رودی برای پیوند دو سیستان
بررسی تاریخی توافقات آبی ایران و افغانستان در گفتوگو با حجت میانآبادی
حجت میانآبادی میگوید: 286 حوضه آبی مشترک در دنیا وجود دارد. هیرمند یکی از این حوضههاست. همچنین نزدیک به 1600 دریاچه بینالمللی مشترک در دنیا داریم که تالاب هامون یکی از آن دریاچههای مشترک است. این نشان میدهد که نمونههای متعددی در دنیا وجود دارد و مسائلی شبیه به هیرمند و تالابهای هامون تنها مختص ما نیست.
رودخانه هیرمند که از کوههای هندوکش به سمت مناطق جنوبی هرات و سیستان در دو کشور افغانستان و ایران در گذر است، سالهای سال توانسته مهد تمدن و کانون شکوفایی بشری باشد. تغییرات سیاسی مرزها و البته دخالتهای ویرانگر خارجی در کنار رخدادهای اقلیمی، سبب شده است حالا هیرمند یا هلمند حق سرزمین باشکوه سیستان در پاییندست خود را ندهد. از یکسو دولت افغانستان به دلایلی حاضر به اجرای تعهداتش نیست و از سوی دیگر سیستان و بلوچستان روز به روز از جمعیت خالیتر میشود. افغانستانیها خشکسالی را بهانه کردهاند اما تحقیقات اولیه ایران نشان میدهد آسیبپذیری هیرمند و هامون از خشکی طبیعی نیست بلکه به دلیل رعایت نکردن تعهدات بینالمللی است. حجت میانآبادی استادیار دانشگاه تربیت مدرس میگوید؛ ما در حوضه هیرمند تنها بر سر رودخانه هیرمند موافقتنامه بینالمللی داریم در حالی که آب مورد نیاز سیستان و تالابهای بینالمللی هامون از رودخانههای دیگر این حوضه نیز تأمین می شود که توافقی بر سر آن وجود ندارد و باید به حقآبه زیستمحیطی این تالابها توجه ویژه شود.
♦♦♦
تنش آبی میان ایران و افغانستان و اساساً کل منطقه چه سبقه تاریخی دارد؟ آیا توافقات بینالمللی برای گرفتن حقآبه ایران و منطقه سیستان متعلق به سالهای اخیر است؟
چالش آبی میان ایران و افغانستان بر سر بهرهبرداری از آب رودخانههای مرزی حوضه هیرمند از زمان جداسازی این کشور از ایران شروع شد. اختلافات بر سر بهرهبرداری از منابع آب در طول تاریخ همیشه وجود داشته است و در قرنهای اخیر چالش آبهای مشترک مرزی نیز مطرح بوده و در اغلب کشورهای جهان اتفاق افتاده است. در منطقه ما موارد متعددی وجود داشته است. برای نمونه بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول و تشکیل کشورهایی مثل ترکیه، عراق و سوریه مشکلات آبی میان این سرزمینها به وجود آمد. قبل از آن ما چالشی به نام بهرهبرداری از رودخانه دجله و فرات را نداشتیم. ولی شکلگیری این کشورهای جدید، سبب شد رقابتها بر سر بهرهبرداری از دجله و فرات کمکم اوج بگیرد و حتی منجر به درگیری و تنش نظامی شده است. خشک شدن دجله و فرات و طرحهایی که در بالادست این رودخانهها ایجاد شد، بسیاری از تالابها و رودخانهها را در پاییندست از بین برد و مشکلات زیستمحیطی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شدیدی به وجود آورد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر سر رودخانه «آمودریا و سیردریا» اختلافها در میان کشورهای آسیای میانه بالا گرفت و چالش و درگیری بسیار پرتنشی در میان این کشورها به وجود آمد. زمان اتحاد شوروی تمام رودخانهها بر اساس سیاست یک کشور اداره میشدند اما با فروپاشی دولتها و با به وجود آمدن کشورهای مستقل در آسیای میانه، رقابت و تنش برای بهرهبرداری هرچه بیشتر بر سر منابع آب افزایش یافت.
در مورد رود هیرمند و توافقهای بینالمللی بین ایران و افغانستان، تا چه میزان این توافقها توانست مشکلات آبی بین دو کشور را حل و فصل کند؟
مساله رودخانه هیرمند میان ایران و افغانستان نیز با جدا شدن این کشور از ایران با معاهده پاریس آغاز شد. در مارس ۱۸۵۷ میلادی پس از دومین نبرد انگلیس با ایران بر سر مساله جدایی هرات از ایران، برای صلح بین دو کشور معاهدهای در پاریس منعقد شد. بعد از جدا شدن هرات طی این معاهده اختلافات و چالشها و درگیریهایی بر سر بهرهبرداری از آب بین دو کشور به وجود آمد. اختلاف بین ایران و افغانستان سابقه تاریخی دارد که این سابقه منجر به چندین دوره تاریخی برای قراردادهای فیمابین برای مدیریت حوضه آبریز هیرمند شده که آنها را به سه دوره اول و دوم و سوم تقسیمبندی کردهاند.
این سه دوره پیش از سال 1351 و توافق آبی ایران و افغانستان در دوره هویداست؟ در این توافقها طرفین چه تعهداتی داشتهاند؟
بله، این دورهها بعد از جدایی افغانستان از ایران بوده است. عمده اتفاقات این دورهها شامل عهدنامه پاریس در سال 1236 هجری و جدایی هرات از ایران است. بعد از آن با افزایش تنش آبی میان دو کشور، ژنرال انگلیسی به نام گلد اسمیت در سال 1251 میان دو کشور حکمیت کرد. حکمیت او کامل نبود و ابهامات زیادی را بر جای گذاشت و اختلافات بین دو کشور بیشتر شد و دولت وقت بریتانیا دوباره یک ژنرال دیگر به نام ژنرال مک ماهون را برای حل و فصل اختلافات مرزی و بهخصوص چالشهای آب هیرمند بین ایران و افغانستان حکم کرد که این هم نتوانست موفق شود و اختلافات را از بین ببرد.
آیا اختلافات مرزی و آبی بیشتر از سمت ایران مطرح میشد یا اینکه افغانها نیز مشکلات آبی داشتند؟
اختلافات در آن مقطع عموماً بر سر تعیین مرز بوده است. افغانستان ادعاهایی داشته درباره خط مرزی و معتقد بودند در دولتهای قبل این توافقات صورت گرفته و البته ایران مخالف این درخواستها بود. همچنین تغییر خط مرز با تغییر مسیر رودخانه منجر به اختلافات دیگری شده بود. از طرف دیگر بهرهبرداریهای افغانستان و ایجاد ساختوسازها و بهرهبرداری در بالادست و همچنین انحراف آب و برداشت بیش از حد آب یکی دیگر از اختلافاتی بوده که بین حاکمیت این دو کشور در سال 1284 هجری شمسی به وجود آمد. بر اساس قرارداد پاریس بین ایران و انگلیس که در 15 فصل منعقد شده بود، در فصل شش این معاهده که پیرامون احتمال منازعه بین ایران و افغانستان تدوین شده، ایران متعهد میشود که برای حل مشکل حکمیت امور را به انگلیس بسپارد تا از بروز جنگ بین دو کشور جلوگیری کند و اگر اختلاف بین دو کشور شدید شود، ایران حکمیت انگلیس را بپذیرد. از اینرو زمانی که در سال 1250 بین ایران و افغانستان اختلاف به وجود آمد، دولت انگلیس ژنرال گلد اسمیت را در منطقه مامور میکند که به موضوع رسیدگی کند و بحث سرحدات سیستان را مطرح میکند و با معاهده 1251 گلد اسمیت سیستان به دو منطقه درونی و بیرونی به عنوان حوضههای آبریز هیرمند تقسیم میشود.
به نظر میرسد حکمیت انگلیسیها عمدتاً به خاطر اختلافات سیاسی که با ایران داشتند، به سود افغانها بوده است.
نمیتوانیم با قطعیت کامل این طور بگوییم که به سود یا ضرر کسی حکمیت شده است ولی اختلافاتی بوده که نیاز به مرتفع شدن داشت و از قضا گلد اسمیت رای قطعی بر سر آب صادر نکرده است. اما به درخواست دولت افغانستان، انگلیس به محکمه آمد و یکسری مسائل را مطرح کرد و عملاً امکان استفاده بیشتر از آب هیرمند را با طرح بررسی استفاده از کانالها و... به افغانها داد. با این تقسیمبندی موقع بروز خشکسالیهای بزرگ در سیستان درونی (یعنی درون مرزهای ایران) دوباره اختلافات بالا گرفت و مساله حقآبه سیستان محل بحث شد و این چالش باقی ماند تا سال 1275 که رودخانه هیرمند طغیان کرد و باعث جاری شدن سیل شدید و انحراف مسیر رودخانه شد. در نهایت این تغییر مسیر رودخانه باعث تغییر خط مرز شد و اختلاف بین دو کشور در زمینه مالکیت را مشهودتر کرد و همین موضوع باعث درگیریهای محلی بین دو کشور نیز شد. عدهای از افغانها آمدند و بندها و سدهایی در سیستان را تخریب کردند. این اتفاق زمینه را برای ورود حکمیت مکماهون در منطقه فراهم کرد. در سال 1286 نیز خشکسالی بسیار شدیدی اتفاق میافتد و باز اختلافات سر باز میکنند. این مسائل به طور دائمی ادامه داشت و حکمیت انگلیسی را به دنبال داشت. ابتدا مک ماهون استفاده 50درصدی برای طرفین از آب رودخانه هیرمند را مطرح کرد بعد این موضوع را تغییر دادند و بعد از آن دوباره نظریاتش را عوض کرد و دوسوم آب هیرمند را در محل بند کمالخان به افغانستان و بقیه را به ایران اختصاص داد که حدود 33 درصد از آب حوضه هیرمند را شامل میشد. این حکمیت و شیوه تقسیم حقآبه باعث شد که اختلافات بین دو کشور باقی بماند و نتواند روابط بین دو کشور را بهبود دهد. بعد از حکمیت مک ماهون اختلافات بیشتر شد و در سال 1300 عهدنامه مودت بین ایران و افغانستان امضا شد. بعد از آن نیز قراردادهای دیگری مثل قرارداد 1310، بعد هم قرارداد 1315 و دو سال بعد 1317 نیز امضا شد. بعد از آن نیز رای کمیسیون بیطرف را در سال 1329 داشتیم. نهایتاً در سال 1351 قرارداد معروف بین ایران و افغانستان منعقد شد و طی این قرارداد سهم آب ایران از آن 50 درصد به حدود 14 درصد رسید که متوسط 26 مترمکعب حقآبه ایران در ثانیه 820 میلیون مترمکعب در سال تعیین شد که طی یک جدول زمانی قرار شد به حوضههای آبریز ایران ریخته شود. بعد از انقلاب اختلافات دیگری پیش آمد که در دهه 1380 شمسی دو کشور با توجه به تغییراتی که در نظام سیاسی آنها طی دهههای گذشته رخ داده بود در نشستی به صورت قطعی همان توافق 1351 را نهایی و از آن استفاده کردند.
چرا سیستان با همه نیازهای آبیاش، در طول این سالها بهتنهایی وابسته به آب هیرمند مانده است. آیا رودخانه هیرمند که به هامون میریزد، تنها منبع تامین آب منطقه سیستان در شرق ایران است یا منابع آبی دیگری وجود دارند؟
قراردادی که برای سیستان با افغانستان بسته شده متاسفانه تنها بر روی رودخانه هیرمند است. در حالی که رودخانههای متعدد دیگری در حوضه آبی هیرمند وجود دارند که قراردادی با افغانستانیها درباره آنها نداریم. این رودخانهها مثل خاشرود، فراهرود در کنار رودخانه هیرمند (نه حوضه آبریز) تامینکننده اصلی آب تالابهای بینالمللی هامون و آب سیستان هستند که در طول تاریخ این وظیفه خود را انجام دادهاند. افغانستان اگرچه جز هیرمند، بر روی رودخانههای دیگر حوضه آبریز هیرمند قرارداد دیگری با ما ندارد ولی یقیناً ملزم است که حقآبههای قانونی و عرفی نیاز زیستمحیطی منطقه سیستان را تامین کند. متاسفانه افغانستان عملاً به خاطر فعالیتهایی که در بالادست دارد حقآبهها را به صورت طبیعی و قانونی رهاسازی نمیکند. با این حال ادعاهایی در مورد خشکسالی مطرح کردهاند که طبق برخی مطالعات و بررسیهای اولیه نشان میدهد که افغانستان دچار خشکسالی آنطور که این کشور ادعا میکند. مطالعات اولیه نشان میدهد عملاً افغانستان دچار تغییر اقلیم و خشکسالی بلندمدت نیست ولی متاسفانه آنها این موضوع را به عنوان بهانههایی برای عدم تعهداتشان مطرح میکنند. مطالعات اولیه صورت گرفته که به صورت علمی این را بررسی میکند که آیا ادعاهای افغانستانیها مبنای علمی دارد یا نه. شواهد اولیه مطالعات ما در دانشگاههای مختلف ایران نشان میدهد تغییر اقلیم در افغانستان عامل موثری برای کاهش آورده رودخانه هیرمند نبوده است. منابع متعدد آب از افغانستان وجود دارند که آب سیستان و تالابهای تاریخی هامون را تامین میکنند. ما متاسفانه تنها هیرمند را میشناسیم و از حوضههای دیگر شناختی نداریم.
همیشه این سوال در حوزه محیطزیست مطرح است که این اختلال در نظام آبی هیرمند و دیگر منابع آب در سیستان چه تاثیری بر تالابهای هامون دارد؟
تالاب هامون یکی از مهمترین تالابهای جهان از منظر تاریخی و اقلیمی و اجتماعی و فرهنگی است. تالاب هامون که در کنوانسیون رامسر ثبت جهانی شده است، دارای ارزش بسیار زیاد تمدنی است. آیین زرتشت این تالاب را بسیار ارج میگذارد. زرتشتیان معتقدند زرتشت در این دریاچه متولد شده است. جنبه آیینی مهمی در فرهنگ ایرانی دارد. علاوه بر این جنبه تاریخی مهمی دارد. رودخانه هیرمند و تالاب هامون یکی از مهدهای تمدنساز بزرگ بشریت است. شهر سوخته نام بقایای دولت شهری باستانی در استان سیستان و بلوچستان است. این شهر بر روی آبرفتهای مصب رودخانه هیرمند به دریاچه هامون و زمانی در ساحل آن رودخانه بنا شده بود. دوره بنای این شهر بزرگ با دوره برنز و تمدن جیرفت همزمان است. رخدادهایی که سبب شده شهر سوخته از بین برود و تمدن با شکوهش در مناطق دیگری از ایران مستقر شوند، مشکلات آبی بوده است. برخی روایتها میگویند شهر سوخته آتش گرفته ولی عامل فروپاشی شهر سوخته مشکلات آبی و خشکسالی بوده است. بخش مهمی از جمعیت سیستان به تالابهای سهگانه هامون وابسته است. نیاز به توضیح نیست که امنیت زیستمحیطی منطقه سیستان چه درون افغانستان چه درون ایران کاملاً به تالاب هامون وابسته است. تالاب هامون در همه ابعاد تمدنسازی، تاریخی، اقلیمی، زیستمحیطی و... کاملاً به آب ورودی رودخانههای هیرمند و دیگر رودخانهها و سرچشمههای آن در افغانستان وابسته است.
این ناملایمات محیطزیستی و سیاسی سبب شده است جمعیت زیادی در طول تاریخ از این سرزمین کوچ کنند و امروزه نیز با شروع دوره طولانی از خشکسالی، موج عظیمی از مهاجرت و آسیبهای اجتماعی و فقر اقتصادی در این منطقه در حال پدید آمدن است.
بله، همینطور است. در طول تاریخ همین مسائل منجر به مهاجرتهای بسیاری شده است. در دوره حکومت طالبان ما با شیوع خشکسالی جدی مواجه شدیم. آنها آب ورودی به ایران و خروجیهای سدها را بستند و در دهه 70 این اتفاق منجر به مهاجرت بزرگ منطقهای شد و بخش زیادی از مردم سیستان و بلوچستان به مناطقی در یزد، مشهد و گلستان مهاجرت کردند. در سالهای اخیر نیز بیآبی و خشکسالی و رعایت نکردن تعهدات از سوی افغانها سبب شده موج جدید مهاجرت گسترده شروع شود.
آیا این سالها تلاشی شده که با افغانها در شرایط فعلی وارد نوعی گفتوگو و تعامل دیپلماتیک شد و موضوع را از طریق دیپلماسی حل کرد؟
ما اطلاعات خوبی از وضعیت فعالیت افغانها در مسیر رودخانهها و نحوه و میزان استفاده آنها از رودخانههای مرزی داریم. اما آنها با اینکه مکرر ادعا کردهاند که به توافق 1351 متعهد خواهند بود اما متاسفانه در اجرای این تعهد کوتاهی میکنند و آنها پایبند نبودند و جریان آب به هامون از افغانستان با چالشهای جدی مواجه شده است.
پیامد همین مساله آیا دولت ایران در وزارت خارجه یا وزارت نیرو برنامه مدونی برای وادار کردن افغانها با درک همه شرایط سخت امنیتیشان داشتهاند که تا بیش از این سیستان و بلوچستان از آب و حیات و امنیت زیستی تهی نشود؟
مذاکرات ایران و افغانستان سالهاست ادامه دارد. بعد از انقلاب نیز این مذاکرات با جدیت بیشتری صورت گرفت. طی دهههای گذشته نبود دولت مرکزی مستقل در افغانستان باعث شده که دولت ایران به خوبی نتواند نتیجهای از مذاکرات بگیرد. بعد از استقرار دولت منتخب و فروپاشی حکومت طالبان، مذاکرات در سطح جدی انجام شده است و در دهه 1380 نیز با تشکیل کمیساریای مشترک آب بین دو کشور گامهای رو به جلویی برداشته شد. در سالهای اخیر نیز کمیته مشترکی تشکیل شد که مشتمل بر پنج کمیته خردتر است و محورهای اصلی مذاکرات میان ایران و افغانستان را پوشش میدهد. یکی از این کمیتهها کمیته آب است که نشستهای آن در سطح معاونان وزیر خارجه برگزار میشود و آقای دکتر عراقچی به عنوان نماینده ایران این نشستها را مدیریت میکنند.
چه تجربهای در جهان برای رفع چالش آبهای مرزی به لحاظ حقوقی وجود دارد که دولتها بتوانند مشکلات خود را در حوضههای آبی حل کنند؟
286 حوضه آبی مشترک در دنیا وجود دارد. هیرمند یکی از این حوضههاست. همچنین نزدیک به 1600 دریاچه بینالمللی مشترک در دنیا داریم که تالاب هامون یکی از آن دریاچههای مشترک است. این نشان میدهد که نمونههای متعددی در دنیا وجود دارد و مسائلی شبیه به هیرمند و تالابهای هامون تنها مختص ما نیست. دنیا توانسته با استفاده از رویکردهای نوین و اصلاح رویکردها و نگاهها از بازی با مجموع صفر به بازی برد - برد برسد. حوضه دجله و فرات نمونه بارز چنین تنشهایی است که تبعات فاجعهبار محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی و نهایتاً سیاسی و امنیتی به بار آورده است. حوضه آمودریا نیز از وضعیتی به مراتب خطرناکتر برخوردار است. تجربه تلخی را در بحث محیط زیست رقم زد. در بقیه قارهها نیز این مشکلات چهبسا بدتر از هیرمند وجود داشته که کشورها با تغییر رویکردها توانستهاند مناقشه را نهتنها حل کنند بلکه به شیوههای جدید همکاریهای آبی و همکاریهای غیرآبی در دو طرف مرز رسیدند. نتیجه نهایی وضعیت میتواند به نحوه مواجهه ما با پدیده برگردد. یا میتواند منجر به تنش شود یا منجر به همکاری. اینکه یقیناً بگوییم جنگ آب رخ میدهد ممکن نیست. ما هم مواردی داشتیم که منجر به درگیری شدید آبی شده و تعداد بیشتری نمونه داشتیم که منجر به همکاری آبی شده است. کشورهای ایران و افغانستان در مجادله تاریخی خود بر سر آب، راهکارهای بسیار متعددی در این حوضه دارندکه در این حوزه دارند میتوانند انجام دهند و بهجای اینکه تنها منطقه خود را مورد نظر قرار دهند و بر اساس آن دنبال راهکار و اعمال فشار باشند، بیایند به سیستان بزرگ نگاه کنند که در دو سوی مرز این دو کشور پراکنده است. خشک شدن تالاب هورالعظیم دودش به چشم هر دو کشور منطقه میرود. در مورد هامون و هیرمند نیز چنین است.