درددل ملی
آیا گفتوگوی ملی تنها راهکار پیش روی ماست؟
مطرح کردن مساله گفتوگوی ملی، برای ما نه ایدهای تازه که پیشنهادی مکرر است که انگار هیچ زمانی از سوی شنوندگانش جدی گرفته نشده است.
رضا طهماسبی: مطرح کردن مساله گفتوگوی ملی، برای ما نه ایدهای تازه که پیشنهادی مکرر است که انگار هیچ زمانی از سوی شنوندگانش جدی گرفته نشده است. در حالی که همه در استفاده و بهرهبرداری از واژه «ملی» برای برخورداری از مزایای آن بهره میجویند؛ چه رسانه ملی، چه خودرو ملی و بسیاری ملیهای دیگر که هرگز به معنای کامل کلمه ملی نبودهاند، و اتفاقاً در اغلب مواقع هم عقل حکم میکرده که نباشند، اما از مزایایی انحصاری برای حفظ این صفت ملی برخوردار بودهاند.
مساله گفتوگوی ملی البته کمی متفاوت است. گفتوگوی ملی همیشه از سوی مسوولان و برای بیان موضع در برابر مشکلاتی است که حل آنها سخت و نزدیک به ناممکن بوده است. مثلاً گفته شده است که برای حل مشکلات چالشهای بزرگ همه به دنبال عزم ملی هستند. اما آیا واقعاً در دنیا تمام مشکلات با گفتوگوی ملی، شکلگیری عزم و اراده ملی، سوار شدن بر خودرو ملی، گوش دادن به رسانه ملی و... حلوفصل شده است؟
پاسخ به این سوال احتمالاً خیر است. برای حل مشکلات در تمام دنیا، متفکران راهحلهایی ارائه میدهند که در تمام افراد جامعه انگیزه ایجاد کند تا به گونهای رفتار کنند که رفتهرفته از شدت معضل ایجادشده کاسته و مساله حل شود. مثلاً برای حل بحران آلودگی هوا، درست است که در بعد تبلیغاتی و شعاری از مردم همکاری و همراهی -البته نه با دستمایه قرار دادن حس ملیگرایی- میخواهند، اما با سیاستگذاریهای صحیح مانند توسعه حملونقل عمومی و اولویت بخشیدن به آن نسبت به تردد خودروهای شخصی، اخذ مالیات ایجاد آلودگی بر روی قیمت بنزین و گازوئیل و اخذ عوارض تردد خودرو، انگیزه استفاده از حملونقل عمومی را ایجاد میکند که میتواند در کنار سایر اقدامات دولت مانند وضع استانداردهای سخت برای آلایندهها به کاهش آلودگی بینجامد.
حال این سوال مطرح است که آیا در کشور ما طرح ایدههایی چون گفتوگوی ملی بیفایده است؟ جواب به احتمال فراوان مثبت است، لااقل در این شکل از ساختار سیاسی و اقتصادی. در ساختار کنونی طرح گفتوگوی ملی بیشتر به درددل سیاستمدار میماند که برای نشان دادن عمق مشکلات، تحریک احساسات مردم و کاستن از تهاجم گروههای مخالف به کار میآید؛ نه از این باب که گفتوگوی ملی و انسجام ملی بیاثر است بلکه از اینرو که ایده آن به عمل نزدیک هم نمیشود. در واقع تعارض منافع موجود در کشور اجازه شکلگیری این انسجام را نمیدهد.
معاون اول رئیسجمهور به درستی میگوید که هیچ جریانی قادر به حذف جریان دیگر نیست، اما میتواند قدرت سیاسی در دولت و مجلس را بگیرد پس نیازی به همآوایی کامل با گروه حاکم ندارد. شاید تنها جایی که درددل سیاستمدار برای گفتوگوی ملی بتواند جوابگو باشد، ابرچالشهای عمدهای چون بحران آب و مشکلات محیط زیستی یا آلودگی هوا و نهایتاً بیکاری باشد. گرچه در همین مسائل هم آنقدر راهکارها متفاوت و درک از مشکل متفاوت است که بعید است گفتوگوی ملی راهکار باشد. راه بهتر سیاستگذاری منطقی و عاقلانه بدون در پیش گرفتن راهکارهای پوپولیستی و ارائه اطلاعات کامل و شفاف به مردم است. اگر مردم به تصمیمات و سیاستهای دولت و حاکمیت اعتماد داشته باشند، فضای گفتوگوی ملی و انسجام ملی حول آن شکل میگیرد.