نه هامون ماند و نه دریا
آیا رابطه آبی ایران و افغانستان به تنش میکشد؟
هامون، دریاچه باستانی سیستان، آغوشِ گشوده و مادرانه رودخانه هیرمند، حالا دیگر نایی برای دیدن فرزندش ندارد. دریاچهای که پهنه پرآبش، جلوهای باشکوه در شاهنامه فردوسی داشت؛ «به زه کن کمان را و این تیر گز / بدین گونه پرورده در آب رز» حالا خشکیده و به احتضار افتاده است.
جواد حیدریان: هامون، دریاچه باستانی سیستان، آغوشِ گشوده و مادرانه رودخانه هیرمند، حالا دیگر نایی برای دیدن فرزندش ندارد. دریاچهای که پهنه پرآبش، جلوهای باشکوه در شاهنامه فردوسی داشت؛ «به زه کن کمان را و این تیر گز / بدین گونه پرورده در آب رز» حالا خشکیده و به احتضار افتاده است. رودخانه هیرمند که از دل کوههای بابا در هندوکش افغانستان به سرزمین مادریاش، ایران میریخت، روزبهروز کمرمقتر شد و افغانها به خاطر عمل نکردن به تعهداتشان هزینه هولناکی بر پیکره خشکیده جنوب شرق ایران وارد آوردهاند.
قصه پرآب چشم هامون و هیرمند و هریررود البته قصهای تاریخی است. اگر نخواهیم فرصتی به توهم داییجان ناپلئونی «کار کار انگلیسیهاست» بدهیم باید به روزهای جدایی هرات از خاک ایران در سال ۱۸۵۷ میلادی نگاهی بیندازیم. هامون به موجب معاهده پاریس و امتناع حاکمیت افغانستان از جاری ساختن رود هیرمند در خاک ایران، روزبهروز خجلتر ماند. البته از همان 160 سال پیش، مساله حقآبه رودخانه هیرمند- هریررود به یکی از مسائل مهم سیاسی، اجتماعی و زیستمحیطی دو کشور همسایه تبدیل شد. گاه پا به پای پرآبی و کمآبی هیرمند که افغانها آن را هلمند مینامند، تنش افزایش و کاهش یافت تا همین تیرماه سال 96 که حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران از سیاست سدسازی افغانستان انتقاد کرد و آن را یکی از کانونهای خارجی طوفانهای گردوغبار در ایران خواند. کابل نیز در واکنش به این اظهارات اعلام کرد ایران با استفاده بیرویه از آبهای مشترک مرزی با افغانستان سبب خشک شدن این حوضههای آبی شده است! البته مساله پیچیدهتر از این تهدیدهای کلامی است. خشکی هامون، تقریباً 600 هزار ایرانی را وادار به مهاجرت کرده است. تروریسم و کمآبی را به هم پیوند داده تا با همدستی دولتی ناتوان در افغانستان به دلیل مشکلات امنیتی، مرزهای ایران زمانه پرتنشی را سپری کند. حالا البته بیش از گذشته برای دولت ایران خطرناک شده است. بحران ناشی از خشک شدن هیرمند به وزش طوفانهای گردوغبار، شیوع بیماری، فقر و بیکاری در شرق ایران، به ویژه سیستان و بلوچستان دامن زده است. ایران البته با رعایت حسن همجواری همچنان خواهان اجرای قرارداد سال ۱۳۵۱ است. بر اساس این قرارداد که بین امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت ایران و موسی شفیق، همتای افغانستانی او به امضا رسید، مقرر شد سالانه ۲۰ درصد از آب رودخانه هیرمند به ایران سرازیر شود. پیش از آن، قراردادهایی به صورتهای ۳۰ درصد و ۵۰ درصد منعقد شده بود، اما هر کدام از آنها، بعد از مدتی متوقف شده بود. دیپلماسی فعال ایران که البته به دلیل مشکلات مرتبط با تحریم و فشارهای غرب بیشتر هزینهاش را صرف بهبود وضعیت بینالمللی کرده، در این حوزه نیز بیکار نمانده است. محمدجواد ظریف اردیبهشتماه سال 97 گفته بود تلاشهای تهران برای توافق با افغانستان بر سر پرداخت حقآبه ایران از هریررود همچنان به نتیجه نرسیده است. او کابل را به اقدام متقابل و فشار در حوزههای دیگر تهدید کرد و گفت از آنجا که میزان حقآبه ایران از هیرمند در ماههای اسفند و فروردین بسیار ناچیز و حتی کمتر از سالهای خشک و کمآب بوده، ایران دو یادداشت اعتراضی برای دولت افغانستان ارسال کرده و سفیر این کشور هم به وزارت خارجه احضار شده است.