آببری
تجربه کشورهای جهان در انتقال آب چه درسهایی دارد؟
میگویند جنگ بعدی جنگ آب است. بر اساس اطلاعات زمینشناسی، حجم کل آبهای موجود در کره زمین 4 /1 میلیارد کیلومترمکعب است که تنها 7 /2 درصد از آنها را آب شیرین تشکیل میدهد که 4 /22 درصد از این آب به صورت زیرزمینی بوده و فقط 35 /0 درصد آن در دریچهها و مردابها قرار دارد. این در حالی است که سهم رودخانهها تنها 01 /0 درصد برآورد شده است.
محمد علینژاد: میگویند جنگ بعدی جنگ آب است. بر اساس اطلاعات زمینشناسی، حجم کل آبهای موجود در کره زمین 4 /1 میلیارد کیلومترمکعب است که تنها 7 /2 درصد از آنها را آب شیرین تشکیل میدهد که 4 /22 درصد از این آب به صورت زیرزمینی بوده و فقط 35 /0 درصد آن در دریچهها و مردابها قرار دارد. این در حالی است که سهم رودخانهها تنها 01 /0 درصد برآورد شده است. با رشد جمعیت جهان، پیشبینی میشود به علت توزیع نابرابر مکانی آب آشامیدنی تا سال 2050 حدود دوسوم از کل جمعیت جهان با تنش آبی(water stress) مواجه خواهند شد که در این میان تغییرات اقلیمی این روند را تشدید کرده و تامین منابع مناسب آب شیرین و حفاظت از جوامع و زیستبومها را با مشکل مواجه خواهد کرد. توزیع نامتوازن آب در کره زمین و درون کشورها از یکسو و کاهش میزان بارندگی در چند دهه اخیر باعث شده تا برخی دولتهای عمدتاً پهناور که از تنوع آبوهوایی گستردهای برخوردارند، برای تامین آب مورد نیاز مناطق گرموخشک و کمآب خود دست به دامن مناطق حاصلخیزتر و پرآبتر شوند. در این میان تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد انتقال آب در کنار مزایایی که دارد هزینههای سنگینی نیز بر دوش کشورها و مردم آنها قرار میدهد، هزینههایی که شاید بسیاری از آنها جبرانناپذیر باشند. انتقال میانحوضهای آب (Inter-basin transfer) در واقع به طرحهای ساخت دست بشری گفته میشود که آب را از یک حوضه آبخیز در دسترس به حوضه دیگری که آب در آنجا کمتر در دسترس است یا منطقهای که نیازمند توسعه است، انتقال میدهد. به طور کلی هدف اصلی چنین طرحهایی را میتوان حل مقطعی مشکل کمآبی یا کمبود برق در حوضه مقصد دانست. با این حال مروری بر تجربه کشورهای مختلف در خصوص اجرای طرحهای انتقال آب میتواند برای ارزیابی مزایا و معایب چنین پروژههایی بسیار سودمند باشد. مروری بر تجارب کشورهای مختلف نشان میدهد اوج عملیات پروژههای انتقال آب در قرن نوزدهم اتفاق افتاده است. پروژههای انتقال آب انجامشده در سراسر دنیا با اهداف متفاوتی انجام گرفته است که در این میان تامین آب شرب شهری، تامین آب موردنیاز کشاورزی و تولید انرژی و اهداف زیستمحیطی از شاخصترین اهداف دولتها بوده است. از آنجا که طرحهای انتقال آب به طور مستقیم مدیریت حوضه مبدأ و مقصد را تحت تاثیر قرار میدهد اگرچه در کوتاهمدت منجر به رفع مشکل تامین آب میشود اما در بلندمدت اغلب منجر به تضعیف شرایط زیستمحیطی در یکی از دو منطقه شده و اثرات اقتصادی زیانباری به همراه دارد. به همین دلیل اجرای پروژههای انتقال باید تنها در صورتی انجام گیرد که هیچ راهحل جایگزینی وجود نداشته باشد، در ضمن لازم است مجریان این پروژهها تمامی جنبههای زیستمحیطی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در اجرای چنین طرحهایی لحاظ کنند.
پروژه بزرگ انتقال آب از جنوب به شمال چین
کشور پهناور چین با مشکل شدید تامین آب مواجه است. منابع آب شیرین این کشور (حدود دو هزار مترمکعب برای هر نفر) تقریباً یکسوم متوسط جهانی است. تولید زغالسنگ که تقریباً یکسوم از کل انرژی چین را تامین میکند حدوداً یکششم از کل منابع آب این کشور را مصرف میکند. با توجه به اینکه انتظار میرود تا سال 2040 تقاضای انرژی چین بیش از دو برابر شده (تقریباً دو برابر مصرف آمریکا)، بانک جهانی هزینه سالانه مشکلات آب چین (به طور ویژه، کمبود آب و اثرات مستقیم آلودگی آب) را 3 /2 درصد تولید ناخالص داخلی برآورد کرده و گفته است ممکن است این هزینهها از این رقم هم بالاتر باشد. بر اساس گزارش بانک HSBC و شرکت مشاور ریسک آب چین، حدود 45 درصد از GDP چین از استانهایی میآید که با کمبود آب مواجهاند و این در حالی است که حدود 300 میلیون نفر در چین (تقریباً یکچهارم از کل جمعیت) روزانه آب آلوده مصرف میکنند. وقتی ون جیا بائو، نخستوزیر سابق چین، در سال 1999 اعلام کرد مشکل آب این کشور تهدیدی برای زنده ماندن ملت چین به حساب میآید، سخنی به گزاف نگفته است.
اما این کمبود آب بهصورت متوازن توزیع نشده است. جلگه شمالی، منطقهای که منزلگاه یکچهارم از مردم چین بوده و پکن در آن قرار دارد، بهشدت خشک است. بر اساس اعلام سازمان ملل، ارتفاع سفرههای آبی در این منطقه سالانه دو تا سه متر افت میکند و خطری جدی را متوجه امنیت غذایی و کشاورزی منطقه کرده است. از 22 استان چین، 11 استان با تنش آبی مواجهاند به این معنا که سرانه آب موجود برای هر نفر در هر سال در این استانها کمتر از هزار مترمکعب است. یکی از منابع اصلی آب شمال چین، رودخانه زرد، در سه دهه گذشته با خشکسالی مواجه شده و میزان آب در جریان آن سال به سال کمتر میشود. استان هبی، در مجاورت پکن شاهد خشک شدن 969 دریاچه از 1052 دریاچه خود بوده است به طوری که وانگ شو چنگ، وزیر سابق منابع آبی این کشور پیشبینی کرده در صورت ادامه داشتن استخراج بیرویه آبهای زیرزمینی در شمال، در 10 سال آینده اثری از آبهای زیرزمینی وجود نخواهد داشت. این مشکلات باعث شد تا مقامات چین به دنبال راهحل باشند، راهحلی که برای اولین بار مائو تسهدونگ در سال 1952 به آن اشاره کرده بود: «قرض گرفتن آب از جنوب کشور». از دلایل انتقال آب از جنوب به شمال چین میتوان از توزیع نامناسب منابع آب و خاک (شمال دارای زمینهای مستعد و جنوب دارای آب مناسب است)، پایین آمدن سطح سفرههای آب زیرزمینی و افزایش هزینههای پمپاژ و حفاری، نشست زمین، کاهش محصولات کشاورزی و آلودگی آب آشامیدنی در شمال چین نام برد. چهارپنجم از منابع آبی چین در جنوب این کشور واقع شدهاند که عمدتاً در حاشیه حوضه رودخانه یانگ تسه قرار دارند. البته بیش از 50 سال طول کشید تا پیشنهاد مائو رنگ واقعیت به خود بگیرد. در دهم دسامبر 2002 فاز نخست پروژه تغییر مسیر آب از جنوب به شمال (SNWDP) عملیاتی شد. هدف نهایی این پروژه، جابهجایی 8 /44 میلیون مترمکعب آب در سال است که بیشتر از آب موجود در رودخانه تیمز است. این طرح زیرساختی شامل بلندترین کانال جهان، خطوط لوله سرهمشده زیر بستر رودخانه، مجرای آبرسانی غولپیکر و ایستگاههای پمپاژ قدرتمند است. در واقع SNWDP هم از نظر حجم آب انتقالی و هم از نظر طول مسیر انتقال (در مجموع 4350 کیلومتر) بزرگترین پروژه انتقال آب دنیا به حساب میآید. با این حال، انجام این پروژه به سادگی پیشنهاد مائو نبود. این پروژه چالشهای خاص خودش را دارد، گستردگی این پروژه به حدی است که نیاز دارد دستکم 15 استان در این طرح همکاری داشته باشند و بسیاری از آنها مناطق پرآبی هستند که باید از بخشی از آب خود چشمپوشی کنند. این طرح موجب خواهد شد حدود نیممیلیون نفر مجبور به جابهجایی محل زندگی خود شوند. هزینه کلی این پروژه بیش از 60 میلیارد دلار برآورد شده و پیشبینی میشود تکمیل این پروژه در سال 2050 هزینه بسیار بیشتری روی دست دولت چین بگذارد. در آمریکا، پیشنهادی مشابه برای انتقال آب در مقیاس بزرگ از دریاچههای بزرگ به غرب یا جنوب این کشور بارها به بنبست رسیده است. اگرچه در نگاه اول این پروژه طرحی خارقالعاده و همراه با مزایای فراوان (نظیر آبرسانی به مناطق کمآب، بهبود کیفیت آب، کاهش خطر بلایای طبیعی چون خشکسالی و سیلاب) به نظر میرسد اما با نگاهی دقیقتر به هزینههایی که این پروژه بر اقتصاد، جامعه و محیط زیست تحمیل میکند، میتوان به این نکته پی برد که این طرح یک قمار پرریسک بوده است. در واقع SNWDP بیشتر از آنکه قدرت دولت مرکزی چین را نشان دهد، محدودیتهای دولت مرکزی در مدیریت تقاضای آب را برجسته کرده است. این پروژه شبکهای از مسیرهای آبی متقاطع ایجاد کرده که میتواند آب را تقریباً به تمام نقاط کشور برساند. این شبکه (با نام «سی هنگ، سان زونگ» به معنای چهار مسیر افقی، سه مسیر عمودی) چهار رود یانگتسه، زرد، هوای و های را که از غرب به شرق در جریاناند و سه مسیر جنوب به شمال را در بر میگیرد که هر کدام حدود 1500 کیلومتر هستند. با این حال از زمان آغاز این پروژه تاکنون بحث و جدال در خصوص معایب و مزایای آن همواره وجود داشته است. بسیاری از منتقدان این پروژه با اشاره به هزینه سرسامآور مالی، کارایی اقتصادی آن را بسیار کمتر از حد پیشبینیشده میدانند. این منتقدان معتقدند اگر آبی که به مناطق شمالی میرسد به اندازه کافی نباشد، بازده اقتصادی موردنیاز حاصل نشده و اگر آب بیش از حد نیاز به این مناطق برسد، موجب کاهش سطح آب رودخانه یانگ تسه و ایجاد مشکلاتی در کشتیرانی آنجا خواهد شد. همچنین از نظر زیستمحیطی نیز کارشناسان این حوزه بر این باورند که تغییرات ایجادشده در محیطزیست و زیستگاههای حوضه رودخانه یانگتسه و دیگر رودخانههای حاضر در این پروژه میتواند اثرات جبرانناپذیری بر اکوسیستم آن مناطق بر جای بگذارد.
آفریقای جنوبی
همانند چین، آب در آفریقای جنوبی نیز کمیاب و به خوبی در کل کشور توزیع نشده است، کشوری که تاکنون بیش از نیمی از کل منابع موجود خود را مصرف کرده است. در حالی که سرانه آب در آفریقای جنوبی سالانه 1200 مترمکعب است، این کشور با «تنش آبی» مواجه بوده است. به طور سنتی، در پاسخ به بحران کمآبی مقامات دولتی اقداماتی را در جهت عرضه بیشتر در دستور کار خود قرار دادند. به لطف تلاشهای دولت میزان ذخایر آب آشامیدنی این کشور از 4400 میلیون مترمکعب در سال 1956 به بیش از 35 هزار میلیون مترمکعب در سال 1999 افزایش یافت. اما این میزان از ذخایر نیز برای جمعیت رو به رشد آفریقای جنوبی کافی نبود. به همین منظور مقامات این کشور چارهای دیگر برای تامین آب موردنیاز خود اندیشیدند. همزمانی تغییرات سیاسی و فشار منابع، آفریقای جنوبی را مجبور کرد تا رویکردی را برای مدیریت آب و به طور خاص انتقال میانحوضهای آب (IBT) اتخاذ کند که مورد توجه بسیاری از کشورهای دیگر قرار گرفت. الگوی تاریخی توسعه اقتصادی و اجتماعی آفریقای جنوبی بر اساس منابع طبیعی این کشور منجر به توسعه سیستمهای گسترده انتقال میانحوضهای آب شد. در سال 1998، فاز نخستن پروژه انتقال آب ارتفاعات لسوتو کلید خورد. پس از آن دو برنامه عظیم انتقال آب دیگر با انتقال آب میان آبگیرها اجرا شد. این در حالی بود که هم در بخش کشاورزی و هم در بخش شهری مصرف آب نسبتاً کمبازده بود. این طرح که یکی از مفصلترین طرحهای انتقال آب دنیا به حساب میآید در واقع یک طرح برد-برد برای دولتهای دو کشور به شمار میرود. آفریقای جنوبی کشوری ثروتمند و کمآب و لسوتو کشوری فقیر و سرشار از منابع آب آشامیدنی است بنابراین طبیعی است آفریقای جنوبی، که قدرت اصلی صنعتی در جنوب آفریقا به شمار میرود، از کشور همسایه خود برای تامین آب که از پیششرطهای توسعه است کمک بخواهد. از سوی دیگر، لسوتو که یکی از فقیرترین کشورهای جهان است با دریافت حق امتیاز فروش آب در این طرح مشترک درآمدهای خود را بهشدت افزایش خواهد داد.
لیبی
جمهوری عربی لیبی کشوری وسیع در شمال آفریقا با مساحتی بالغ بر یکمیلیون و 760هزار کیلومترمربع بوده که 1600 کیلومتر ساحل مشترک با دریای مدیترانه دارد. این کشور از شرق با مصر، از غرب با تونس و الجزایر و از جنوب با سودان، چاد و نیجر همسایه است. این کشور هیچ رودخانه دائمیای ندارد. به دنبال بارانهای شدید جریانهای سیلابی در وادیهای خشک روانه میشوند که مقطعی بوده و در برخی مناطق ممکن است هرسال اتفاق نیفتد. طبیعت غیرقابل پیشبینی طوفانها و سیلابها و حجم بالای آب بالقوهای که سالانه از این طریق تامین میشود از یکسو و گرمای هوا و نرخ تبخیر بالا از سوی دیگر، مقامات یکی از خشکترین کشورهای دنیا را بر آن داشت تا فکری برای تامین آب موردنیاز مردم خود بکنند. از نظر تاریخی، سفرههای آبی (آبخوانها) ساحلی واقع در تریپولی به دلیل آلودگی با آب شور از نظر کیفی بسیار ضعیف بوده و در نتیجه آب در بسیاری از شهرهای لیبی نظیر بنغازی غیرقابل آشامیدن است. اکتشاف آب در جنوب صحرای لیبی در اواسط دهه 1950 میلادی منابع وسیعی را از آبهای زیرزمینی آشکار کرد که میتوانست تقاضای رو بهرشد آب و اهداف توسعهای این کشور را برطرف کند. با توجه به اینکه تنها پنج درصد از مساحت این کشور شاهد بارش بالای 100 میلیمتر در سال است، لیبی یکی از خشکترین کشورهای جهان به حساب میآید. بر اساس برآورد دانشمندان نزدیک 40 هزار سال قبل زمانی که آبوهوای شمال آفریقا معتدل بود، بارش باران در لیبی به زیر زمین نشت کرده و ذخایر آب آشامیدنی تشکیل داده است. در سال 1983، معمر قذافی، رهبر لیبی، پروژهای ابتکاری با نام رود دستساز بشر (GMMR) را کلید زد؛ یک پروژه آبیاری عظیم که آب را از ذخایر آبخیز زیرزمینی کفرا، سیرته، مرزوق، حمادا و نوبیان با نرخی بالغ بر پنج میلیون مترمکعب در روز به شهرهای زنجیره ساحلی لیبی منتقل میکرد. سیستم آبخیز ماسهسنگ نوبیان (NSAS) که بزرگترین سیستم آبخیز فسیلی دنیا به حساب میآید با مساحتی در حدود دو میلیون کیلومترمربع چهار کشور چاد، مصر، لیبی و سودان را دربرگرفته و شامل 150 هزار کیلومتر مکعب آب زیرزمینی میشود. بر خلاف اکثر حوزههای آبخیز NSAS یک منبع غیرتجدیدپذیر به حساب میآید و استخراج بیش از حد آب میتواند موجب افزایش سطح دریا شود. GMMR برای حدود 70 درصد از جمعیت لیبی برای آشامیدن و آبیاری آب فراهم میکند و آب را از سفرههای زیرزمینی عظیم لیبی در جنوب نظیر NSAS به مناطق ساحلی پرجمعیت در شمال منتقل میکند. با هزینهای نزدیک به 30 میلیارد دلار، شبکه آبرسانی GMMR نزدیک به پنج هزار کیلومتر خط لوله و 1300 چاه حفاری با عمق 500 متر دارد که موجب افزایش سطح زیرکشت برای تولید محصولات کشاورزی شده است. برآورد محققان زیستمحیطی نشان میدهد در صورت ادامه روند پمپاژ از سفرههای زیرزمینی، این ذخایر در 60 تا 100 سال آینده به طور کامل تخلیه خواهد شد.
استرالیا
طرح تامین آب گلدفیلدز، پروژه خطوط لوله و سدی است که آب آشامیدنی را از سد موندارینگ در پرث به مناطق گلدفیلدز شرقی در غرب استرالیا، به ویژه کولگاردی و کالگورلی میرساند. این پروژه در سال 1896 آغاز و در سال 1903 تکمیل شد. از آن زمان تاکنون این خطوط لوله همچنان کار کرده و برای بیش از 200 هزار نفر و 50 هزار خانوار، معادن، مزارع و شرکتهای مختلف آب تامین میکند.
در اوایل دهه 1890 میلادی، هزاران نفر از ساکنان استرالیا به منظور یافتن طلا به صحراهای خشک و بیآبوعلف غرب استرالیا سفر کردند اما زیرساختهای موجود برای تامین آب در آن مکان کافی نبود و همین موضوع نیاز فوری به آب را برای آنها ایجاد کرد. در دهه 1890 میلادی، مسائل مربوط به آب در کولگاردی و کالگورلی، منجر به بروز نگرانی برای مردم این مناطق شد. در سال 1986، جان فارست، نخستوزیر استرالیای غربی، لایحهای را تقدیم مجلس وقت کرد تا وامی 5 /2 میلیوندلاری را برای ساخت خطوط لوله به منظور انتقال 23 هزار کیلولیتر آب در روز از رود هلنا در نزدیکی موندارینگ در پرث به گلدفیلدز به تصویب برساند. این طرح شامل سه عنصر کلیدی است، سد موندارینگ که بر سر راه رود هلنا قرار گرفته است، لولههای فولادی با قطر 30 اینچ که از سد به مسافت 530 کیلومتر تا کالگورلی کشیده شده است و دستهای از ایستگاههای پمپاژ و دو سد کوچک برای کنترل فشار که در مسیر خطوط لوله قرار دارند.
ایالات متحده
تامین آب مورد نیاز از طریق خطوط لوله در مقیاسهای بزرگ از دیرباز ابزاری مهم در حل معضل کمآبی در غرب ایالات متحده بوده است. این خطوط لوله به صورت سنتی به عنوان جزئی از پروژههای پیچیده جمعآوری، ذخیره و انتقال آب مورد استفاده قرار میگیرند. پروژههای سنتی انتقال آب آمریکا به منظور تامین آب مورد نیاز برای مصارف کشاورزی و آشامیدنی با صرف هزینههای هنگفت به انجام رسیده است. در ربع قرن گذشته، ساخت سدهای جدید موجب شده تا ذخایر آب آشامیدنی در این کشور بهشدت افزایش یافته و نیاز به انتقال آب در مقیاسهای وسیع کمتر شود. با وجود این، همچنان پروژههای قدیمی ایالات متحده از نظر مقیاس از پروژههای امروزی انتقال آب بسیار بزرگتر و پیچیدهتر هستند. در دهه 1930، سه ایالت کالیفرنیا، آریزونا و یوتا، با مشارکت هم پروژه ساخت خط لوله عظیم انتقال آب رودخانه کلرادو را آغاز کردند، موضوعی که موجب خشک شدن دریاچه اوونز و نابودی سکونتگاههای انسانی دره اوونز در کالیفرنیا شد. همین موضوع باعث شد تا رودخانه کلرادو تنها اوقاتی از سال جریان آب کافی برای اتصال به دریا را داشته باشد. امری که موجب ایجاد فجایع زیستمحیطی و نابودی مناطق باتلاقی دلتای کلرداو شده است. پروژه بیگتامپسون کلرادو (C-BT)، یک نمونه عالی از پروژههای موفق انتقال آب به حساب میآید چراکه توانست مشکل کمبود آب در کلرادو، یکی از ایالات تقریباً خشک غرب آمریکا را مرتفع سازد. کلرادو متشکل از کوهستانهای سنگی در غرب و دشتهای خشک وسیع در شرق است. پروژه C-BT طوری طراحی شد تا آب را از کوهستانهای سنگی جمعآوری کرده و به شرق کوهستان منتقل کند تا به منظور اهداف کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد. این پروژه که طی سالهای 1938 و 1957 اجرا شد برای 30 شهر آب موردنیاز را تامین میکرد. کل این پروژه شامل 125 سازمان مصرفکننده آب، 60 مخزن ذخیره و تعداد زیادی کانال توزیع بود. در حالی که این پروژه به منظور اهداف کشاورزی ساخته شده بود اما در حال حاضر برای اهداف مختلفی نظیر مصارف شهری و صنعتی، تولید برق و فعالیتهای تفریحی نظیر ماهیگیری مورد استفاده قرار میگیرد. در سالهای اخیر، تقاضای آب در بخش شهری بهشدت افزایش یافته و مصرفکنندگان صنعتی و شهری بیشتر از کشاورزان از این طرح سود میبرند. همانند بسیاری دیگر از پروژههای بزرگ انتقال آب، مسیر اخذ مجوز پروژه بیگتامپسون نیز اغلب با سروصدای فراوانی همراه بوده است. اتحادیههای آب کالیفرنیای جنوبی و سندیهگو در خصوص بیماریهای ناشی از خاک بلندشده از بستر دریا نظیر آسم و بیماریهای تنفسی دیگر در منطقه ابراز نگرانی کرده و اظهار داشتهاند کیفیت هوا در این مناطق از استانداردهای فدرال پایینتر است. دریاچههای کوچکتر که زیستگاه انواع ماهیها و بیش از 400 گونه پرنده مختلف است نیز با خطرات فراوانی مواجه شدهاند. بسیاری از مردمی که در حاشیه این دریاچه زندگی میکنند با پایین آمدن سطح آب دریاچه با مشکلات فراوانی در کشاورزی مواجه شدهاند و همه اینها تنها بخشی از عواقب طرح عظیم انتقال آب در این ایالت بوده است.
هند
هند با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و 300 میلیون نفر، نزدیک یکپنجم از کل جمعیت جهان را به خود اختصاص داده است و این در حالی است که منابع آب شیرین این کشور تنها چهار درصد از کل منابع آب شیرین جهان است. این خطر وجود دارد که با تداوم رشد جمعیت، این کشور با بحران جدی آب مواجه شود. از آنجا که برخی از بلندترین کوههای جهان در تبت قرار داشته و این منطقه پس از قطبهای شمال و جنوب، بزرگترین یخچالهای طبیعی جهان را دارد، مقامات هندی به دنبال آن هستند تا بخشی از آب بزرگترین رودخانههای هند را به بخشهای کمآب این کشور منتقل کنند. در سالهای اخیر هندوستان در حال احداث یک خط لوله بزرگ از سد تهری در ارتفاعات هیمالیا قرار دارد تا منابع محدود آب رودخانه مهم گنگ را برای مصارف کلانشهر دهلی انتقال دهد. این طرح در راستای پیشنهاد اتصال رودخانههای هندوستان از طریق احداث سدهای به اصطلاح فوق بزرگ و اجرای طرحهای بزرگ انتقال آب به وسیله کانالها و خطوط لوله در نظر گرفته شده است. هزینه اجرای این طرح عظیم خارج از تصور، 200 برابر هزینه آموزشی کشور و سه برابر درآمدهای مالیاتی هندوستان برآورد شده است.
نتیجهگیری
با توجه به پژوهشی که شیکلومانف در سال 2012 در خصوص چشمانداز انتقال آب انجام داده است، پیشبینی میشود تا پایان سال 2020 حدود 1250 کیلومتر مکعب آب در سال در نقاط مختلف دنیا جابهجا شوند. پژوهشها نشان میدهد در کشورهای پرجمعیت و پراکندگی نامناسب جمعیت، به دلیل افزایش تقاضا، پروژههای انتقال آب در مسیر رشد قرار خواهد گرفت. با توجه به تجربه شکست پروژههای متعدد انتقال آب در کشورهای مختلف نظیر کانادا، روسیه، مصر، ترکیه، آمریکا و اسپانیا علاقه دولتها و مردم برای چنین پروژههایی کاهش یافته است. با این حال اجرای پروژههای انتقال آب در کشورهای در حال توسعه آسیا و اقیانوسیه روندی صعودی داشته و در کشورهای توسعهیافته به دلیل بروز پیامدهای پروژههای انتقال آب موفق به توقف پروژههای متعددی شده است. توسعه تفکر انتقال آب بیش از اینکه راهحلی برای ایجاد تعادل در چرخه آب باشد یک عدمتوازن محسوس در مبدأ و مقصد به وجود آورده است بنابراین باید ملاحظات لازم را برای اجرای این پروژهها در نظر گرفت. البته نباید این مساله را فراموش کرد که جمعیت بسیار زیادی از مردم جهان از کمآبی ناشی از تغییرات اقلیمی، مهاجرت اجباری ناشی از جنگ، آشوبهای منطقهای، وقایع طبیعی ناخواسته و همچنین سوءمدیریت انسانی نظیر رشد فزاینده جمعیت، بهرهبرداری بیرویه از منابع آبی و کشاورزی ناسازگار رنج میبرند و هرچند انتقال آب توانسته در کوتاهمدت اثرات مطلوبی در برخی حوزهها به جای بگذارد اما در بلندمدت علاوه بر حل نکردن مشکل کمآبی موجب تشدید هدررفت آب شده و اثرات سوء بر محیط زیست میگذارد. نتیجه به هم خوردن تعادل زیستمحیطی نیز افزایش بیکاری، مهاجرت و متاقشات اجتماعی خواهد شد. نتایج تحقیقات فراوان نشان میدهد، تداوم کمآبی نباید دلیلی برای توجیه طرحهای انتقال آب باشد، بلکه باید راهکارهای متفاوتی را برای حل این معضل در پیش گرفت. استفاده از منابع آب جایگزین، فرهنگسازی و تغییر الگوی مصرف، کاهش تلفات آب در طول انتقال، اعمال صحیح سیاستهای آب مجازی، اصلاح الگوی کشت، آموزش و سرمایهگذاری و در نهایت مدیریت سازگار آب از جمله راهکارهای جایگزین خواهند بود.