چشمانداز تکنوکراسی
جامعه تحصیلکرده و متخصص در دولت رئیسی چه آیندهای دارد؟
حسین جلالی:معمولاً وقتی جوامع گرفتار بحران میشوند و سیاستمداران قادر به یافتن راهحل برای عبور از آن نیستند، این انتظار از جامعه تحصیلکرده و تکنوکراتها تقویت میشود که باید برای خروج از بحران چارهاندیشی کنند. حکومتها نیز در مواقع بحران دست به دامان نیروهای متخصص و تحصیلکرده میشوند؛ چنانکه پل کالیر این چرخه را برای اقتصادهایی نظیر اقتصاد ایران اینگونه توضیح داده: «اقتصادهای متکی به فروش منابع طبیعی هر زمان با وفور درآمد مواجه میشوند از حضور پوپولیستها استقبال میکنند اما زمانی که درآمد این اقتصادها محدود میشود، برای تکنوکراتها فرش قرمز پهن میکنند» (تجارت فردا).
با این حال به نظر میرسد از دو دهه پیش این چرخه در ایران به درستی کار نمیکند یا اینکه از نیمه راه متوقف میماند. به طور مثال زمانی که حسن روحانی در انتخابات سال 1392 به پیروزی رسید، طبقه متوسط جامعه بیشازپیش امیدوار شد و تلقی اکثریت جامعه این بود که کشور برخلاف هشت سال محمود احمدینژاد، به سمت بهسازی و نوسازی گام برمیدارد. آن روزها گفتمان اکثریت متخصصان جامعه این بود که همه باید برای توسعه کشور تلاش کنیم.
میگویند در پی آن فضا، تمایل برای مهاجرت در میان تحصیلکردگان کاهش یافت. حتی تعداد تحصیلکردگانی که به کشور باز میگشتند افزایش یافت. به این امید که در بازسازی مخروبههای به جامانده از پوپولیسم احمدینژاد کاری انجام دهند. متاسفانه این موج قوی بیآنکه نتیجه مثبتی داشته باشد، به صخره خورد و جامعه از تغییر و اصلاح ناامید شد. با ناامید شدن جامعه از موثر بودن حالا تکنوکراتها و تحصیلکردهها با خود گفتند اگر نمیتوانم برای کشورم کار کنم دستکم برای خودم و خانواده خودم کار کنم.
به این ترتیب نیروی مثبتی که میتوانست برای کشور تحولآفرین باشد چند مسیر متفاوت در پیش گرفت؛ بخشی از جامعه تحصیلکرده و متخصص به مرور زمان از کشور خارج شد. بخشی جذب نظام اداری و سازمانهای دولتی شدند. بخشی جذب بخش خصوصی شدند و از تخصص خود برای انباشت ثروت بهره بردند و بخشی هم وارد دنیای سیاست شدند در حالی که دیگر مثل گذشته دنبال تغییر و اصلاح نبودند.
به نظر میرسد با پیروزی ابراهیم رئیسی در انتخابات سال 1400 امید این طبقه برای حضور در ساختار تصمیمگیری کشور بیشتر از همیشه رنگ باخته و به احتمال زیاد بخش مهمی از این تحصیلکردگان و تکنوکراتها دیگر شانس حضور در ردههای تصمیمگیری و نظام اداری را نخواهند داشت.
در این پرونده به این پرسش پاسخ میدهیم که دلسرد شدن تکنوکراتها و تحصیلکردهها چه تبعاتی به بار میآورد و چرا آنها نتوانستند برخلاف انتظارات خود در سال ۹۲ منشأ خیرهای متعددی شوند؟