نارضایتی مسوولان!
آیا زمان یک تغییر اساسی نرسیده است؟
چندی پیش طنز کوتاهی در شبکههای اجتماعی دستبهدست میگشت با این مضمون که «تقریباً تمام مسوولان از اوضاع مملکت ناراضی هستند. به نظر میرسد عملکرد ما مردم خوب نبوده، مسوولان را ناراحت کردهایم!»
رضا طهماسبی: چندی پیش طنز کوتاهی در شبکههای اجتماعی دستبهدست میگشت با این مضمون که «تقریباً تمام مسوولان از اوضاع مملکت ناراضی هستند. به نظر میرسد عملکرد ما مردم خوب نبوده، مسوولان را ناراحت کردهایم!» این طنز ساده اما عمیق گویای یکی از مشکلات جدی معطوف به ساختار کلی حکمرانی1 در کشور ماست که باعث شده است معدود تلاشهای جدی برای اصلاحات اعم از اقتصادی و سیاسی به نتیجه نرسد یا نتیجه نهایی آن کمتر از برآورد اولیه و کمتر از هزینهای باشد که برایش صورت گرفته است. بابت همین تکهپارگی وظایف و مسوولیتها و پراکندگی ناصحیح آن در نهادهای مختلف دولتی و حاکمیتی است که به گفته مسعود نیلی، دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقتصادی، «ما با پدیده منحصربهفرد نارضایتی مسوولان کشور از شرایط موجود مواجه هستیم2». چون هر مسوولی به درستی فکر میکند که در همه مسائل اصلی (عوامل اقتصاد سیاسی مخارج دولت، عدم تعادل در بازارها، تعامل با دنیا و نقش بخش خصوصی) تصمیمگیر نیست. از اینرو توصیه میکند «زیرساخت نهادی ضعیف و متعارض تصمیمگیری در کشور ما پدیدآورنده این مشکل است و ضرورت خروج از این شرایط ایجاب میکند که نظام تصمیمگیری ما در این زمینه اصلاح شود.» در طول چهار دهه گذشته بارها با عباراتی همچون «موقعیت حساس کنونی»، «پیچ تاریخی» یا «بزنگاه...» مواجه شدهایم. زمانی جنگ، دورهای کاهش شدید درآمدهای نفتی و موقعی دیگر تحریمهای ناعادلانه بینالمللی ما را در این موقعیتها قرار داده است. با این حال این شرایط دائماً حساستر شده و زمان کنونی با انباشت مشکلات شدید اقتصادی که منجر به ایجاد ابرچالشهایی چون کسری بودجه، نظام بانکی، بیکاری، صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست و بحران آب شده مواجهیم. در عین حال با مساله تشدید تخاصم خارجی از سوی دشمنان قدیمی که سعی دارند به هر طریقی جلوی مراودات سیاسی و اقتصادی ما را مسدود کنند، کینهورزی برخی کشورهای منطقه و آشوب و جنگ در نزدیکی مرزها نیز بر این مشکلات افزوده است. بر تمام اینها میتوان شدت گرفتن اختلافات سیاسی درونی و حتی اعتراضات اخیر را هم اضافه کرد. در چنین شرایطی است که اهمیت سیاستگذاری بسیار بالا و در پیش گرفتن اصلاحات اقتصادی سختتر از هر زمان دیگری است. راهی که در چند دهه گذشته پیموده شده، با اشتباهاتی که گاه در اتخاذ سیاستها رخ داده، باعث شده است تا پیمودن طریق با همین فرمان ممکن نباشد. از منابع محدودی چون نفت، معادن زیرزمینی، صندوقها و ذخایر پولی، آب و... بیش از حد استفاده و برداشت شده و آنچه باقی مانده جوابگوی نیاز نیست. تولید سرکوب شده و بهرهوری پایین جایی برای امید به رشد نگذاشته است. با وجود این اگرچه اینجا آخر این خط است اما امکان تغییر مرکب و اصلاح مسیر وجود دارد. میتوان با اصلاحاتی در شیوه حکمرانی، شفافیت بخشیدن به وظایف مسوولان در عین نظارت و بازخواست و تن دادن به اصلاحات کوچک و بزرگ اقتصادی به سیاستگذاری درست و نتایج مطلوب رسید.