تلخ و شیرین شوراها
آیا باید تجربه شوراهای شهر و روستا را شکستخورده قلمداد کرد؟
اصل هفتم قانون اساسی به صراحت اعلام میکند که شوراهای اسلامی شهر و روستا یکی از ارگانهای تصمیمگیری و اداره امور کشور به شمار میآیند و در این میان، هرچند از منظر تصمیمات سازمانی و اداری کشور دارای وظایف خاص خود هستند اما از منظر قانون اساسی و حق حاکمیت، در تراز سایر ارکان حکومتی قرار میگیرند.
زینب موسوی: اصل هفتم قانون اساسی به صراحت اعلام میکند که شوراهای اسلامی شهر و روستا یکی از ارگانهای تصمیمگیری و اداره امور کشور به شمار میآیند و در این میان، هرچند از منظر تصمیمات سازمانی و اداری کشور دارای وظایف خاص خود هستند اما از منظر قانون اساسی و حق حاکمیت، در تراز سایر ارکان حکومتی قرار میگیرند.
17 سال پیش، هنگامی که اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا، با رای مستقیم مردم در سراسر کشور تشکیل شد، یکی از اهداف، تشکیل نهادهای محلی برای تمرکززدایی از فرآیند سیاستگذاری بود؛ هدفی که در راستای توسعه و بهعنوان یکی از راهکارهای مهم برای حل بومی مسائل و مشکلات نقاط مختلف کشور تعیین شد و مورد توجه قرار گرفت تا شوراها بتوانند به عنوان نهادهای حائل میان دولت و جامعه، از یکسو اداره امور محلی را مردمی کنند و از سوی دیگر، از بار مسوولیت دولت مرکزی بکاهند. اما سوال این است که با تجربه 17ساله شوراهای اسلامی شهر و روستا در ایران، آیا میتوان آن را نهادی محلی خواند که هدف تمرکززدایی را محقق کرده است؟ یا آنکه با اتخاذ راهبردهای ناکارآمد در زمینه تمرکززدایی، به بستری برای گسترش رانت تبدیل شده است؟
فعالیت شوراهای اسلامی شهر و روستا در ایران نشان میدهد که با وجود عمر 17ساله آن، بیش از پختگی عملکردی، در معرض تهدیدهایی همچون فساد، ناکارآمدی، حواشی سیاسی و... قرار گرفته و از کارکرد اصلی خود منحرف شده است. شاهد این مدعا اخباری است که طی یک سال و نیم اخیر یعنی عمر شورای پنجم، از گوشه و کنار ایران مخابره میشود؛ این موضوع به اشکال گوناگون دامن شوراهای شهر و روستا و حتی برخی کلانشهرها را نیز گرفته است؛ از بروز فسادهای مالی و اخلاقی تا ناکارآمدی به دلایلی نظیر نداشتن اختیارات کافی، فشار نهادهای ذینفوذ و... . نمونهای از دلایل اخیر، عملکرد شورای پنجم شهر تهران است که در حدود یک سال و نیم فعالیت خود، سه فرد را بر کرسی شهرداری پایتخت نشانده و به نظر میرسد در این مدت، بیشتر وقت خود را صرف متن و حاشیه انتخاب، انتصاب و مسائل بعد از انتخابات کرده است. در این میان نمیتوان سیاستزدگی و تضاد منافع گروهها را نادیده گرفت که عملاً کارآمدی را تا امروز از شورای شهر تهران و بسیاری از نقاط ایران گرفته است.
همه این شواهد حاکی از آن است که این نهاد، بیشتر از آنکه بتواند گرهی از مشکلات موجود بر سر راه مدیریت شهری و مشکلات محلی شهر و روستا باز کند و مشارکت مردمی را افزایش دهد، کمکم خود به گرهی کور تبدیل میشود.
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی که اواخر سال گذشته منتشر شد، تصریح کرده است که شوراهای اسلامی شهر و روستا در ایران با توجه به قوانین موجود همچنان فاقد اطلاق ویژگی حکومت محلی هستند، اما در عین حال نهادی است که امکان و ظرفیت تحقق این امر را دارد.
با توجه به تجربه چندساله شوراها در ایران و غلبه ناکارآمدی، در پرونده حاضر به این سوال پاسخ میدهیم که آیا باید تجربه شوراهای شهر و روستا را شکستخورده قلمداد کرد؟