پا در آب سر در آتش
محسن رشیدفرخی از وضعیت نخلستانهای ایران با وجود کمآبی میگوید
مشکلات ناشی از کمآبی در کشور دارد وارد ابعاد تازهای میشود. رشد کشاورزی ناپایدار و پرمصرف در بسیاری از جاها در کنار سدسازیها و انتقال آب غیرمسوولانه، ابرچالش آب را در کشور تشدید کرده است. از سویی برخی از تولیدات کشاورزی در ایران با وجود مزیت اقلیمی که دارند، با مشکل مضاعفی روبهرو هستند. خشک شدن نخلستانها یا فروش نخلهای ایرانی به کشورهای حوزه خلیجفارس یکی از نمونههایی است که امروز کشور با آن روبهرو است و سیمای ترسناکی از وضعیت آینده ایران و اقتصاد محلی و ملی آن نمایش میدهد. در کنار این وضعیت باید به تبعات اجتماعی خشکی نخلستانها و فروش آنها توجه ویژه شود. محسن رشیدفرخی، رئیس انجمن ملی خرمای ایران، با تاکید بر اینکه خرما محصول کممصرفی از نظر آبی نیست، میگوید: در برابر کمآبی طاقت دارد و میتواند در دمای بالا دوام بیاورد. اما برای تولید محصول خرما نیاز به مصرف آب بالایی است. چندین سال طول میکشد تا یک درخت خرما به ثمر بنشیند. او معتقد است: مشکل نخلستانها در ایران فقط کمآبی و تغییر اقلیم نیست، بلکه سوءمدیریت عامل اصلی مشکلات است و قوانین خلقالساعه مانع صادرات و درآمدزایی نخلداران میشود. او بر این باور است که باید از توسعه و افزایش سطح زیر کشت نخلستانها با وجود شرایط آبوهوایی پرهیز شود و باید تمرکز و بهرهوری در واحد سطح افزایش پیدا کند.
♦♦♦
نخلستانهای ایران در شش استانی که امکان رشد و تولید آن وجود دارد، اکنون در چه وضعیتی هستند و مهمترین مشکلی که نخلهای خرما در ایران با آن مواجه هستند، چیست؟
ابتدا لازم است شمهای از کل اقتصاد صنعت خرمای کشور را در اختیار شما بگذارم. در کشور بهطور عمده شش استان خرماخیز داریم. استان کرمان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر، خوزستان و فارس شش استانی هستند که تولید عمده خرما از آنجا صورت میگیرد. در این استانها حدود 350 هزار هکتار سطح زیرکشت نخل داریم. در ایران حدود 50 میلیون نفر نخل داریم با تولید چیزی حدود یک میلیون و 250 هزار تن خرما. که این میزان از گونههای مختلف در این استانها به دست میآید. ما بعد از مصر در دنیا دومین تولیدکننده خرما هستیم. از لحاظ تنوع گونهها نیز کشور اول تولیدکنندگان خرما هستیم. به دلیل همین پتانسیل بالایی که داریم میتوانیم مشتریان زیادی در دنیا داشته باشیم اما و اما و اماهای زیادی دارد که همه آنها متاسفانه به بحث صادرات مربوط است. در این شش استان اگر بر روی نقشه به خوبی بررسی شود، نشان میدهد که بیشتر این استانها مرزی هستند. استانهایی که در بحث کشاورزی و باغی معیشت تعداد بسیار زیادی از مردمشان وابسته به خرماست. اقتصاد خرما بر روی اقتصاد این استانها بسیار تاثیر دارد. بنابراین این شرایط میطلبد که تا جایی که ممکن است بر روی اقتصاد کشاورزی مرتبط با خرما سرمایهگذاری بیشتری صورت بگیرد تا با وجود چنین موهبتی مردم ما بیش از پیش منتفع شوند. با وجود این مباحث زیادی بر وجود و کیفیت نخلستانها و تولید خرما تاثیرگذار است. از سوءمدیریت تا مشکلات مرتبط با آب و خشکسالی و تغییرات اقلیمی. واقعیت این است که ما خود در به وجود آمدن چنین شرایطی نقش داشتیم و با سوءمدیریت، بهخصوص در حوزه آب کاری کردیم که اکنون نخلستانهای ما نیز بیش از پیش قربانی چنین شرایطی شدهاند.
بحران آب و تغییر اقلیم چه نقشی در خشک شدن نخلستانهای ایران داشته است؟ به نظر میرسد در هر شش استان نخلستانها با مشکل روبهرو شدهاند؟
بحث کمآبی یکی از مشکلات اصلی نخلستانهای ماست. به قول کارشناسان آب ما دچار ورشکستگی آبی هستیم. البته باید قبول کرد که تغییرات اقلیمی در ایجاد شرایط موجود تاثیرگذار است اما همه مشکل ما اکنون تغییر اقلیم و خشکسالی نیست. شک نکنید درصد بسیار بالایی از مشکلات موجود چه در ایجاد وضعیت بد آبی چه موارد دیگر به سوءمدیریت ما برمیگردد. حفر چاههای عمیق یکی از مشکلات اساسی آب و کشاورزی در ایران است که بدون هیچگونه تدبیری -یا با پروانه یا بدون پروانه در دشتهای مختلف کشور- حفر شدند. متاسفانه با این چاهها به عنوان یک مشکل اساسی و خطرناک مقابله نشد. این آبها برای محصولاتی به کار رفت که با توجه به وضعیت آبوهوایی کشور یا ضروری نبودند یا میشد به صورت دیگری یا گونههای دیگری و در جاهای دیگری کشت شوند. اکنون نیز امنیت آبی ما به مخاطره افتاده است. امنیت آبی قطعاً از امنیت غذایی مهمتر است اما با سیاستهای غیرکارشناسی در تولید برخی محصولات کشاورزی به این مشکل دامن زده شده است. نخلستانهای ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
خرما از جمله محصولاتی است که تابآوری زیادی در برابر بیآبی دارد و به اصلاح خیلی دیر دچار مرگ میشود. اما چه مشکلی به وجود آمده که نخلستانهای ما با این سرعت دچار زوال شدهاند؟
خرما محصول کممصرفی از نظر آبی نیست اما در برابر کمآبی طاقت دارد و میتواند در دمای بالا دوام بیاورد. اما برای تولید محصول خرما نیاز به مصرف آب بالایی است. چندین سال طول میکشد تا یک درخت خرما به ثمر بنشیند. این زمان از نظر مصرف آب مهم است. اصطلاح معروفی است که میگوید اگر میخواهید درخت نخل خوب محصول بدهد باید پایش توی آب باشد و سرش در آتش! در نتیجه این وضعیت سبب میشود درخت خرما محصول باکیفیتی تولید کند. وقتی بررسی میکنید میبینید در کشورهایی که درخت نخل محصول میدهد، با روشهای جدید آبیاری مدیریت میشوند. امروزه آبیاریها از روشهای تحت فشار نیز گذشته است. یعنی دیگر از این روشهای مصرف آب گذشتهاند و به سمت آبیاری زیرسطحی رسیدهاند. بنابراین هدف این است که جلوی تبخیر آب در هنگام آبیاری نخلها را بگیرند. اما ما میبینیم بیش از 70 درصد سطح زیرکشت نخلهای ما به صورت سنتی آبیاری میشوند.
از بین رفتن نخلستانها و مرگ این درختان چه تبعات اجتماعی و اقتصادی و زیستمحیطی برای مردم محلی، جامعه و اقتصاد کلان کشور و سرزمین و طبیعت ایران دارد؟
من همیشه تاکید و اصرار دارم که بررسی شود این درختان که دچار مرگ و فرسودگی شدهاند چه درختهایی هستند. آیا درختهایی هستند که مسن هستند و دیگر پیر شدهاند یا درختان جوانی هستند که از گونههای کمثمر هستند که باید همچنان بتوانند محصول تولید کنند. اگر هر دو وضعیت را در نظر بگیریم متوجه میشویم که از بین رفتن این درختان هر چه باشند در تخریب محیط زیست اتفاق افتاده است. این بخشی از چرخه طبیعت در ایران است. باید در نظر گرفت که نخلها علاوه بر اینکه جنبههای اقتصادی دارند و از نظر اجتماعی سبب ایجاد شغل و تولید ثروت میشوند، جنبههای محیطزیستی نیز دارند. از سویی ابعاد اقتصادی و اجتماعی خشک شدن یا تخریب شدن یا صادرات درختان نخل بسیار مهم است. از بعد اجتماعی باید تاکید کرد که در شش استان خرماخیز ایران، خرما خود را به عنوان بخشی از فرهنگ و آداب و رسوم مردم چه در آداب و فرهنگ غذایی و معاش و چه در بعد تجارت، جا کرده است. واقعیت این است که اشتغال در این استانها نیز به خرما وابسته است. بر یک نکته مهم باید تاکید کنم؛ اگر در این استانها منابع و آمارهای امنیتی را بررسی کنید متوجه خواهید شد، در سالهایی که اقتصاد و صنعت خرما دچار مشکل شده است، حتی درصد امنیت شهرها نیز به مخاطره افتاده است. این یک معضل جدی است که باید از بعد امنیت اجتماعی و حتی امنیت سیاسی نیز مورد توجه قرار گیرد. نکته دیگر اینکه در بحث اجتماعی این استانها نوعی وابستگی و علقه فرهنگی و عاطفی با نخل وجود دارد. نمیتوان در این مناطق بدون نخل زندگی کرد. مردم وابستگی عمیقی دارند و با خشک شدن نخلستانها ما دچار یک چالش تمدنی نیز خواهیم شد. در نقشه جغرافیا برای نشان دادن هویت این مناطق عکس درخت نخل را نمایش میدهند. این موضوع اهمیت این درخت را در این مناطق نشان میدهد. در ساختوساز هم نمادهای نخل را میتوان دید و معماری سازهها طوری است که باید در محیط آن درخت نخلی وجود داشته باشد. نمیتوان روزی را متصور بود که به دلیل خشکسالی و کمآبی یا هر سوءمدیریتی ما با تخریب نخلستانها مواجه باشیم. اینها همه نشان میدهد چگونه یک جامعه به نخل وابسته است.
از نظر اقتصادی نیز نخلستانها سهم قابل توجهی از اقتصاد کشاورزی دارند.
در بحث اقتصادی نیز مساله به همین شکل است. ما سالانه یک میلیون و 250 هزار تن تولید خرما داریم. اگر بهطور متوسط گونههای پرطرفدار و کمطرفدار خرما را برآورد کنیم، هر کیلو بهطور متوسط یک دلار و 10 سنت ارزش اقتصادی دارد. یعنی ما اگر این میزان تولید را در هر کیلو ضرب کنیم چیزی حدود یک و نیم میلیون دلار ارزش سالانه تولید خرما از گونههای مختلف در استانهای ششگانه میزبان کشاورزی نخل است. گردش مالی خرما هم در مصرف داخلی و هم در صادرات خرما گردش مالی قابل توجهی است. البته بهطور تقریبی 70 درصد تولید خرما در ایران مصرف داخلی است و تنها 30 درصد آن را صادر میکنیم. اما این ترتیب بنا به برخی اقتضائات بالا و پایین میشود. واقعیت این است که ما در بحث اقتصاد کلان دچار مشکل هستیم. چون زنجیره ارزش ما از تولید تا صادرات به هم پیوسته است. محدود شدن هر کدام از این زنجیرهها باعث لطمه به دیگری خواهد شد. اگر بخواهیم تولید ضربه نخورد باید صادرات لطمه نخورد و صنایع تبدیلی بتوانند سر پای خود بایستند. صادرکنندههای ما با غیرت تمام دارند کار میکنند. با تمام مشکلاتی که در منطقه و جهان داریم. با وجود رقبایی مثل عربستان سعودی و مصر و... ما شاهد تصویب قوانین خلقالساعهای هستیم مثل ممنوعیتهایی که ضرر و زیان زیادی به صادرکنندگان وارد میکند. دولت باید بدون مشورت با بخش خصوصی دست به چنین کارهایی نزند و ممنوعیت مضاعف برای تولید و صادرات ایجاد نکند و کشور را در این عرصه به عقب نراند. با این حال با تحریمها بخش خصوصی بازارهایش را از دست داده اما همچنان دارد کار میکند. ما در بحث حملونقل دو تا سه برابر همسایگان خود داریم هزینه حملونقل برای صادرات میدهیم. همه اینها را تحمل میکنیم که بتوانیم همچنان در بازارها باشیم.
پیام خشک شدن نخلستانهای ایران از کرمان تا خوزستان، از سیستان تا فارس و هرمزگان و بوشهر چیست؟ این اتفاق برای مردم و سیاستگذاران چه معنیای دارد؟
اول باید تاکید کرد با خشک شدن هر نخلستانی تعداد قابل توجهی انسان مجبور هستند محل زندگی خود را برای گذران اموری که پیشتر به خرما وابسته بود تغییر دهند. این یعنی مهاجرت افزایش پیدا میکند. مهاجرت به خودی خود مساله بسیار پیچیدهای است و معضلات و مشکلات زیادی پیامد آن وجود دارد. بنابراین پیرامون و حومه شهرها از انسانهایی پر خواهد شد که تا دیروز تولیدکننده خرما بودند ولی الان دیگر هیچ تولیدی ندارند و مصرفکننده هستند و اساساً بیکار شدهاند. اگر اقتصاد خرما به خطر بیفتد تبعات آن گریبان همه را میگیرد. این محصول در سبد غذایی ایرانیان جایگاه ویژهای دارد. به جای آنکه شما دومین تولیدکننده خرمای جهان باشید باید دست به واردات بزنید. ما حدود یک میلیون ذینفع خرما در ایران داریم. این رقم کمی نیست. از بعد اشتغال و بیکاری تا تبعات حاشیهنشینی آن میتواند بسیار مهلک باشد. بنابراین سیاستگذاران باید به فکر بهبود وضعیت مدیریت نخلستانها با ایجاد شیوههای مدیریت آب باشند. مردم هم خود ذینفع هستند و در این زمینه با سیاستهای درست همراهی میکنند. بنابراین بهطور مستقیم و غیرمستقیم حدود یک میلیون انسان ایرانی درگیر تبعات از بین رفتن نخلستانهای کشور خواهند شد. این درصد بسیار بالایی است.
در توضیحاتتان به وضعیت کمآبی از یکسو و کشاورزی ناپایدار در ایران از سوی دیگر اشاره کردید. بحث تغییر اقلیم نیز بهطور جدی یک مشکل جهانی است که ایران نیز به شدت از آن متاثر است. اما به جز اینها عمده مشکل نخلستانهای کشور از دیدگاه شما چیست؟
قطعاً نقش تغییر اقلیم، خشکسالی و سوءمدیریت آب را نمیتوان در ایجاد این وضعیت نادیده گرفت. مثالهای زیادی که مشاهده عینی ما نیز آنها را تایید میکند در این زمینه وجود دارد. در خیلی از مناطق با فاصله 40 تا 50کیلومتری از هم با اختلاف دمای دو درجه محصولات کاملاً متفاوتی تولید شده است. جاهایی بود که در گذشته اگر دمای هوا دو درجه بهطور مثال خنکتر بود کیفیت پایینتری از محصول مناطقی داشت که در مناطق پستتر و با ارتفاع پایینتر کاشته شده بودند ولی اکنون به دلایلی که معلوم است به تغییرات اقلیمی و کیفیت آب مربوط است، گاه محصولات مناطق با ارتفاع بالاتر مرغوبتر هم به نظر میرسد. اما در بحث عدم مدیریت به همان اندازه معتقدم که بر شکلگیری وضعیت فعلی تاثیرگذار است. نمیتوان همه مشکلات را گردن تغییر اقلیم انداخت. در نظر بگیرید جانمایی سدها و انتقال آب بلایی به سر مناطق پاییندست آورده که به وضوح نقش آن را در کاهش و نابودی نخلستانها میتوان دید. شور شدن آبها و کمآبی از قضا یکی از تبعات سدسازی بیضابطه در ایران است که ما در حوزه تولید محصولات خرما با آن روبهرو هستیم. حقیقتاً بارها و بارها بخش خصوصی این مشکلات را در حوزه اقتصاد به سیاستگذاران گفته و تبعات آن را گوشزد کرده است اما تقریباً گوش شنوایی برای این مسائل وجود ندارد.
بهطور مشخص ما در ماههای گذشته شاهد تصاویری بودیم که نخلهای جوان و مثمری را نشان میداد که از نخلستانهای ایران بر کامیونهایی بار زده شدهاند و به مقصد کشورهای عربی از جمله قطر در حرکت هستند. البته بعد این خبر تکذیب شد و بعد هم تایید شد. پرسش این است که علت وقوع چنین اتفاقاتی چیست؟ چرا باید نخلداران ما نخلی را که این همه برای بزرگ شدن آن آب و هزینه مصرف شده از ریشه بکنند و به کشور دیگری بفروشند؟
وقتی چیزی را تکذیب میکنند باید شک کرد چون واقعیت دارد. من بارها به دوستان در دولت و جاهای دیگر گفتهام که با تکذیب چیزی درست نمیشود بلکه با پذیرش و تایید حل میشود. اگر ماجرایی حقیقت دارد باید آن را تایید و بعد برای حل آن راهحل پیدا کنید. تکذیب فقط صورتمساله را پاک میکند و حل مشکل را به تاخیر میاندازد. این موضوع در منطقه فاریاب استان بوشهر اتفاق افتاد و خوشبختانه در سطح بسیار کمی بود و با حساسیتهایی که هم وزارت جهاد کشاورزی داشت و خواهد داشت و حساسیتی که انجمن ملی خرمای ایران و مردم و بهخصوص رسانهها و فعالان شبکههای اجتماعی داشتند متوقف شد. واقعیت این است که این صادرات بر اساس یک مصوبهای بود که در قدیم تصویب شده بود که تاکید داشت گونههای غیربومی و گونههایی که مثمر نیستند میتوانند جابهجا یا فروخته شوند. اما اینکه چرا یک کشاورز دست به فروش نخلستان میزند قطعاً دلایل متعددی دارد. از جمله اینکه اقتصاد این صنعت دیگر برای وی کارآمد نیست و مشکلات و کمبودهایی مثل آب وجود دارد و دیگر نخل به اندازهای که باید تولید ندارد. بنابراین افراد تصمیم میگیرند نخلستان را بفروشند یا درختان را از بین ببرند و کشت دیگری را جایگزین کنند. این مساله باید یادمان باشد؛ همیشه مشکلات بزرگ با همین اتفاقات کوچک شروع میشود. فردا دیگر نمیتوانیم جلوی خیلی از مسائل دیگر را بگیریم. مردم ممکن است درختان مثمر خود را در ازای قیمتی ناچیز بفروشند. به نظر میرسد وقتی مردم متوجه میشوند که دخل و خرج نخلستان با هم همخوان نیست دست به این کارها میزنند.