سلاح آبی
احسان موحدیان درباره دلایل تبدیل شدن حقآبه ایران به مساله امنیت ملی میگوید
آب هیرمند هنوز به تالاب هامون نمیریزد. فرقی نمیکند دولت غربگرای اشرف غنی در افغانستان سر کار باشد یا دولت ضدغرب طالبان. هر دو ضدایرانی هستند. آب هیرمند بهرغم سیلابها و سرریز آن در پشت سد، به بیابان گودزره هدایت میشود تا به ایران نرسد. سیاستی مطلقاً ضدانسانی که اهداف نگرانکنندهای در پشت خود دارد و تا امروز لطمات جبرانناپذیر به زندگی مردم در مناطق جنوب شرق ایران زده است. احسان موحدیان دانشآموخته دکترای روابط بینالملل از دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است؛ پشت سیاستهای آبی افغانها، نگرشی ضدایرانی نهفته است که با همکاری ترکیه میخواهد ایران را در تنگنای آبی، اقتصادی و سیاسی قرار دهد اما سیاستهای ملاحظهگرایانه ایران فرصت جولان به آنها داده است.
♦♦♦
ایران با چالش جدی آب مواجه است. بخشی از این چالش ناشی از مدیریت آبهای فرامرزی است. برای نمونه آب هیرمند و تالاب هامون به دلیل اینکه از افغانستان به ایران سرازیر نمیشود خشک شده و حیات انسانی در سیستان بهطور جدی تهدید شده است. چرا بعد از گذشت پنج دهه از توافق میان ایران و افغانستان هنوز این چالش وجود دارد؟
علت اصلی تداوم این مشکل عدم پایبندی افغانستان به تعهدات خود بر اساس معاهده سال 1351 میان این کشور و دولت ایران است. بر مبنای این قرارداد حقآبه ایران از رودخانه هیرمند در سال نرمال آبی بهطور متوسط 820 میلیون مترمکعب برای یک سال است. اما دولت افغانستان از زمان عقد این قرارداد به بهانههای مختلف بهخصوص خشکسالی و کمبود آب هیرمند از عمل به توافق یادشده خودداری کرده و البته چهار دهه اشغال خارجی توسط شوروی و جنگهای طولانی داخلی در افغانستان و در نهایت حاکمیت طالبان که رویکرد ضدایرانی آن بر کسی پوشیده نیست موجب شده تا اجرای این قرارداد در عمل با مشکلات زیادی مواجه شود. نکته مهم این است که بررسی دادههای ماهوارهای از ابتدای دهه 80 میلادی تا اواخر سال 2016 نشان میدهد ادعای افغانستان در مورد کاهش بارش در حوضه آبریز هیرمند دروغ است و از این رو این کشور حق کاهش حقآبه ایران به بهانه خشکسالی را ندارد. در عین حال عدم جدیت دولتهای مختلف در ایران برای وادار کردن افغانستان به تامین حقآبه ایران موجب شده این کشور با سدسازیهای گسترده مانند احداث سد کمال خان حقآبه ایران از هیرمند را روزبهروز کاهش دهد و با تداوم این وضعیت شانسی برای احیای تالاب هامون وجود نداشته و زندگی مردم سیستان و بلوچستان بیش از گذشته در معرض مخاطره قرار میگیرد. باید توجه داشت افغانستان کشوری است که در آن قومیت و سپس مذهب در درجه اول و دوم اهمیت قرار دارد و در این کشور رویکردهای ملیگرایانه چندان حاکم نیست. حاکمیت طولانیمدت پشتونهای سنیمذهب در افغانستان که بیشتر در پیوند با پاکستان، ترکیه، عربستان و امارات بوده و سرکوب هزارههای شیعهمذهب که نزدیکی بیشتری با ایران دارند موجب شده سیاستهای آبی این کشور در تضاد با منافع ملی ایران باشد و حاکمان مختلف افغانستان که عمدتاً از قوم هزاره بودهاند تلاش کنند از آب به عنوان سلاحی بر ضد ایران استفاده کنند. در این زمینه اشرف غنی پشتون به صراحت خواستار انتقال آب به ایران در ازای دریافت نفت شد و خصومت خود با همسایه شرقی را به اوج رساند.
در مرزهای غربی هم ما با چالش مواجه هستیم. عملاً جنگ عراق / صدام علیه ایران به همین مساله آبهای مرزی مربوط است. اکنون هم ترکیه با سدسازی روی دجله و فرات ایران را با بحران خشکیدگی و بروز طوفانهای گردوغبار مواجه کرده است. آیا ترکیه به تبعات توسعه خود بر محیط زیست پیرامون و کشورهای همسایه توجهی دارد؟ آیا اهداف سیاسی و امنیتی در پشت این شکل توسعه در ترکیه میبینید؟
ترکیه نیز مانند افغانستان قصد دارد از آب به عنوان سلاح در برابر تمامی همسایگان خود استفاده کند. بهطور قطع هدف ترکیه آن است که با سدسازیهای گسترده بر روی رودهای دجله، فرات، ارس و کورا کشاورزی، دامداری و باغداری را در استانهای مرزی این کشورهای همسایه و بهخصوص ایران، عراق، سوریه و ارمنستان که رقبای منطقهای آن هستند و با سیاستهای توسعهطلبانه و تجاوزکارانه اردوغان همراهی ندارند، نابود کند. به عنوان مثال با ساخت دهها سد بر روی رودهای ارس و کورا کشاورزی در سه استان آذرینشین ایران نابود خواهد شد و امنیت غذایی ایران که نزدیک به 20 درصد از مواد غذایی خود را از این بخش تامین میکند، به خطر میافتد. نتیجه طبیعی این وضع بیکاری میلیونها نفر و مهاجرت انبوه کشاورزان، دامداران و باغداران سه استان آذری به تهران و استانهای مستعد همسایه مانند گیلان خواهد بود. این تحول حاشیهنشینی، بزهکاری، درگیریهای قومیتی، تضادهای هویتی و مشکلات اقتصادی را در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران تشدید میکند. در نتیجه آنومی یا آشفتگی اجتماعی در ایران افزایش خواهد یافت که مطلوب همسایگانی همچون ترکیه و جمهوری باکو با رویکردهای شدید ضدایرانی است. با توجه به رویکرد مشابه افغانستان، این تحولات موجب تخلیه جمعیت بومی از مرزهای ایران با کشورهای افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه خواهد شد و در نتیجه همسایگانی که همیشه چشم طمع به خاک این مرز و بوم داشتهاند برای تحقق امیال شوم خود توطئهچینی خواهند کرد.
اگر دیپلماسی درست کار کند، محیط زیست ایران و بهخصوص شرایط آبهای مرزی چه وضعیتی پیدا میکنند؟
متاسفانه وزارت امور خارجه، وزارت نیرو، سازمان حفاظت از محیط زیست و دیگر سازمانهای ذیربط در سه دهه گذشته تحرک جدی در این زمینه نداشتهاند. در ارتباط با رودخانههای مرزی، سازمان جغرافیایی کشور هم دخیل بوده و جنبههای امنیتی آن به وزارت کشور مربوط میشود که از اقدامات این دو دستگاه دولتی نیز خبر چندانی در دست نیست. نکته جالب اینکه در سفر اردوغان به تهران هیچ تذکر جدی در زمینه سدسازیهای خطرناک ترکیه به وی داده نشد و در جریان برگزاری پانزدهمین اجلاس کنوانسیون سازمان ملل متحد در باب مبارزه با بیابانزایی در ابیجان پایتخت اقتصادی ساحل عاج در اردیبهشت امسال هیچ هیاتی از ایران حضور نداشت و تنها سفیر ایران در این کشور چندساعتی در آن حاضر شد. اما 200 کشور دنیا نمایندگان خود را به این اجلاس اعزام کردند و ترکیه با حضور در 40 جلسه کارشناسی با دروغپراکنی علیه ایران و عراق و سوریه و واهی خواندن ادعاهای ایران مدعی شد سدسازیهای ترکیه هیچ نقشی در تخریب محیط زیست منطقه، افزایش ریزگردها، تغییر اکوسیستم، افزایش بلایای طبیعی، کاهش کیفیت هوا و مشکلات مربوط به تامین آب و کشاورزی این سه کشور نداشته است.
استدلال مضحک ترکیه این بوده که بررسیهای ترکیه از سال 2000 تا 2019 از طریق سنجش از راه دور! نشان میدهد مشکلات ایران، عراق و سوریه ناشی از اراضی کشاورزی ترکشده بوده است. باید به ایشان گفت این ادعای شماست که واهی است، زیرا ترک اراضی کشاورزی در عراق و ایران و سوریه به علت نبود آب و رطوبت و خشکسالیهای ناشی از سدسازیهای ترکیه رخ داده است. در واقع مقامات ترکیه با وقاحت معلول را به عنوان علت جا زده و در حال تلاش برای فریب افکار عمومی جهان هستند و سکوت و تعلل دولتهای مختلف در ایران و عدم فعالیت رسانهای جدی کشورمان و کشورهای همسایه به این مشکل دامن زده است.
این مشکل علاوه بر ترکیه به زودی در عراق نیز به وجود خواهد آمد. عراق برای جبران تبعات سدسازیهای ترکیه بر روی دجله و فرات و رفع نیازهای خود در حوزه تامین آب کشاورزی و انرژی برق سدسازی بر روی بالادست اروندرود را با همکاری ایتالیا در دستور کار قرار داده که این کار کشتیرانی در بنادر آبادان و خرمشهر را دشوار و اروندرود را در بخش ایرانی کمآب و چهبسا خشک خواهد کرد. نکته جالب این است که عراق در آخرین سال فعالیت دولت حسن روحانی به ایران پیشنهاد احداث سدی مشترک بر روی اروندرود را داد که با تعلل و عدم پاسخ طرف ایرانی خود بهطور مستقل دستبهکار ساخت این سد شده است. در واقع عدم اجرای ابتکارعملهایی برای مدیریت مشترک منابع آبی مرزی شرایط دشواری را در آینده برای تامین آب مورد نیاز در بخشهای خانگی، صنعتی و کشاورزی به وجود خواهد آورد.
ایران میتواند به راحتی افغانستان را تحت فشار بگذارد و هشدار دهد اگر این کشور حقآبه ایران را تامین نکرده و آب هیرمند را در شورهزارها رها کند، از تامین سوخت و مواد غذایی این کشور امتناع خواهد کرد و فشار امنیتی و اقتصادی خاصی را بر آن وارد خواهد کرد. اما سیاستهای انساندوستانه جمهوری اسلامی ایران باعث اشتباه محاسباتی طالبان و گستاخی و زیادهخواهی آنها شده است.
چرا حقآبه ایران در افغانستان تبدیل به یک مساله امنیت ملی شده است؟ آیا به نوع حکومت در افغانستان ربط دارد؟ ما هم در نظام به اصطلاح جمهوری بهخصوص در دولت اشرف غنی مشکل آب هیرمند داشتیم، هم در دوره سلطه طالبان.
افغانستان تحت سیطره طالبان از آب به عنوان سلاحی علیه ایران با هدف کوچ دادن اجباری ساکنان بومی منطقه، خالی شدن مناطق مرزی با افغانستان و تغییر بافت هویتی و مذهبی این بخش از ایران سوءاستفاده میکند. این طرز فکر هم در حکومت پشتون اشرف غنی و هم در حکومت پشتون طالبان وجود دارد و حامیان هر دو حکومت مانند ترکیه، عربستان سعودی و امارات با بازیگری پنهان آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی از پیشبرد این سیاست حمایت میکنند.
چه دستهایی در کار است تا آب وارد تالاب هامون نشود و سیستان خشک شود؟ آیا دولتهای دیگر جز افغانستان در چنین شرایطی دخیل هستند؟ مثلاً ترکیه با ساختوساز در افغانستان یا آمریکا با سیاستهای ضدایرانی آیا در شکلگیری چنین ذهنیتی نقش دارند؟
باید توجه داشت که ترکیه در زمینه سدسازی در افغانستان و ساخت نیروگاههای برقآبی با هر دو حکومت پشتون و سنی اشرف غنی و طالبان همکاری داشت و از طریق همین همکاریها، تقویت روابط تجاری و سیاسی و امنیتی با کشورهای آسیای میانه و جمهوری آذربایجان و نیز پاکستان، به دنبال محاصره آبی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران و ایجاد یک کریدور تورانی ضدایرانی برای حذف ایران از تمامی مسیرهای انتقال کالا و انرژی از چین به اروپاست که جمهوری اسلامی را سالانه از میلیاردها دلار درآمد محروم میکند، بنابراین ایران باید با جدیت در مذاکرات با مقامات ترکیه بر حقوق خود پافشاری کرده و از اهرمهای فشار متقابل مانند کردها و علویهای ترکیه، خصومت ترکیه با تقریباً تمام همسایگان از طریق اتحاد گستردهتر با عراق، سوریه، روسیه، ارمنستان، یونان و فرانسه، مختل کردن روند انتقال گاز به ترکیه در آستانه فصل سرما و... استفاده کند. رژیم صهیونیستی و آمریکا نیز از اجرای چنین سیاستهایی که باعث محاصره و عدم بهرهمندی ایران از مزیتهای ژئوپولیتیک و کسب درآمد سرشار جمهوری اسلامی میشود استقبال میکنند.
در نهایت چگونه میتوان حقآبه هامون را از افغانها مطالبه کرد؟
در حقوق بینالملل راهکارهایی برای مطالبه حقآبه پیشبینی شده است. یکی از نخستین کوششهایی که به منظور تدوین اصول و مبانی حقوق بینالملل آب انجام شده، تدوین مجموعه قوانین هلسینکی در سال ۱۹۶۶ و تکامل آن در سال ۲۰۰۴ تحت عنوان مجموعه قواعد برلین است. مجموعه قواعد هلسینکی و مجموعه قواعد برلین، دربرگیرنده اصول و مبانی حقوق بینالملل آب هستند و هرچند در قالبی غیر الزامآور مطرح شدهاند اما محتوای آنها، بخشی از حقوق بینالملل عرفی بهشمار میروند و از جایگاه رفیع قاعده عرفی بینالمللی برای تمام تابعان حقوق بینالملل برخوردار و از جمله برای دولتها، الزامآور است.
مجموعه قواعد هلسینکی بر مبنای اصل بهرهبرداری معقول و منصفانه قرار گرفته و سایر اصول در پرتو این اصل در مجموعه قواعد مذکور، مطرح شدهاند، مانند اصل استفاده غیر زیانبار از سرزمین، اصل همکاری، اصل احتیاط و اصل پیشگیری. اما بعدها با تحولاتی که جامعه بینالمللی نظارهگر آن بود در سال ۲۰۰۴ مجموعه قواعد برلین یک تفاوت مهم را نسبت به مجموعه قواعد هلسینکی پدید آورد، که در کنار اصل بهرهبرداری معقول و منصفانه، اصل منع ایراد آسیب مهم نیز به عنوان اصلی برابر، همسنگ و مکمل اصل بهرهبرداری معقول و منصفانه در نظر گرفته شد. به عبارت دیگر این دو اصل لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
برخی از مهمترین تعهدات در اسنادی مانند کنوانسیون ۱۹۹۷ راجع به حقوق استفادههای غیرکشتیرانی از آبراههای بینالمللی، کنوانسیون هلسینکی ۱۹۹۲ برای حفاظت و استفاده از آبراهها و دریاچههای بینالمللی، کنوانسیون دسترسی به اطلاعات، مشارکت عمومی در تصمیمگیری و دسترسی به عدالت در امور زیستمحیطی (آرهوس، ۱۹۹۸) و کنوانسیون ارزیابی اثرات زیستمحیطی فرامرزی (اسپو، ۱۹۹۱) مطرح شده است.
از مهمترین مواد کنوانسیون 1997 میتوان به ماده ۵ (اصل بهرهبرداری معقول و منصفانه) اشاره کرد که تصریح کرده دولتهای حوضه آبراه باید از آبراه بینالمللی واقع در قلمرو خود به روشی معقول و منصفانه بهرهبرداری کنند. بهطور خاص، یک آبراه بینالمللی توسط دولتهای حوضه آبراه با هدف بهرهبرداری بهینه و پایدار از آن و منافع حاصل از آن، با در نظر گرفتن منافع دولتهای حوضه مورد نظر، مطابق با محافظت کافی از آبراه، مورد استفاده و توسعه قرار خواهد گرفت.
ترکیه و افغانستان با ایجاد سدهای بیرویه تعداد زیادی از تعهدات بینالمللی زیستمحیطی خود را نقض کرده که شامل نقض تعهدات بینالمللی ناشی از اصول کلی حقوق بینالملل آب، نقض تعهد به ارزیابی آثار و پیامدهای زیستمحیطی فرامرزی، نقض تعهد به رعایت حقوق بومیان، نقض تعهد به مقابله با خشکسالی و بیابانزایی است. به عنوان مثال سد ایلیسو به عنوان بخشی از پروژه آناتولی جنوب شرقی با هدف تولید ۲۷۳۰۰ گیگاواتساعت انرژی برقآبی، بر روی رودخانه دجله و در حوضه آبریز دجله و فرات قرار گرفته است. شروع روند بررسی و مطالعات پروژه مورد نظر در منطقه جنوب شرقی ترکیه از سال ۱۹۵۴ میلادی آغاز شد و با تشکیل کنسرسیومی از هفت شرکت اروپایی و سه شرکت ترکیهای در دهه ۱۹۹۰ میلادی، ساخت سد ایلیسو در آگوست ۲۰۰۶ آغاز شد و در نیمه نخست سال ۲۰۱۹، به مرحله بهرهبرداری رسید.