بار بیشتر به بانکها تحمیل نکنیم
حمید تهرانفر از مخاطرات ادغام دستوری بانکهای نظامی میگوید
حمید تهرانفر میگوید: اگر بانکداران نظامی، خودشان مایل نباشند که با ادغام، مشکلاتشان را برطرف کنند، به طور قطع ادغام بانکها از سوی دولت در این حوزه، یک دستور حاکمیتی خواهد بود که اکنون در حال رخ دادن است.
نظام بانکی ایران مشکلات بسیاری دارد، این بر هیچ کسی پوشیده نیست و اتفاقاً گاهی این مشکلات عدیده، سبب میشود که سیاستگذار تصمیمات خلقالساعهای را برای حل آن بگیرد که شاید زمان اجرایش، در این بحران بانکی نباشد. اینجاست که نهتنها مشکل برطرف نمیشود، بلکه یک مساله دیگر نیز به مسائل نظام بانکی اضافه خواهد شد. ادغام بانکها بهخصوص بانکهای نظامی در یکدیگر نیز چنین وضعیتی را رقم زده است. حال بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران بانکی بر این باورند که ادغام بانکها اگر صرفاً یک دستور حاکمیتی باشد، به طور قطع راه بهجایی نخواهد برد و شرایط را سختتر خواهد کرد؛ اما اگر با همراهی و اتفاقنظر خود بانکداران صورت گیرد، شاید بتواند راهگشا باشد. حمید تهرانفر معاون نظارتی سابق بانک مرکزی در این رابطه بر این باور است که اگر نظام بانکی و بهخصوص بانکداران نظامی را مجبور کنیم که به ادغام تن بدهند، تنها راه را برای سلب مسوولیت از آنها هموار خواهیم کرد و مشکلات نظام بانکی حل نمیشود؛ بلکه باید اجازه دهیم که آنها به این نتیجه برسند که ادغام برای ادامه حیاتشان خوب است و باید با سایر همتایان خود ادغام شوند تا بهتر بتوانند بنگاه خود را اداره کنند. اینطور است که شاید بتوان با ادغام نظام بانکی و اثرگذاری آن همراه شد.
♦♦♦
موضوع ادغام بانکهای نظامی مدتهاست که مطرح شده و اکنون هم دولت تصمیم گرفته تا این کار را به ثمر برساند. اگرچه همراهی خود بانکهای ادغامشونده نیز موضوع مهمی به شمار میرود. سوال اینجاست که چرا در این مقطع تصمیم گرفته شده که بانکهای نظامی را ادغام کنند؟ دلیل عزم نظام برای ادغام این بانکها چیست و آیا نتیجه این ادغام به سود نظام بانکی و اقتصاد ایران خواهد بود؟
در مورد ادغام بانکهای نظامی یک دیدگاه مطرح شده و مدام بر روی آن پافشاری میشود. متاسفانه برخی مواقع مشاهده میشود که از برخی تریبونهای رسمی، این موضوع عنوان میشود که تعداد بانکهای کشور در حال حاضر زیاد است؛ در حالی که واقعیت آن است که یک نگاه مختصر هم به خوبی نشان میدهد که همین عامل، حتی اگر درست هم باشد، مهمتر از آن، این است که باید اصلاحاتی را روی روند عملکرد نظام بانکی انجام دهیم. این در حالی است که باید پس از آن به فکر ادغام یا گروهبندی بانکها باشیم که هم شامل بانکهای نظامی و هم غیرنظامی است.
البته یک عده هم این موضوع را تشویق میکنند و همین نگاه پشت آن است که تعداد بانکهای ما زیاد است. بارها در این رابطه هم مسائلی دیده و شنیده شده است؛ ولی انصافاً اصلاً اینطور نیست؛ یعنی شما میتوانید تصور کنید که ما اگر 22 هزار شعبه در کشور داریم، این 22 هزار شعبه در حال خدمترسانی به مردم هستند و میتوانند توسط مثلاً سه بانک بزرگ هدایت شوند که هرکدام هفت هزار شعبه را در خود جای دادهاند؛ بنابراین میتوانند خدمترسانی را انجام داده و به امور مردم برسند.
حتی این شعب میتوانند با هزار بانکی که هرکدام 20 تا 22 تا شعبه دارند، خدمترسانی را انجام دهند. بنابراین از نظر من دومی بهتر است. به این معنا که وقتی بانکها خیلی بزرگ میشوند، ممکن است خودشان را به جامعه تحمیل کنند. عبارتی که حتی گفته میشود «too big to fail» نیز، مبنایش همین است که این بانکها به قدری بزرگ هستند که جمع کردن آنها و مدیریتشان بسیار دشوار است. به خاطر همین است که همیشه هم میگویند که کوچک، زیباست.
در مجموع به نظر من این تصور که تعداد بانکها زیاد است، یکی از عوامل انگیزشی است که در گام اول باعث شده این تصمیم اتخاذ شود که یک گروه از بانکها، با هم ادغام شوند. اما باید به صراحت بگویم که به نظر من، اصلاً این دیدگاه درستی نیست؛ یعنی از نظر تعداد بانکها، ایران اکنون در جایگاهی قرار ندارد که تعداد بانکها در آن زیاد باشد و این امر، منجر به ایجاد نگرانی شود؛ بلکه بر این باورم که تعداد بانکها در ایران کم است و میتوانیم گروههای مختلف بانکی و شکلهای مختلف شعب بانکها را در کشور شاهد باشیم که خدمترسانی و رقابت سالم در بازار را صورت میدهند.
در عین حال، مقررات، ضوابط و نظارت کشور هم بایستی با این دیدگاه تطبیق داشته باشد که بر مبنای آن، تعداد بانکها زیاد و شعب کم باشند و حتی بانکهای جدید روی کار بیایند. به این ترتیب خدمات رقابتی خواهد شد.
به عبارت دیگر، باید به این نکته هم توجه کنیم که وقتی بپذیریم که تعداد بانکهای کشور کم است و میتوانیم تعداد بانکهای بیشتری را در کشور داشته باشیم، آنگاه میتوانیم به این موضوع ورود کنیم که نظارت جدی داشته باشیم و مقررات را به طور اساسی اصلاح کنیم.
در عین حال، نمایندگان مجلس، قوانین ناظر بر فعالیت بانکها را بهطور دقیق و اصولی اصلاح خواهند کرد و دست از اقدامات شعارگونه برمیدارند. پس تصور من این است که انگیزه اصلی پشت این نگاه که باید یک گروه از بانکها با هم ادغام شوند، همین است.
اکنون بانک مرکزی تصمیم گرفته است که این بانکها را ادغام کند، آیا این بانکها جزو «بانکهای بد»ی هستند که به دلایل فنی لازم بوده ادغام شوند، یا دلایل سیاسی پشت این ادغام وجود دارد؟
اگر بخواهم شفاف به این سوال پاسخ دهم باید بگویم که در شرایط کنونی، وضعیت هیچکدام از بانکهای کشور خوب نیست؛ یعنی در مجموع، نظام بانکی کشور، وضعیت خوبی ندارد، به این معنا که فشارهای سنگین بر روی دوش بانکها قرار دارد و آنطور که از ترازنامههایشان پیداست و مشاهده میشود، نظام بانکی ایران به خاطر مسائل متعدد، اقتصاد کشور ما را هم به بیراهه کشانده؛ ضمن اینکه فشارهای متعدد روی آنها باعث شده که بانکها شرایط خوبی نداشته باشند. اگر بانکهای نظامی بیشتر از سایر بانکها دچار مشکل هستند، به نظر میرسد که یکی از دلایل همین باشد.
نکته اینجاست که اگر این بانکها، وضع خوبی نداشته باشند، اتفاق دیگری رخ خواهد داد که تبعات بسیاری دارد. زمانی همین بانکهای نظامی خودشان به این نتیجه رسیدند که اداره بانک برایشان میسر نیست. پس اگر خودشان به این موضوع واقف شده باشند، به دنبال ادغام خواهند بود؛ در حالی که چنین چیزی مشاهده نمیشود؛ یعنی حالا در رسانهها هم، گاهی صدای اعتراضگونهای از سمت آنها شنیده میشود که میبینیم میخواهند که با همان روش قبلی، بانک خود را اداره کرده و مسیر را ادامه بدهند؛ یعنی میگویند که ما به همین بانک راضی هستیم و مشکلاتش را هم مرتفع میکنیم.
اگر دیدگاه این باشد و بانکداران نظامی، خودشان مایل نباشند که با ادغام، مشکلاتشان را برطرف کنند، به طور قطع ادغام بانکها از سوی دولت در این حوزه، یک دستور حاکمیتی خواهد بود که اکنون در حال رخ دادن است. دستور حاکمیتی که اتفاق میافتد، شهرت بانک مرکزی یا حتی حاکمیت، در این موضوع خاص به مخاطره میافتد.
در حالی که واقعاً هیچ دلیلی برای رخ دادن این موضوع وجود ندارد. به همین دلیل است که من هیچوقت به این نتیجه نرسیدهام و نمیتوانم خودم را قانع کنم که بانک جدیدی که از ادغام این بانکها ایجاد میشود، بانک سلامتتر و سالمتری خواهد بود. این اتفاق رخ نخواهد داد. پس اگر اینها مشکل دارند، مشکلاتشان ساختاری است و این را به بانک بعدی هم منتقل خواهند کرد. یعنی اتفاق بدتری که در ادغام رخ خواهد داد این است که آنها از خودشان به نوعی سلب مسوولیت خواهند کرد و میگویند حالا که حاکمیت یا بانک مرکزی ما را ادغام کرده، مسوولیتی متوجه ما نیست و تمایلشان به رفع مشکلات بانک جدید نسبت به بانکهای قبلی خودشان، کمتر خواهد بود و تحتتاثیر قرار میگیرد. به عبارت دیگر، خودشان را به دولت، حاکمیت و به ملت (مردم) تحمیل میکنند.
با توجه به مواردی که اشاره کردید، اصولاً ایجاد یک بانک بزرگ از مجموع بانکهای خرد نظامی چه مزایا و معایبی دارد؟
باید در پاسخ به این سوال تشریح کرد که واقعاً پشت این نگاه چه چیزی بوده است؛ البته باید بپذیریم که تمام مقامات نظام بانکی، مسوولان بانک مرکزی و کسانی که در مجلس یا برخی قوای دیگر نگاهی به بانکها دارند و قوانین بانکی را تنظیم میکنند، همگی اکنون تحت فشار هستند و در واقع به دنبال یک مسیری برای اصلاح نظام بانکی میگردند. اصلاح نظام بانکی هم در شرایط کنونی با فشاری که اکنون بر روی همه بانکها قرار دارد، به نظر حقیر میرسد؛ چراکه گاهی اوقات سیاستگذاران نمیتوانند در این فشارهای سنگین، تشخیص درستی بدهند؛ از اینرو فکر میکنند که اصلاح نظام بانکی از اینجا شروع میشود که ما برخی از بانکها را با هم ادغام کنیم و مثلاً از این مسیر بتوانیم در نظام بانکی کشور اصلاحات ایجاد کنیم؛ در حالی که این مسیر، مسیر همواری نیست و مشکلی را حل نمیکند. در عین حال باید به این نکته اشاره داشت که مسوولیت بانک جدید و مدیران آن، مقداری مخدوش خواهد شد؛ چراکه آنها فکر میکنند که حالا بانکی ایجاد شده و اگر مشکلی هم داشته باشد، به خاطر این است که دستور به ادغام داده شده است. این اتفاق خیلی بدی است.
در حالی که در هر بانک و در هر شرکتی اگر ادغام رخ دهد، مدیران باید دلسوزانه دنبال کارشان باشند و با علاقه و حرارت مشکلات آنجا را مرتفع کنند و به دنبال پیشرفت مجموعه باشند؛ در حالی که اگر بنشینند، نگاه کنند و بگویند حالا که اینطوری شده ما هم نمیدانیم چه راهی را در پیش گیریم، بدترین حالتی رقم خواهد خورد که ممکن است برای اداره یک بانک هم رخ دهد. این احساس بیمسوولیتی یا کممسوولیتی، خود به خود در این جریان به نظر من اتفاق میافتد.
پس فکر میکنید کلاً ادغام این بانکها یا این نوع بانکها بهجای اینکه به مردم پیام ثبات و آرامش در نظام بانکی بدهد، ممکن است موجب تزلزل و نگرانی شود؟
بله؛ فکر میکنم در شرایط حاضر، اصلاً شاید صلاح نباشد که در این امر وارد شویم، چراکه در حال حاضر، یک کشمکش دیگر را در نظام بانکی پرتلاطم ایران، ایجاد خواهد کرد. الان بانکها خود به خود با مشکلات عدیدهای مواجه هستند؛ ضمن اینکه در واقع این را هم باید پاسخ بدهند که میخواهند ادغام بشوند یا نمیخواهند، یا اگر ادغام شوند چه میشود و اگر نشوند، چه عواقبی برایشان خواهد داشت. این همه فشارهای سنگین اکنون بر روی دوش مدیران بانکی هست، آن هم مدیرانی که از صبح تا شب مدام مشغول جلسات هستند و دنبال راهحل میگردند؛ پس اکنون باید این را هم به دغدغههای خود اضافه کنند.
به نظر من شاید در یک شرایط سالمتر و عادیتر به این مساله پرداخته شود؛ بهتر است و البته آن نکته مهم که این بانکها اگر واقعاً دچار مشکلی هستند، خود آنها باید از طریق ادغام، دنبال حل مشکلشان باشند؛ در غیر این صورت، اگر آنها مایل نیستند و ما داریم آنها را تحت فشار قرار میدهیم، موضوع به نحو دیگری پیش خواهد رفت و آن داستان القای روحیه بیتفاوتی و بیمسوولیتی خواهد بود که به مدیران بانکی منتقل میشود و این اصلاً حالت خوشایندی نیست.
به هر حال اکنون کشور در شرایط تحریمها قرار دارد. اینکه بیاییم از تعداد بانکهایمان کم یا آنها را در هم ادغام کنیم تا بانک بزرگتری به وجود آید، به نظر شما کار صحیحی است؟ به هر حال با ادغام این بانکها، تحریمهای احتمالی از یک بانک به چند بانک تسری مییابد؟
این موضوع هم باز این نظر را تقویت میکند که بهتر است ما این نگاه را به زمانی در آینده منتقل کنیم؛ چراکه هرچقدر تعداد بانکهای کشور کمتر باشد، با تحریم کردن یک بانک بزرگ، صدمات زیادتری متوجه اقتصاد ایران خواهد شد؛ در حالی که وقتی تعداد بانکهای ایران زیاد است و آنها کوچکتر هم هستند، طبیعی است که کار تحریم همگی آنها هم دشوارتر میشود و ما هم بهتر میتوانیم اقتصادمان را مدیریت کنیم.
آیا ادغام بانکهای نظامی گامی در زمان درست و در مسیر درست برای اصلاح نظام بانکی ایران به شمار میرود؟
بار دیگر تاکید میکنم، شاید با ادغام تصور این باشد که این ادغام در راستای اصلاح نظام بانکی است و فکر میکنم همین هم هست؛ اما باید به این نکته توجه داشت که مسوولان فکر میکنند با این کار، اصلاحی در نظام بانکی رخ میدهد و تعداد بانکها کمتر میشود و به عبارت عامیانه، کار آنها شسته رفتهتر میشود؛ در حالی که اینطور نیست.
به نظر میرسد که ادغام بانکها به عنوان راهکاری که شاید در آن خیلی تعمق نشده، پیشنهاد شده است و اگر این تصمیم، جامه عمل بپوشد، به نظر میآید که حداقل نتیجهاش این خواهد بود که مشکلات را در همین حد نگه میدارد و اتفاق خاصی رخ نخواهد داد. باز هم تاکید میکنم، هیچ دلیلی وجود ندارد که وضعیت بانک جدید، بهتر از بانکهایی باشد که هماکنون در اقتصاد ایران حضور دارند و مشغول به کار هستند، حتی ممکن است وقتی که دو بانک در هم ادغام میشوند، بعضی از ویژگیهای بانکهای بد به بانک خوب هم ورود کند و آن امتیازات بانکهای خوب این مجموعه را هم با مخاطره مواجه خواهد کرد؛ در نتیجه بانک جدیدی که ایجاد میشود، ممکن است کارایی بانکهای خوب نظامی فعلی را نداشته باشد.
اگر بخواهیم بحث را جمعبندی بکنیم و بگوییم که راهحل چیست، باید به چه نکاتی اشاره کنیم؛ بهخصوص اینکه اگر بانکهای نظامی ما مشکل دارند و بانک بد محسوب میشوند؛ راهحل درست چیست؟ حالا شما گفتید ما بهجای ادغام چه کار میتوانیم انجام بدهیم که هم در راستای اصلاح نظام بانکی باشد و هم بتوانیم مشکلات بانکهایمان را در این شرایط حساس حل کنیم.
به نظر میآید این بانکها یک زمانی ایجاد شدهاند، مدیر و مسوول دارند و الان خودشان در مورد مشکلاتی که دارند، باید پاسخگو باشند؛ پس بهتر است اجازه بدهیم که آنها با مسوولیتی که احساس میکنند، تلاش کنند مشکلات بانک خودشان را مرتفع کنند. اگر خودشان به این نتیجه رسیدند که با یک بانک دیگر و با یک گروه دیگر از بانکها ادغام بشوند وضعشان بهتر میشود، خب کمک کنیم که این اتفاق بیفتد؛ در غیر این صورت فقط دستور ندهیم. مسوولیت را نباید از مدیران بانکها به حاکمیت منتقل کنیم.