شناسه خبر : 44251 لینک کوتاه

در سایه انحصار

بررسی معضلات VODها در گفت‌وگو با محمدمهدی عسگرپور

در سایه انحصار

سیستم سنتی و خطوط قرمز متعدد رسانه ملی سبب شد تا در سال‌های گذشته شاهد خروج تعداد قابل توجهی از برنامه‌سازان تلویزیونی از این سازمان باشیم. در عوض آنها با حضور در پلت‌فرم‌های خصوصی مانند نماوا، فیلیمو، فیلم‌نت و سایرین تلاش کردند مخاطبان خود را بازیابند. دوران کرونا و ایام قرنطینه روزهای اوج و شکوفایی VODها بود. اما امروز با گسترش برنامه‌سازی بر پلت‌فرم‌های رایگانی مانند یوتیوب و آپارات، این سوال مطرح می‌شود که آیا VODها می‌توانند مانند چند سال گذشته موفقیت برنامه‌سازان را تامین کنند؟ آیا با وجود انحصار رسانه‌ای در ایران مدیران این پلت‌فرم‌ها توان حفاظت از کسب‌وکارشان را دارند؟ در گفت‌وگوی زیر محمدمهدی عسگرپور، دبیر انجمن صنفی شرکت‌های نمایش ویدئوی برخط به این پرسش‌ها پاسخ داد.

♦♦♦

  بسیاری معتقدند فضای مجازی گوی سبقت را از تولیدات صداوسیما ربوده است، چرا این رسانه بزرگ در برابر پلت‌فرم‌های مجازی شکست خورده است؟ سهم VOD‌ها را در این رقابت چقدر می‌دانید؟ آیا این دست از پلت‌فرم‌ها توانسته‌اند مخاطبان را به خود جذب کنند؟

به عنوان پیش‌فرض باید در نظر داشته باشیم که انتقال مخاطبان از رسانه‌های رسمی به پلت‌فرم‌های مجازی، وضعیتی جهانی است. در دنیا طی سالیان گذشته چنین تغییراتی به کرات رخ داده است؛ به‌خصوص در کشورهایی که سکوهای نمایشی وجود دارد. کمتر از 10 سال است که کسب‌وکار VODها در دنیا جدی شده است. بسیاری از حوزه‌هایی که با تولیدات تلویزیونی سروکار دارند تبعات این کوچ مخاطب را دیده‌اند. حتی گسترش VODها بر صنعت سینما هم اثر گذاشت و باعث شد این مدیا هم با چالش‌های جدیدی روبه‌رو شود. در حدود چهار تا پنج سال گذشته، به‌ویژه در ایام کرونا، به میزانی که آمار مخاطبان سینما سیر نزولی پیدا کرد، آمار مخاطبان VODها بیشتر شد.

اما در کشور ما موضوع مهم‌تری وجود دارد که پیش از بررسی اقتصاد VODها باید به آن پرداخت؛ و آن اینکه ما با مجموعه‌ای به نام صداوسیما مواجه هستیم. این سازمان اساساً حکومتی است، طرح، برنامه‌ها و انتصاب‌هایش نیز بر همین مبنا شکل می‌گیرد. این در حالی است که در بخش خصوصی هر تولید و تغییری بر اساس رقابت صورت می‌گیرد. تلویزیون‌های زیادی در دنیا به عنوان بخش خصوصی مشغول فعالیت هستند،‌ اگر با هم رقابت نکنند یعنی با هست و نیست خود بازی می‌کنند. اما در کشور ما این‌طور نیست؛ اگر صداوسیما حتی یک سال برنامه تکراری هم پخش کند، ضرر و زیان اقتصادی مهمی شامل حالش نمی‌شود. این سازمان از بودجه بیت‌المال حقوق کارمندانش را می‌دهد. خیلی هم عریض و طویل است. حتی در مقایسه با سایر رسانه‌های دنیا چندین برابر امکانات، نیروی انسانی و بودجه دولتی دارد.

ما با زمین بازی مواجه هستیم که به جای رقابت سالم، با انگیزه‌های دیگری شکل می‌گیرد. قانون این بازی چنین است که رقیب باید کلاً از بین برود. برای رسیدن به این هدف تلویزیون تلاشش را کرد. اما به اندازه‌ای که باید انرژی می‌گذاشت تا خود را به‌روز کند و در تولید محتوا از رقیب پیشی بگیرد کاری نکرد. فقط کوشید تا اثر رقیب خود را کم‌رمق کند. می‌خواست رقیب سرعتش کم شود؛ چراکه خودش نمی‌توانست با سرعت حرکت کند. این جزو پدیده‌هایی است که در جهان سوم شکل می‌گیرد؛ چرا که رسانه‌ای که انحصار به دست دارد از یک طرف حاکمیت و بودجه‌های کلانش را دارد و از سوی دیگر بخش خصوصی با هزار مشکل بزرگ و کوچک مواجه است.

  رسانه ملی دقیقاً با چه ابزاری VODها را کم‌رمق کرده و رقابت نابرابری را شکل داده است؟

مهم‌ترین ابزار آن بود که صداوسیما نهادی را به نام سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر (ساترا) تاسیس کرد. از روز اول مساله ما این بود که مفهوم صوتی و تصویری در این سازمان مشخص نیست. یعنی مشخص نیست که اگر شما از اقوام خود فیلمی بگیرید و در فضای مجازی منتشر کنید و صد هزار بازدید بگیرد؛ آیا این فیلم مشمول این موضوع می‌شود یا خیر؟ هیچ تعریف مشخصی برای این موضوع در طول این سال‌ها ارائه نشد. می‌توان به صراحت گفت این اولین آسیبی بود که این سازمان هم به خودش و هم به صنعت تازه‌تاسیس VOD زد. در مورد ماهیت ساترا، پرسش‌های مختلفی وجود دارد. من بر اساس تجاربم در سازمان صداوسیما عرض می‌کنم که ساترا یا هر نهاد دیگری را که این سازمان تاسیس کند، به معنای طویل شدن خود آن سازمان است. ماهیت همه آنها یکی است. کمااینکه تقریباً نوع برخوردشان با محتوای VODها همان برخوردی بود که با محتوای صداوسیما می‌کردند. یعنی گروهی متن را می‌خواندند، می‌گفتند این کار بشود یا نشود. یا حتی زمانی می‌گفتند برای مراسم افتتاحیه سریال‌ها هم باید از ما مجوز بگیرید؛ البته پلت‌فرم‌ها زیر بار نرفتند. حتی در دوره‌ای در مورد چگونگی تبلیغات در فضای مجازی هم اصرار به کسب مجوز داشتند. این موضوعات برای کسانی که در داخل سازمان صداوسیما هستند چیز عجیبی نیست؛ اما از بیرون و از منظر یک کسب‌وکار خصوصی مشکل‌زاست. صداوسیما میز و صندلی‌های خود را هم از درون خودش یعنی سیماچوب تهیه می‌کند. سازمانی با چنین انحصاری،‌ با بخش خصوصی برابر رقابت نمی‌کند. وقتی هم که با صنعت پلت‌فرم‌ها به عنوان رقیب روبه‌رو شد با همین ایده پیش آمد. بعضی از دوستانی که در VODها فعال بودند شاهد هستند که پیش آمده بود متنی را به آنها داده باشند اما بعد از هشت ماه هنوز پاسخی نگیرند؛ اما وقتی بعد رسانه‌ای پیدا می‌کرد و به بحران بدل می‌شد، فعال می‌شد. چرا در چنین موقعیتی فقط افکار عمومی برایشان مهم می‌شد؟ چون این زمین بازی متعلق به بخش خصوصی بود و نمی‌خواستند از آن عقب بیفتند. آن فضای تولید محتوا که سال‌ها پیش در تلویزیون ایجاد شده، دیگر کار نمی‌کند. باید نگرش‌های جدیدی ایجاد شود؛ چون نیاز جامعه برای دریافت محتوا عوض شده است. اما همچنان ما با مجموعه‌هایی مواجه می‌شویم که همان سرنوشت صداوسیما را پیدا می‌کنند. خود مسوولان باید با شجاعت و صراحت این موضوع را بیان کنند. آن چیزی که من شنیدم این است که آمار برنامه‌های نمایشی تلویزیون تک‌رقمی شده است؛ یعنی مخاطبانش به زیر 10 درصد رسیده است. اصلاً به‌صرفه نیست که این همه بودجه صرف شود و مخاطب برنامه‌ها زیر 10 درصد باشند. مگر آنکه برای این برنامه‌ها اهداف عقیدتی در نظر گرفته شده باشد؛ یعنی بگویند با پنج درصد جامعه سروکار دارند و همان تعداد برایشان کافی است؛ پس بودجه موجود را صرف همان‌ها می‌کنند.

حالا اصلاً من می‌خواهم به خروجی برنامه‌های تلویزیون اشاره کنم؛ آیا آنها با این مدل برنامه‌سازی‌هایشان می‌توانند با صنعت مدرنی که در جهان ایجاد شده و روزبه‌روز هم پیشرفته‌تر می‌شود، رقابت کنند؟ در دنیا به فکر تاسیس پلت‌فرم‌های جدید برای تولید محتوا هستند؛ اما ما در اینجا هنوز درگیر مجوز برای VODها هستیم. من فکر می‌کنم به دلایل متعدد سازمان صداوسیما امکان تنظیم‌گری در این حوزه را ندارد. این سازمان به جای رقابت و کم قدرت کردن رقیب باید سعی کند برنامه‌سازی خود را توسعه دهد.

  به نظر می‌رسد نسل جوان و نوجوان معروف به نسل Z دیگر به محتوای تولیدشده رسانه‌های داخلی توجهی نمی‌کنند و نقش آنان در اعتراضات شش ماه دوم سال گذشته نشان داد آنها شبکه ارتباطی اطلاعاتی خود را مستقل از رسانه‌های رسمی ساخته‌اند. آیا VODها خود را برای جذب این قشر آماده کرده‌اند؟ آیا توانایی تولید محتوا برای آنان را دارند؟

اگر بخواهیم بین پلت‌فرم‌ها و تلویزیون مقایسه‌ای انجام دهیم، به نظر می‌رسد پلت‌فرم‌ها تا حد کمی توانستند پاسخگوی این نسل باشند؛ اما چرا بیشتر از این نمی‌توانند پیش بروند؟ چون خیلی درگیر تنظیم‌گری،‌ مجوز و محتوای کلی شدند. من می‌دانم VODها چه انرژی برای تولیداتشان صرف می‌کنند. پلت‌فرم‌ها مجبور هستند خودشان محتواهای مورد نیازشان را تولید کنند؛ در حالی که در صداوسیما چنین نیست. نگاه‌هایی که در نهادهای حکومتی برای جذب این نسل وجود دارد، به نظرم خیلی نخ‌نما شده است؛ وقتی درباره این نسل حرف می‌زنند، خروجی عملیاتی ندارد یا به همان اقدامات گذشته ختم می‌شود. اتفاقاً پلت‌فرم‌ها توان تولید محتوا برای این نسل را دارند و راحت‌تر از سینما و تلویزیون پیش ‌می‌روند. اما همان‌طور که گفتم VODها آنقدر درگیر مجوزها و مقررات هستند که به تولید محتوای این‌چنینی نمی‌رسند. گاهی فکر می‌کنم VODها جسارتشان را از دست داده‌اند که البته با تصحیح فضا و قوانین آنها هم دوباره جسورانه تولید محتوا خواهند کرد.

  اخباری از بدهی‌های برخی پلت‌فرم‌های خصوصی پس از تولید سریال، فیلم و برنامه‌های سرگرمی به گوش رسیده است. از طرفی مدتی است این نوع از کسب‌وکارهای تولید محتوا با قوانین سخت‌گیرانه برخی نهادها و سازمان‌ها مانند ساترا روبه‌رو شده‌اند؛ ساختار اقتصادی VODها با چه مشکلات و تهدیدهایی روبه‌رو هستند؟

مانند بسیاری از پدیده‌های گذشته در کشور، این‌طور نبوده که گروهی از نخبگان برای سرنوشت VODها آینده‌پژوهی کنند؛ مثلاً بر اساس آمارها و ارقام و آینده‌نگری، بگویند پنج سال دیگر ما با چه مشکلات و شرایطی روبه‌رو هستیم تا بر مبنای آن زیرساخت‌های لازم را مهیا کنیم. آینده‌پژوهی و آینده‌نگری در کشورهای توسعه‌یافته واقعی است. همین موضوع VODها حدود هشت سال پیش در اتحادیه فدراسیون تهیه‌کنندگان جهانی مطرح شد و از آن زمان آنها می‌دانستند در چه مسیری قدم خواهند گذاشت. این در حالی بود که در کشور ما تا آن زمان چنین موضوعی مطرح نشده بود. من این موضوع را به عنوان یافته‌ای نوین در ایران در آن زمانی که سینما می‌فروخت و تلویزیون هم کار خود را می‌کرد، مطرح کردم. به من گفتند این موضوع بحثی سرخوشانه است و توجهی نکردند؛ اما چند سال بعد در مواجهه با کرونا همه نظرها به VODها دوخته شد. به سوال شما بر گردم؛ اگر در سطح حاکمیت آینده‌نگری وجود داشت، VODها در کنار بسیاری از کسب‌وکارها می‌توانستند برای آینده خود تصمیم‌گیری کنند. آن چیزی که امروز با آن مواجه هستیم بر مبنای آزمون و خطا شکل گرفته، نه به پشتوانه اتاق علم و تجربه. حتی تا سال‌ها پلت‌فرم‌ها با هم در مورد اداره این بازار هم حرف نزده بودند و نوع رابطه آنها و رقابت‌هایشان هم سطحی بود. بر این اساس ما با بازار نامتعادلی روبه‌رو بودیم و تازه چند ماهی است که برخی پلت‌فرم‌ها که مخاطب وسیع‌تری دارند هماهنگ‌تر از گذشته عمل می‌کنند. همین دوستی و همراهی هم باز بر مبنای آزمون و خطا و حاصل تعاملات آنان در سه سال گذشته است.

  شرایط اینترنت در ایران یکی از مهم‌ترین چالش‌های پلت‌فرم‌ها محسوب می‌شود، سال گذشته این موضوع تا چه اندازه کسب‌وکار VODها را تهدید کرد؟

در ماجراهای سرعت اینترنت و محدودیت‌های فضای مجازی، برخی پلت‌فرم‌هایی که محتواهایشان به بازار جهانی متصل بود آسیب‌هایی دیدند؛ اما آنهایی که زیرساختی آماده داشتند، تولید می‌کردند و محتواهایشان منتشر می‌شد، آنقدر لطمه ندیدند. در سال گذشته تلویزیون علاقه‌مند نبود مخاطب بیشتری داشته باشد و سینماها هم دیگر مخاطب خاصی نداشتند؛ اما VODها عملکرد مثبت‌تری داشتند. به‌طور کلی سرعت اینترنت به زیرساخت‌های این نوع از کسب‌وکارها آسیب می‌زند. کسانی که می‌خواهند سریالی را در پلت‌فرم‌ها ببینند به علت سرعت پایین اینترنت ترجیح می‌دهند آن را در شبکه‌های ماهواره‌ای تماشا کنند. البته این موضوع به دلیل گران بودن حق اشتراک هم ممکن است اتفاق بیفتد. اگر از منظر امنیت ملی توجه می‌شد که مخاطبان ایرانی از میان گزینه‌های محتواساز، از تولیدات داخلی استفاده کنند ولو اینکه از منظر حاکمیتی ایراداتی هم به آن وارد باشد، شرایطمان بهتر بود. عقل سلیم باید متوجه این موضوع می‌شد و به گونه‌ای شرایط را پیش می‌برد که دسترسی مردم به پلت‌فرم‌ها آسان‌تر شود. اما این اتفاق تا امروز نیفتاده است.

  اثر قاچاق، دانلود غیرقانونی و پخش تولیدات از شبکه‌های ماهواره‌ای بر کسب‌وکار شما چیست؟

این یک بیماری قدیمی است که مایل نیستیم به دلایل مختلف عضو سازمان تجارت جهانی شده و در این بازار نقش داشته باشیم. از همین نقطه هم سینما و VODها لطمات بسیاری خوردند. از آنجا که ما محتواهای خارجی را بدون پرداخت حق کپی‌رایت پخش می‌کنیم،‌ آنها هم ظاهراً با ما چنین می‌کنند. نهادهای حاکمیتی قبلاً برنامه‌های خارجی را بدون کپی‌رایت پخش می‌کردند و اگر هم جریمه‌ می‌شدند از بیت‌المال پرداخت می‌شد. اما این موضوع متوجه بخش خصوصی نیست. محتواهای بخش خصوصی به راحتی در شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شوند. موضوع قاچاق در دنیا امری جدی است. تاکنون متون زیادی برای قانونمند شدن قاچاق در مدیا از طریق نهادهای مربوطه تدوین شده است. در اروپا و آمریکا توجه به چنین موضوعات قانونی از اهمیت زیادی برخوردار است. با تحولات تکنولوژیک بحث سرقت‌ها هم تغییر کرده و مدرن شده است. ما هم به قانونگذاری‌های جدید نیازمند هستیم. حالا این بایدها را با کشور خودمان مقایسه کنید؛ بسیاری از قوانینی که امروز وجود دارند در دهه 40 وضع شده‌اند. امروز برای موضوعاتی مانند NFT بحث‌ها پیشرفته‌تر هم شده است. بیرون از ایران کسب‌وکارها می‌توانند از تولیدات خود دفاع کنند چراکه قانون از آنها حمایت می‌کند؛ اما در ایران آثار تولیدشده به باد می‌روند. 

دراین پرونده بخوانید ...