گلستان خشک
چرا روند بیابانی شدن استان گلستان شدت گرفته است؟
20 سال پیش اگر خبری میآمد که طوفانی از سمت شرق گلستان اندک تودههای گردوغبار را بلند کرده و با خود به سر و روی شهرهای غربی گلستان و بخشهایی از مازندران پاشانده این تصور ایجاد میشد که یا آخرالزمان شده یا دروغ سیزده و... است. اکنون اما کمآبی، گرما، کاهش بارندگی، خشکسالی، گردوغبار و ریزگرد، از جمله مشکلات زیستمحیطی سالهای اخیر گلستان است که تصور همگانی از سرسبزی این استان شمالی و برخوردار از هزاران هکتار جنگل و مرتع را تغییر داده و ضرورت اجرای طرحهای بیابانزدایی را بیشتر کرده است.
گلستان، بخشی از مازندران تاریخی است. سرزمینی محصور در کوهستان مخملین هیرکانی از یکسو و ساحل زیبای خزر از سوی دیگر. آنطور که از نامش پیداست، قرار بوده سرزمینی سبز و خرم باشد. اما اکنون از سرسبزی بخشی از آن کاسته شده و دارد به بیابانی خشک و کانون فرسایش بادی در ساحل شرقی خزر بدل میشود. استان گلستان پیشتر بخشی از استان مازندران بود که در سال ۱۳۷۶ به صورت استانی مستقل درآمد و گرگان به عنوان مرکز آن برگزیده شد. اکنون کاهش بارندگی، مصرف منابع آب، توسعه ناپایدار کشاورزی و شیلات، ندادن حقآبه تالابها و... به تشدید خشکسالی و ایجاد کانونهای گردوغبار منجر شده است. واقعیت این است که حالا باید خود را برای بیابانهای هیرکانی آماده کنیم. سرزمینی که یکی از کانونهای جدی تولید گردوغبار شده که خود نتیجه یک دهه فشار به جنگلهای شرق گلستان است. مطالعه متخصصان آب و خاک نشان میدهد؛ «فشار بیش از حد بر عرصههای جنگلی در شرق استان گلستان، بستر این جنگلها را به کانون جدی تولید گردوغبار تبدیل کرده است. به نظر میرسد با اندک وزش باد، خاک بستر جنگلهای شرق گلستان راهی مناطق مسکونی میشود. مسوولان استانی و کارشناسان مشکلات معیشتی و فشار بیش از حد به عرصه به همراه تغییر اقلیم را عامل بروز این پدیده معرفی میکنند و راه نجات را تامین منابع مالی و امکانات برای اعمال قرق و کمک به اکوسیستم جنگل معرفی میکنند.»
دکتر محمد اسماعیل اسدی، پژوهشگر مستقل آب و خاک و کشاورزی حفاظتی به تجارت فردا میگوید؛ آنچه گلستان را به این روز انداخته بیش از آنکه اثر تغییر اقلیم باشد، محصول سوءمدیریت سرزمین و البته بارگذاری بیش از اندازه توسعه بر گرده منابع آب و خاک است.
بیابان در کمین گلستان است. با این حال تمامی شواهد نشان میدهد که گلستان جز دوره اکنون، هیچوقت در طول تاریخ درگیر گردوغبار نبوده است. چرا که رطوبت ناشی از بارندگی مناسب و مجاورت با سواحل دریای خزر و البته جنگلهای تاریخی این منطقه، همیشه گلستان را از منظر بیابانزایی در امان داشته است. اما اکنون وضع خیلی به هم ریخته است. گلستان با وجود همه منابع و ظرفیتهایی که دارد از منظر توسعه بیابانزایی شبیه به مناطق خشک ایران است. چه مولفههایی در شکلگیری تخریب و فرسایش و کاهش کارایی سرزمین نقش دارند؟ چرا گلستان در ساحل خزر و در پایه جنگلهای هیرکانی شبیه به سیستان و بلوچستان و کرمان و خوزستان و اصفهان و... است. رشد بیابانزایی نیازمند شرایطی است که در طول زمان رخ میدهد. اما در گلستان شاهد روندی شتابناک در فرسایش و تولید دشتهای بیابانی و در نتیجه افزایش آلایندگی ریزگردها هستیم.
طبق تعریفی کلاسیک؛ بیابان یک بیوم (سرزمین) یا یک نوع اکوسیستم است که بهطور طبیعی در زمره بیومهای کلان کره زمین بهشمار میآید. بیابان به سرزمینهای خشک و کمباران در جغرافیای کره زمین گفته میشود و به خاطر بارندگی سالانه کم دارای پوشش گیاهی کمی است. از سوی دیگر بیابانزایی (Desertification) پدیدهای است که در اثر عملکرد نادرست انسان در طبیعت پدید میآید. بیابانزایی یکی از شیوههای تخریب خاک در مناطق خشک، نیمهخشک و کمرطوبت است که بر اثر عوامل مختلف از جمله تغییر آبوهوا و فعالیتهای انسانی اتفاق میافتد.
شرق در معرض بیابان
به نظر میرسد شرق گلستان به سرعت وارد مرحله بیابانزایی شده است. یعنی شدت تخریب منابع و فرسایش سرزمین به اندازهای است که شاید اگر پژوهشی میدانی و علمی صورت گیرد، بتوان رکورد تخریب سرزمین را به نام گلستان ثبت کرد. گلستان در محدوده جغرافیایی ۵۴ درجه تا ۵۶ درجه طول شرقی و 30 /36 تا 15 /38 عرض شمالی و در میان استانهای مازندران، سمنان و خراسان شمالی قرار دارد. گلستان با ترکمنستان نیز همجوار بوده و دارای ۳۴۸ کیلومتر مرز خاکی و ۹۰ کیلومتر مرز آبی با این کشور است. بخش زیادی از پهنه استان گلستان به صورت جلگه است. در بخش جلگهای دو گونه آبوهوا دیده میشود. بیش از دوسوم این جلگه آبوهوای خشک و نیمهخشک دارد که هر چه به سوی شمال و مرز ترکمنستان نزدیک میشویم بر خشکی آن افزوده میشود. یکسوم دیگر، که مانند نواری سبز بین بخش کوهستانی در جنوب و بخش خشک و نیمهخشک در شمال جای گرفته است، آبوهوای معتدلی دارد و از نظر کشاورزی بسیار پربازده است. بیشتر شهرها و روستاهای استان نیز در این ناحیه سرسبز جای گرفتهاند. دو توده هوا در تعیین آبوهوای استان نقش مهمی دارند. توده شمالی از سیبری به استان وارد میشود و طی پاییز و زمستان با ریزش برف در بلندیهای جنوبی و باران در کوهپایهها و نوار معتدل میانی همراه میشود.
میزان بارندگی در استان گلستان هرچند از دو استان شمالی مازندران و گیلان کمتر است، اما نسبت به استانهای دیگر بسیار بهتر است و میانگین بارش سالانه آن سه برابر میانگین بارش سالانه کشور است. مجموع حجم آبهای سطحی و زیرزمینی استان بیش از ۲۴۰۰ میلیون مترمکعب است که ۵۲ درصد آن را آبهای سطحی و ۴۸ درصد آن را آبهای زیرزمینی تشکیل میدهند. آبهای سطحی در بیش از ۴۰ شاخه رود جاری هستند که بیشتر آنها از جنوب به شمال و از شرق به غرب جریان دارند. رود اترک، گرگانرود و رود قرهسو، سه رود مهم استان گلستان هستند.
در سالهای اخیر گلستان با پدیدههای طبیعی مثل ریزدگرد دستوپنجه نرم میکند. طبق بررسی کارشناسان بخشی از این تودههای غبار از صحرای قرهقوم ترکمنستان برخاسته اما آرامآرام این پدیده به محدوده جنگلی منطقه جنوبی گلستان نیز رسیده است. تغییرات آبوهوایی سالهای اخیر، افزایش دما که در برخی روزها به حدود ۵۰ درجه نیز رسید و وزش بادهای شدید، امکان مشاهده ریزگرد در برخی مناطق بهخصوص بخشهای شمالی گلستان را افزایش داد.
اگرچه طی ۳۰ سال اخیر تغییرات اقلیمی (افزایش دما، کاهش بارشها، افزایش تبخیر، بینظمی در بارشها) در گلستان شدید بوده و پیامدهای منفی ناشی از آن بیشتر شده است، اما اقلیمشناسان و متخصصان منابع آب و خاک، دخالتهای انسانی و نحوه چیدمان توسعه در گلستان (که بیشباهت به بقیه مناطق کشور نیست) را عامل کاهش توان اکولوژیک و تخریب این منطقه میدانند که در نتیجه به افزایش جریانهای آلاینده گردوغبار منجر شده است.
اداره کل منابع طبیعی گلستان در گزارشی تاکید کرده است: در ۳۰۶ هزار هکتار معادل نزدیک به ۳۴ درصد از مساحت عرصههای طبیعی این استان اثرات بیابان وجود دارد. براساس این گزارش، اراضی در معرض بیابانی شدن گلستان در حوزه شهرستانهای گنبدکاووس، مراوهتپه، گمیشان و آققلا قرار دارد و بر این اساس نباید بیابانزایی در گلستان را ساده قلمداد کرد. صحرای قره قوم ترکمنستان از عوامل اصلی ایجاد بیابان در این استان محسوب میشود که علاوه بر آن، خشکسالی سالهای اخیر و فشار زیاد در بهرهبرداری از این عرصهها، احتمال تبدیل مراتع شمال استان به بیابان را افزایش داده است.
سابقه گردوغبار و وضعیت تالابها
به نظر نمیرسد ما پیش از هجوم اخیر طوفان گردوغبار در گلستان تجربه تاریخی مشابهی داشته باشیم. اگرچه گردوغبارهای محلی همیشه و همهجا بهطور طبیعی وجود دارند اما طوفان شدید ناشی از ایجاد کانونهای تولید گردوغبار در گلستان اتفاق جدیدی است که قطعاً روند بدتری در آینده خواهد داشت. براساس دادههایی که پژوهشگران مستقل آب و خاک در اختیار ما گذاشتهاند؛ یکی از دلایلی که میتوان برای این حجم از فرسودگی خاک و طوفان گردوغبار نام برد، دریغ کردن حقآبه محیط زیست در طول چند دهه از سوی متولیان و نهادهای توسعهای در استان گلستان بوده است. حقآبه تالابهای بینالمللی مثل آلاگل، آلماگل، آجیگل و تالاب گمیشان بهطور دقیق داده نشده است. حقآبه این تالابها در بخش کشاورزی و شیلات مصرف شده است. بستر تالابها در همه جای جهان یکی از منابع اصلی تولید گردوغبار با ذرات کمتر از 5 /2 میکرون است.
بررسی وضعیت تالابهای آلاگل، آجیگل و آلماگل و گمیشان در گلستان حاکی از آن است که میزان حجم آب موجود در این منابع آبی به دلیل تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگیها در کنار عوامل مختلف انسانی مانند برداشت بیرویه و تخصیص ندادن به موقع حقآبه به کمترین سطح خود رسیده و ادامه این روند خشکسالی گسترده و به دنبال آن گسترش پدیده گردوغبار در شمال این استان را در پی دارد. همچنین شکار و صید بیرویه جوامع انسانی ساکن در حاشیه تالاب، ورود پسابهای شهری و روستایی و زهکشهای کشاورزی از اراضی بالادستی و تغییرات ناشی از آن در خواص فیزیکی و شیمیایی آب و بهتبع آن تخریب فون بنتیک موجود در تالاب که در نهایت به کاهش غنای زیستی تالاب منجر میشود، احداث سد و سازههای هیدرولیکی در مسیر منابع تامینکننده آب، عدم رعایت میزان حقآبه تعیینشده از سوی دستگاههای مسوول برای حفظ بقا و پایداری اکوسیستمی تالاب و برداشت بیرویه آب از دیگر عوامل تهدیدکننده تالابهای بینالمللی استان است. تالابهای بینالمللی آلاگل، آجیگل و آلماگل همزمان با برگزاری نخستین نشست پژوهشگران سازمان جهانی حفاظت در سال ۱۳۵۰ با هدف حفاظت از تالابهای مهم در رامسر که تحت عنوان «کنوانسیون رامسر» در مجامع بینالمللی از آن یاد میشود به همراه تالابهای مهم دیگر ایران به منظور حمایت بهتر از آنها و زیستمندانی که در آن میزیستند به ثبت این کنوانسیون رسید. تالاب آلاگل با دو هزار و ۵۰۰ هکتار، تالاب آجیگل با ۳۲۰ هکتار و تالاب آلماگل با مساحت ۲۰۷ هکتار در نزدیکی مرز ایران و ترکمنستان در فاصله نزدیکی نسبت به هم در بخش داشلی برون گنبدکاووس واقع شدند.
حقآبه تالابهای بینالمللی گلستان در بخشهای دیگر مصرف شده است. چون بینش درستی در مورد طبیعت و محیط زیست وجود ندارد. در گلستان مثل بسیاری از مناطق ایران شاهد فقر اکولوژیک در ساختارهای تصمیمگیری و سیاستگذاری هستیم. تالابها دیگر آن حالت اولیه را ندارند. وقتی تالاب خشک شود، به کانون ریزگرد تبدیل میشود. متاسفانه دغدغه میان سیاستگذاران هم وجود ندارد. تالاب حیاتی است و کارکرد اکوسیستمی دارد. تالاب در بقای ما نقشی حیاتی دارد. به اعتقاد من جامعه و بیشتر از همه سیاستگذاران نیاز به سواد اکولوژیک دارند. ما باید اولویت اولمان قبل از هر چیز دیگری محیط زیست باشد. آب تالاب آلماگل به کشت برنج اختصاص پیدا میکند. یعنی 15 هزار مترمکعب حداقل نیاز آبی تالاب در تابستان است، به جای آنکه در این تالاب مصرف شود به مناطق دیگر برده میشود. وضعیت فعلی در ایجاد شرایط بحرانی تالابها منشأ انسانساخت دارد. ما عملاً با روشهای ناپایدار سیاستگذاری خود بر شاخه نشسته و بن میبریم.
معمولاً مقامات مسوول برای گریز از مسوولیتپذیری نقش تغییر اقلیم و تبعات طبیعی آن را بیش از سیاستگذاری غلط خود بر روندهای تخریبی سرزمین برجسته میکنند. در حالی که بررسیها در استان گلستان نشان میدهد روندهای انسانی بر تخریب سرزمین بیش از اثرات اقلیمی از جمله افزایش دما و کاهش بارش بر ایجاد کانونهای گردوغبار موثر بوده است. تغییر اقلیم وقتی اتفاق میافتد باید انسان و سیاستهایش هم تغییر کند تا نوعی سازگاری میان وضع طبیعت و سبک زندگی و سیاستگذاری ایجاد شود. نه اینکه بحث تغییر اقلیم مفری برای فرار رو به جلو و به عهده نگرفتن مسوولیتها باشد. برخی از مسوولان به جای اینکه مسوولیتپذیر باشند و مشکلات را ریشهای مدیریت کنند، همه مشکلات را در سبد تغییر اقلیم میگذارند. البته واقعیت این است که تغییر اقلیم وجود دارد. اما عامل اصلی نیست. در بحث تغییر اقلیم آنچه بسیار مهم است تابآوری است. اکنون دنیا به سمتوسویی حرکت میکند که از یک طرف بتوان با تاب آور کردن سرزمین اثرات مخرب تغییر اقلیم را کاهش داد، از طرف دیگر با سازگاری بتوان به زندگی پایدار نیز ادامه داد. دنیا اکنون در زمینه توسعه کشاورزی با محیط زیست نوعی سازگاری ایجاد کردهاند. اگر منابع آبی اندک است باید محصولی کاشته شود که آب کمتری مصرف میکند. باید تابآوری را در سرزمین افزایش داد تا بتوان به شکل پایداری از منابع حیاتی استفاده کرد. ما ولی برخلاف تجربه دنیا بهرغم کاهش منابع، افزایش دما و اثرات بیشتر تغییر اقلیم با همان فرمان 50 سال پیش با مهار آبها سعی بر مدیریت سرزمین داریم. این رویه هیچگونه مطابقتی با ظرفیتهای اکولوژیک ایران ندارد. وقتی سیاست اشتغالزایی بر محور آب استوار است و اقتصاد بدون اینکه منابع حیاتی و مهم سرزمین را از بین نبرد نمیتواند تولید داشته باشد یعنی سیر قهقرایی سرزمین همچنان ادامه دارد. این رویه اتفاقاً نشانگر واقعیت تلخی است که نوع سیاستگذاری و اساساً مدیریت سرزمین در ایران بیش از تغییر اقلیم بر تخریب موثر است و به دلیل فقدان دخالت دانش و علم روز از یک طرف و فهم بومشناختی و اکولوژیک از طرف دیگر تغییر اقلیم بیش از دیگر مناطق دنیا در ایران میتواند تلفات زیستمحیطی برجای بگذارد. وقتی تجربه کشورهای دنیا را مرور میکنیم شاهد نوعی سیاستگذاری سفت و سخت و اصولی در برابر روندهای تغییر اقلیم هستیم اما در ایران بهرغم اعلام علنی ایجاد شرایط تغییر اقلیم شاهد هیچ برنامهریزی برای سازگاری و تابآوری سرزمین در برابر تخریب سرزمین نیستیم. رویکردهای نادرستی در ایران حاکم است. اقتصاد بر پایه مصرف منابع حیاتی است و فهم اکولوژیک سرزمین تعریف نشده است.
سوغاتی گلستان
علاوه بر از بین بردن منابع آب در کنار روندهای تغییر اقلیم، استخراج معدن شن و ماسه، تبدیل به مشکلی دیگر در مناطقی از استان گلستان شده است. روزنامه ایران در گزارشی نوشته است: «معدن شن و ماسه مثل یک وصله ناجور کوه را میخورد، درختان را حذف میکند و مردم منطقه را بیش از گذشته از ادامه حیات جنگلها ناامید میکند. کمی پایینتر از نیلکوه، چشمهای به نام چشمه لال وجود دارد که فقط مردم محلی به آن دسترسی دارند. بستر جنگلهای اطراف چشمه که تا همین دو سال قبل پوشیده از علف بود تبدیل به بیابان شده، جنگل و لاشبرگ ندارد، خبری از حتی یک نهال نیست و با اندک وزش باد، خاکی به آسمان بلند میشود که درختان چندصدساله دل جنگل هم قادر به کنترل آن نیستند. مردم محلی بر این باورند که بخشی از گردوغباری که چند هفته اخیر از گلستان به سمت مازندران حرکت کرده، از بستر همین جنگلها و تالابهای خشک استان بوده است. این تمام ماجرا نیست. از بلندای کوه که به جنگلها نگاه کنید، به وضوح شاهد قهوهای شدن لکههایی از درختان انجیلی و دیگر گونههای داخل جنگل هستید. گویی جنگلهای شرق گلستان اصرار دارند پیش از موعد به استقبال پاییز بروند اما سوغات آنها برای رهگذران دیگر رنگهای چشمنواز پاییزی نیست. درختان رخت عزا به تن کرده و با جامهای قهوهای یک هفته مانده به مهر، به فصل خزان سلام میکنند. اما چه عواملی باعث شده که جنگلهای شرق گلستان به بیابان تبدیل شوند؟» سلامتی، مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری گلستان البته پیشتر درباره مدیریت مناطق بیابانی در گلستان گفته است که این استان به سه هزار میلیارد ریال برای اصلاح مراتع و بیابانزدایی نیاز دارد. البته او تاکید دارد که ۹۰ درصد منشأ ریزگردها در گلستان صحراهای ترکمنستان است. با این حال روند قهقرایی سرزمین در گلستان تا جایی ادامه پیدا کرده که علی موسیخانی، رئیس اداره پنبه و دانههای روغنی سازمان جهاد کشاورزی گلستان، گفت: با توجه به خشکسالی و خالی بودن سدهای وشمگیر و گلستان، کشت پنبه در سال جاری از ۲۰ هزار هکتار به ۱۵ هزار هکتار کاهش یافت. کاهش کارایی سرزمین در گلستان طی یک دهه اخیر تا اندازهای بر روند اقتصادی موثر بوده که سرپرست اداره کل امور عشایر گلستان نیز گفته که خشکسالی، حذف ارز ترجیحی و افزایش قیمت علوفه، جمعیت دام عشایر استان را در سه سال گذشته ۲۷ درصد کاهش داد و از ۷۶۳ هزار راس به ۵۶۰ هزار راس رساند.
از طرف دیگر مدیرکل هواشناسی گلستان در واکنش به وضعیت آبوهوایی گلستان گفته «سال آبی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ با میانگین بارش ۳۰۰ میلیمتر، سومین سال کمبارش متوالی در استان بود که در مقایسه با شرایط نرمال ۳۷ درصد معادل ۱۷۵ میلیمتر با کاهش بارندگی به اتمام رسید». امان محمد کمالی تاکید کرده که بارش سال زراعی گذشته حتی نسبت به سال قبل از آن ۱۹ درصد کاهش داشته است. در طول سه سال زراعی گذشته، کاهش به ترتیب ۳۹، ۲۰ و ۳۷درصدی بارش نسبت به شرایط نرمال، باعث حاکم شدن خشکسالی در استان شده است و همین امر محدودیتهای جدی در تامین آب نسبت به سالهای نرمال به بار آورد.
میانگین تعداد روزهای همراه با بارندگی در ایستگاههای همدیدی استان در این سال زراعی ۷۶ روز بود و در مقایسه با شرایط نرمال ۱۳ درصد کاهش را نشان میدهد. همچنین میانگین تعداد روزهای با بارش بیش از پنج میلیمتر در این مدت تنها ۱۹ روز بوده است. در سال زراعی گذشته بیشترین کاهش بارش در اسفندماه اتفاق افتاد و در این ماه خشکسالی بسیار شدید در کل استان حاکم بود.
مخاطرات طبیعی خشکسالی
علاوه بر مخاطرات اقتصادی ناشی از خشکسالی و استمرار کاهش بارش در این استان، مشکل تامین آب آشامیدنی نیز در برخی از مناطق بر مشکلات اضافه شده است. استاندار گلستان شیرینسازی آب دریای خزر را از برنامههای فوری برای کاهش بحران آب در استان برشمرده است. به نظر میرسد از دیدگاه مدیریت سیاسی در استان گلستان شیرینسازی آب این دریا علاوه بر رونق اقتصاد دریامحور باعث کاهش تنشهای آبی در استان میشود. ۹۹ درصد آب مصرفی در استان به منابع زیرزمینی متکی است و مقامات تلاش دارند با ایجاد سازوکارهای فوری، این منطقه از کشور را از تکمنبعی خارج کنند. طبق گفته استاندار گلستان ۶۰ درصد آب شهرستان کلاله از دو چشمه آقسو و زاو تامین میشد که به دلیل خشکسالی منطقه خشک و از مدار خارج شده است. گلستان جزو چهار استان دارای تنش آبی شدید تقسیمبندیشده است. بر اساس دادههای دولتی ذخایر طبیعی آب استان رو به اتمام است. شیرینسازی آب دریا یکی از برنامههای میانمدت و فوری برای کاهش بحران آب در گلستان از سوی مسوولان عنوان شده است. زنگانه، استاندار گلستان بیان کرده که «شیرینسازی و خرید تضمینی آب از دریای خزر و ایجاد چرخه مدیریت آب علاوه بر رونق اقتصاد دریامحور در منطقه میتواند باعث کاهش تنشهای آبی و بحرانهای اجتماعی شود». از طرف دیگر کنشگران محیط زیست و فعالان این عرصه به همراه برخی از مسوولان سیاسی و اقتصادی استان گلستان معتقد هستند: وضعیت نامناسب خلیج گرگان و تشدید خشک شدن آن، خشکسالی و کمبود آب و تهدید جنگلها و مراتع، لایروبینشدن رودخانهها و پساب کارخانهها، از جمله مهمترین مشکلات زیستمحیطی استان گلستان در سالهای اخیر است. اما شاید جدیترین مشکل در استان گلستان که بیش از پیش برای مردم ایجاد نگرانی کرده، خشکسالی، کمآبی و در نتیجه بحران گردوغبار است. مدیران محیط زیست گلستان با تاکید بر اینکه زنگ خطر پدیده گردوغبار در گلستان به صدا درآمده گفته: ۱۰ درصد محدوده استان گلستان منشأ گردوغبار و فرسایش بادی است. گردوغبار از چالشهای گلستان است که بر رضایتمندی، زندگی و معیشت مردم، حوزه کشاورزی و باغبانی تاثیر دارد و اگر امروز نسبت به کنترل ریزگرد اهتمام جدی نداشته باشیم مانند آب تبدیل به بحران میشود. مدیرکل محیط زیست گلستان پیشتر تاکید کرده ۵۴ برابر محدوده استان گلستان منشأ خارجی گردوغبار داریم. یکی دیگر از علل بروز پدیده گردوغبار در گلستان خشک شدن تالاب گمیشان است، سه هزار هکتار از اراضی در گمیشان شدت غبارخیزی زیادی دارد و براساس اولویت اقدامات، منابع و توان خود را در این منطقه قرار دادیم.
جذب سرمایه برای مقابله با بیابان
تلاش برای سرمایهگذاری و توجه به بیابانزدایی در گلستان باید تقویت شود. نباید فکر کنیم به دلیل سکونت در استانی سبز، از امکان هجوم گردوغبار در امان هستیم. جذب اعتبار از محل منابع مختلف به ویژه مشارکت گرفتن از بخش خصوصی برای مقابله با بیابانزایی گلستان نیاز است. آنطور که خبرگزاری ایرنا گزارش داده؛ با منابع دولتی اندک، جلوگیری از تبدیل ۳۰۰ هزار هکتار عرصه منابع طبیعی در معرض آسیب استان به بیابان، حدود یک قرن زمان خواهد برد. با سرمایهگذاری در حوزه مقابله با بیابانزایی در شمال گلستان میتوان معیشت مرزنشینان استان را تامین کرد و مانع مهاجرت آنان شد. طرح نجات ۵۰ هزار هکتار از بیابانهای استان در قالب برنامه پنجساله برای اجرای پروژههای آبخیزداری و احیا، آماده واگذاری به بخش خصوصی است. طبق برآورد اولیه، نجات هر هکتار مرتع در خطر بیابانزایی گلستان به بیش از ۳۵ میلیون ریال اعتبار نیاز دارد. به گفته وی برای سرعت بخشیدن به طرحهای بیابانزدایی گلستان، اعتبارات دولتی به تنهایی پاسخگو نبوده و نیاز به مشارکت دستگاههای غیردولتی و بخش خصوصی است که در این مناطق با تملک اراضی مشغول فعالیت هستند.
در سالهای گذشته از محل اعتبارات دولتی و مشارکت بخش خصوصی از جمله تعاونی مرتعداران منطقه در ۱۰ هزار هکتار طرح مقابله با بیابانزایی با اجرای پروژههای ایجاد هلالی آبگیر، کپهکاری، بذرپاشی و بوتهکاری، اصلاح و احیا و قرق مراتع به اجرا درآمد. حدود ۳۰۰ هزار هکتار از اراضی مناطق شمالی و مرزی استان گلستان در معرض بیابانی شدن و تبدیل به دشت رسوبی شور قرار دارد که ۵۰ هزار هکتار آن در اولویت اجرای پروژههای آبخیزداری از جمله بوتهکاری، ایجاد ذخیره برف و باران، بذرپاشی، بانکتبندی (تامین آب در مناطق خشک با احداث جویهای کوچک افقی که در روی خطوط میزان قرار میگیرند) و ایجاد بادشکن (کنترل ریزگردها) شناسایی شده است. نهال در حدود ۳۰۰ هکتار از اراضی گنبدکاووس، مراقبت و آبیاری ۷۷۰ هکتار از اراضی گنبدکاووس، مراوهتپه و آققلا، حفاظت و قرق سه هزار و ۵۰۰ هکتار در گنبدکاووس و مراوهتپه و مدیریت چرا در دو هزار هکتار از مراتع گنبدکاووس و آققلا از جمله برنامههای بخش مرتع و بیابان این اداره کل در مقابله با بیابانزایی و خشکسالی در سال جاری است.
چشمانداز گلستان
توسعه کشاورزی در گلستان با وجود همه مشکلاتی که دارد قابل بررسی است. پژوهشگران بینالمللی کشاورزی پایدار بر این باور هستند که توسعه کشاورزی در این منطقه بهرغم کاهش منابع آبی، افزایش دما و برخی روندهای پیشبینیشده و پیشبینینشده، هنوز هم امری شدنی است. چرا که الگوی کشاورزی حفاظتی که خاک را زیرورو نمیکند، در هر جایی امکان بهرهوری دارد. در کشاورزی حفاظتی بدون اینکه خاکبرداری رخ دهد، کشت اتفاق میافتد. در واقع با یک برنامهریزی حسابشده در گلستان همه نوع کِشتی امکان دارد. حتی کشت برنج نیز با رعایت الزامات کشاورزی پایدار ممکن است. توسعه کشاورزی در گلستان عملاً منعی ندارد چرا که در صورت مراعات الگوهای پایداری و حفاظت میتوان نهتنها کشاورزی کرد که زمین را در برابر فرسایش و در نهایت تولید گردوغبار مقاوم کرد. اگر رویکردهای جدید و هوشمند در کشاورزی لحاظ شود در گلستان کاملاً میتوان بر روی کشاورزی سرمایهگذاری کرد بدون اینکه نگران تبعات کمآبی و خشکسالی باشیم. اما اگر براساس فرمان سابق جلو برویم و کشاورزی سنتی در دستور کار باشد، یعنی منابع آب بیجهت به شکل کنترلنشدهای هدر برود، بقایای کشاورزی در زمین آتش زده شود، حقآبه اکوسیستمهای تالابی داده نشود و... آینده خوبی در انتظار استان گلستان نیست و روند قهقرایی سرزمین ادامه دارد؛ خشکسالی تشدید میشود، چشمههای بیشتری در داخل استان برای تولید گردوغبار فعال میشوند و زیست انسانی و طبیعی و بهطور کلی چرخه اکوسیستمی در گلستان با چالش جدی مواجه خواهد شد. باید به خودمان تکانی بدهیم. باید با تغییر اقلیم، ما نیز سیاستهای خود را در زمینه مدیریت سرزمین تغییر دهیم. باید با رویکرد جدیدی جلو برویم. البته باید در نظر بگیریم که استان گلستان در گذشته میزبان مهاجران اقلیمی بوده است. این نگرانی وجود دارد که ممکن است زیستپذیری در این استان چنان ناگوار شود که حتی شاهد کوچ اجباری و معکوس مهاجرت از درون گلستان به بیرون باشیم. اگرچه متخصصان محیط زیست و کنشگران آب و خاک چندان اهمیتی به این دست نگرانیها نمیدهند و معتقد هستند؛ به دلیل اینکه گلستان در مجاورت دریا و در مجاورت جنگلهای هیرکانی است بهطور طبیعی دارای پتانسیل ویژهای است. با این حال این استان با تمام پتانسیلی که دارد نیازمند مدیریت صحیح است. مدیریتی علمی و دارای تخصص. این استان و اغلب استانهای ایران نیاز به مدیریت پایدار و اکولوژیک دارند. گلستان از نظر خاک پتانسیل بالایی دارد. بسیار غنی است
و جنگلهای باارزش دارد. فرصتهای گردشگری زیادی دارد که میتواند به توسعه پایدار در این استان منجر شود. اما همه این فرصتها نیازمند نوعی از مدیریت سیستمی پایدار و دارای ارزشهای اکولوژیک است که یک منطقه را بر اساساً ظرفیتهایش توسعه دهد. استان گلستان نیازمند مدیریتی اکوسیستمی است و این مدیریت نیازمند تغییر نگرش مدیران فعلی و سیاستگذاری پایدار بر اساس ظرفیتهای بومشناختی استان گلستان است.