ناگزیر از گریز
چرا روند خروج سرمایههای اقتصادی از ایران شدت گرفته است؟
مرضیه محمودی: گفته میشود ظرف 12 سال 180 میلیارد دلار سرمایه از چرخه اقتصادی و مرزهای ایران خارج شده است. بهطور متوسط سالانه 15 میلیارد دلار. برای درک بزرگی این عدد کافی است بدانیم امسال در بهترین حالت دولت امید دارد که 10 تا 12 میلیارد دلار نفت بفروشد. یعنی همه راههای ممکن را امتحان کند تا یکپانزدهم سرمایهای که از کشور خارج شده، درآمد وارد کشور کند. یا مثلاً بدانیم 180 میلیارد دلار سرمایه خارج شده طی 12 سال، بهطور تقریبی معادل مجموع درآمد حاصل از فروش نفت ایران طی سالهای 92 تا 95 است.
در فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ سالانه 13 میلیارد دلار از حساب سرمایه کم شده بود اما گزارشهای رسمی تایید میکند که روند خروج سرمایه اقتصادی نسبت به گذشته شدت گرفته است. این رقم در سال 96 به حدود 30 میلیارد دلار رسیده و با روند تحولات داخلی در دی 96، خروج آمریکا در اردیبهشت 97 و روزهای خاص آبان و دی 98، روند خروج سرمایه اگر در هر کدام از این سالها از 30 میلیارد دلار بیشتر نشده باشد، کمتر نشده. شاهد این ادعا آماری است که میگوید سرعت فرار سرمایه در بهار 97 نسبت به بهار 96، چهار برابر شده است.
گویا در این سالها نهتنها ایران نتوانسته سرمایه خارجی چندانی جذب کند (در بهترین حالت سالانه چهار میلیارد دلار) بلکه چشماندازی که از آینده اقتصادی و سیاسی ترسیم کرده چنان بوده که سرمایهها، رفتن را به ماندن ترجیح دادهاند، حتی اگر مقصد ترکیه باشد، کشوری همجوار ایران که اخیراً درگیر بحران ارزی و افت ارزش لیر هم بود. اما بر اساس گزارش میدلایستآی، مهاجرت ایرانیها به ترکیه ۱۵۰ درصد افزایش یافته و آمارهای نمایه مهاجرتی ایران هم نشان میدهد میزان مهاجرت ایرانیان به ترکیه در سال 2017 نسبت به سال 2000، حدود 12 برابر شده است.
اما مشکل کجاست؟ در یک دهه گذشته، اقتصاد ایران در انتظار حل پرونده هستهای ایران است و حذف یا برگشت تحریمها. اقتصاد قابلیت پیشبینیپذیری خود را از دست داده و هرچه پیش میرویم سرعت تحولات سیاسی بیشتر میشود و امکان پیشبینی قدم بعدی، سختتر. در این حالت بیم و انتظار، طبیعتاً عدهای سرمایه خود را از چرخه اقتصاد خارج میکنند؛ برخی آن را به گاوصندوقهای امن خود منتقل میکنند و برخی آن را به خارج از مرز میبرند. چراکه سرمایه در فضای مبهم باقی نمیماند و گزیری جز گریز از این شرایط را ندارد.
از سوی دیگر، ایران چند سالی است که با روند فزاینده مشکلات مواجه شده است. در بخش خارجی با آمریکا و تحریمها درگیر است و در بخش داخلی هم در دو سال گذشته دولت با چالشهای اجتماعی و سیاسی مواجه است. سرمایه اجتماعی به کمترین میزان خود رسیده و در این میان دولت نشان داده میتواند کوچکترین مشکل را به معضلی بزرگ تبدیل کند. انباشت مشکلات هم حل آنها را دشوار کرده و هم فضا را مبهمتر از گذشته نشان میدهد. فضای مبهم، هم سرمایههای اقتصادی را به خارج از کشور هدایت میکند و هم سرمایههای انسانی را.