تهدید بیدفاعان
کودکان ایرانی در معرض چه تهدیدهایی هستند؟
«والدین ۱۵ نفر از بازیکنان یک باشگاه و مدرسه فوتبال در مشهد با مراجعه به حراست اداره کل ورزش و جوانان خراسان رضوی از یک باشگاه و مربیان آن بهخاطر تعرض به فرزندانشان شکایت کردند.» این خبری است که هفته گذشته، با انتشار یک استوری توسط یکی از خبرنگاران شهر مشهد، بازتاب گستردهای در جامعه ایران داشت. در خبر دیگری خواندیم که تمساحی در سیستان و بلوچستان دست دختری را قطع کرده است. یا در خبر دیگری خواندیم که پسر نوجوانی در حالی که برای رفتن به مدرسه از رودخانه عبور میکرد، غرق شد و درگذشت. این خبرهای تلخ، تنها خبرهایی نیست که درباره کودکان و نوجوانان منتشر میشود. روزانه اخبار زیادی میخوانیم و میشنویم که هر کدام به شکلی تهدیدکننده زندگی و روح و روان آدمها هستند اما وقتی پای بچهها به میان میآید ناراحتی ما مضاعف میشود.
لولو، هیولا، اژدها و دیو هفتسر متعلق به قصهها هستند و نمیتوانند به کودکان آسیب برسانند اما مربیان، معلمان، سیاستمداران، سیاستگذاران، رکود، تورم و بیماری دیوهای وحشتناکی هستند که میتوانند بچههای بیگناه را آزار دهند و آینده آنها را تباه کنند یا آنها را بکشند. بچههای این زمانه وقتی بزرگ شوند احتمالاً از لولوی تورم، اژدهای بیکاری و هیولای فقر سخن بگویند که زندگی را چگونه بر آنها سخت کرده بود. جامعه ایران در حال گذراندن یکی از سختترین دورانهای چند دهه گذشته است. در حالی که دولت به دلیل تحریم و کاهش شدید درآمدهای نفتی قادر به ایفای بخش زیادی از تعهدات خود نیست، ابرتورم، بیکاری و رکود اقتصادی فشار زیادی به زندگی مردم وارد آورده است. در این شرایط بچههای ما در معرض چهار تهدید غذایی، جانی، روانی و آموزشی هستند. اما بهطور ویژه، دو تهدید بسیار جدی است؛ یکی گرفتار شدن بخش زیادی از جامعه در تله فقر مطلق و دیگری تشدید نابرابری در حوزه آموزش و نگرانی اصلی این است که هر دو موضوع فشار مضاعفی به نسل آینده وارد میکنند. تورم باعث کوچک شدن سفره مردم شده و فقر کالری را تشدید خواهد کرد. فقر غذایی وضعیت سلامتی افراد را بهشدت در مخاطره قرار خواهد داد. بیشتر از همه کودکان در حال رشد در معرض خطر هستند. هنگامی که از خوراک و بهداشت صحبت میشود و از حذف تدریجی این دو از سبد مصرفی افراد سخن به میان میآید در واقع در مورد سرمایه انسانی و آینده جامعه حرف میزنیم که دارای اثرات بلندمدت و دامنهداری است که فردا آثار خود را بروز میدهد.
در عین حال آلودگی هوا یا کمبود سوخت باعث تعطیلی مدارس شده و عدم حضور کودک در مدرسه بهخصوص در دوره ابتدایی و پیشدبستانی و بهخصوص در مناطق کمدرآمد که خانواده هم سطح تحصیلی پایینتری دارد و هم امکانات مالی محدودتری دارد و قادر به تهیه وسایل ارتباطی نیست، ریسک بازماندگی را بهشدت تقویت میکند. بیرون ماندن از مدرسه برای این کودکان باعث میشود که این افراد یا وارد بازار کار (اعم از کار خانگی) شوند یا برای دختران ریسک کودکهمسری افزایش یابد که در هر دو حالت زندگی این کودکان برای همیشه تغییر میکند که خود میتواند باعث باقی ماندن فرد در فقر شود. در ادامه به چند تهدید جدی که ممکن است کودکان را در معرض تهدید جدی قرار دهد اشاره میشود.
تهدیدهای اقتصادی
تورم، بیکاری و رکود هر روز افراد بیشتری را در تله فقر گرفتار میکنند. فقر بهخصوص برای کودکان عوارض نگرانکننده زیادی دارد. کودکی که والدین فقیر دارد، طبعاً گرفتار فقر غذایی و فقر آموزشی میشود. کودکی که به اندازه کافی غذا نخورد و بهخوبی درس نخواند، چشماندازی برای خروج از تله فقر ندارد.
تهدیدهای جانی
افزایش خشونت در جامعه به سود کودکان نیست. کودکان به صورت مستقیم و غیرمستقیم، قربانی تشدید خشونت هستند. اما بزرگترین تهدید جانی کودکان، خشونت نیست، آلودگی هوا هم یک تهدید جدی است که میتواند عوارضی به جا بگذارد که تا پایان عمر با فرد باقی بماند. کودکان در عین حال از کودکی در معرض قلدری قرار دارند. در بسیاری موارد، قلدری در مدارس منجر به افسردگی و حتی خودکشی کودکان میشود. کودکانی که از قلدری آسیب دیدهاند در نوجوانی هم در معرض تجاوز قرار میگیرند.
تهدیدهای غذایی
این روزها خانوادهها برای تامین غذای موردنیاز خود بهشدت در مضیقه هستند. به واسطه کاهش درآمد سرانه کالری دریافتی خانوارها از سال ۱۳۹۰ به بعد روند نزولی داشته و میزان کالری دریافتی از سال ۱۳۹۷ به بعد پایینتر از مقدار موردنیاز بوده است. در ادامه، هرچند در سال ۱۴۰۰ روند کاهشی کالری دریافتی متوقف شده و تقریباً ثابت مانده؛ اما ترکیب کالاهای اساسی مصرفی خانوار دچار تغییر شده است. فقر کالری باعث اخلال جدی در رشد کودکان میشود و در بزرگسالی، سلامت آنها را به خطر میاندازد.
تهدیدهای روانی
خانوادههایی که با فقر دستوپنجه نرم میکنند از نظر روحی و روانی نیز در معرض آسیبهای زیادی هستند. آسیبها زمانی مضاعف میشود که چشمانداز امیدوارکنندهای پیشروی خانواده قرار ندارد و کودکی که در چنین خانوادهای بزرگ میشود، امیدوار به خروج از تله فقر نیست. خانوادههای فقیر عموماً در مناطقی زندگی میکنند که قلدری و زورگویی رواج دارد و این برای کودکان و نوجوانان بسیار آسیبزننده است.
تهدیدهای آموزشی
بررسی مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ به بیش از ۹۱۱ هزار نفر رسیده که در شش سال گذشته نشان از رشد ۱۷درصدی دارد. گسترش فقر در محرومیت از تحصیل ایرانیان نقش پررنگی ایفا کرده است. فقر اقتصادی و فقر فرهنگی از مهمترین عوامل بازماندگی از تحصیل هستند. عموماً دانشآموزانی که در دوره متوسطه اقدام به ترک تحصیل میکنند وارد بازار کار شده و به کسب درآمد میپردازند. در حال حاضر بیش از یک میلیون و ۱۹۰ هزار کودک در سن تحصیل به مدرسه نمیروند، یعنی حدود 5 /7 درصد دانشآموزان کشور. فقر اقتصادی و فقر فرهنگی از مهمترین عوامل بازماندگی از تحصیل هستند. عموماً دانشآموزانی که در دوره متوسطه اقدام به ترک تحصیل میکنند وارد بازار کار شده و به کسب درآمد میپردازند. با این حال کودکان بازمانده از تحصیل، تنها بخشی از ابرچالش آموزش در کشور هستند. خیلی از کودکانی که با وجود همه مشکلات به مدرسه میروند، بهخوبی تحصیل نمیکنند و احتمال زیادی دارد که در تله «تحصیل بیحاصل» گرفتار شوند. تحصیل بیحاصل یعنی کودکان آموزش میبینند اما مهارت نمیآموزند. تحصیل با آموزش متفاوت است. ممکن است فردی تحصیل کند اما آموزش نبیند و فاصله زیادی میان تحصیل و آموزش وجود دارد. تحصیل شرط لازم برای آموزش است نه کافی. فاصله میان تحصیل و آموزش زیاد است و با سطح درآمد سرانه رابطه آماری عکس دارد؛ هرچه درآمد سرانه کشوری بالاتر است، فاصله میان تحصیل و آموزش در آن کشور کمتر است. در کشورهای با درآمد کم فاصله بسیار زیادی میان تحصیل و آموزش وجود دارد. در داخل کشورها هم تحصیل در مناطق کمدرآمد با ضریب اثربخشی کمتری منجر به آموزش شده است.