تهران انار ندارد
تهران چگونه از باغشهر به شهر سیمانی تبدیل شد؟
تاریخ گواه است که تهرانِ بیآسمان امروز که لای قوطیهای سیمانی بدقواره و برجهای زشت بدمنظر گرفتار شده، روزگاری سبز و خرم بود و آسمانش آبی، هوایش پاک، آبش گوارا و مردمش سلامت بودند.
عبدالله انوار، مورخ و تهرانپژوه معاصر هم از بزرگان تاریخ نقلها میکند که آنها طهران را با «ط» دستهدار مینوشتند که چقدر خوشمکان بوده، بسکه آب داشت و درخت و هوا. از حمدالله مستوفی، عبدالکریم بن محمد سمعانی مروی، زکریای قزوینی و حتی ابوریحان بیرونی و دهها تاریخنگار و سیاح و دانشمند دیگر نقلقولهای شگفتی میآورد؛ مثلاً سمعانی در تاریخ ۵۵۵ قمری، تهران را «قریتی» دیده در ری که «به آنجا انار منسوب است». زکریای قزوینی هم در آثارالبلاد و اخبارالعباد، نوشته که «تهران روستایی پرجمعیت و بزرگ است و بدانجا باغهای میوه زیاد و انار آن معروف و مردمان آنجا در خانههای زیرزمینی زیست میکنند و چون دشمنی به آنها تازد به زیرزمینها میروند». حمدالله مستوفی در نزههالقلوب میگوید: «طهران قصبهای است معتبر با آبوهوای خوشتر از ری...» زینالعابدین شیروانی در کتاب ریاضالسیاحه، تهران را پس از پایتخت شدن دیده و آن را چنین وصف میکند: «هوای طهران در قیاس با هوای سایر محال ری، خوب است و خربزه و انجیر و انگور آن فراوان است و در ناحیه شمالی آن قریب 15 هزار سرای و چندین اسواق به وسیله امرای دولت ساخته شده است. در تابستان هوای آن گرم میشود. در خارج شهر باغها و بساتین فراوان وجود دارد.»
تهران، شهر بیآسمان
اما از تاریخ کهن که بگذریم، ادبیات معاصر هم تهران را بدون باغهایش نتوانسته توصیف کند؛ «از روی قالیچههای ابریشم گذشت. به ایوان رفت و به باغ خیره شد. از میان شاخههای پیچدرپیچ سبز رطوبتی خنک به سمتش میآمد. حس کرد شاخهها تکان میخورند یا مثلاً... تیمسار اِشراقی روی کاناپه تاب نشسته است و یک حوریِ بهشتی هم گلابیای قاچ کرده دهانش میگذارد. یکهو ترس برش داشت. نکند برگردند؟ سر و گردن را با هول لرزاند. حتی چیز موهومی را از جلوی چشمها پس راند. و بعد به فکر و خیالش خندید.» متن گیومهشده بریدهای اتفاقی از رمان «تهران شهر بیآسمان» اثر درخشان امیرحسن چهلتن داستاننویس برجسته ایرانی /تهرانی است.
تهران خجالتی و کمجمعیت دیروز، امروز ابرشهری پرجمعیت است. منتها بدون باغهای سبز و درختان میوهاش و محصور در بزرگراهها و اتوبانها و آسمانخراشهای آهنی و سیمانی. شهر شلوغی که در میان اندک درختان باسمهای پارکهایش، میخواهد هنوز طراوات روستاییاش را حفظ کند. اما حقیقت این است، امروز تهران با همه زیباییهای فریبندهاش، درخت پوستکندهای است که پیکر لخت و عریانش برای شهروندان آزاردهنده شده است. چرا که آن مکان خوشگوار در مجاورت ری تاریخی، اکنون خود بیش از 200 سال است که پایتخت ایران است و با طرحها و برنامههای تفصیلی و جامع و البته بیهدف و بیضابطه، از هر سو چنان کشیده شده که گویی هر لحظه ممکن است تارهایش چون سازی کهنه از هم بگسلد. ساکنان امروز تهران البته کمتر بازماندگان آن روستاهای باصفای ییلاقات شمیران و حومهاند. امروز از سراسر ایران و حتی جهان زیستمندانی از جمله انسانها در تهران زندگی میکنند. پس برای اینکه شهر گنجایش این همه انسان را داشته باشد، آسانترین و دم دستترین راهکار را برگزیدهاند؛ بریدن سر درختان و قلعوقمع باغها و سیماناندود و قیرگون کردن زمین باارزش تهران و ساختوساز بیحدوحصر و بعد هم کشیدن اتوبانها و جادهها و... .
تهران، ییلاق ری
علیرضا قهاری، رئیس انجمن مفاخر معماری ایران در گفتوگو با «تجارت فردا» ریشه تاریخی تهران را با باغ و درخت و سرسبزی میآمیزد و میگوید: تهران از همان ابتدا به اسم چنارستان و انارستان معروف بود. تهران روستایی در حاشیه شهر ری بود. ری آن زمان از ایالتهای دوره اسلامی و حتی پیش از آن هم شهر مهم و معروفی بود. تهران از ییلاقات ری محسوب میشد. ری سرزمینی گرم و بیابانی است که در جنوب تهران قرار دارد، ولی تهران منطقهای در دامنه رشتهکوههای البرز است. آن زمان تهران واقع در دامنه کوهستان آب و درختان فراوان داشت. قهاری اضافه میکند: بعدها در دوره شاهطهماسب صفوی، قریه تهران دارای برج و بارویی است که قرارگاه نظامی در آن احداث میشود و عملاً بین شمال و جنوب ایران به عنوان یک منطقه مهم مورد استفاده حکومت قرار میگیرد. بعدها در دوره قاجار، شخص آقامحمدخان قاجار این منطقه را به عنوان پایتخت انتخاب میکند. همیشه داشتن آبوهوای خوب و مصفا مورد توجه شاهان و درباریان بود. که تهران به دلیل همین ویژگی در دورههای مختلف تاریخی مورد استفاده قرار میگرفت تا اینکه در دوره قاجار به عنوان پایتخت انتخاب میشود. علاوه بر آبوهوای خوب، تهران موقعیت سوقالجیشی داشت که مورد استفاده نظامی نیز بود. رئیس انجمن مفاخر معماری ایران به برآوردهای گذشته ارجاع میدهد که اینطور بیان میشده که تمام قریه تهران در گذشته سراسر باغ بوده است. باغات از منطقه مرکزی امروز شهر آغاز میشد و به سمت شمال میرفت. تکههایی از این باغها اکنون هنوز در تهران هستند. مثلاً باغ نگارستان باقیمانده باغهایی است که در دوره قاجار تکهتکه میشود و از سوی دولت یا صاحبان آنها فروخته میشود و در نهایت به مکانهای دولتی تبدیل میشود و ساختوساز در آنجا انجام میشود. تقریباً میتوان گفت از هر نقطه تهران که امکان داشته در آن درختی کاشته شود و آبیاری صورت میگرفته، باغی سر برآورده بود. علت هم این بود که جمعیت آن زمان زیاد نبود و هوای مناسبی برای کاشت درخت داشت. از مرکز به سمت شمال تهران، باغات گسترده بوده و هنوز هم باقیمانده آن باغهای افسانهای تهران وجود دارند.
دلایل تخریب باغهای تهران
مطالعات زیادی بر روی دلایل تخریب باغهای تهران و گسترش لجامگسیخته شهر انجام شده است. برای نمونه در «مطالعه کیفی عوامل موثر بر تخریب باغها در شهر تهران» که یک پژوهش تحلیلی است و بنا به توضیح نویسندگان آن، دادههای این پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری نظری و هدفمند و مصاحبه عمیق با 38 نفر از مطلعین کلیدی گردآوری شده، آمده است؛ «بررسیها نشان میدهد طی سه دهه گذشته با وجود قانون حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها که بر حسب وظایف و اختیارات از طرف هر یک از قوای سهگانه (مقننه، مجریه و قضائیه) و مدیریت شهری به عنوان مجری این قانون تضمین شده، نتوانسته است مانع تخریب باغها در داخل شهر تهران شود. این در حالی است که در متون شهرهای پایدار فرض بر این است که با تغییر در حکمروایی زیستمحیطی از طریق سازوکارهای نهادی، سیاستی و قانونی، میتوان رفتار دوستدارانه مردم با طبیعت را تضمین کرد».
بررسی خبرها و گزارش رسانهها طی سالهای اخیر خود نشانگر اهمیت باغهای ازدسترفته تهران برای مردمان این سرزمین است. در یک گزارش خبری آمده؛ «بعد از ایجاد کمپین «حفاظت از باغها و درختان تهران» در صدوهفتادمین گفتمان هنر و معماری، انجمن مفاخر معماری ایران، وضعیت باغهای تهران بررسی شد؛ در این جلسه مباحث مختلفی درباره علت نابودی باغها و احداث آسمانخراشهایی که هر روز با تخریب فضای سبز در یک نقطه از تهران سربرمیآورند، صحبت شد. احمد مسجدجامعی، عضو سابق شورای شهر تهران، با تاکید بر لزوم در نظر گرفتن حق حیات برای انسان، گیاهان، کوه، دشت و افراد گفت: «بنا به اقوال ایرانیان، نخستین انسان ایرانی کیومرث است و نسبت کیومرث نیز با گیاه «ریواس» تعریف میشود، یعنی نخستین شهریار ایرانی یک عقبه و ریشه دارد. ریشه ما نیز از نظر ایرانی، اسلامیبودن به دفاع از حقوقمان باز میگردد. متاسفانه نگرشی سودازده وجود دارد که همه چیز را به پای پول فدا میکنند و آنقدر برج میسازند که همین برجسازان، منتظر یک روز تعطیل میشوند تا بتوانند از شهر فرار کنند.»
باغشهری که سقوط کرد
علیرضا قهاری معتقد است: زمانی که پول نفت وارد چرخه مدیریت مملکت شد، همه چیز تحت تاثیر قرار گرفت. از جمله جاهایی که متاثر شد، اراضی کشور بود که باغهای تهران نیز از این قاعده مستثنی نبود. افزایش شهرنشینی و سوداگری باعث شد که غیر از تکهتکه شدن زمینها، باغها هم مورد طمع و تهاجم قرار گرفت. وقتی بهترین محصول را با بالاترین قیمت از انسان بخرند، چندان میل به نگهداری آن وجود ندارد. باغها هم در این مسیر از بین رفتند. صاحبان باغهای تهران مثل بقیه دنیا میدانستند ارزش باغ چیست. اما وقتی تطمیع میشوند و موج خرید و فروش املاک به راه افتاد، مثل سیلی باغهای تهران را نیز با خود برد و آنها را به تلی از آسمانخراش و ساختمانهای مسکونی تبدیل کرد. باغ را در واقع به عنوان زمین مورد معامله قرار میدادند و این روند تا امروز که تقریباً اندکی و گوشه ناچیزی از باغها باقی مانده، ادامه دارد.
این معمار میافزاید: دلیل اینکه امروزه همه نسبت به از بین رفتن باغهای تهران حساس هستند، این است که باغها به عنوان ریههای شهر تهران عمل میکردند. این باغها آلودگیها را جذب میکردند و هوای دلنشینی میساختند. وگرنه ساختوساز اگر در جایی ایجاد میشد که زمین خالی بود، درختی نبود، چندان مورد نقد نبود و توسعه شهری محسوب میشد که میتوانست در آن زمینها موجب رونق هم شود و مورد تشویق قرار گیرد. اما وقتی شهر در حصار باغهای تهران شروع به تخریب کرده، مورد انتقاد است. چرا که محیط زیست را مورد تهاجم قرار داد. سراسر شمال تهران در دوره قاجار روستاهایی بودند که در میان باغها به وجود آمده بودند. در طول 200 سال تهران از یک باغشهر به یک ابرشهر بدون باغ تبدیل شد. قهاری توضیح میدهد؛ اینکه چرا تهران با محوریت باغهایش گسترش نیافت و در واقع یک باغشهر مدرن نشد، به این دلیل بوده که معماری در دوره ما تحت تاثیر فرهنگ و خواستهای ما نیست. در واقع معماری دیگر آرمانشهر نمیسازد. معماری مثل بقیه جوانب زندگی تابع سوداگری قرار گرفته است. اگر شما قرار باشد باغی هزارمتری هم داشته باشید که خیلی کوچک است و در آن یک برج چندینطبقه بسازید، دیگر کاری از معماری برنمیآید. چند سال پیش قوانینی در شهرداریها وضع شد، که عملاً دستور تخریب باغها و ساخت برجها را به جای آن میداد. حقیقت ماجرا این است که مدیران و سیاستگذاران منتظر هستند که افکار عمومی به خواب برود و حساسیتی نداشته باشند، آنوقت کار خود را بکنند. بنابراین موج سوداگری منتظر بود تا از غفلت مردم استفاده کند و باغها را بفروشد، چنانچه زمزمههای فروش مملکت هم به روایت یک مقام دولتی بر سر زبانها افتاد.
تیشه برجباغ بر ریشه باغها
از مهمترین دلایل تهاجم به باغهای تهران در دهههای اخیر، میتوان به لایحه تبدیل باغهای تهران به برجباغ بر اساس مصوبه شورای دوم شهر تهران اشاره کرد که به باور اغلب کارشناسان و متخصصان، تیشه به ریشه باغهای بازمانده تهران زد. در گزارشی که منتشر شده آمده است: «تصویب لایحه تبدیل باغات شهر تهران به برجباغ ماحصل شورای دوم شهر تهران بود که در شورای عالی شهرسازی و معماری شهر تهران در اوایل دهه ۸۰ نیز به تصویب رسید. این مصوبه زمانی به جان باغهای شهر تهران افتاد که به عنوان یک سند بالادستی از دهه ۸۰ تاکنون به عنوان ملاک عمل تمام مناطق شهرداری تهران قرار گرفته است. بر مبنای این مصوبه، متولیان ساختوساز میتوانستند صرفاً در ۳۰ درصد از مساحت باغ، ساختوساز انجام دهند و ۷۰ درصد باقیمانده باغ را حفظ کنند. هر چند نیت تصویب این لایحه در شورای دوم خوب بود اما در عمل مصوبه به این صورت اجرا نشد، چرا که ابتدا شهرداران مناطق در شوراهای معماری بعضاً تا 40، 50 درصد سطح اشغال در طبقات دادند و بعد به بهانه تامین پارکینگ، در زیرزمینها بر اساس مصوبههای کمیسیون ماده پنج بعضاً ۶۰ تا ۷۰ درصد زیر زمین، تحت ساخت رفت و با ایجاد رمپها و لوپها در فضای باقیمانده که بخشی از فضای ۷۰ درصد باغ را اشغال میکرد، عملاً باغهای شهر یکی بعد از دیگری از بین رفت. عدم اجرای درست این مصوبه در سالهای اخیر باعث شد تا از مجموع ۱۴ هزار هکتار مساحت اراضی سبز و باغات تهران، حدود هشت هزار هکتار باقی بماند. آن هم در شرایطی که سهم زمینهای باغی فقط ۱۲۰۰ هکتار یعنی معادل کمتر از دو درصد مساحت پایتخت برآورد میشود. ضمن اینکه با روند پرشتاب ساخت «برجباغ» در سالهای اخیر، احتمال میرود همین عرصه محدود قابل حفاظت، سریعتر از گذشته تخریب و محو شود. نکته قابل تامل این است که در قالب مجوز «برجباغ» همه مالکان اراضی باغی در پایتخت میتوانند برای تغییرکاربری زمین مشجر به مسکونی یا تجاری، پروانه قانونی از شهرداری دریافت کنند. تا قبل از سال 1382، ساختوساز در زمینهای باغی حداکثر تا چهار طبقه مجاز بود اما از آن سال تا قبل از رونمایی از طرح تفصیلی جدید یعنی سال 1391، تراکم ساختمانی در این زمینها تا دو برابر افزایش پیدا کرد و کل ارتفاع مجاز برای بارگذاری مسکونی در باغات تهران به هشت طبقه رسید.»
لغو مصوبه برجباغ؛ نجات چند باغ
با این همه اما مصوبه برجباغ در شورای شهر پنجم تهران با سماجت برخی از نمایندگان شورا که منافع ملی را بر منافع گروهی و شخصی ارجح میدانند، لغو شد. جهتگیری مدیریت شهری دوره پنجم بهخصوص در کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران بسیار خوب بود. علی اعطا از اعضای آن زمان شورا در این باره تاکید کرده که لغو مصوبه برجباغ کار بسیار مهمی بود که صورت گرفت. از سال 1387 تا 1397 در تهران حدود ۱۳۰ هکتار باغ به برجباغ تبدل شده است، در سال 1397 ما مصوبه برجباغ را لغو کردیم.
پیروز حناچی، شهردار وقت تهران، در این باره تاکید کرد که یکی از کارهایی که مقام معظم رهبری در سال 1393 از همه مسوولان کشور خواسته بودند، احیای باغهای تهران بود و ما با توجه به این موضوع، برنامهریزی کردیم و توانستیم از تخریب باغها جلوگیری کنیم و ساخت برج در باغها با همکاری کمیسیون ماده ۵ متوقف شد. راهکارهای جدیدی نیز برای کاربریهای متفاوت با حفظ باغهای پایتخت مطرح شد؛ به عنوان مثال این باغها میتوانند خانه سالمندان یا رستوران باشند ولی باید شرط باغ بودن در آنها رعایت شود. متاسفانه با اجرا شدن مصوبه برجباغها، ۱۰۰ هکتار باغ در تهران از بین رفته بود ولی با متوقف شدن این مصوبه، ۱۲۰۰ هکتار از باغهای تهران در نقاط مختلف احیا شد و بهزودی چند باغ دیگر نیز در محلات پرتراکم و جنوبی احیا خواهد شد. در شرایطی که تهران در زمستان به دلیل پدیده وارونگی نمیتواند تنفس کند، توسعه فضای سبز یک الزام است.
فرصت شهر عمودی
بهروز مرباغی، معمار و رئیس خانه اردیبهشت اودلاجان در این باره به تجارت فردا میگوید: طبق کتاب باغهای تهران اثر عبدالله انوار، تهران در واقع باغ بوده و به مرور در طول چند دهه باغها تقسیم شده و به وضعیت امروزی رسیده است. نکته مهم این است که در مورد وضعیت موجود باغهای تهران و ساختوسازهایی که به از بین رفتن آنها منجر شده بحث زیاد است. وقتی جمعیت یک منطقه افزایش پیدا میکند به خودی خود آسفالت بر سطح زمین گسترده میشود. باغها باید تقسیم شوند تا زمین برای ساختوساز فراهم شود. طبیعی است که برای گسترش شهر نمیشود باغ را رد کرد و رفت مثلاً آنطرفتر زمینی پیدا کرد و ساختوساز کرد یا جاده کشید. به نظر من باید فارغ از مسائل احساسی با این مساله برخورد کرد.
این معمار درباره اینکه چرا معماری شهری در تهران نتوانست در طول این دو صد سال بر محوریت باغها، این شهر را طراحی کند و بازنمایی شهر توجهی به طبیعت تهران نداشته، میافزاید: من جای دیگری غیر از تهران را به شما معرفی میکنم. سمنان مجموعاً دو هزار و 200 هکتار بیشتر مساحت ندارد، وسط این شهر 480 هکتار باغ وجود دارد. برای اینکه این باغها از بین نرود، در طرحهای تفصیلی و طرح جامع گسترش شهر، دور این باغها را خط کشیدند که تخریب نشوند. نتیجه این شده که در خیابان هفده شهریور که از کوچهها وارد میشوید دو پلاک که رد میکنید یکباره یک باغ کوچک سر برمیآورد که دیوار خشتی دارد و نهری از میان آن میگذرد. اینکه آیا با این کار باغها حفظ شده است یا نه، مساله قابل ارزیابی است. این وضعیت در تهران به شکل دیگری مطرح بوده است. باغها در تهران از مرکز به سمت شمال گسترده بود. در ونک، تجریش، الهیه، مسعودیه و... باغهای خرمی بود که شهر آرامآرام این باغها را بلعیده است. اینکه در طرح جامع و تفصیلی میشد احتمالاً طوری کار کرد که با حفظ توسعه شهری این باغها پایدار بماند، پاسخ دقیقی ندارد و من نمیتوانم در این زمینه پاسخ مناسبی بدهم.
وی تاکید دارد که برای درک چنین مسالهای باید اقتصاد سیاسی زمین را فهم کرد و غیراحساسی با این مساله برخورد کرد. جمعیت تهران در آغاز انقلاب سه میلیون نفر بود. اکنون به بیش از 10 میلیون نفر رسیده است. [البته آمارهای استانداری تهران در سال 1401 جمعیت روز تهران را حدود 20 میلیون نفر ذکر کرده است].مرباغی البته راهکاری را پیشنهاد میدهد که به گفته خودش برخلاف نظر بسیاری از کسانی است که در این زمینه اظهارنظر کردهاند. وی میگوید؛ من معتقد هستم تمام تهران را باید برج ساخت. باید خاک و زمین در تهران حفظ شود و شهر به شکل عمودی رشد کند و با ساخت برج جلوی رشد افقی شهر گرفته شود. چرا که رشد افقی شهر سبب از بین رفتن و خورده شدن خاک و باغهای شهر شده و میشود. باید برعکس شود و خاک و باغ شهر را بخورد و شهر به ارتفاع برود. این مدلی است که در سنگاپور اجرا شده است. از سال 1992 در سنگاپور دقیقاً برای حفظ زمین و طبیعت آن، سازههای شهرها به صورت عمودی طراحی و اجرا شدهاند. به گفته این معمار و فعال محیط زیست، ما معمولاً وقتی از معماری و شهرسازی پایدار صحبت میکنیم، فوراً مردم فیلشان یاد هندوستان میکند و فکر میکنند چون قدیم خانهها حیاط داشت و گل و باغچه داشت، پس آن شهر پایدار و آن معماری متناسب با زیست طبیعی است. حساب این را نمیکنند که اگر قرار باشد همه خانههای ما حیاطدار و باغچهدار باشد، تهران از قزوین هم رد میشود و هنوز کفاف این جمعیت را نمیدهد. آن چیزی که در شهرسازی مهم است و معماری و توسعه پایدار را تضمین میکند خاک است. خاک را نباید از بین برد. مرباغی میافزاید: ما برای اینکه جمعیت را سامان دهیم باید به ساختمانها به جای پنج طبقه، مجوز 10طبقه بدهیم. ولی برعکس زمینهای اطراف شهر قاطی شهر میشود و شهر گستردهتر میشود. از منظر پایداری محیط زیست زمین خیلی مهمتر از گل و بلبل است. زمین چیزی نیست که بتوان از چین وارد کرد. زمین ما همین است که وجود دارد. وقتی ما زمین را زیر آسفالت میبریم یا روی آن بتن و آهن میریزیم، هم به خود و هم به آیندگان خود ظلم میکنیم. در شهرسازی توجه درستی به اهمیت زمین نمیشود. من معتقد هستم در مورد باغها اگر قرار است بحث شود، باید از حالت نوستالژیک به سمت خردگرایی برویم. ما 10 میلیون جمعیت در تهران داریم. برای مدیریت این جمعیت دو راه داریم؛ یا باید شهر را به ارتفاع ببریم یا باید شهر را روی زمین گسترش دهیم. کدام منطقیتر است؟ این نگاه قطعاً چالشبرانگیز است.
باغهای تهران شباهتی به باغهای ایرانی نداشت
از سویی گیتی اعتماد، معمار و استاد سابق دانشگاه از تجربههای زیست در تهران به تجارت فردا میگوید: باغهای منطقه شمیران از معروفترین باغهای تهران بودند. تا همین چند دهه پیش در تجریش و مناطق اطراف آن میتوانستید باغهایی را ببینید که نهایتاً ویلایی در آنجا ساخته شده بود. من مدتهاست در تجریش زندگی میکنم، این وضعیت برای من قابل مشاهده بود. چنارستان از نامهای تهران بود که برای نمونه خیابان ولیعصر کنونی که از میدان تجریش تا راهآهن امتداد دارد و از بزرگترین خیابانهای دنیاست، پوشیده از چنارهای تاریخی است. البته متاسفانه در طول سالهای اخیر از تعداد چنارها به دلایل مختلف محیط زیستی کاسته شده است[خیابان ولیعصر 18 کیلومتر است که در طول آن هر دو متر یک چنار کاشته شد که حدود 18 هزار چنار را شامل میشد ولی به مرور به خاطر انواع آلودگیها و عدم رسیدگیهای حرفهای از تعداد آن کاسته شده است]. البته باید در نظر گرفت که از بین رفتن قناتها در تهران به از بین رفتن درختان و باغها در این منطقه کمک کرد. باغهای سفارتها از جمله سفارت انگلیس از نمونههایی است که با تخریب قناتها تقریباً بخش زیادی از درختان باغ سفارت خشک شد. این معمار میافزاید: مهمترین مساله در تخریب باغهای تهران و سربرآوردن ساختمانهای زیاد، مساله بسازبفروشها و سوداگرایی در این زمینه بوده است. شهرداری که بودجه خود را از تراکمفروشی دریافت میکند در شکلگیری چنین فاجعهای در تهران نقش داشت. پولهای خیلی زیادی به صورت غیررسمی با مجوزهای غیرقانونی به جیب افراد و یکسری نهادها رفته است و در نتیجه باغهای تهران تخریب میشد تا جایش را ساختمانهای جدید بگیرد. همه اینها باعث شد که بهطور مرتب باغها به برجهایی تبدیل شدند که امروزه در تهران شاهد هستیم. شهردار جدید تهران همین اکنون در تلاش هستند قوانین جدیدی مصوب کنند که به تخریب باغهای باقیمانده منجر میشود. جالب اینجاست که نوع رفتار مدیران شهری طوری است که اساساً شورای عالی معماری و شهرسازی را در تصمیمات خود دخالت نمیدهند و هر کاری که دوست داشته باشند، انجام میدهند.
اعتماد بر این باور است که باغهای تهران نقش ریه تهران را بر عهده داشتند و البته همین باقیمانده هم چنین نقش مهمی دارند. چه در شهر قدیم و چه ییلاقات اطراف تهران، باغها فقط تفرجگاه نبودند. اکنون البته این مشکل فقط مربوط به تهران نیست. ویلاسازی و ساختمانسازی در مناطق جنگلی و در شهرهای دیگر نیز مشکلاتی را به وجود آورده است. امروز در تمام حومه تهران از جمله لواسان، اوشان، فشم، سوهانک و... در همه این مناطق موجی از ساختوساز فراگیر شده است. اغلب این خانههای چندطبقه خالی است و به نظر نمیرسد ضرورتی برای کسانی داشته باشد که خانه ندارند، بلکه این خانهها عمدتاً برای کسانی است که چندین خانه دیگر هم دارند. ساختوسازهای بیدروپیکر تهران را به شهری غیرقابل زندگی تبدیل کرده است.
وی تاکید دارد، تهران از نظر آلودگی هوا و ترافیک به حد غیراستانداردی رسیده است. من در کوچه هشتمتری زندگی میکنم با طول صد متر که در این کوچه 10 تا 12 خانه یک تا دو طبقه بود، اما الان فقط سه خانه در این کوچه وجود دارد که هنوز دستنخورده است. بقیه برجهای بلندی هستند. عمدتاً این خانهها تجمیع شده و ساختمانهای شش و هفت طبقه ساختهاند. در این کوچه که پیشتر ما همه همدیگر را میشناختیم هیچ کسی دیگری را نمیشناسد. من پیشتر در این زمینه چیزهایی نوشتهام. تهران شهری بیدروپیکر و بیپناه و بیصاحب شده است. ما همه در مقابل نسل آینده که قرار است در این شهر زندگی کنند، مسوولیت داریم. شورای شهر با اینکه باید مسائل تهران و مردمش را بداند، متاسفانه هیچ توجهی ندارد و نتیجه کار آنها و رویکردهای شهرداری سبب شده روزبهروز وضعیت زندگی مردم تهران به واسطه همین تخریب باغها بدتر شود. به گفته اعتماد، دلیل اینکه در معماری شهر تهران، محوریت باغها اولویت نداشت، سوداگری بود. جز معدود افرادی که مدیریت شهر را به دست گرفتند، اغلب هیچ احساس مسوولیتی نکردهاند که حفظ این باغها چقدر حیاتی است. اگر طراحی شهر در دورههای مدرنتر بر اساس اولویت باغها گذاشته میشد، وضعیت اینطور پیش نمیرفت. در حقیقت از زمانی که قرار شد شهرداریها خودکفا شوند، تراکمفروشی رخ داد و شهرداریها بدون اینکه توجهی به معماری پایدار شهر تهران و حفاظت از محیط زیست آن داشته باشند، شروع به تخریب شهر کردند و نتیجه چنین بیتوجهی همین حجم آلودگی و ترافیکی است که کیفیت زندگی در تهران را به سطح پایینتری برده است. اغلب جاهای دنیا درآمد شهرداریها از روی عوارض و مالیاتها و البته خدماتی است که ارائه میدهند. تنها در ایران است که شهرداریها درآمدشان با شهرفروشی تامین میشود.
برخی از باغهای ویژه تهران
باغ نگارستان: باغ نگارستان یکی از بناهای قدیمی و ارزشمند تهران قدیم است که به دستور فتحعلیشاه قاجار ساخته شد. این بنا چه از نظر تاریخچه، معماری و هنر به کاررفته در ساخت آن و چه از نظر موقعیت کنونی و آثاری که در موزههای آن به نمایش درآمده، اهمیت بسیار زیادی دارد.
باغ کامرانیه: از شاهزادگان قاجار که در شمیران احداث بنا کردند، یکی شاهزاده «کامران میرزای نایبالسلطنه» فرزند ناصرالدینشاه است که در غرب «حصار بوعلی»، باغ بزرگی بهنام «کامرانیه» ایجاد کرد و چون همسرش فرزند شاهزاده حسامالسلطنه سلطان مراد میرزا بود و حسامالسلطنه نیز مالک منظریه بود، او بر منظریه دست یافت و باغ او به این ترتیب از دامنه البرز شروع میشد و تا پیادهرو شمالی فرمانیه ادامه مییافت و فقط جاده نیاوران برشی در مستملاک کامرانمیرزا ایجاد میکرد.
باغ فرمانیه: از دیگر شاهزادگان قاجار که در شمیران ایجاد باغ وسیع کرد، شاهزاده «عبدالحسین میرزای فرمانفرما» است. او در شمیران دو باغ احداث کرد؛ یکی باغ فرمانیه بود که در جنوب باغ کامرانیه قرار داشت. این باغ بعدها به وسیله «فیروز میرزای نصرتالدوله» فرزند او به سفارت ایتالیا فروخته شد و اکنون در دست سفارت ایتالیاست و دیگر باغ «رضوانیه» است در تجریش که در جنوب بازار تجریش قرار دارد.
باغ اقدسیه: از زنان حرم ناصرالدینشاه «امینه اقدس» باغ بزرگ اقدسیه را در شمیران ایجاد کرد. این باغ اکنون وجود دارد و در دست نیروی نظامی است و سالها نیز ییلاق دانشکده افسری بود. «انیسالدوله» یکی دیگر از زنان حرم ناصرالدینشاه، باغ نسبتاً بزرگی مقابل قصر نیاوران ایجاد کرد و این باغ بعدها به ملکیت «اعلمالدوله ثقفی» پزشک مخصوص مظفرالدینشاه در آمد و اکنون قسمتی از آن پارکینگ و قسمتی دیگر متعلق به ورثه اعلمالدوله است.
باغ حدیقه و باغ قیطریه: «امینالسلطان میرزا علیاصغرخان» اتابک صدراعظم در سوهانک باغ وسیعی برای ییلاق خود احداث کرد بهنام «حدیقه». این باغ پس از میرزا علیاصغرخان اتابک به ملکیت «فاضلالملک» درآمد و اکنون ساختمانهای مسکونی در آن احداث شده است. اتابک بهجز این باغ، به واسطه «حاجی غلامرضاخان آصفالدوله»، مالک باغ قیطریه و زمینهای اطراف آن شد. بعد «آصفالدوله» مالک آن شد و آصفالدوله هم با اهدای آن به اتابک، فرمانفرمای خراسان شد.
باغهای متعدد شمیران: زمان شکلگیری باغها در منطقه الهیه شمیران، به آغاز دوران قاجار بازمیگردد. در برخی اسناد قدیمی الهیه -که مربوط به میانه دوران ناصری است- از باغهای متعددی در این منطقه نام برده شده است که امروزه محل دقیق آنها مشخص نیست. از جمله میتوان به باغ آخوند ملامحمدتقی، باغ نونهال و باغ نو اشاره کرد. همچنین بعضی قطعات با عنوان زمین مشخص شدهاند، مانند زمین ملانبی، زمین بالای نهر زرگنده، زمین ضرابیها، زمین اسپکک، زمین مدرس، زمین کربلایی فرجالله و حاجیجعفر، زمین حکیم، زمین سراشیب، زمین حاجی میرزاحسین، زمین والده کربلایی محمدابراهیم. از سوی دیگر به نظر میرسد که منطقه الهیه از نظر مالکیت منطقهای زنانه بوده است، زیرا بیشتر باغهای آن در تملک زنان ثروتمند بوده است که اغلب آن را از پدر یا شوهر خود به ارث برده بودند.
*اطلاعات کپشن از سایت معماری آرل استخراج شده است.