شناسه خبر : 26770 لینک کوتاه

عصر جدید

دوستی دو کره چه دستاوردی برای آنها خواهد داشت؟

مرز دو کره جایی است که روایت‌های بسیاری از تقسیم یک‌شبه جزیره را در خود نگه داشته است. هفتم اردیبهشت، بار دیگر این مرز شاهد یک رویداد تاریخی بود، زمانی که کیم جونگ اون رهبر جوان کره شمالی با مون جائه - این رئیس‌جمهور کره جنوبی دیدار و گفت‌وگو کرد. جالب است این دیدار تاریخی در ساختمانی به نام صلح و آن هم در یک روستای مرزی با شعار صلح، صورت گرفته است.

 سیدمحمدامین طباطبایی

مرز دو کره جایی است که روایت‌های بسیاری از تقسیم یک‌شبه جزیره را در خود نگه داشته است. هفتم اردیبهشت، بار دیگر این مرز شاهد یک رویداد تاریخی بود، زمانی که کیم جونگ اون رهبر جوان کره شمالی با مون جائه - این رئیس‌جمهور کره جنوبی دیدار و گفت‌وگو کرد. جالب است این دیدار تاریخی در ساختمانی به نام صلح و آن هم در یک روستای مرزی با شعار صلح، صورت گرفته است. اما شاید هیچ چیز جالب‌تر از این نباشد که دیدار یادشده در همان منطقه‌ای صورت گرفته است که 65 سال قبل معاهده آتش‌بس میان دو کره به امضا رسید و سرآغاز جدایی دو کشور و انتخاب دو مسیر متفاوت را رقم زد.

فضای سیاسی پیرامون این دو کشور که تحت تاثیر مناقشات لفظی چند ماه اخیر کره شمالی و آمریکا و همچنین تحریم‌های شورای امنیت به دلیل برنامه تسلیحاتی هسته‌ای کره شمالی قرار داشت، چندهفته‌ای بود که با چرخش جالب توجه موضع رهبر کره شمالی مساعد شده بود، و به نظر می‌رسید همین امر زمینه چنین ملاقاتی را هرچه زودتر فراهم آورد.

دیدار همسایه

از چند روز قبل از این دیدار گمانه‌زنی‌های مختلفی درباره پیامدهای احتمالی آن و موضوعات مورد بحث مطرح شد، که در ادامه به طور مختصر به برخی از آنها اشاره می‌کنیم. قاعدتاً طبیعی به نظر می‌رسد دو کشوری که پس از شش دهه دوباره به هم رسیده‌اند، درباره تقویت روابط دوجانبه در عرصه‌های مختلف با یکدیگر گفت‌وگو کنند. همچنین طی این سال‌های متمادی خصومت و جداافتادگی سیاسی، همواره بحث رفت و آمد شهروندان به‌خصوص آنانی که بستگانی در آن سوی مرزها داشته‌اند، داغ بوده است. بنابراین یکی از محورهای گفت‌وگو تسهیل عبور و مرور این افراد بود. اما آنچه بیش از همه مورد توجه بوده است، مساله کاهش تنش‌های نظامی و همکاری در جهت ایجاد صلحی پایدار در شبه‌جزیره کره است، چیزی که پس از جدایی دو کره عملاً محلی از اعراب نداشت. درواقع خلع سلاح کره شمالی و توقف فعالیت‌های هسته‌ای این کشور که به صورت اهرمی تهدیدآمیز برای همسایه جنوبی و هم‌پیمانانش مطرح بوده است، موتور محرک آغاز این گفت‌وگوهاست. بنابراین نباید فراموش کرد که باید مدت زمانی بگذرد تا اطمینان لازم از تغییر رویکرد کره شمالی حاصل شود و سپس بتوان به گسترش زمینه‌های همکاری به گونه‌ای که به توسعه اقتصادی و اجتماعی کره شمالی بینجامد امیدوار بود.

با در نظر داشتن چنین چارچوبی حال می‌توان ظرفیت‌های بالقوه دوکره برای تعامل هرچه بیشتر را بررسی کرد. این تعامل‌ها در دو افق کوتاه‌مدت و بلندمدت قابل بررسی هستند که مبنای تقسیم‌بندی نوشتار حاضر نیز به همین صورت است.

یک گام به جلو

همان‌طور که به صراحت در گفت‌وگوی میان سران دو کشور هم تاکید شده، اولین قدمی که در کوتاه‌مدت می‌تواند به اعتمادسازی میان دو کشور کمک کند، اصرار و پیگیری توافقات قبلی و جسته و گریخته‌ای است که طی سال‌های اخیر به دست آمده است. شاید اولین نکته در این رابطه ایجاد فرهنگ تعامل، مذاکره و گفت‌وگو باشد. این امر به نوبه خود می‌تواند بر تغییر رویه غالب شش دهه اخیر که با مخاطرات نظامی توام بوده است، موثر باشد.

مباحثی که تحت عنوان آشتی دو کره از آنها یاد می‌شود در نزدیک ساختن دوباره مردم دو کشور می‌تواند موثر واقع شود. در همین راستا پیشنهاد شده است که در مسابقات المپیک آسیایی سال جاری ورزشکاران دو کشور به صورت مشترک شرکت کنند. به علاوه، نشست‌های بشردوستانه با مشارکت سازمان‌های بین‌المللی می‌تواند فصل تازه‌ای از مناسبات و همکاری‌ها را برای دوکره رقم بزند، برای مثال، توافق شده است تا با میانجی‌گری صلیب سرخ، خانواده‌های از هم جدا شده با هم دیدار کنند.

درعرصه سیاسی نیز توافقات برای برگزاری نشست‌های چهارجانبه با حضور ایالات‌متحده و چین قدم دیگری است که به تسریع این روند کمک خواهد کرد. این مساله اما بیش از پیش قابل ‌تامل است. به لحاظ تاریخی شکی نیست که در دوران پس از جنگ آمریکا و شوروی رویکرد غالب خود را به ترتیب در قسمت جنوبی و شمالی پیاده کردند. پس از فروپاشی شوروی اما، چین به نوعی این نقش را ایفا کرده است. از همین رو نشستی چهارجانبه با حضور اعضای یادشده می‌تواند نشانگر تغییرات جالب توجهی در این زمینه باشد که علی‌الخصوص بعد تجاری و اقتصادی آن قابل تامل است.

بارقه امید

از زمان جدایی دو کره در دهه 1950 میلادی حدوداً دو دهه طول کشید تا فاصله‌ای معنادار میان این دو همسایه ایجاد شود. به طور مشخص از اواخر دهه 1970 میلادی نشانه‌هایی از رشد سریع همسایه جنوبی در سایه تجارت خارجی و کمک‌های بین‌المللی و با اتکا به تجارت آزاد ایجاد شد و به تبع آن تفاوت‌های این دو کشور که روزگاری نه‌چندان دور یکی بودند، بیش از پیش به چشم آمد.

نقل قولی که در روزهای اخیر از رهبر جوان کره شمالی بر سر زبان‌ها افتاده است به خوبی گویای چرخش استراتژیک سیاست‌های این کشور است: «سلاح هسته‌ای به دردسرش نمی‌ارزد، توسعه اقتصادی مهم‌تر است.»راستی‌آزمایی مقصود واقعی اون از چنین سخنی تنها از عهده گذر زمان برمی‌آید، اما فارغ از امکان هیجان‌زدگی در این نقل قول، درصورتی که چنین رویکردی را از حالا به بعد برای کره شمالی بدیهی بگیریم، می‌توان با پیش‌شرط‌هایی آثار تعامل کره شمالی با همتای جنوبی و همچنین جهان را بررسی کرد.

کره شمالی به عنوان کشوری که دهه‌هاست نماد انزوای بین‌المللی محسوب می‌شود، پس از این تغییر رویکرد، به احتمال فراوان در نقطه آغازین راه توسعه قرار خواهد گرفت. بعید نیست که این توسعه بیشتر از جنس چین باشد یعنی امور توسعه‌ای و رفاهی در سطح اقتصادی و نه در عرصه سیاسی این کشور به معنی حرکت به سوی جامعه‌ای دموکراتیک باشد. از این منظر، فارغ از نوع نظام سیاسی در کوتاه‌مدت و میان‌مدت، همچنان اصل تفاوت دو همسایه شمالی و جنوبی باقی خواهند ماند.

به عبارت دیگر، الگوی چینی توسعه می‌تواند به عنوان یک راه برای کره شمالی نیز مطرح باشد، بدین صورت که به آزادسازی تجاری و مناسبات تجاری با همسایه جنوبی و سایر کشورهای جهان روی بیاورد. پس از مدتی می‌توان انتظار داشت با فراهم شدن زمینه‌های لازم، تصویر متفاوتی از کره شمالی نزد کشورهای جهان ایجاد شود، بنابراین دولت نیز می‌تواند اندک اندک به بخش خصوصی پر و بال بدهد. 

البته هرچند این امر در نقطه‌ای که امروز ایستاده‌ایم بلندپروازانه به نظر می‌رسد اما از حیث الگوبرداری از راهی که چین در این زمینه پیموده است، باید گفت انتقال تدریجی مالکیت برخی بخش‌های اقتصادی و صنعتی از دولت به بخش خصوصی راهی است که چین برای دگرگونی نظام اقتصادی خود طی چهار دهه گذشته برگزیده است. 

درصورتی که کره شمالی هم چنین مسیری را الگوی خود قرار دهد، در قدم اول می‌توان به سرمایه‌گذاری کره جنوبی در این کشور امید بست. پروژه‌های عمومی بسیاری که جزو زیرساخت‌های این کشور محسوب می‌شوند، به صورت بالقوه می‌توانند با مشارکت یک شریک خارجی ساخته شوند. علاوه بر این، برخی شرکت‌های بزرگ در کره جنوبی می‌توانند به تاسیس شعب خود در همسایه شمالی فکر کنند که می‌تواند گامی مثبت برای تغییر چهره منزوی کره شمالی در دهه‌های اخیر باشد.

درکنار اینها، نوع فرهنگ مردم کره شمالی که طی سال‌های طولانی انزوا به رهنمودهای بالاترین مقام سیاسی این کشور به عنوان امری لازم‌الاجرا می‌نگرند، در اینجا می‌تواند در صورت اتخاذ سیاست درست، به عنوان یک محرک و کاتالیزور توسعه عمل کند. 

به عبارت بهتر، اگر تصمیمات سیاستی در عرصه اقتصاد داخلی و تجارت خارجی به گونه‌ای اتخاذ شوند که مسیر توسعه کره شمالی را هموار کنند، در عمل نیز به احتمال فراوان با سرعت خوبی در پیش گرفته خواهند شد. البته باید توجه داشت که این امر لزوماً به این معنی نیست که کره شمالی بناست ره صدساله را یک‌شبه طی کند بلکه صرفاً روزنه امیدی برای شتاب گرفتن هرچه بیشتر این روند است.

افق بلندپروازانه

اما تا به حال از اصلی‌ترین مساله یعنی زمینه‌های همکاری در عرصه اقتصاد صحبت خاصی به میان نیامده است. 

درصورتی که بر اساس گفت‌وگوهای انجام‌شده، عزم دو کشور به منظور تعامل و مبادلات حداکثری را پیش‌فرض قرار دهیم، این تعامل چه در کوتاه‌مدت و چه در بلندمدت منافعی را به دنبال خواهد داشت.

درحالت خوش‌بینانه اگر تعاملات دوجانبه پس از اعتمادسازی در زمینه صلح پایدار، به شروع قراردادهای تجاری و حذف تعرفه‌ها بین دو کشور بینجامد، می‌توان انتظار داشت در زمینه‌های مختلفی این همکاری در میان‌مدت افزایش یابد. نیروی کار نسبتاً ارزان در کره شمالی می‌تواند به عنوان یک مزیت تجاری محسوب شود، در مقابل کره جنوبی بازاری بزرگ‌تر را برای صادرات محصولات خود پیش رو خواهد داشت.

درواقع این اقدام مشترک کره شمالی و جنوبی برای آغاز همکاری‌ها می‌تواند به عنوان یک نمونه کوچک و اولیه از تعامل یک کشور با کره شمالی قلمداد شود تا حسن نیت رهبر جوان کره شمالی مورد راستی‌آزمایی قرار گیرد. در این صورت احتمالاً کشورهای دیگری در میان‌مدت به کره شمالی اعتماد می‌کنند و مایل به تجارت و داد و ستد با این کشور خواهند بود.

از طرف دیگر این مساله که رهبر کره شمالی تاکید دارد دو کره ملتی واحد هستند، نشان می‌دهد به احتمال فراوان دوره جدیدی از راه رسیده است که در آن می‌توان اختلافات را کنار گذاشت و به همکاری‌های مشترک فکر کرد. این تفاوت نگرش و لزوم توسعه‌خواهی همان چیزی است که اصلی‌ترین طرفداران کره شمالی در دهه‌های اخیر یعنی چین هم در بدو روی کار آمدن دنگ شیائوپنگ به کار گرفتند. 

درواقع به نظر می‌رسد کره شمالی هم به این امر اذعان پیدا کرده است که انزوا در دنیای درهم تنیده امروز نه‌تنها چیزی را حل نمی‌کند بلکه بر مشکلات می‌افزاید. مقایسه آمار و شاخص‌های دو همسایه جنوبی و شمالی به خوبی از عمق ماجرا حکایت دارد. با این پیش‌فرض به نظر می‌رسد کره شمالی در میان‌مدت و بلندمدت درهای خود را به روی سرمایه‌گذاری‌های خارجی باز کند تا در دنیای برد-‌بردی که همتای جنوبی‌اش دهه‌هاست حضور دارد، مشارکت داشته باشد.

از تهدید تا فرصت

همان‌طور که در ابتدای مطلب نیز اشاره شد، مساله خلع سلاح و کنارگذاشتن بلندپروازی‌های اتمی کره شمالی اولین مشوق و عامل برای شروع چنین گفت‌وگوهایی بوده است. بنابراین باید توجه داشت که تغییر رفتار کره شمالی در مقطع فعلی اصلی‌ترین دلیل پیشبرد این تعاملات خواهد بود. اگر بخواهیم از این منظر به سوال اصلی نوشتار یعنی پیامدهای مثبت این تغییر بپردازیم، باید گفت کشوری که عملاً دو دهه به عنوان خطری برای صلح و امنیت بین‌المللی مطرح بود و حصاری خودخواسته را اطرافش ایجاد کرده بود اکنون نشانه‌هایی از بروز عقلانیت سیاسی و اجتماعی را به جهانیان نشان می‌دهد. این امر حتی اگر به فرض مقطعی و برای کسب منافع کوتاه‌مدت باشد نیز فی‌نفسه خوب و مثبت تلقی می‌شود. این درحالی است که صحبت‌ها و اقدامات اخیر کره شمالی نشان از یک تغییر رویکرد جدی دارد. بنابراین می‌توان به خوبی استنباط کرد که درصورت ادامه روند سازنده فعلی، می‌توان این دیدار را برهه‌ای جدید از نه‌تنها تاریخ دو کره بلکه تاریخ جهان دانست. به عبارت بهتر، کره شمالی که به درست یا غلط تهدیدی برای امنیت جهانی تلقی می‌شده است، اکنون در مقام یک دوست و شریک ظاهر می‌شود. این امر را می‌توان یک فرصت تاریخی دانست.

در ادامه این صحبت‌ها، یک نکته قابل توجه درباره داستان دوکره که در روزهای اخیر بسیار داغ شده است، مقایسه ذهنی و احتمالی داستان شبه‌جزیره با آلمان شرقی و غربی است. ممکن است دیدار سران دو کشور فصل جدیدی را در روابط دو کره ایجاد کرده باشد اما از آنجا که حاکمیت کره شمالی همچنان به کار خود ادامه می‌دهد، می‌توان گفت این دیدار دوستانه در مرزهای دو کشور با فروپاشی دیوار برلین قابل مقایسه نیست، چراکه دولت کره شمالی همچنان محکم به کار خود ادامه می‌دهد و صرفاً خصومت‌های چنددهه‌ای کنار گذاشته شده است. از طرف دیگر، کمک‌های احتمالی کره جنوبی به همتای شمالی‌اش بنا نیست برای بازسازی و با صلاحدید جنوبی‌ها هزینه شود بلکه این توافقات دوجانبه خواهد بود و کمک‌های بین‌المللی یا سرمایه‌گذاری‌های احتمالی بنا نیست حاکمیت کره‌شمالی را به خطر بیندازد. 

نکته دیگری که می‌تواند الگوی راه کره شمالی در عصر تازه تعامل و همکاری باشد، عادی‌سازی روابط سیاسی با جمع قابل توجهی از کشورهاست. مسلماً اولین دستاورد گفت‌وگوهای صلح و کنار گذاشتن بلندپروازی‌های اتمی برای کره شمالی همین مساله خواهد بود که به نوبه خود به تعاملات تجاری گسترده‌تر خواهد انجامید.

 اما حتی در سطح فردی و شهروندان هم که مساله را مطرح کنیم، می‌توان گفت اعطای پاسپورت و سهولت در عبور و مرور شهروندان کره شمالی به سایر کشورها می‌تواند نکته مثبت و شروع‌کننده این مسیر باشد. درعین حال، به دلیل سال‌ها انزوا، احتمالاً افراد ماجراجوی بسیاری مشتاقند درهای کره شمالی را به روی خود باز ببینند و به این کشور سفر کنند. 

این امر از منظر دیپلماسی عمومی مسلماً شتاب‌بخش روند توسعه فرهنگی و اجتماعی در کره شمالی خواهد بود و تصویر حاضر را که توام با ناامنی و بی‌ثباتی و فقر است برای جهانیان از بین خواهد برد یا حداقل در کوتاه‌مدت کمرنگ خواهد کرد. درهمین راستا اگر عبور و مرور شهروندان دو کره را مصداقی بر شروع این روند تصور کنیم، می‌توان پیش‌بینی کرد که مردم کره شمالی با مشاهده دنیای پیرامون خود در خارج از مرزها، هرچه سریع‌تر اولویت‌ها و اصول توسعه را بپذیرند و آن را در داخل کشور خود گسترش دهند. البته همان‌طور که اشاره شد به نظر نمی‌رسد این موارد در کوتاه‌مدت و میان‌مدت به الگوی نظام حاکم صدمه‌ای وارد کند و اکثر تغییرات قابل انتظار و مورد بحث در این نوشتار صرفاً در سهولت زندگی و رفاه مردم از طریق آزادسازی اقتصاد و تجارت صورت بگیرد.

جمع‌بندی

بدون شک این رویداد تاریخی را فارغ از آنکه چه محرک‌هایی وقوع آن را ترغیب کردند، باید مهم دانست. البته درکنار اهمیت ازسرگیری مجدد روابط دو کره، آنچه این دیدار را مهم‌تر از همیشه جلوه می‌دهد، شرایط بین‌المللی و فشارهایی است که سال‌ها بر کره شمالی سنگینی کرده است. 

باید توجه کرد که مساله این نیست که آیا لزوماً این فشارها کره شمالی را به چنین تغییر رویکردی واداشته است یا خیر، بلکه نکته اصلی صرفاً همین اصل تغییر است. درصورتی که این تغییر در عرصه عمل هم محک زده شود و انتظارات از گسترش روابط کره شمالی با همسایه جنوبی‌اش و به طور کلی با سایر کشورهای جهان به خوبی محقق شود، می‌توان گفت بار دیگر صلح در چارچوب‌های دموکراتیک کارایی خود را در مقایسه با جنگ و جنگ‌طلبی نشان داده است. 

اما درهرحال نمی‌توان این واقعیت را انکار کرد که مباحث فعلی پیرامون این مساله صرفاً چشم‌اندازی واقع‌بینانه و تاحدی خوش‌بینانه است و قضاوت درباره به حقیقت پیوستن آنها را باید به دست زمان سپرد.

نهایتاً این رویداد را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود دیگر مناقشات بین‌المللی هم در چنین چارچوب‌هایی قابل حل باشند. نتیجه حتمی این امر رفاه هرچه بیشتر مردم و توسعه روزافزون کشورها درچارچوبی است که همه در آن برنده‌اند. 

دراین پرونده بخوانید ...