چراغ آن در اتاقی پرنور روشن نگه داشته میشود که خاموش یا روشن بودنش توفیری به حال اتاق ندارد؛ یعنی ما در رسانههایمان مدام توضیح واضحات میدهیم و منتظر میشویم برای اینکه باتریهای دست قدرت (همان یارانهها) همیشه تامین باشد.
هرچند به طور طبیعی مسوولان فساد سیستماتیک موجود را رد میکنند، ولی یکی از دلایل این فساد ناکارآمدی نظام رسانههای آزاد در ایران است. رسانههایی که به دلیل وابستگیهای اقتصادی، سیاسی و حزبی حتی برای برملا کردن فسادها نیز گزینشی عمل میکنند. از آن عجیبتر اینکه وقتی رسانهای فسادی را برملا میکند، بقیه بهجای پیگیری ابعاد دیگر این ماجرا، به رسانه همکار حملهور میشوند. پس از آنکه احسان علیخانی بهجای پاسخدهی در شرق روی آنتن تلویزیون و در برنامه «حالا خورشید» رشیدپور از خودش دفاع کرد ایسنا نوشت: «اگر برنامه حالا خورشید را رپرتاژ آگهی صداوسیما برای خودش و سلبریتی محبوبش قلمداد کنیم، هزینه این آگهی به ۸۶ میلیارد و ۴۵۵ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان میرسد.»
چنین کاری نهتنها افکار عمومی را اقناع نمیکند، بلکه بر ابهامها بیشتر میافزاید. این شکل از وابستگی در رسانههای چاپی ما نیز موج میزند. چنین رسانههای وابستهای هیچگاه نمیتوانند ذوق خواندن را برانگیزند، برای همین است که طبق آخرین آمار، ایران رتبه آخر را در وضعیت تیراژ نسبت به جمعیت دارد. وابستگی رسانهها تنها در عرصه سیاسی و اقتصادی مانعآفرین نیست، حتی در حوزههای فرهنگی و هنری نیز دست رسانهها برای شفافسازی بسته است.
موانع روزنامهنگاری پیگیرانه
معمولاً در چنین موقعیتهایی متخصصان رسانه از مسوولان میخواهند موانع پیشروی «روزنامهنگاری پیگیرانه» (تحقیقی) را رفع کنند. این شکل از روزنامهنگاری الزاماً شکلی پیشرفته از روزنامهنگاری نیست؛ بلکه تنها در عرصه اطلاعرسانی باقی نمیماند. محمدمهدی فرقانی، استاد روزنامهنگاری دانشگاه علامهطباطبایی روزنامهنگاری تحقیقی را اینگونه تعریف میکند: «نوعی ژورنالیسم افشاگرانه و ناظر بر عملکردها، سوءاستفادهها، فسادها، سوءمدیریتها و انحرافهاست، این سبک روزنامهنگاری در همه جای دنیا شرایط خاص خود را دارد؛ چون نوعی نگهداشتن آینه جلوی قدرتمندان است طبیعی است که خوشایند آنان نیز نباشد.» نکته «ناخوشایندی قدرتمندان» در اینجا اهمیت زیادی دارد. هرچند در دهه 60 کسانی مثل فرقانی در سرویس گزارش کیهان مطالبی با این رویکرد نوشتند و پیش و پس از آن نیز روزنامهنگاران سعی کردند نوری به تاریکی سوءاستفادهها و فسادها بیندازند، ولی دلایل بسیار زیادی باعث شد تا روزنامهنگاری پیگیرانه محدود و محدودتر شود.
اصل 24 قانون اساسی ما میگوید: «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین میکند.» آزادی را باید روی یک طیف بررسی کرد. یعنی نمیتوان صفر و صد دید؛ بلکه باید گفت این میزان از آزادی در ایران وجود دارد ولی کم است. برای همین هم رسانهها فضای محدودی برای مانور دارند. معمولاً قدرتمندان از کلمه «مگر» در اصل 24 استفادههای فراوانی میکنند و حد توهین هیچگاه مشخص نیست. همیشه این احتمال وجود دارد که هر خبری به وادی «مگر» بیفتد مخل امنیت ملی باشد. اینجاست که حتی مهران مدیری پس از انتشار اسناد بانک مرکزی، از روزنامه شرق شکایت میکند به دلیل انتشار مطلب کذب. یعنی رسانهها در ایران هم باید مراقب امنیت ملی باشند و هم دلنازکی مهران مدیری که بخش مهمی از وام دو میلیاردیاش را هنوز برنگردانده.
از طرف دیگر، رسانهها در ایران یا متعلق به دولت است یا گروههای سیاسی و حزبی. رسانههای به ظاهر خصوصی هم دنبال دردسر نیستند و بیشتر ترجیح میدهند به گفتن حرفهای کلی و تکراری بسنده کنند. به دلایل پا نگرفتن روزنامهنگاری پیگیرانه این را هم اضافه کنیم که امنیت شغلی روزنامهنگاران پایین است. آخرین دلیلش بحران کاغذ که در عمل روزنامههایی چون همبستگی را تعطیل و سایر روزنامههای دولتی را با تعدیل نیرو و صفحه مواجه میکند.
قدرتی که مانع شفافیت میشود اتفاقاً از روزنامهنگار مجیزگو حمایت میکند. او میداند حربه تطمیع موثرتر از تهدید است و برای همین متاسفانه گاهی برخی روزنامهنگاران به خاطر غم نان عامل هواداری از یک سازمان میشوند. بهجای اینکه مسوولیت شفافیت بر عهده بگیرند، مثلاً میشوند سردبیر نشریه داخلی یک سازمان تا هم حقوق بهتری بگیرند و هم امنیت شغلی بیشتری داشته باشند.
از نوشته شدن لایحه شفافیت اقتصادی دولت ماههاست که میگذرد. ولی باید دانست که بدون استقرار نظامهای پاسخگو و آزاد مبتنی بر قانون، زمینه سیاسی توسعه فرهنگ مسوولیتپذیری وجود ندارد. حال هر چقدر هم روزنامهنگاران واقعی به عبث بر طبل مسوولیت اجتماعی بکوبند. این لایحه میگوید اگر کسی فسادی را افشا کند از او حمایت خواهد شد. حتی 20 درصد از مالی که باید از سوی مجرم به دولت بازگردانده شود، به او داده میشود اما نکته اینجاست که نظام لَخت کنونی نمیتواند در عمل حامی افشاگر (در اینجا رسانه) باشد.
باید دانست که پیگیری و مسوولیتپذیری آموزشدادنی نیست، یا دستکم نیازمند زمینههای اجتماعی و ساختاری مهمی است که اگر فراهم نشود، نمیتوان امیدی به شکلگیری روزنامهنگاری تحقیقی داشت. این شکل از روزنامهنگاری هزینهبر است. روزنامهنگار گاردین برای گفتوگو با اسنودن دهها هزار کیلومتر از لندن به شانگهای پرواز میکند. هر رسانهای توان صرف چنین هزینه یا زمانی را ندارد.
تفاوت مشکل ما با دیگران
البته در دنیا نیز روزنامهنگاری پیگیرانه با مشکلات زیادی مواجه است، ولی شکل مشکل با ایران متفاوت است. برای نمونه، پس از آنکه ادوارد اسنودن، کارمند پیشین اداره امنیت ملی آمریکا اسناد جاسوسی این سازمان از مردم آمریکا و سران کشورها را بیرون داد «ولفگنگ کراچ»، جانشین سردبیر روزنامه «سودوچ زایتونگ» مونیخ - که اسناد پاناما را منتشر کرد- اسنودن را عامل دو تاثیر بزرگ بر روزنامهنگاری دانست؛ اول اینکه اسنودن باعث شد روزنامهنگاران در اعتماد به حرفهای مقامهای رسمی احتیاط بیشتری به خرج دهند و حتماً آن را مورد سنجش قرار دهند و بعد اینکه درباره رابطه خود با منابعشان تجدیدنظر کنند. چون دست قدرت حالا به شکلی غیرمحسوس دارد جلوی نورافکنی رسانهها را میگیرد. او اطلاعات ما را لحظه به لحظه جمعآوری میکند و همه ما را تحت نظر دارد. برای همین منابع ما خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنیم لو میروند. برای همین به گفته فعالان این حوزه، روابط میان روزنامهنگاران و منابع خبری، رو به سردی رفته است. منابع از اینکه با خبرنگاران صحبت کنند، عصبی میشوند و دیگر تمایلی ندارند که شماره تلفنشان را به خبرنگاران بدهند.
چراغقوه روزنامهنگاران در سیاهیهای فساد سوسو میزند و حتی برخی همین نور کوتاه را برنمیتابند. روزنامهنگاران اگر هم در فشار تهدید نباشند، تطمیع میشوند و اگر این راه هم موثر نبود، با افکار عمومی سِر شدهای مواجه میشوند که هیچ خبر بدی برایش تکاندهنده نیست؛ اینجاست که روزنامهنگار از تاباندن نور به سیاهیها ناامید میشود.