خاک و خاکستر
چرا خوزستان دیگر آن جلگه بارور و پرآب دیروز نیست؟
گسترده از دریای فارس تا کوهستان بزرگ زاگرس، جلگه شگفتی با هفت اقلیم خودنمایی میکند که خوزستان نامش مینهند. سرزمین باروری که ترکیبی از دشتهای پهناور و کوهستانهای بزرگ، سرشار از رودخانهها و تالابها و آبگیرهاست. یکسو ساحل، سوی دیگر کوهستان. خوزستان، هفت کوره کمارتفاع ثروتمند روزهای نهچندان دور، اکنون پنهان در گرداب خشک غبارآلودی است که روزبهروز گرمتر و غیرقابل زیستتر میشود. خوزستان پرآبترین استان ایران و محل تلاقی پنج رود بزرگ سرازیرشده از زاگرس مهربان، اکنون دیگر آن خرمی و سرزندگی را ندارد. اگر بگوییم حال مردم و زیستمندان این جلگه تاریخی دیگر خوب نیست، اغراق نکردهایم. سرزمینی متنوع از اقلیم و طبیعت و انسان. زیستگاه اقوام متنوع و متعدد ایرانی. پایگاهی تاریخی و مرزی به شدت بااهمیت برای تمامیت ایران.
چرا خوزستان به چنین سرنوشتی گرفتار شد و از سرزمینی پرآب و گرمای مطبوع و سرشار از تنوع زیستی اکنون به بیابانی خشک و شورهزاری بدل شده که مردمانش تلاش دارند هرچه زودتر از آنجا بگریزند؟ برای پاسخ دادن به این پرسش تکاندهنده باید به توسعه در خوزستان طی یک قرن اخیر، نقش نفت در روندهای سیاسی و اجتماعی از یکسو و البته جنگ تحمیلی و سوءمدیریت سرزمین در خوزستان از سوی دیگر بهطور همزمان بپردازیم. سیاستگذاری توسعه در استان خوزستان تفاوتی با کلیت سیاستگذاری اقتصادی در سراسر ایران ندارد. مبنای این تفکر بنای توسعه بر مصرف منابع حیاتی از جمله آب است. اگرچه این تصور وجود دارد که در دهههای پیش از انقلاب ریلگذاری خاصی برای توسعه بر مبنای آب در خوزستان گذاشته شده اما اکنون با یک گسست تخصصی این وضعیت دچار چالش تازهای هم شده و بر بحران خوزستان افزوده است. روند توسعه در خوزستان و چالشهای آن از منظر تاریخی نیاز به ارزیابی ویژهای دارد. اینکه بزرگترین چالش مدیریت سرزمین در خوزستان چیست و چرا استانی که هم آب کافی داشت، هم خاک مناسب و هم نیروی انسانی متخصص به فراوانی در آن یافت میشد، اکنون به یکی از پرچالشترین استانهای ایران تبدیل شده است؟ وضعیت کشاورزی در این استان با توجه به کاهش منابع آبی چگونه است و چرا تالابها و رودخانهها در خوزستان وضعیت بحرانی پیدا کردند؟ به نظر میرسد همین تنشها به تبعات اجتماعی و اقتصادی و در نهایت تنش امنیتی در این استان منجر شده و سیل مهاجرت از خوزستان را دامن زده است. چشمانداز خوزستان با توجه به ابرچالش آب، آلودگی گردوغبار، کشاورزی پرمصرف و... چگونه ارزیابی میشود و در نهایت چه نسخه شفابخشی برای خوزستان میتوان پیچید تا این استان به روزهای شکوفای خود در دههای گذشته بازگردد یا لااقل وضعیت در این منطقه از کشور بدتر نشود؟
توسعه آبمحور بلای جان خوزستان
حمیدرضا خدابخشی، کارشناس ارشد منابع آب و کنشگر محیط زیست، در گفتوگو با تجارت فردا معتقد است: قبل از اینکه سازمان برنامه و بودجه در دهه 30 بخواهد فعالیت خود را شروع کند، هیچ برنامه خاصی برای توسعه کشور از جمله برای خوزستان نداشته است. بعد از آنکه فعالیت سازمان برنامه و بودجه در دوره پهلوی دوم آغاز میشود، اولین مطالعاتی که انجام میدهد، مطالعه آمایش سرزمینی است که بهوسیله آمریکاییها انجام میشود. یکی از نقاطی که بر روی توسعه آن تاکید میشود، توسعه خوزستان است که اتفاقاً این توسعه بر مبنای آب طراحی شده است. اولین طرح بههمپیوسته و بزرگی که تعریف شد، طرح شبکه آبیاری دز با احداث سد دز است. این طرح ترکیبی از احداث سد، شبکه آبیاری مربوطه و ایجاد مزارع آزمایشی بود. آمریکاییها به این نتیجه رسیده بودند که بهترین منطقه برای توسعه کشاورزی ایران استان خوزستان است. بنابراین سال 1338 مطالعات به پایان میرسد و در نتیجه این مطالعات قرار شد سد تنظیمی در پاییندست، چند ایستگاه پمپاژ و بندهای انحرافی احداث شوند تا از این طریق 120 هزار هکتار از اراضی پاییندست سد آبیاری شود. دشتهای دزفول و اندیمشک و شوش عمده این اراضی را دربر میگیرند. این دیدگاه متناسب با دیدگاهی بوده که در تنسی آمریکا با احداث سد هوور شکل میگیرد. خوب است بدانیم که ریشه این تفکر توسعه ناپایدار که مبنایی محیط زیستی بسیار ضعیفی هم داشته است، همانطور که در آمریکا شکل گرفته بود، قرار شد در ایران نیز اجرا شود. سال 1342 سد دز با شبکههای آبیاری هفتتپه و با یک مزرعه آزمایشی برای تولید نهال و تغییر الگوی کشت طراحی میشود. این مزرعه در واقع به مزرعه آزمایشی صفیآباد دزفول معروف است. در این مزرعه نمونههایی از مرکبات اورنجکانتی کالیفرنیا کشت میشود و البته جواب مثبت میگیرند. در واقع این مرکبات باغات معروف دزفول هستند که پرتقال دزفول از معروفترین این محصولات است. باید در نظر گرفت که وقتی منطقه دزفول، شوش و اندیمشک برای توسعه کشاورزی مبنا قرار گرفته است، به این معنی نیست که دیگر مناطق استان باید با چنین الگویی زیر کشت بروند چرا که جنس خاک و کیفیت عالی آب سبب رونق کشاورزی در این محدوده میشد. متاسفانه این تفکر حاکم میشود و طرحهای دیگری برای استان خوزستان تعریف میشود. یکی از این طرحها متناسب با پیشبینیهایی است که سوئدیها با عنوان کنسرسیوم مهاب سوئکو برای دشت آبادان و خرمشهر در نظر میگیرند. وقتی اکنون به این طرحها نگاه میکنیم میبینیم مطالعات یکدست نیستند و ملاحظات محیط زیستی در آنها اعمال نشده و در برابر چنین درخواستهای پایداری مقاومت شده است. به نظر میرسد تفکری در دهه 30 بر سازمان برنامه و بودجه حاکم بوده که نسخهای واحد برای اغلب نقاط کشور نوشته شده است. که در استان خوزستان خود را به شکل ساخت سد بر روی رودخانههای دز، کارون، کرخه، مارون و زهره و... نشان میدهد. بعد از انقلاب نیز به دلیل اینکه ارتباط با غرب مخدوش میشود و دانش جدید وارد کشور نمیشود و مطالعه داخلی نیز وجود نداشته وضعیت به همان شکل ادامه پیدا میکند.
واقعیت این است که مهمترین چالش در خوزستان امروز نه کمبود آب که عدم همبستگی مطالعاتی است که در مناطق مختلف از سوی نهادهای متعدد برای ایجاد بسترهای اشتغال صورت گرفته و در نهایت به اشتغال مردم خوزستان منجر نشده است. چرا که توسعه صنعتی و شهرکهای صنعتی را در شهرستانهای خوزستان نمیتوان اجرا کرد مگر آنکه پیش از هر چیز به تامین آب آنها و به مزیت و بازدهی اقتصادی آن فکر شده باشد. مهمترین مشکل اکنون در خوزستان عدم هماهنگی دستگاهها و نبود مطالعات یکپارچه برای ایجاد شغل در میان دستگاههاست. دشت آزادگان منطقهای پرچالش در خوزستان است. رخداد 1400 نیز در این منطقه یادآور خاطرات خوبی نیست. در این منطقه همبستگی میان کشاورزی، صنایع نفتی و بازرگانی دیده نمیشود. همبستگی که بتواند مسائل منطقه و مردم را حل کند وجود ندارد. بنابراین مشکل اصلی مدیریت سرزمین در خوزستان عدم تعهد به طرح آمایش سرزمین و مطالعات مرتبط با آن است.
خدابخشی به مساله ثروت و فقر همزمان در خوزستان اشاره میکند و معتقد است: استان خوزستان در حالی که سرشار از منابع، آب، نیروی انسانی و... است در رده بالای بیکاری قرار دارد و فقر در این استان بیداد میکند و مردم از ثروت بیبهرهاند. پاسخ روشن است چون مطالعات علوم اجتماعی و انسانی و محیط زیستی در طرحهایی که بر پایه آب هستند در این استان به خوبی صورت نگرفته است. مشاغلی ایجاد شده است که عمدتاً به فقر کمک میکند. آموزش جدی گرفته نشده است. اگر آموزش جدی گرفته میشد، نحوه تفکری که توسعه در استان خوزستان را مدیریت میکند، بسیار متفاوتتر از امروز بود. مناطق هفت گل، ایذه، زیدون، دشت آزادگان، شادگان و... اکنون بهرغم اینکه پتانسیل زیادی برای توسعه صنعتی و گردشگری دارند، در وضعیت بغرنج اقتصادی و معیشتی هستند.
اثر نفت بر طبیعت خوزستان
توسعه پایدار در خوزستان با اتکا به ثروت انبوه نفت میتوانست، این سرزمین را از اثر ناملایمات طبیعی و سوءمدیریت و سیاستگذاری غلط نجات دهد اما آنچه اکنون شاهد آن هستیم دقیقاً نقطه عکس چنین توقعی است. نفت نهتنها مانع مصرف منابع حیاتی مثل آب در خوزستان نشد، بلکه به نظر میرسد ساختار سیاسی را به سمت بدعت در سیاستگذاری پیش برد. خشک کردن تالابها برای توسعه میادین نفتی از جمله این رفتارهای عجیب و فاقد مطالعه و ارزیابی زیستمحیطی است که تا همین امروز نمونههای آن را میتوان در هورالعظیم دید. به نظر میرسد سیاستگذار در طول تاریخ بعد از کشف نفت هر جایی میان نفت و منابع دیگر مجبور به انتخاب بوده، نفت را برگزیده است. گویی نفت برای نظام سیاستگذاری کشور بر آب و بهطور کلی بر پایداری سرزمین اولویت دارد. از منظر تحلیلگران اقتصاد سیاسی این نشانگر بینش اندک سیاستگذار در فهم توسعه پایدار است. آنها منافع کوتاهمدت خود از استخراج و فروش نفت را در خوزستان بر منافع بلندمدت سرزمین و مردم ترجیح دادهاند؛ اتفاق شومی که هنوز میراث آن را میتوان در خوزستان و تمامی ایران مشاهده کرد. در طول بیش از یک قرنی که از کشف نفت برای اولینبار در ایران میگذرد، البته میتوان به شکلگیری رفاهی نسبی در میان بخشی از جامعه به اصطلاح شرکت نفتی اشاره کرد. اگرچه ایجاد زیرساختهای نسبی و تکمیل راههای مواصلاتی و مواردی از این دست را میتوان تاثیر مثبت نفت بر وضعیت برشمرد اما فقدان ساختار متمرکز برای توسعه در خوزستان و دیگر مناطق نفتی ایران، این حقیقت را آشکار میکند که سایه نفت بر اقتصاد آنقدر سنگین بوده که زیستپذیری این خاک باارزش فدای استخراج حداقلی نفت شده است و خوزستان خود اولین قربانی اقتصاد نفتی و البته آلودگیهای فیزیکی استخراج این ماده سیاه از اعماق زمین است.
در گزارشی که مرداد 1400 و بعد از انتشار تصاویر گاومیشهای سوخته در تالاب بزرگ یا هورالعظیم در مجله تجارت فردا منتشر شد، اینچنین توضیح داده شد که «هورالعظیم که تالابی بزرگ در میانه دو کشور ایران و عراق است طی سالهای اخیر از هر دو سو مورد تهاجم و تخریب بوده است. در ایران نیز به دلیل غلبه تفکر بهرهبرداری ناپایدار از نفت و البته سد شدن آب رودخانهها در بالادست، هورالعظیم خشکید و مردم ساکن پیرامون آن با چالشهای اساسی روبهرو شدهاند. کار آنقدر بیخ پیدا کرده که در سال پرسیلاب 1398 نیز سیلاب به تالاب رانده نشد که مبادا جادهها و چاههای صنعت نفت در دشت آزادگان آسیب ببیند. حالا تالاب خشک شده و مردم دست به شورش زدهاند.»
مسعود باقرزادهکریمی، متخصص محیط زیست تالابها که سالها متولی تالابهای کشور در سازمان حفاظت از محیط زیست بوده، در پاسخ به پرسش تجارت فردا تاکید میکند؛ «یک پروژه نفتی سبب خشک شدن بخشی از تالاب بزرگ یا هورالعظیم شد. اکتشافات و بهرهبرداری از مخازن نفت که بخشی از آن در بستر هورالعظیم واقع شده بود، سبب شد که بخشی از تالاب از بین برود. من خاطرم هست قبل از سال 1384 سازمان محیط زیست اصرار داشت که هیچ تعرضی به تالاب هورالعظیم صورت نگیرد و مخالف استخراج نفت در بستر تالاب بود. بعد از آن به دلایلی در دولت وقت موافقتهای اولیه برای استخراج صورت گرفت. البته این موافقت با این شرط انجام شد که هورالعظیم خشک نشود. این را من به عنوان کارشناس تالابها یادم هست که تاکید داشتیم چاهها و دکلها باید کاملاً از تالاب دور باشند. یعنی نوعی سیستم دریایی برای استخراج نفت بهکار گرفته شود. این روش در آبهای شور انجام میشود که مثلاً تاسیسات را یا در بلندی ایجاد کنند یا دور آن خاکریز بزنند و به هر لطایفالحیلی طوری این فرآیند استخراج نفت طراحی شود که وقتی تالاب آبگیری میشود نه تالاب مانع بهرهبرداری چاه نفت شود و نه بهرهبرداری مانع تالاب شود. این شرط سازمان محیط زیست بود که مورد توجه واقع نشد.»
خشکسالی سرزمین آبها
اگر خوزستان را سرزمین آبهای ایران نام بگذاریم اغراق نکردهایم. کارون بزرگ که از به هم پیوستن چندده رودخانه بزرگ و کوچک به سرزمین خوزستان میریزد بزرگترین رود ایران است که اکنون در دهه اخیر به سمت خشکی و آلودگی شدید میل کرده است. وضعیت کرخه و دیگر رودخانهها نیز بهتر از کارون نیست. مرور وضعیت آب در خوزستان این نتیجه قطعی را در پی دارد که بحران آب در خوزستان بیشباهت به مناطق خشک فلات مرکزی ایران نیست. پژوهشگران و کنشگران دانشگاهی نیز در مورد بحرانیتر شدن آب در خوزستان هشدار میدهند. هشداری که به دلیل موقعیت جغرافیایی و البته تنوع قومی و شاخصهای توسعهیافتگی نوعی زنگ خطر به شمار میآید. «طرحهای انتقال آب، سدسازی و توسعه کشاورزی در بالادست حوضههای آبی خوزستان، این استان را با خشکسالی انسانساخت مواجه کرده است.» این گزاره خبری خلاصه تحلیل مدیران دانشکده آب و محیط زیست دانشگاه چمران اهواز است. اگر مجموعه فعالیتهای توسعهای از جمله سدسازی و توسعه کشاورزی در بالادست خوزستان را برشماریم به این نتیجه میرسیم که وضع حوضههای کارون، مارون، دز و کرخه در سالهای آینده نهتنها بهتر نخواهد شد، بلکه شرایط بدتری در انتظار است، چرا که هرچه در بالادست سدهای بیشتری ساخته شود و مصارف با توسعه در بخشهای مختلف افزایش پیدا کند، پاییندست سهم کمتری از آب خواهد داشت و مشکلات بیشتری به ویژه گریبانگیر محیط زیست خواهد شد. بنابراین وضعیت نامطلوبی هم در محیط زیست و هم در اجرای برنامههای توسعهای در خوزستان پیشبینی میشود. از سویی بنا به روایت آمارهای خبری «تاکنون ۱۰ طرح انتقال آب از سرشاخههای کارون بزرگ (کارون و دز) به فلات مرکزی با حجم بیش از دو میلیارد مترمکعب اجرا شده یا در حال اجراست. همچنین خبرهایی از برنامهریزی برای اجرای طرحهای جدید نیز منتشر شده است». افزایش خشکیدگی سرزمین، خشکی تالابها، افزایش روزهای آلوده به گردوغبار و در نتیجه تحریک بحران سلامت انسانی و در نهایت افزایش مهاجرت و بروز تنشها و شورشهای اجتماعی در خوزستان نتیجه چنین سیاستگذاری غلطی است.
هجوم ریزگردها و بارانهای اسیدی
کاهش منابع آبی از یکسو و گرمتر شدن خوزستان از سوی دیگر، سبب شده اکنون تمامی خوزستان در معرض برخاستن ریزگردها از کانونهای فرسایش بادی باشند که روزی قدرت عرضاندام در برابر کیفیت پرشکوه سرزمین جلگهای خوزستان را نداشت. خوزستان حالا گویی همه بیابانی خشک است که با وزش نسیمی تودههای آلوده غبار را با خود بلند میکند و بر سر شهرهای استان میریزد. البته بسیاری مواقع حجم آلودگی گردوغبار در خوزستان که از کشورهای عربی و همسایه و شمال آفریقا بلند میشود و به سمت خوزستان میآید چنان زیاد است که از مرزهای خوزستان گذر میکند و به سمت مناطق بالادست ایران و تا مرزهای شمالی نیز میرسد. از سویی بارشهای اسیدی ناشی از آلودگیهای نفتی و شیمیایی خود بحرانی کشنده در خوزستان است که سلامت شهروندان در مناطق مختلف این استان را به شدت تهدید میکند. در طول سالهای گذشته بارها و بارها شهرهایی در خوزستان در صدر شهرهای آلوده جهان بودهاند. آلودگی که عمدتاً ناشی از برخاستن خاک از بستر خشک و تفتیده تالابها در ایران و عراق و شمال آفریقاست. از سویی این آلودگی گاهی تا 10 برابر استاندارد آلودگی در سراسر جهان گزارش شده است. در کنار آلودگی البته باید به افزایش دما در خوزستان نیز اشاره کرد. در روزهای گرم جهان شهرهای مختلف خوزستان بارها و بارها در صدر گرمترین شهرهای جهان جای گرفتهاند. همه این مسائل به نظر میرسد بیش از هر چیز زندگی مردم در خوزستان را هدف گرفته است که بخشی از آن محصول جبر جغرافیایی و اثرات تغییر اقلیم و پدیدههای طبیعی است، اما بخش عمده این مسائل محصول سوءمدیریت و فقدان برنامهریزی و سیاستگذاری ملی و البته محلی برای نجات خوزستان است. آنطور که خبرگزاری دولتی ایرانا در گزارشی نوشته است؛ بر اساس تحقیقات مرکز زمینشناسی کشور، در خوزستان هفت منطقه شامل؛ جنوب غرب هویزه، ناحیه شمال و شرق خرمشهر، ناحیه شرق اهواز، ناحیه جنوب و جنوب شرق اهواز، محدوده بندر امام -امیدیه، محدوده ماهشهر- هندیجان و محدوده شرق هندیجان به عنوان کانونهای ایجاد ریزگرد در استان معرفی شدهاند. بیش از ۱6 سال است که کانونهای ریزگرد در خوزستان فعال هستند. این کانونها بر اساس نوع کاربری و مساحت، به ترتیب در مراتع تخریبشده، زمینهای کشاورزی دیم رهاشده، اراضی بدون پوشش گیاهی و تالابها و آبگیرهای خشکشده قرار دارند. روند افزایش روزهای آلوده در خوزستان روندی افزایشی است. به نحوی که تعداد روزهای گردوغبار در اهواز، در پی کاهش بارندگی از ۴۶ روز در سال 13۹۸ به ۵۸ روز در سال 13۹۹ افزایش یافت. این روند در سالهای بعد تا امسال نیز به همین منوال افزایشی بوده است. عوامل آلودگی هوا با غبار 5 /2 میکرون در اهواز البته شامل مشعلهای (فلرهای) نفتی، سوزاندن زباله و آتشسوزی مدفن پسماند، آتش زدن مزارع نیشکر، کاهش کیفیت سوخت و استفاده از سوخت مازوت (به صورت مقطعی)، عنوان شده است. این مشکل خود موجب افزایش میزان بیماریها در خوزستان شده است. مطالعات و پژوهشها در این زمینه نشان میدهد که طوفانهای گردوغباری اثرات مضری بر سلامت و اقتصاد جامعه و تغییر اقلیم دارند. گردوغبار، به افزایش بیماریهای مننژیت و تب دره و آسم و بیماریهای ویروسی، و صدمه به DNA سلولهای پوست و ریه منجر میشود. یافتههای «تحلیل روند گردوغبار ورودی به ایران با تاکید بر استان خوزستان» نشان میدهد: «در سال 1388، با میانگین و انحراف معیار 89 /34±8 /42 روز گردوغبار در سال، بیشترین گردوغبار در کشور رخ داده است. بیشترین تعداد روزهای گردوغباری در سال 1387 در استان کرمانشاه، به تعداد 107 روز و در سال 1388 در استان خوزستان به تعداد 102 روز رخ داده است. میانگین غلظت حداکثر کل ذرات معلق در استان خوزستان در طی سالهای 1386 تا 1388 برابر 1615±7576 میکروگرم در مترمکعب بوده است. ماندگارترین رخداد گردوغبار در اهواز 144 ساعت و هر رخداد گردوغبار 98 /22±6 /32 ساعت دوام داشته است.» این پژوهش در نتیجهگیری خود تاکید دارد: «غلظت ذرات در روزهای گردوغباری نسبت به روزهای عادی در تمام استانهای درگیر بهطور قابل توجهی افزایش یافته است. میانگین و انحراف معیار غلظت ذرات در روزهای گردوغباری در اهواز نسبت به استاندارد غلظت ذرات در ایران 11±5 /16 برابر است. با توجه به شدت پدیده گردوغبار و تاثیرات مضر آن بر سلامت ساکنان مناطق غرب و جنوب غرب کشور، مسوولان باید هر چه سریعتر اقدامات لازم را انجام دهند.»
از سویی بخشی از آلودگی در خوزستان محصول فعالیت صنایع مستقر در این استان است. چرا که خوزستان دارای دو هزار واحد تولیدی است و یکی از قطبهای صنعتی کشور بهشمار میرود. این صنایع در کنار اهمیتی که برای اقتصاد خوزستان و کشور دارند تاثیر مخربی نیز بر محیط زیست و هوا میگذارند. صنایع بزرگی همچون نفت، پتروشیمی، پالایشگاهها و فولاد در استان فعالیت دارند که همواره از سوی فعالان محیط زیست در مورد میزان آلودگی که تولید میکنند و نحوه اقدام آنها به مسوولیتهای اجتماعی مورد انتقاد بودهاند.
فرار از خوزستان
بررسی وضعیت مهاجرت در خوزستان نشان میدهد که اتفاقاً این استان ایران به واسطه موقعیت جغرافیایی و شرایط آبوهوایی و همینطور اقتصاد پویایی که داشت، یکی از مهاجرپذیرترین مناطق کشور بوده است. اما با وقوع جنگ عراق علیه ایران و اشغال بخشهایی از خوزستان، و استمرار هشت سال جنگ در بخشهای زیادی از این استان عملاً زیرساختها دچار فروپاشی شد و بعد از جنگ نیز آنطور که باید نسبت به بهبود کیفیت زیستی در خوزستان چارهاندیشی نشد و اکنون خوزستان به خاطر مشکلات متعدد ناشی از جنگ و تبعات سیاستهای ضد محیط زیستی چند دهه بعد از جنگ دیگر چندان قابل زیست نیست. بر اساس نتایج یک پژوهش که در سال ۱۳۹۵ انجام شده، بیش از ۴۰ درصد مردم خوزستان قصد دارند از زادگاهشان به منطقهای دیگر مهاجرت کنند و این استان را ترک کنند. این آمار تکاندهنده در طول سالهای بعد بیشتر هم شده است. بررسی دیگری نشان میدهد در طول یک دهه گذشته نزدیک به 10 هزار معلم یا از خوزستان خارج شدهاند یا درخواست خروج دادهاند. این در حالی است که این استان به شدت با کمبود معلم مواجه است و طبق اظهارات مقامات آموزش و پرورش این استان به 10 هزار معلم نیاز دارد. وضعیت مهاجرت در خوزستان در حالی معکوس شده است که خوزستان به واسطه رونق اقتصادی میزبان هزاران ایرانی از سراسر کشور بوده است. اکنون این روند معکوس شده و به دلایل کاهش تابآوری و زیستپذیری در خوزستان نهتنها ایرانیان غیربومی از آنجا خارج شده که جمعیت زیادی از بومیان نیز زادگاه خود را ترک کرده یا در تلاش برای خروج هستند. ایمان ممبینی، جامعهشناس و عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی خوزستان، در گفتوگویی که خرداد 1401 با خبرگزاری مهر انجام داده به تحقیقی در مورد تب داغ مهاجرت از خوزستان اشاره کرده و به بررسی عوامل، آمار و ابعاد این پدیده پرداخته است. او در پاسخ به این پرسش که طبق آمار بهدستآمده از تحقیقات شما چند درصد از مردم خوزستان به تفکیک تمایل به مهاجرت دارند؟، تاکید کرده است که «این میزان برای کلانشهر اهواز، 2 /48 درصد و برای شهر مهم آبادان، 1 /51 درصد است، در حالی که مردم آبادان از منظر تعلق و هویت شهری، همیشه در رده بالایی قرار داشتهاند. جالب توجه این است که 8 /77 درصد این افراد، مایل به مهاجرت از استان خوزستان به سایر استانهای کشور بودهاند و در اینجا، تنها موضوع مهاجرت دروناستانی مطرح نیست.»
خدابخشی در تحلیل پرسشهای مطرحشده در گزارش در مورد مهاجرت بر این باور است که، مهاجرت در خوزستان شدت گرفته است. وضعیت آبوهوایی بغرنج است و بحران تالابها و عرصههای آبی بدتر از گذشته است. رودخانهها کوچک شده یا خشک شدهاند یا با کاهش شدید آورد مواجه هستند. همه اینها تبعات اجتماعی گستردهای برای خوزستان دارد. همه اینها به مساله آب و ایجاد مشاغلی مربوط است که از یک سو به مصرف بیشتر آب منجر میشوند و از سوی دیگر به کاهش فقر و بیکاری در استان کمک نمیکنند. البته یکی از مواردی که باعث تنش اجتماعی است عدم آبرسانی و تامین اعتبارات لازم برای شهرهای خوزستان است. شهرهایی که در جنگ آسیب دیدهاند و در فرآیند توسعه بعد از آن به آنها توجهی صورت نگرفته است. طرح غدیر در استان خوزستان اجرا شد و اکنون طرح انتقال آب موقتی از رودخانه دز موجب افزایش کیفیت شده است اما در این طرح هم به واسطه اینکه شبکه توزیع آب شهرهایی که این طرح آبرسانی به آنها را انجام میدهد مناسب نیست، آبی که به دست مصرفکننده میرسد، کیفیت مناسبی ندارد و این فرصت نیز از دست رفته و باعث کاهش کیفیت زندگی مردم در برخی از شهرهای خوزستان شده که این مساله خود عاملی برای نارضایتی بیشتر است. این مسائل به افزایش میزان مهاجرت در استان منجر شده است. در واقع آن چیزی که انگیزه بیرونی و درونی است در خوزستان دستخوش مشکلات زیادی شده است. مدیران پروازی برای بسیاری از صنایع بهخصوص صنایع پتروشیمی منصوب شدهاند. این خود عامل بیانگیزگی است. کمبود دستمزدها در این صنایع با توجه به زندگی بسیار سخت در هوای گرم و آلوده خوزستان، گرانی، کمبود کالا و عدم امکانات رفاهی و گردشگری به عنوان عوامل بیرونی و درونی برای خروج نیروهای انسانی مطرح شده است. باید همه این عوامل را در کنار هم دید و تاکید کرد که عوامل متنوع و متعددی به افزایش تنش در خوزستان انجامیده است.
تعدد بحران در خوزستان
بهرغم همه توانمندیهای خوزستان در سالهای بعد از جنگ، شاهد تعدد بحران در این منطقه از کشور نیز بودهایم. برخی از مقامات معتقد هستند از 30 بحران شناساییشده، استان خوزستان ظرفیت شکلدهی 27 بحران را به دلایل متعدد در خود دارد. بحرانهایی که در نهایت کاهش تابآوری سرزمین و البته موج مهاجرت مردم را سبب شده است. همین مساله در نهایت تبعات امنیتی ویژهای برای کشور در پی خواهد داشت. در همین زمینه یک پژوهش ویژه انجام شده که به بررسی جامعهشناختی بحران در استان خوزستان بهخصوص در سالهای 1384 تا 1400 میپردازد. نویسندگان این پژوهش بهطور خلاصه و به اختصار تاکید کردهاند: «استان خوزستان از سال 1384 با یک جریان تازه برخاسته فرهنگی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی، زیستمحیطی مواجه شده است.» دقت در این گزاره کوتاه خود نشان میدهد استانی که یکی از پررونقترین استانهای کشور و از امنیت کافی برای توسعه نیز برخوردار بوده است، چگونه اکنون به یک چالش مدیریتی تبدیل شده است. به قولی هر کجای خوزستان که دست بگذارید درد میکند و این دردها محصول مدیریت غلط و سیاستگذاری اشتباه از منظر توسعه پایدار بوده است.
چشمانداز خراب خوزستان
خدابخشی بر این باور است که چشمانداز خوزستان به عنوان یک استان زرخیز و قلب تپنده اقتصاد کشور با توجه به بروز ابرچالش آب و بحثهای انتقال آب و مسائل مرتبط با آن چشمانداز روشنی نیست. این مسائل باعث ایجاد نگرانی برای مردم شده است. تبلیغات ناصواب از وضعیت استان و نحوه عملکرد مدیران در مورد سرمایهپذیری این منطقه و کشاورزی پرمصرف و اصرار بر الگوی کشت نامناسب و بسیاری عوامل دیگر سبب شکلگیری این نگرش و نگرانی در این زمینه شده است. اگر چنین روندی ادامه پیدا کند و نسخه مناسبی برای مدیریت خوزستان اتخاذ نشود، در شرایط خشکسالی بهخصوص وضعیت خطرناکتر خواهد شد و ما باید منتظر تنشهای بیشتری در آینده خوزستان باشیم. استان خوزستان یک عقبماندگی تاریخی در سرمایهگذاری در بخش توزیع آب شهری و همچنین عقبماندگی تاریخی در بخش آبرسانی شهری و روستایی دارد. در شمال شرق استان خوزستان یعنی ایذه و باغملک موضوع آب شرب دارد به موضوعی چالشبرانگیز و جدی تبدیل میشود. اگر این مساله به سرعت مورد رسیدگی واقع نشود میتواند بحران در خوزستان را فراگیرتر کند.
نقش خوزستان در تاریخ تمدن ایران
نمیتوان از هولناکی امروز خوزستان سخن گفت، بیآنکه به نقش این سرزمین در شکلگیری تمدن ایران در دوران گذشته اشاره نکرد. نگاه تاریخی به خوزستان از این جهت اهمیت دارد که اینجا از پررونقترین بخشهای ایران در طول تاریخ بوده است. این نگرش بیشتر از منظر بنادر و کشتیرانی، کشاورزی و تامین مواد غذایی اهمیت دارد. خوزستان سرزمینی که بیشتر آبهای جنوب و جنوب غرب ایران به آنجا ختم میشد، میتوانست کشوری به وسعت ایران را تامین کند. آنچه باران در کوهستانهای زاگرس میبارید از طریق جویها و رودها دستبهدست هم به جلگه پهناور و دشتهای حاصلخیز خوزستان سرازیر میشد تا یکی از بهترین خاکهای جهان را برای زیستمندان پدید آورد. خاکی که زندگیبخش بود و از انسان و گیاه تا جانوران وحشی در جایجای آن امکان زندگی داشتند. «ریچارد نلسون فرای»، ایرانشناس آمریکایی، در مورد خوزستان مینویسد: «خوزستان استانی ثروتمند و کمارتفاع بود که دستکم به هفت کوره تقسیم میشد؛ بزرگترین جزء آن هرمزداردشیر یا هرمزدشهر بود که عربها بدان سوقالاهواز میگفتند.»
آنطور که عزتالله نگهبان در روایت حفاری هفتتپه دشت خوزستان نوشته؛ «خوزیها (انشانیها و شوشیها) سرزمین خود را هاتمتی (hatamti) میخواندند که به معنی سرزمین خدایان یا سرزمین مقدس است. پارسیان، سرزمین آنها را به نام اوجا (uja) یا هوجا (huja) میخواندند». میتوان اینطور نتیجه گرفت که خوزستان یعنی سرزمین مردمان خوزی یا هوزی. در سنگنوشتههای فارسی باستان که مربوط به 2500 سال پیش است، برای نامیدن سرزمین عیلام واژههای اوجا یا اوجیا بهکار رفته است. این واژهها ۲۴بار در سنگنوشتههای داریوش بزرگ و یکبار در سنگنوشتهای از خشایارشا ثبت شدهاند. همین واژه در زبان فارسی تبدیل به خوز شده است. به نظر میرسد «خوز» به معنی «شکر» و «نیشکر» نیز استفاده میشده زیرا خاک حاصلخیز و بارور خوزستان، استعداد ویژهای برای رشد نیشکر داشته و آنجا بهترین محصول نیشکر را به دست میداده است. چیزی که بعدها البته بلای جان این سرزمین شد و مصرف بیاندازه آب برای تولید هر چه بیشتر خوزستان، سبب شد سرزمین تاریخی و بارور جنوب ایران اکنون دیگر شمایل دورههای تاریخی گذشته را نداشته باشد.