دشمنیهای دیرینه
نگاهی به تاریخ منازعات ریشهدار کشورها
علاوه بر دشمنیهای دیرینه کره شمالی و کره جنوبی، در طول تاریخ همواره دشمنیهای ریشهداری میان دیگر کشورهای جهان وجود داشته است که بعضی از آنها پایان یافتهاند و بعضی دیگر نیز هنوز ادامه دارند. دشمنیهای دیرینه ایران و آمریکا، آرژانتین و برزیل، آمریکا و روسیه، آمریکا و چین، آمریکا و مکزیک و اخیراً منازعات روسیه و اوکراین، از جمله مواردی هستند که میتوان به آنها اشاره کرد.
علاوه بر دشمنیهای دیرینه کره شمالی و کره جنوبی، در طول تاریخ همواره دشمنیهای ریشهداری میان دیگر کشورهای جهان وجود داشته است که بعضی از آنها پایان یافتهاند و بعضی دیگر نیز هنوز ادامه دارند. دشمنیهای دیرینه ایران و آمریکا، آرژانتین و برزیل، آمریکا و روسیه، آمریکا و چین، آمریکا و مکزیک و اخیراً منازعات روسیه و اوکراین، از جمله مواردی هستند که میتوان به آنها اشاره کرد. همچنین هیچکدام از این کشورها هنوز به طور کامل منازعات میان خود را کنار نگذاشتهاند و حتی در مواردی تنشها در حال افزایش است. یکی دیگر از قدیمیترین منازعات میان دو کشور در کنار تنشهای موجود میان کره شمالی و کره جنوبی و کشورهای اشارهشده، مربوط به دو کشور هند و پاکستان است. این دو کشور، هیچگاه یکدیگر را دوست هم در نظر نگرفتهاند و همواره خواستهاند که دشمن هم باشند. زمانی که در سال 1947، استعمار مستقیم بریتانیاییها بر هند پایان یافت و «بریتیش ایندیا» (British India) از هم گسست، دو کشور هند و پاکستان پدید آمدند و در این میان، حدود نیم میلیون مسلمان و هندو کشته شدند. هر دو کشور ادعا میکردند که طرف مقابل، امنیت لازم را برای گروههای اقلیت مهاجر در منطقه مربوط به خود فراهم نمیکند. همین عامل باعث شد تنشهای موجود میان هند و پاکستان که دو کشور تازه متولد شده بودند، افزایش یابد. این تنشها، بیثباتی را در این منطقه افزایش داد و هیچگاه نگذاشت که اقتصاد این دو کشور، آنطور که باید و شاید رونق یابد. روابط بین هند و پاکستان، تحت تاثیر چندین اتفاق تاریخی و مسائل سیاسی قرار دارد و با تجزیه «بریتیش ایندیا» در سال 1947، نزاع کشمیر و تعدادی جنگ نظامی میان این دو کشور شناخته میشود. شکی نیست که هر دو این کشورها، دارای تاریخ، فرهنگ، جغرافیا و اقتصاد مشابه هستند و روابطشان به خاطر خشم و بیاعتمادی که نسبت به هم دارند، بسیار بحرانی بوده است.
جنگها و منازعات
1- مساله کشمیر. منازعات هند و پاکستان بر سر کشمیر، یکی از مهمترین مسائلی است که آتش تنشهای میان این دو کشور را همواره میافروزد. از ابتدای تجزیه «بریتیش ایندیا» حاکم کشمیر تصمیم گرفت که مستقل شود. اما بعد از تشکیل هند و پاکستان، پاکستان ادعا کرد که کشمیر باید تحت سلطه این کشور باشد و در مقابل، هند نیز خواستار اتحاد مجدد با کشمیر بود.
2- جنگ 1965 و جنگ کارگیل. در سال 1965 جنگی میان هند و پاکستان در گرفت و اقدامات هند در این جنگ نشان داد که این کشور تا چه اندازه نسبت به پاکستان خصومت دارد. به طوری که هنوز هم نظامیان پاکستان از جنگ سال 1965 کینه به دل دارند. در سالهای 1998 و 1999 هم هند و پاکستان مجدداً به جنگ نظامی روی آوردند که با نام جنگ کارگیل شناخته میشود، اما با تبدیل پاکستان به یک قدرت هستهای این جنگ پایان یافت. بسیاری از تحلیلگران بر این عقیدهاند که هم پاکستان و هم هند، قربانی تنشهایی شدهاند که از سوی هر دو طرف به وجود آمده است و منازعات میان این دو کشور برنده ندارد و فقط دو بازنده وجود دارند که تنها هر بار، یکی بیشتر از دیگری آسیب دیده است. البته هر دو جنگ، یعنی جنگ 1965 و جنگ کارگیل با دخالت جامعه بینالمللی پایان یافت و بدون این دخالت مشخص نبود که این جنگها تا چه زمانی ادامه یابد و چه تلفاتی به بار آورد.
3- نزاع آب. از زمان استقلال هند و پاکستان، نزاع بر سر آب میان آنها بالا گرفت و هر یک ادعاهایی را برای تسلط بر رودخانههای میانشان مطرح کردند. بعد از دخالت بانک جهانی در سال 1960، معاهدهای میان هند و پاکستان برای پایان دادن به نزاع آب به امضا رسید. به طوری که هر دو طرف، کنترل چند رودخانه را در اختیار گرفتند.
4- جنگ آزادسازی بنگلادش. بعد از 1947، پاکستان از نظر جغرافیای سیاسی به دو بخش عمده تقسیم شد: پاکستان غربی و پاکستان شرقی. در این میان، پاکستان شرقی غالباً تحت کنترل بنگالیها بود. در دسامبر 1971 و به دنبال یک بحران سیاسی در پاکستان شرقی، به سرعت کنترل وضعیت از دست پاکستان در پاکستان غربی درآمد و هند نیز برای کمک به بنگالیها و شورش آنها وارد میدان شد. نتیجه این منازعات کوتاهمدت اما بسیار خونین، این بود که پاکستان شرقی به استقلال برسد و کشور بنگلادش تشکیل شود.
5- مساله کنترل مرز. هر بار که به نظر رسیده روابط میان هند و پاکستان در حال بهتر شدن است و اینطور برداشت میشود که تنشهای میان آنها پایان خواهد یافت، مساله کنترل مرزها از سوی ارتش دو کشور مجدداً مطرح میشود و همین باعث میشود که منازعات دوباره شروع شود. یک مثال از این روایت، جنگ کارگیل در سالهای 1998 و 1999 است. معمولاً مساله کنترل مرز میان این دو کشور، تبادل آتش، بمبگذاری و دستگیری افراد بیگناه را به دنبال داشته است.
6- بازتولد منازعات. به نظر میرسید که بعد از هستهای شدن پاکستان منازعات میان این دو کشور فروکش کند و بعد از پایان جنگ کارگیل در سال 1999 نیز تا چند سال خبری از جنگ مستقیم نبود. اما در سال 2007 بمبگذاری قطار سامیجهائوتا (Samijhauta) که از دهلی نو به سمت لاهور حرکت میکرد، باعث تولد دوباره منازعات شد. در این بمبگذاری حداقل 68 نفر کشته شدند که بیشتر آنها شهروندان پاکستانی بودند، اگرچه شهروندان هندی نیز در این قطار حضور داشتند و جان خود را از دست دادند. تحقیقات نشان داد که این بمبگذاری به دست یک ژنرال هندی و رهبر آیین هندو انجام شده است. در سال 2008 حملات بمبئی از سوی 10 تروریست پاکستانی صورت گرفت که در آن 173 نفر کشته و 308 نفر زخمی شدند.
بدون شک طی دو دهه گذشته، رسانه نقشی بسیار کلیدی در برقراری صلح و توسعه تجارت میان هند و پاکستان بازی کرده است. نهتنها رسانههای پاکستانی و هندی، بلکه رسانههای خارجی نیز بسیار فعالانه عمل کردهاند. رسانههای هر دو طرف از رهبران کشور خود میخواهند که برای شهروندان کشور مقابل، سیاست ویزای آسان را در پیش گیرند و میان دو کشور، هارمونی ایجاد کنند. همچنین خوانندگانی از پاکستان به هند میروند و در این کشور به اجرای موسیقی میپردازند یا در حوزه موسیقی به صنعت فیلم هند کمک میکنند. همینها نشاندهنده نقش موثری است که رسانه در ایجاد صلح میان کشورها دارد. در سال 2013، سراج کسیم (Siraj Kassim)، رئیس سابق اتاق بازرگانی هند و یکی از تاجران بزرگ این کشور، به جامعه کسبوکار هند پیشنهاد کرد که به دولت فشار آورند مسائل میان هند و پاکستان را حل کند و تجارت و روابط سیاسی را به وضعیت عادی تبدیل کند. او گفت که هر دو کشور، باید به کرات از یکدیگر دیدن کنند و با یکدیگر تجارت داشته باشند و نباید هیچ محدودیتی برای تجارت و رابطه داشتن این کشور با هم وجود داشته باشد. البته سیاستمداران و نظامیان هند و پاکستان همواره مخالف چنین حرفهایی بودهاند، اگرچه روابط سیاسی و تجاری این دو نسبت به گذشته بهتر شده است.