بانکدار و سرمایهدار
آیا تجربه تامین مالی «ایرانمال» قابلیت تعمیم به دیگر پروژههای ملی را دارد؟
این روزها تهران پرشده از تبلیغات بازار بزرگ ایران که به تازگی ساخته شده است. بازار عظیمی در انتهای غربی اتوبان همت ساخته شده و قرار است دومین بازار بزرگ دنیا باشد. بسیاری از خود میپرسند بخش خصوصی ایران از کجا چنین سرمایهای آورده که چنین پروژه عظیمی را اجرا کند. سوال خوبی است که ظاهراً پاسخش بانک آینده است.
این روزها تهران پرشده از تبلیغات بازار بزرگ ایران که به تازگی ساخته شده است. بازار عظیمی در انتهای غربی اتوبان همت ساخته شده و قرار است دومین بازار بزرگ دنیا باشد. بسیاری از خود میپرسند بخش خصوصی ایران از کجا چنین سرمایهای آورده که چنین پروژه عظیمی را اجرا کند. سوال خوبی است که ظاهراً پاسخش بانک آینده است. بانکی که سرمایهگذاران این پروژه در آن سهامدار هستند و ظاهراً تامینکننده مالی اصلی بازار بزرگ ایران است. در این موارد تصویری در ذهن بسیاری از مردم عادی شکل میگیرد که معمولاً تصویر دقیق نیست، ابتدا بد نیست این تصویر را کمی باز کنیم.
بسیاری از سرمایهداران ایرانی اگر ثروتشان به آنها به ارث نرسیده باشد یا صرفاً میراثدار رانت سیاسی نباشند با یک سرمایه محدود شروع میکنند. کار میکنند، ارتباط برقرار میکنند، ریسک میکنند، خوششانسی هم میآورند و این گونه سرمایه اولیه گسترش مییابد. معمولاً بعد از افزایش سرمایه آنها دو گروه میشوند یک گروه که سرمایه خود را از کشور خارج کرده و در کشورهای دیگر ادامه میدهند و گروه دیگری که سرمایه را در ایران نگه میدارند. این گروه اخیر غالباً ترجیح میدهند به جای اینکه در یک حوزه خاص فعالیت خود را متمرکز کنند به کار خود تنوع ببخشند تا ریسک تجاری خود را در شرایط بیثبات اقتصادی کشور کاهش دهند.
حالا فرض کنید این سرمایهدار بلندپرواز هم باشد و بخواهد بنگاههای بزرگ اقتصادی برپا و طرحهای عظیمی را اجرا کند. اولین مشکلی که با آن روبهرو خواهد شد مشکل تامین مالی (Financing) است. نظرسنجیها و بررسیهای متعدد نشان داده مهمترین چالش پیشروی بنگاههای اقتصادی در ایران مساله تامین مالی است. یعنی تامین نقدینگی لازم برای توسعه عملیات اقتصادی مانع رشد سریع بنگاههاست.
اصولاً تامین مالی بنگاهها از سه منبع ممکن است. نخستین منبع همان منابع درونی بنگاه یعنی سود انباشته و آورده سهامداران است. این منبع اگرچه کمریسک است اما محدود است زیرا معمولاً در مراحل ابتدایی رشد یک بنگاه یا آغاز یک طرح توسعه درآمد قابل توجهی وجود ندارد و اتکا به سود انباشته هم معمولاً مستلزم سالها صبر است. به همین دلیل رشد سریع یا تامین نقدینگی زیاد از درون بنگاه عملاً ممکن و بهصرفه نیست. نهتنها در ایران بلکه در تمام دنیا تامین مالی طرحهای اقتصادی بزرگ از طریق منابع بیرونی انجام میشود. این منابع بیرونی دو دسته هستند، استقراض (Debt Financing) که از طریق بانکها انجام میشود و تامین مالی از طریق انتشار اوراق (Equity Financing) که در بازار سرمایه ممکن میشود.
معمولاً در اقتصادهای توسعهیافته بانکها محل تامین مالی بنگاهها و طرحهای کوچک و متوسط هستند و بنگاههای بزرگ و طرحهای اقتصادی عظیم در بازار سرمایه تامین مالی میشوند. به همین دلیل مثلاً در انگلستان و آمریکا که ابرشرکتهای بیشتری فعال هستند بازار سرمایه هم عظیمتر و کلیدیتر است. اما مثلاً در ژاپن و اروپای مرکزی که بنگاههای کوچک و متوسط در اقتصادی نقش بیشتری دارند نظام اقتصادی این کشورها بانکمحور است. در عین حال در اغلب کشورهای بازار سرمایه و نظام بانکی رابطه مستقیم و تنگاتنگ دارند. همه بانکهای بزرگ دارای شرکتهای مالی و موسسات سرمایهگذاری هستند و گروههای مالی متعلق به بانکها بازیگران کلیدی بازار سرمایه هستند. ضمن اینکه بانکهای سرمایهگذاری (Investment Banks) هم به هماهنگی این دو حوزه و سیالیت نقدینگی بین این دو بازار کمک میکنند. در عین حال سرمایهگذاری خارجی هم در تامین مالی بنگاههای بزرگ و طرحهای اقتصادی عظیم نقش مهمی دارد. اما در ایران به دلایل ساختاری و اقتصادی محل اصلی تامین مالی بنگاههای اقتصادی اعم از کوچک و بزرگ نظام بانکی است. بانکها در سال تقریباً 700 هزار میلیارد تومان در قالب عقود اسلامی به فعالیتهای اقتصادی وام و تسهیلات میدهند در حالی که کل ارزش اوراق منتشره در بازار سرمایه در حدود 100 هزار میلیارد تومان است، یعنی سهم بانکها در تامین مالی هفت برابر بازار سرمایه است. محدودیتهای قانونی، فقدان موسسات اعتبارسنجی، نداشتن ابزارهای متنوع سرمایهگذاری و برخی موانع دیگر باعث شده تامین مالی از طریق بازار سرمایه در عمل راه مناسبی برای بنگاهها و طرحهای عظیم نباشند. ضمن اینکه اندازه نقدی بازار سرمایه ایران هم به صورت مطلق و هم به صورت نسبی (در قیاس با اقتصاد ایران) کوچک است. در حالی که نسبت اندازه بازار سرمایه به GDP در ایران بین 20 تا 25 درصد است همین نسبت در اغلب کشورهای توسعهیافته بالای 100 درصد و در اقتصادهای منطقه نظیر عربستان تقریباً 80 درصد و در ترکیه و مصر در حدود 40 درصد است. طبیعی است در چنین شرایطی سرمایهداران بزرگی که طرحهای عظیمی نظیر ایرانمال دارند برای رفع مشکل تامین مالی سراغ بانکها میآیند. بانکهای دولتی عموماً بوروکراسی پیچیده و مناسبات سیاسی سختی دارند که اغلب به درد تامین مالی طرحهای دولتی میخورند پس سرمایهگذاران این پروژهها سراغ بانکهای کوچک خصوصی و شبهخصوصی میروند. از سوی دیگر وقتی میشود با سرمایه ثبتی 350 میلیارد تومان بانک تاسیس کرد طبیعی است که اینگونه سرمایهدارها به فکر تاسیس بانک میافتند. به عبارت دیگر ورود امثال سرمایهگذاران ایران مال به صنعت بانکی به دلیل سود این فعالیت نیست. در حالی که هزینه تمامشده پول برای بانکها قطعاً نرخ بالای 25 درصد دارد بانکها چگونه میتوانند منابع خود را مصرف کنند که از پس چنین نرخی برآیند و سودده هم باشند. وقتی در شش سال گذشته متوسط رشد سود خالص بانکهایی که اطلاعاتشات در سامانه کدال منتشر شده صفر درصد بوده اگر این گونه ابرسرمایهدارها وارد بانکداری میشوند قطعاً به دنبال سود نیست آنها گرفتار تامین مالی پروژهها و بنگاههای خود هستند و راهی جز مراجعه به بانکها ندارند. حال اگر این بانک متعلق به خود آنها باشد طبعاً هزینه تامین مالی کمتری خواهند داشت. آنها در اصل بر روی قدرت انحصاری بانکها در خلق پول حساب کردهاند.
نسبت بانک آینده و سرمایهگذاران ایران مال مانند نسبت بانک اقتصاد نوین و صدر هاشمینژاد (گروه استراتوس)، بانک پارسیان و خودروسازها (و اخیراً ستاد اجرایی و مخابراتیها)، بانک سینا و بنیاد مستضعفان و... است. صاحبان سرمایهای که برای تامین مالی طرحهای اقتصادی خود چارهای جز مراجعه به بانکها ندارند و روزی تصمیم میگیرند خودشان بانک بزنند. اما این رابطه تجربیات شکستخورده متعددی هم دارد. اینجاست که شخصیت دوم داستان یعنی بانکدارها وارد میشوند. مدیران ارشد بانکی که توان مدیریت بانکی را داشته باشند که از همان ابتدا گرفتار تعارض منافع است. از یکسو سرمایهداری که خواهان مصرف منابع بانک در طرحهای خود است و از سوی دیگر صاحبان سپرده در بانک که خواهان حداقل ریسک در سپردهگذاری هستند. جلال رسولاف یکی از همین معدود مدیران است. جلال رسولاف از مدیران برآمده از انقلاب اسلامی است. او از معاونت وزارت کشاورزی در اوایل دهه 70 به مدیرعاملی بانک کشاورزی رسید. با اینکه تجربه بانکی نداشت دوران مدیریت او برای بانک کشاورزی موجب جهش بود. بعد از هشت سال مدیریت بانک کشاورزی او در بانکهای اقتصاد نوین، دی و تات مدیریت کرد و از بدو تاسیس بانک آینده که محصول ادغام بانک تات و دو موسسه مالی و اعتباری صالحین و آتیه بود مدیر عامل این بانک بوده است. در کنار بانکداری او علاقهمند به فعالیتهای هنری است و خانواده او در عرصه سینما و موسیقی و هنرهای تجسمی فعالیتهایی دارند.