محروم از کیفیت
بررسی نقش آموزش در آینده کودکان در گفتوگو با مریم زارعیان
اهمیت نیروی انسانی در یک جامعه آنقدر روشن است که نوشتن از آن شرح واضحات است، اما با این همه گاه عملکرد سیاستگذاران در یک جامعه به نحوی است که انگار از بدیهیات ناآگاهند. آموزش و پرورش به عنوان یکی از مهمترین نهادهای دخیل در تربیت این نیروی انسانی جزو مهمترین ارکان هر کشور بهشمار میرود. این رکن مهم اما در کشور ما سالهاست با بحرانهای متعددی دستوپنجه نرم میکند. بحرانهایی ساختاری که بروز کرونا باعث شد بیشتر به چشم بیایند و زودتر از آنچه معمولاً دملهای چرکی در ایران سر باز میکنند برونریزی کنند. حالا ما با کودکانی مواجهیم که بیش از دو سال به دلیل کرونا از آموزش حضوری با همان کیفیت معمولی و با تمام اشکالاتی که داشت بینصیب ماندند و بعد از آن نیز بهانههایی از قبیل آلودگی هوا، سرما، کمبود گاز و مسائلی از این قبیل مانع حضور آنها در مدارس شد. مریم زارعیان معتقد است میتوان از روی کیفیت نظام آموزشی در یک کشور در رابطه با محصول آن نظام آموزشی داوری کرد، به این معنا که هر چقدر کیفیت نظام آموزشی یک جامعه بالاتر باشد نیروی انسانی آن جامعه متعهدتر و متخصصتر خواهند بود. نمیتوان انکار کرد که طی سالهای اخیر در جامعه شاهد افت کیفیت تحصیلی دانشآموزان نسبت به گذشته بودهایم. سوال اساسی این است که با وجود این چه خطراتی آینده کودکان ایران را تهدید میکند.
♦♦♦
آموزش به عنوان یکی از مهمترین مباحث سالهاست در کشور ما با بحران مواجه است، علاوه بر بازماندن بسیاری از کودکان از تحصیل به دلیل فقر، محرومیت و مسائلی از این دست، کیفیت آموزشی نیز افت قابل توجهی داشته است، نظر شما در این خصوص چیست؟
نیروی انسانی یکی از مهمترین سرمایههای هر کشور است که پیشرفت، بالندگی و توسعه هر کشوری منوط به تربیت و پرورش این نیروی انسانی در راستای تخصص و نیازهای آن جامعه است. در همین راستا جوامع مختلف تلاش میکنند کیفیت آموزشی خود را ارتقا دهند و سعی کنند اشکالات آن را رفع کنند. به عبارتی میتوان از روی کیفیت نظام آموزشی یک کشور در رابطه با آینده آن جامعه داوری کرد، به این معنا که هر چقدر کیفیت نظام آموزشی یک جامعه بالاتر باشد نیروی انسانی آن جامعه متعهدتر و متخصصتر خواهند بود و بهتر میتوانند نیازهای مختلف جامعهشان را پاسخ دهند. نمیتوان انکار کرد که طی سالهای اخیر در جامعه شاهد افت کیفیت تحصیلی دانشآموزان نسبت به گذشته بودهایم. گرچه مسوولان ذیربط به افت تحصیلی اشاره مستقیمی نمیکنند، اما نمیتوان کتمان کرد که بسیاری از خانوادهها، معلمان و دستاندرکاران نظام آموزشی با این مساله مواجه هستند و بر آن صحه میگذارند. در این میان نمیتوان افت تحصیلی را فقط بر اساس تصور رایج در جامعه شامل پایین آمدن نمره، تجدیدی و مردودی دانشآموزان در یک یا چند درس دانست. کیفیت پایین تحصیلی به این معناست که آموختهها و تواناییهای یک نفر از آنچه انتظار میرود کمتر باشد که در نتیجه عملکرد فرد در حوزه آموزش در وضعیت نامطلوب قرار میگیرد. در واقع زمانی که بین استعداد بالقوه و استعداد بالفعل افراد فاصله ایجاد میشود میتوان از آن به عنوان کیفیت پایین تحصیلی یاد کرد. به همین دلیل است که نمیتوان افت تحصیلی را صرفاً در اینکه نمرات دانشآموزان در بازه مشخصی قرار ندارد تعریف کرد، چرا که در سالهای اخیر به مدد کرونا و امتحانات مجازی بسیاری از دانشآموزان نمرات بالایی کسب کردند ولی آموزش آنگونه که در سالهای گذشته اتفاق میافتاد رخ نداد و دانشآموزان آنگونه که باید عملکرد رضایتبخشی نداشتهاند.
فقر آموزشی چه ابعادی دارد و در ایران چقدر جدی است؟
فقر آموزشی بهطور کلی به معنای محرومیت از آموزش باکیفیت است. از آن جهت آموزش پایین را با فقر ملازم کردهاند چراکه پیامد آن فقر است. آموزش میتواند با اثرگذاری بر وضعیت اشتغال افراد بر وضعیت درآمد آنها در آینده تاثیر بگذارد. به همین دلیل فقر آموزشی موضوع مهمی است که نیاز به مداخله سیاستگذاران دارد تا از این طریق وضعیت اقتصادی شهروندان را بهبود ببخشد و از بدتر شدن آن جلوگیری کند. بررسیهای انجامشده نشان میدهد سوادآموزی در ایران روند روبهرشدی داشته اما کیفیت آن در سطح بالایی نبوده است، بهطوری که دانشآموزان ایرانی نتوانستند در آزمونهای بینالمللی رتبههای بالایی کسب کنند. سطح پایین استانداردهای مدارس، پایین بودن کیفیت تدریس معلمان و مناسب نبودن محیط خانه برای آموزش کودکان از علل اصلی پایین ماندن سطح کیفیت آموزش در کشور است. کمیسیون اروپا فقر آموزشی را به معنای عدم دستیابی درصدی از جمعیت جوان به حداقل استانداردها در زمینه دسترسی به آموزش تعریف کرده و برای سنجش فقر آموزش نیز شاخصهایی را تعریف کرده است. از جمله این شاخصها میتوان به دسترسی به آموزش فارغ از کیفیت آن اشاره کرد. دسترسی افراد به سطوح مختلف آموزش نیز جزو این شاخصهاست. در کشور ما بهرغم اینکه دسترسی به آموزش ابتدایی قابل قبول است اما همچنان بخش تقریباً معناداری از جمعیت 18 تا 24 سال تحصیلات متوسطه دوم ندارند، به عبارتی این افراد به آموزش تا سطح دیپلم هم دسترسی نداشتند. شاخص بعدی به کیفیت آموزشهای دریافتی اشاره میکند و یکی از شاخصهای آن نمراتی است که افراد در آزمونهای نهایی کشور خود کسب میکنند. بررسیها نشان میدهد میانگین نمرات آزمونهای نهایی در بین استانهای مختلف کشور تفاوت معناداری دارد، به این معنا که نمرات استانهای برخوردار 6 /3 نمره بالاتر از استانهای کمتربرخوردار است و میبینیم که کیفیت بهرهمندی از آموزشهای دریافتی نیز در استانهای مختلف کشور با هم متفاوت است و به عبارتی نابرابری آموزش در استانهای مختلف معنادار است.
در آزمون بینالمللی تیمز و پرلز نیز میبینیم که کشور ایران وضعیت مناسبی نداشته، این موضوع نشان میدهد نظام آموزشی در زمینه سواد و آموزش پایه عملکرد مناسبی داشته اما در مورد آموزش متوسطه و کیفیت تحصیلی، دو زمینه مهمی که برای فقر آموزشی در کمیسیون اروپا مطرح است وضعیت ما چندان مطلوب نیست.
موضوع آموزش و بحرانهای آن کودکان را با چه خطراتی در حال و آینده مواجه میکند؟
آموزش و کیفیت آن هم بر وضعیت فرد تاثیرگذار است و هم بر وضعیت جامعه، به همین دلیل نمیتوان از کنار آن به راحتی عبور کرد. یک جامعه برای آموزش افراد خود هزینههای زیادی صرف میکند اما وقتی فرد آنطور که باید آموزش نبیند تمام این هزینهها تلف شده و از بین رفته است. از طرف دیگر خانواده نیز برای آموزش فرزندان خود هزینههای زیادی صرف میکند با این همه هدررفت این هزینهها قسمت کوچکی از خسارتی است که به دلیل افت کیفیت آموزش به افراد و جامعه وارد میشود چرا که یک جامعه از داشتن نیروی انسانی متخصص که میتواند برای بحرانها چارهاندیشی کند و مسائل را حل کند محروم میشود و فرد هم که سالهای زیادی از عمر خود را صرف آموزش میکند فرصتی را که میتوانست با استفاده از آن به بازار کار راه پیدا کند از دست میدهد. از طرف دیگر وقتی این زمان را صرف آموزش بیکیفیت کرده باشد احساس حقارت و بیکفایتی میکند و خودپنداری منفی در وی ایجاد میشود و در آینده نیز نمیتواند با مسائل واقعی که در زندگی برای او پیش میآید با اعتمادبهنفس مواجه شود و آنها را حل کند. به همین دلیل حتی اگر آن فرد از کشور خارج شود نیز با یک پیشینه تحصیلی بیکیفیت نمیتواند فرد موفق و موثری باشد.
به نظر شما آموزش مجازی از طریق اینترنت بر کیفیت تحصیلی و جامعهپذیری دانشآموزان چه تاثیری میگذارد؟
یکی از مسائلی که همگام با سایر کشورها در سالهای اخیر گریبان آموزش را در کشور ما گرفت و باعث افت کیفی بیش از پیش در نظام آموزشی شد، آموزش مجازی به واسطه کرونا و پس از آن به واسطه کمبود سوخت و آلودگی هوا بود که این موضوع باعث شد دانشآموزان در ابعاد مختلف افت تحصیلی داشته باشند. قابل انکار نیست که وضعیت تحصیلی دانشآموزان نسبت به قبل از دوران مجازی شدن آموزش بسیار افت کرده است. از نظر فردی وقتی دانشآموزی به صورت مجازی با کلاس ارتباط برقرار میکند حواسپرتی از حداقل مسائلی است که برای او پیش میآید، مضاف بر اینکه در کنار حضور در کلاس امکان اینکه به فضای مجازی سر بزند، بازیهای آنلاین انجام دهد و اطلاعات مضر به دست بیاورد نیز فراهم میشود.
همچنین عادتهای مطالعه دانشآموزان نیز در این مدت به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است. دانشآموزانی که زمانی میدانستند باید برای گذراندن آزمونهای خود سطح بالایی از مطالعه را داشته باشند، با امتحانات آنلاین امکان تقلب برای آنها فراهم میشود و میبینند که بدون نیاز به آن سطح از مطالعه نمرات قابل قبولی کسب میکنند. عاداتی که سالها طول کشیده تا برای درس خواندن در آنها نهادینه شود تخریب شده و تغییر این عادتها به راحتی امکانپذیر نیست. از طرفی وقتی دانشآموزان در کنار یکدیگر قرار نمیگیرند، رقابت مثبت که میتوانست در آنها باعث رشد و پیشرفت شود کاهش پیدا میکند و انگیزهای برای اینکه بخواهند مطالب را آموزش ببینند ندارند.
از نظر محیطی نیز میتوان گفت مجازی شدن آموزش تاثیر منفی بر کیفیت یادگیری دارد چون وقتی فرد در فضای حضوری قرار میگیرد معلم میتواند میزان یادگیری دانشآموزان را مورد داوری قرار دهد و فرد را درگیر یادگیری کند ولی وقتی فرد در فضای مجازی قرار دارد عملاً این امکان از معلم نیز سلب میشود و ارزشیابیهایی که در زمان آزمونهای آنلاین انجام میشود نمیتواند کمکی به معلمان برای سنجش درست یادگیری بدهد. حضور دانشآموزان در کنار یکدیگر در مدرسه علاوه بر این باعث میشود از سلامت روان بیشتری برخوردار باشند و به مسوولان مدرسه امکان شناسایی و حمایت از دانشآموزان آسیبپذیر را میدهد اما از دست دادن این لایه حمایتی و خانهمانی اجباری علاوه بر اینکه موجب افت تحصیلی آنها میشود، موجب میشود دانشآموز تفریحات خود و تعامل با گروه همسالان را نیز با ماندن در خانه از دست بدهد. دوری از جامعه همسالان عملاً جامعهپذیری فرد را با اخلال مواجه میکند و دانشآموز را هم از نظر روانی مستعد انواع مشکلات میکند. چرا که قرارگیری طولانیمدت کودکان و نوجوانان در کنار خانواده میتواند مسبب مشکلات متعددی باشد.
در آینده نزدیک با چه نسل و کشوری مواجه خواهیم بود؟
اگر قرار باشد وضعیت آموزش به همین ترتیب ادامه یابد بالطبع ما با نسلی مواجه خواهیم بود که برای آموزش و یادگیری ارزشی قائل نیست؛ نسلی که انگیزهای ندارد و هدف خاصی را نیز دنبال نمیکند برای یادگیری بسیاری از مواردی که در جامعه نیازمند انگیزه است نیز علاقهای نخواهد داشت و اساساً نیازی به فراگیری مهارتها و استفاده از فرصتها احساس نمیکند. در این میان نباید فراموش کرد که آموزش صرفاً گرفتن نمره و گذراندن یکسری درس نیست. خیلی از مواقع میبینیم در فضای مجازی عنوان میشود «کدام یک از دروسی که ما در مدرسه آموختیم به کارمان آمده است؟» درست است که میشود از این منظر هم به موضوع نگاه کرد اما تمام دروسی که شاید ظاهراً به کارمان نیامد نیز باعث شد مهارت حل مساله ما افزایش یابد. البته نمیتوان منکر این موضوع شد که دروس تدریسشده در مدارس باید با آموزش دنیای جدید هماهنگ شود، از تجربیات سایر کشورها استفاده شود و شیوههای خود را بهروز کنیم اما نمیتوان پذیرفت که دروسی که خواندهایم چون مستقیماً در زندگی به کار ما نیامده پس خواندن آنها بیفایده است. تمام چالشهایی که فرد در آموختن دروس با آنها مواجه بوده باعث پویایی ذهن افراد میشود و مهارتهای خودتنظیمی، خودکنترلی و حل مساله را در فرد افزایش میدهد.
به نظر شما برای بهتر شدن کیفیت تحصیلی چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
برای بهبود وضعیت آموزشی در یک کشور نیاز به تغییرات در سه بخش ساختار آموزشی، نهاد خانواده و مدرسه وجود دارد. در بخش تغییرات ساختاری سیاستگذاران باید بدانند نهاد آموزشوپرورش در یک کشور جزو مهمترین ارکان تربیت نیروی انسانی است و اگر قرار است نیروی انسانی یک جامعه به پویایی و بالندگی برسد اولین قدم بهبود وضعیت آموزشوپرورش است. اگر سیاستگذار این فرض را بپذیرد آنوقت تلاش میکند تا کسانی به این شغل مهم دست پیدا کنند که از نظر بهره هوشی بالاتر از میانگین جامعه باشند و از نظر روانی آزمونهای مختلفی را بگذرانند. طبیعتاً جذب چنین افرادی نیازمند حقوق و دستمزد مناسب نیز هست.
مسلم است که روشهای جذب نیروی انسانی در آموزشوپرورش روشهای موفقی نبوده چرا که نتوانسته ذخیره معلمان را در سطحی قرار دهد که بتوان از آنها به عنوان موتور محرک و پویای جامعه یاد کرد. پس باید در روشهایی که در حال حاضر برای تربیت نیروی انسانی شاغل در آموزشوپرورش بهکار گرفته میشود تجدیدنظر شود.
از سوی دیگر باید به تجربه کشورهای توسعهیافته در زمینه سیستم آموزشی رجوع کنیم و ببینیم ابزار سنجش آنها چیست، چه چیزهایی را یاد میدهند، مدرسه باید چه مهارتهایی را به دانشآموزان یاد بدهد و هدف غایی آموزش چیست؟ آیا هدف غایی تربیت کسی است که به خوبی تست میزند یا تربیت کسی که بتواند در حوزههای مختلف چالشها را ببیند و برای حل آن چارهاندیشی کند و نسبت به جامعه، محیط زیست و مردم خود احساس مسوولیت داشته باشد.
در سطح خانواده حمایت از دانشآموزان در تحصیل مساله مهمی است. چالشی که در سالهای اخیر با آن مواجه شدهایم، دسترسی دانشآموزان به وسایل هوشمند و تلفن همراه است. بالطبع وظیفه نظارت بر دانشآموزان در استفاده از فضای مجازی که میتواند در کنار فواید برای آنها آسیبزا باشد بر عهده والدین است. لازم است والدین برای این موضوع برنامههای تربیتی داشته باشند و در ارتباط دوستانه با فرزندان خود به دنیای آنها ورود کرده و آسیبهای فضای مجازی را به حداقل برسانند. مدارس نیز باید بر کیفیت تدریس معلمان، برنامه امتحانات و دسترسی دانشآموزان به معلمان نظارت داشته باشند و با بهکارگیری تیمی از مشاوران از دانشآموزان پشتیبانی روانی کرده و چالشهای آنها را بررسی کند و تفریحاتی را برای دانشآموزان در نظر بگیرند که آنها را به محیط مدرسه جذب کند.