دستاندازهای تامین مالی
پروژههای بزرگی نظیر ایرانمال برای تامین منابع مالی با چه مشکلاتی مواجهاند؟
همواره و در همه کشورها سرمایهگذاری یک فرآیند زمانی طولانیمدت بوده که درآمدها و هزینههای آن با یکدیگر تطابق زمانی ندارند. از اینرو، نظام مالی برای تامین این عدم تطابقها به وجود میآیند و نقش بسیار مهمی را در تامین مالی پروژهها بازی میکنند. مساله تامین مالی بهخصوص در مورد پروژههایی که بازده سرمایهگذاری آنها در بازه میانمدت و بلندمدت روی میدهد و بازگشت سرمایه آنها با ریسک بالاتری مواجه است، آشکارتر و عیانتر است.
همواره و در همه کشورها سرمایهگذاری یک فرآیند زمانی طولانیمدت بوده که درآمدها و هزینههای آن با یکدیگر تطابق زمانی ندارند. از اینرو، نظام مالی برای تامین این عدم تطابقها به وجود میآیند و نقش بسیار مهمی را در تامین مالی پروژهها بازی میکنند. مساله تامین مالی بهخصوص در مورد پروژههایی که بازده سرمایهگذاری آنها در بازه میانمدت و بلندمدت روی میدهد و بازگشت سرمایه آنها با ریسک بالاتری مواجه است، آشکارتر و عیانتر است. شاید به همین علت است که میل به کسبوکارهای بلندمدت در کشور ما کم است و بعضاً پروژههایی با این تفاسیر دچار مشکلاتی در تامین منابع مالی میشوند.
ایرانمال یکی از ابرپروژههای تعریفشده در ایران است که به نوعی میتوان آن را نقطه عطفی در ساخت مجتمعهای تجاری چندمنظوره در کشور دانست که بین دو کلانشهر تهران و کرج در حال اجراست. هدفگذاری شده که این پروژه یکی از مهمترین مقاصد گردشگری، تجاری، فرهنگی، ورزشی و خدماتی در کشور باشد تا به نوعی هم جاذب گردشگران داخلی و خارجی شود و هم به مکانی برای ارائه انواع خدمات تجاری، فرهنگی و ورزشی تبدیل شود. طبیعتاً رسیدن به چنین هدفی و ساخت و اجرای چنین پروژه کلانی نیازمند منابع مالی هنگفت است که با مشارکت بانک آینده در دستور کار قرار دارد. مساله تامین منابع مالی این طرح عظیم زمانی مهمتر میشود که بدانیم طرح آن در زمینی به مساحت بیش از 7 /31 هکتار و زیربنای حدود دو میلیون مترمربع در تاریخ 19 /2 /1390 کلنگزنی و اجرایی شده است. پربیراه نیست اگر گفته شود پروژههای بزرگی نظیر ایرانمال برای تامین منابع مالی با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکنند. واکاوی این مشکلات عدیده بهانه این یادداشت است.
ابرپروژهها و تامین مالی
همانطور که اشاره شد، ایرانمال یک پروژه منحصربهفرد چه از نظر میزان سرمایهگذاری و چه از نظر حجم خدماتی است که ارائه میدهد. از اینرو مهمترین نکتهای که در شروع چنین پروژههایی مطرح است، اول تهیه بیزینس پلن (طرح توجیهی) و دوم پیوست تامین مالی پروژه است. به همان اندازه که بیزینس پلن و طرح توجیهی یک پروژه بزرگ اهمیت دارد، همانقدر نیز نحوه تامین مالی این نوع پروژهها حائز اهمیت است و بنابراین از نظر نگارنده هرگونه اظهارنظری باید مبتنی بر این فکتها باشد. اگر بپذیریم که در شرایط فعلی اخذ اعتبار از واسطههای مالی داخل کشور تقریباً گران و پرهزینه است، آنگاه پرواضح است که تامین منابع مالی برای اجرای چنین پروژههایی از این منابع گران، به شدت روی توجیه اقتصادی طرح تاثیر میگذارد. بنابراین به نظر میرسد، اولین قدم برای سودآوری هرچه زودتر چنین پروژههایی تامین منابع مالی ارزانقیمت و کمبهره است. طبیعتاً این موضوع زمانی مهمتر قلمداد میشود که توجه شود، بازگشت سرمایه در چنین پروژههایی (حسب نوع کاربری و توانایی مالکان در پر کردن حداکثری واحدهای ایجادشده) بلندمدت است و حتی در مواردی ممکن است به سوددهی نیز نرسد که این مساله ریسک پروژه را بسیار بالا میبرد. یک راه برای کاهش این ریسک و متقاعد کردن واسطههای مالی برای سرمایهگذاری آن است که بهرهبرداری چنین پروژههایی با مشارکت برندهای بزرگ جهانی انجام شود تا با استفاده از ظرفیتهای مالی و برندینگ آنها، پروژه بتواند هرچه زودتر به بهرهبرداری کامل و سوددهی برسد. مشخص است که اگر چنین تضمینی در طرح توجیهی اینگونه پروژهها قید شود، آنگاه مشارکت برای به اتمام رساندن این پروژهها بیشتر و بیشتر خواهد شد.
علاوه بر آن زمانی که حجم و اندازه یک پروژه بسیار بالا باشد به نوعی در کشور تابلو شده و تقریباً پای تمامی دستگاههای باربط و بیربط را به آنجا باز میکند. از اینرو لازم است چنین پروژههایی برای از میان برداشتن مشکلات با یک تیم قوی لابیگر وارد کارزار شود تا بتواند موانع و مشکلات بعضاً کاذب را که تامین مالی نیز در دل آن جای دارد از میان بردارد و حل و فصل کند. از همه این موارد گذشته خود بازار مالی در ایران دچار نواقص بیشماری است که اجرای چنین پروژههایی را با دستاندازهای زیادی روبهرو میسازد که شرح ماوقع آن در ادامه خواهد آمد.
مشکلات نظام تامین مالی در ایران
به دلیل آنچه تنوعطلبی و کاهش ریسک خوانده میشود، تامین مالی ابرپروژهها نباید محدود به تنها یک واسطه مالی مانند بانک یا تامین از طریق اوراق یا دیگر ابزارها (به تنهایی) باشد. به طور مشخصتر در صورتی که جذب منابع خارجی با مشکلات و معضلات مختلفی روبهرو باشد، لازم است تا با ایجاد یک کنسرسیوم از چند بانک یا دیگر واسطههای مالی ریسک پروژه را تا حد ممکن کاهش داد. این موضوع البته زمانی به طور کامل مصداق دارد که بازار مالی در یک کشور از سطح و عمق کافی برخوردار باشد. به طور کلی کشورهای صنعتی و پیشرفته دارای نظام مالی قوی و بالعکس، کشورهای در حال توسعه فاقد چنین نظام مالی منسجمی هستند. از اینرو نحوه تامین مالی پروژهها در این کشورها با هم تفاوتهای جدی و اساسی دارد. ایران از جمله کشورهایی است که با محدود بودن ابزارهای مالی در زمره کشورهایی که نظام مالی ضعیفی دارند، طبقهبندی میشود و به طور تقریبی 80 درصد تامین مالی در نظام مالی کشور ما بر عهده بانکهاست و بازار سرمایه سهم اندکی را به خود اختصاص داده است. همین یک حقیقت نشان میدهد که بازار مالی در ایران از عمق کافی برخوردار نبوده و آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد (WEF) نیز بر این مدعا صحه میگذارد. طبق آخرین بررسیهای این سازمان مهمترین مشکل ایران در حال حاضر دسترسی به تامین مالی است به طوری که ایران از حیث توسعه بازار مالی در بین ۱۳۷ کشور در رتبه ۱۲۸ قرار میگیرد. واکاوی جزئیات این گزارش نشان میدهد، ایران در حوزه تنوع منابع مالی و روشها رتبه ۸۳ دنیا را به خود اختصاص داده و نمره 3 /3 را که نمره بسیار پایینی است دریافت کرده است. همچنین از نظر حمایت از سرمایهگذار رتبه ۱۱۷ و نمره پایین 4 را به خود اختصاص داده که این موضوع نشاندهنده این است که از سرمایهگذاران حمایتهای کافی و وافی صورت نگرفته است. رتبه 105 در ریسک اعتباری، رتبه 78 در مشوقهای مالیاتی برای سرمایهگذاران، 137 در رواج مالکیت خارجی و 133 در قواعد تجاری موثر بر سرمایهگذاری خارجی همگی نشان از ضعفهای اساسی در نظام مالی ایران دارد. پیداست که تا زمانی که گامهای اساسی برای حل این معضلات برداشته نشود، میبایست همچنان شاهد بر زمین ماندن پروژههای بسیاری در کشور باشیم.
از سوی دیگر دخالت دولتها در بازار پول و به عنوان رقیب قدرتمند بخش خصوصی که میزان هنگفت این منابع را به خود تخصیص میدهد نیز سبب شده که فعالان بخش خصوصی نیز از این میزان محدود منابع سهمی نداشته یا آشنایی کافی با ابزارهای تامین مالی نداشته باشند. در ادامه طرحهای دولتی نیز که در ابتدا پربازده تلقی میشود، با مدیریتی ناکارآمد به طرحهایی با بازدهی پایین تبدیل میشوند و سودآوری خود را از دست میدهند و بار بیشتری را بر دوش دولت میگذارد و باعث هدررفت بیشتر منابع مالی میشوند. پروژههای نیمهتمام دولتی که در سالیان اخیر انباشت شدهاند و حجم آنها هماکنون به 600 هزار میلیارد تومان میرسد، گواهی بر این مدعاست.
نتیجه آنکه بهبود تامین منابع مالی، نیازمند گستردگی و عمقبخشی به بازار مالی و تغییر ساختار تامین مالی کشور از بانکمحوری به بازارمحوری است. چراکه وقتی ساختار مالی یک کشور به سمت بازار سرمایه سوق پیدا کند، در واقع تجهیز و تخصیص منابع با ابزار بهتری در این بازار شکل میگیرد. بنابراین ضروری است اولاً در جهت تنوع ابزارهای مالی و ثانیاً آگاهیبخشی و سهولت استفاده از این ابزارها تصمیمات جدی اتخاذ شود تا از این پس شاهد مشکلات کمتری برای اجرای پروژههای کمنظیری مانند ایرانمال باشیم که میتواند عایدات فراوانی برای کشور داشته باشد. این مهم همانطور که اشاره شد با بهبود بازارهای بدهی و متنوع کردن ابزارهای تامین مالی اتفاق خواهد افتاد. رویهای که در اکثر کشورهای دنیا به کار گرفته شده است. از طرفی با گسترش بازارهای بدهی، کشور نیز متکی به نظام بانکی نیست و با به وجود آمدن تنوع ابزارها در مقابل بحرانها مصونتر میشود و علاوه بر آن به برونرفت از بحران بانکی حاضر کشور کمک میکند.