شناسه خبر : 48067 لینک کوتاه

کوچ جوانان

تاثیر تحریم‌ها بر نسل آینده ایران چیست؟

 

کوثر یوسفی / دانشیار اقتصاد موسسه نیاوران 

تحریم‌های اقتصادی تحمیل‌شده از سوی کشورهایی که ما را دشمن خود می‌پندارند، عواقب زیان‌باری دارد اما نتایج سیاست‌های محدودکننده‌ای که به بهانه مبارزه با تحریم‌ها اعمال می‌شود، از تحریم‌ها هم بدترند. جامعه ایران میان این دو عامل فشار گرفتار شده و تاوان سختی بابت تحریم‌ها و ممنوعیت‌ها می‌پردازد. طی یک دهه و نیم گذشته اقتصاد ایران در سه دوره با تشدید و اعمال تحریم‌های جدید مواجه شده است. در اواسط دهه ۸۰، اوایل دهه 90 و اواخر این دهه که در هر دوره، تحریم‌ها اثرات بزرگ‌تر و مخرب‌تر از تحریم‌های قبلی به‌جا گذاشته‌اند. 

در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان گفت که تحریم‌های اقتصادی‌ از ابعاد مختلفی بر وضعیت کشور ما اثرگذار هستند. یک بعد اقتصادی، دیگری سیاسی و دیگری اجتماعی است. در بعد اقتصادی، تحریم‌ها باعث کاهش سرمایه فیزیکی در بلندمدت، کاهش تولید، تضعیف بنیان‌های تولید تکنولوژی و ساختارهای تولید و روابط بین نهاده‌های تولید می‌شود. در بعد سیاسی کشور را دچار انزوا و چالش با سایر کشورها می‌کند که اساساً هدف تحریم هم همین است. در بعد اجتماعی نیز مردمی که کشور خودشان را تحت تحریم می‌بینند، در روابط با دولت دچار مشکل می‌شوند چرا که دولت را مسبب تحریم می‌بینند و در نتیجه، روابط میان دولت و ملت مخدوش می‌‌شود. 

گذشته از این، از منظر تصمیم‌گیری‌های شخصی افراد هم ممکن است تحریم‌ها اثراتی بر تصمیم‌های افراد بگذارد که آثار آن را نیز در سطح ملی می‌توانیم مشاهده کنیم. در ادامه این تحلیل و در پاسخ به این پرسش که «تحریم‌ها از چه مسیری زندگی جوانان را تحت تاثیر قرار می‌دهند؟» نکاتی قابل طرح است که در ادامه می‌خوانید. به‌طور مشخص در این نوشته کوتاه، می‌خواهم درباره اثرات تحریم بر تصمیم‌گیری ملت بر جوانان بپردازم و توضیح دهم که تحریم چگونه بر انتخاب‌های فردی جوانان اثر می‌گذارد. یعنی نقطه‌ای که جوان تصمیم می‌گیرد رشته تحصیلی، شغل یا محل زندگی‌اش را انتخاب کند، چگونه تحت تاثیر فشار تحریم قرار می‌گیرد. 

تکنولوژی و تحصیل

اولین اثری که تحریم‌ها بر نسل جوانان ایرانی می‌گذارد در مسیر علم و تکنولوژی است؛ به این معنا که ایران کشوری است که با وجود همه محدودیت‌ها، ارتباط زیادی با سایر کشورها دارد و مردمش به‌طور مرتب در حال رفت‌و‌آمد هستند و مثل بقیه مردم دنیا برای تحصیل مهاجرت می‌کنند یا برای تفریح به سفر خارجی می‌روند و برای پیدا کردن شغل بهتر، به کشورهای دیگر نقل مکان می‌کنند. مهاجرت در همه کشورهای دنیا وجود دارد، ولی نکته مهم آن توازن میان ورود و خروج است. آیا مهاجرت معکوس به اندازه مهاجرت خروج از کشور هست یا خیر؟ اگر کشور به این درجه از توازن برسد که ورود و خروج مهاجران با کیفیت مشابه یکسان شود، کشور در توازن و تعادل به سر می‌برد؛ اما اگر به لحاظ کیفی به‌طور دائم در حال از دست دادن بخشی از جمعیت خود باشد که کیفیت بالاتری هم به لحاظ استعداد و توان و هم به لحاظ دسترسی به منابع دارد، مهاجرت در این کشور، دارای توازن و تعادل نیست و واضح است که بعد از یک دوره مشخص، کیفیت جمعیت رو‌به افول می‌گذارد و این مسئله‌ای است که باید در همه تحلیل‌ها لحاظ شود. اما سوال این است که تحریم‌ها چگونه سبب کاهش کیفیت جمعیت ایران می‌شود؟ مهاجرت و ورود و خروج افراد و اتباع همیشه وجود دارد. اما موضوع این است که جوانان و نسل بعدی به این دلیل که در حال برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری برای آینده‌ هستند، این سوال را از خود می‌پرسند؛ سرمایه‌ای که قرار است اینجا هزینه کنند چه منفعتی برایشان دارد و در مقابل جایگزین‌ها و انتخاب‌های دیگرشان چیست؟! مثلاً فردی که می‌خواهد کسب‌وکاری راه‌اندازی کند، از خود می‌پرسد بهتر است در قم کارخانه‌ای احداث کند یا در اصفهان یا شیراز یا حتی مازندران تا به بهترین گزینه برسد.

در یک موقعیت متفاوت، جوانی را در نظر بگیرید که می‌خواهد برای آینده‌اش تصمیم بگیرد. پرسش‌های زیادی در ذهنش نقش می‌بندد از جمله اینکه پیش خودش می‌گوید بهتر است در حوزه B درس بخوانم و استدلالش این است که حوزه B رشته‌ای جهانی است اما یادش می‌آید که هر موضوع جهانی در ایران با مانع تحریم مواجه است. یعنی اگر روندهای تکنولوژی جهانی در حوزه B وجود داشته باشد، با مانع مواجه می‌شود. او یادش می‌آید که در حوزه A چنین مشکلی به وجود آمده است، به این صورت که تکنولوژی مرتبط با آن به خاطر تحریم‌ها در ایران به مشکل خورده و در نتیجه نتوانسته خود را با سایر جریان‌های تکنولوژی هم‌راستا و هم‌سرعت کند. واضح است که تکنولوژی تحریم شده، تکنولوژی روزآمد نیست و مثلاً مربوط به 50 سال پیش است؛ قاعدتاً این جوان چون افقی که پیش‌روی حوزه B می‌بیند یک افق جهانی است و تعداد گزینه‌هایش در آینده برای بهره‌برداری از این سرمایه‌گذاری بیشتر است، طبعاً به سمت حوزه‌ای از علم می‌رود که حوزه B است و افق‌های بیشتری پیش‌روی او در آینده باز می‌کند. حال اگر به واسطه تحریم‌ها نتوانسته باشیم حوزه B را وارد کشور کنیم در رقابت با سایر کشورها برای جذب نخبگان عقب می‌مانیم. 

وقتی دو حوزه سرمایه‌گذاری انسانی یعنی حوزه A و حوزه B را در نظر می‌گیریم که حوزه A یک حوزه قدیمی و مربوط به 50 سال پیش است و نتوانستیم آن را به‌روز کنیم، اما حوزه B یک حوزه روزآمد جهانی با گزینه‌های جهانی است، نسلی که می‌خواهد روی خود سرمایه‌گذاری و معیشتش را طی حداقل 30 سال آینده تامین کند،‌ طبعاً انتخاب‌هایش به سمت حوزه‌ای از تکنولوژی می‌رود که حوزه روزآمدی است و ما که تحریم هستیم آن را در کشورمان نداریم. 

همان‌طور که اشاره شد، همه کشورها مهاجرت رفت‌وبرگشت دارند و یک پدیده عادی است؛ هر کشوری که درهایش به روی جهان باز است جوانان و نیروی کار در آن رفت‌و‌آمد می‌کنند و این کاملاً طبیعی است. کسی که برای تحصیل، کسب مهارت‌‌ها و سرمایه‌گذاری انسانی مهاجرت می‌کند حداقل یک بازه پنج تا شش‌ساله از کشورش دور است و اگر نتواند در این بازه به کشورش رفت‌و‌آمد مناسبی داشته باشد یا در این بازه کشورش فاصله معناداری نسبت به سایر نقاط جهان پیدا کرده باشد، مثلاً به واسطه تحریم‌ها ارتباطاتش با جریان‌های تکنولوژی قطع شده باشد، جوان تحصیل‌کرده اولاً دیگر کشورش را نمی‌شناسد چرا که شش سال از کشور دور بوده و شبکه‌ای از دوستان و آشنایان را که می‌شناخته از دست داده و مثل یک غریبه است و اگر برگردد باید از صفر شروع کند. این اتفاق برای بسیاری از افرادی که به ایالات‌متحده می‌روند می‌افتد؛ چون عمدتاً ویزاها به گونه‌ای نیست که بتوانند برگردند و وقتی برمی‌گردند کاملاً شبیه به یک غریبه می‌شوند. حالت دیگر هم این است که در یک کشور اروپایی درس خواندند و اگر بخواهند به کشورشان برگردند و از درسی که خواندند استفاده کنند، چون کشورشان از جریان‌های علم جهانی عقب افتاده، دانش و مهارتشان به درد کشورشان نمی‌خورد و با خود می‌گویند چند سال سرمایه‌گذاری کردند و اگر به کشورشان برگردند، نمی‌توانند از این سرمایه‌گذاری‌شان نهایت استفاده را ببرند، از این‌رو در جایی شغلی انتخاب می‌کنند که نهایت بهره‌وری را به آنان بدهد و زمینه را برای استفاده از دانشی که داشتند فراهم کند. 

پس هرچه ارتباطات یک کشور با جریان‌های اصلی علم و تکنولوژی جهانی گسسته‌تر می‌شود، از یک سمت به واسطه اینکه می‌خواهند جایی سرمایه‌گذاری کنند که امید و انتظارشان برای بهره‌وری آینده بیشتر است و از سوی دیگر وقتی سرمایه‌گذاری انجام شد، در زمان انتخاب شغل، فاصله موقعیت‌های مختلف را مثل موقعیتی که در ایران است با جریان اصلی، نسبت به فاصله شغلی که در اروپا با جریان اصلی هست می‌سنجند، اگر فاصله ایران از جریان‌های اصلی علم و تکنولوژی جهانی خیلی زیاد باشد آنگاه دانشی که این جوانان در خارج از کشور کسب کرده‌اند در ایران بهره‌وری پایینی خواهد داشت و خود این مانعی بر سر راه برگشت این جوانان است. 

بخش عمده‌ای از لذتی که از زندگی می‌بریم و مطلوبیتی که به دست می‌آوریم ناشی از غرور، علقه‌ها و هویتی است که از شغلی که داریم دریافت می‌کنیم،‌ یعنی ممکن است تصور کنیم یک نفر شرایطش خیلی بد و سخت است اما لذت می‌برد؛ زیرا آن شغل، هویتی به او می‌دهد که با وجود همه سختی‌هایی که دارد،‌ همه سختی‌های مادی را جبران ‌می‌کند. نقدی بر جمله معروف «ما رأیت الا جمیلاً» می‌زنیم؛ یعنی ممکن است شرایطی داشته باشید که شرایط بسیار سختی به لحاظ مادی باشد؛ اما چون هویتی بازتعریف می‌کند و علقه‌ای در آن هست، افراد با لذت از مسائل مادی چشم‌پوشی کنند.

 بخشی از ایرانیان که از دهه 60 به نام عصر طلایی نام می‌برند به این دلیل است که به‌‌رغم مسائل مادی، هویت خود را در دهه 60 بازنگری کردند. این را بگذارید در کنار جوانی که در دهه 90 می‌خواهد سربلند کند و وارد بازار کار شود. کشور‌ش به جای اینکه کشور سربلندی باشد، با انواع و اقسام مشکلات در سطح جهانی مواجه است و در خیلی از عرف‌های بین‌المللی پرسش‌ها و چالش‌هایی نسبت به کشورش ایجاد شده که این جوان را دچار بحران هویت می‌کند. اینکه بالاخره باید به کشور‌ش علاقه داشته باشد یا نه؟ هر قدر هم تلاش کرده باشید تا علاقه‌مندی به کشور را در دوران کودکی به او منتقل کنید، تهش این علقه باید به انسان احساس غرور و عزتمندی بدهد. اگر کسی هر روز که به سر کار می‌رود اطرافیانش نگاه نامناسبی به او داشته باشند به واسطه اینکه ایرانی است،‌ این جوان می‌شود نماینده کشوری که باید هر روز توضیح بدهد که این چیز با این و آن چیز با آن قابل توضیح دادن است، کل زندگی و شغلش در حاشیه قرار می‌گیرد و احساس عزتمندی که یک کشور موفق می‌تواند در او ایجاد کند را از دست می‌دهد. درباره جوانان در ایران و حلقه‌های دوستی‌شان که همگی در ایران حضور دارند و یک هدف را دنبال می‌کنند صحبت نمی‌کنم. اینها از شرایطی که اسم ایران مرتب در دنیا مطرح می‌شود و مهم نیست که به چه دلیل مطرح می‌شود لذت می‌برند و احساس غرور می‌کنند. درباره جوانی حرف می‌زنم که وارد یک شبکه خارج از ایران شده که در این شبکه دو نفر از ژاپن، یک نفر از چین، یک نفر از روسیه، چهار نفر از اروپا و پنج نفر از آمریکا هستند و وقتی این جوان در این شبکه جهانی قرار می‌گیرد مناسبات بین‌المللی است که احساس رضایتمندی را به افراد می‌دهد. اگر این جوان نماینده کشوری باشد که در مناسبات بین‌المللی پرسش‌هایی نسبت به او مطرح است، در این شبکه دوستانش احساس رضایتمندی نخواهد داشت و احساس ناخوشی می‌کند و کم‌کم ممکن است علقه‌اش نسبت به کشورش کاسته شود تا اینکه به‌طور کلی ارتباطش را قطع کند و مهاجرتش مهاجرت قطعی شود و دیگر هیچ‌وقت نخواهد به ایران بازگردد. 

تحریم‌ها چه از منظر انتظارات آتی، چه از منظر سازوکار علم و تکنولوژی، چه از منظر عقب افتادن کشور نسبت به جریان‌های اصلی علم و تکنولوژی و چه از منظر فرهنگی ‌می‌توانند نسل بعدی ما را تحت‌الشعاع قرار بدهند؛ به این معنا که این نسل خودش را جدا‌شده از جریان اصلی جهان بداند و اگر بتواند کم‌کم فاصله‌اش را نسبت به کشورش کم و کمتر کند و در نهایت به این منجر می‌شود که کیفیت جمعیت در ایران به مرور زمان کاهش یابد؛ کیفیت از منظر افرادی که توانمند هستند هم به لحاظ استعداد و توانمندی‌های ذاتی و دسترسی به منابعی که به پرورش استعدادها منجر می‌شود که همان منابع ثروت و بهداشت است.

87

بایدها و نبایدهای تحریم

ما می‌دانیم که خانوار به عنوان عقلانی‌ترین بخش اقتصاد از همان ابتدا متوجه تحریم و آثار تحریم شده و آن را در گذران زندگی خودش به کار گرفته است. از همان نیمه دهه 1380 که تحریم‌ها اقتصاد ایران را هدف قرار داد، خانوار بسیار زودتر از دولت متوجه آثار تحریم شد و این مسئله را به تدریج در مصرف خود نشان داد. با این حال تحریم‌ها از سال 1391 به بعد چون از سوی تعداد زیادی از کشورها و سازمان ملل بر ایران تحمیل شد و دیگر کشورها باید از آن تبعیت می‌کردند، آثاری جدی‌تر بر روند بنگاه‌ها و خانوار گذاشت. این دور از تحریم‌ها اگرچه ابتدا عملاً صنایع نفت و گاز را هدف قرار داد اما بعد گسترده شده و به مسیرهای انتقال پول مانند سوئیفت هم تعمیم داده شد. بعد از برجام و بازگشت تحریم‌ها، ابتدا راه‌های دور زدن تحریم که از قبل شناسایی شده بود، بسته شد. در این دوره اگرچه تحریم‌ها فقط از سوی آمریکا اعمال شد اما ایالات‌متحده توانست به دلیل قدرت سیاسی نظام بانکی اکثر کشورها را قانع کند که با بانک‌های ایران همکاری نداشته باشند. نتیجه اینکه اثر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران قابل ملاحظه بوده و در طول زمان با مستهلک شدن سرمایه‌های انباشته‌شده، و نبود سرمایه‌گذاری جدید و سخت‌گیرانه‌تر شدن تحریم‌ها، این آثار تشدید شده است.

در دوران تحریم، لازم است مخارج دولت متناسب با وضعیت کلان کشور تنظیم شود. انضباط مخارج دولتی و بهینه‌سازی خدمات دولتی، یکی از مواردی است که لازم است دولت‌ها دنبال کنند. همچنین لازم است سیاست‌های بازار کار در جهت تسهیل فرآیندها هر چه بیشتر بهبود یابند. بهبود محیط کسب‌وکار، جلوگیری از ورشکستگی بیمه‌ها و صندوق‌های بازنشستگی و عدم جبران زیان‌های انباشته‌شده از محل دستمزد و مقرری‌های نیروی کار از مسائل محوری است. نیروی کار در دوران تحریم بیشترین شکاف مثبت را تحمل کرده است و جبران ورشکستگی سایر بخش‌ها از محل دستمزد نیروی کار منصفانه نیست. سیاست‌های ارزی کشور هم  لازم است با کمترین نوسان و به صورت بلندمدت تنظیم شوند و از سیاست‌های روزانه و با افق کوتاه‌مدت برای تنظیم بازار ارز جلوگیری شود. 

دراین پرونده بخوانید ...