مصرف آب؛ اژدهای هزارسر
مجتبی شوریان انگیزههای انتشار شایعات در حوزه منابع آبی را بررسی میکند
مجتبی شوریان میگوید: آبهای ژرف اصطلاحاً آبهای استراتژیک یک سرزمین هستند. یعنی منابعی هستند که برای مصرف آنها واقعاً هیچ راه دیگری وجود ندارد. سرزمینی که سراغ چنین منابعی میرود، یعنی هیچ راه دیگری برای تامین آب و اصلاح وضعیت منابع آبی نداشته است.
همزمان که بارش نرمال پاییزه سرزمین ایران را طراوتی تازه بخشید و البته برخی مناطق را گرفتار سیلاب کرد و خیابانها به رودخانههای شهری بدل شدند، شایعهای عجیب هم در دالانهای شبکههای اجتماعی جریان داشت که خبر از وجود رودخانهای با حجم هزاران مترمکعب در عمق هزار متری جنوب شرق کشور میداد. شایعهای که با ادبیاتی حسابشده قصد داشت، ضمن آمادهسازی افکار عمومی و البته مهمتر از آن اقناع مقامات بلندپایه کشوری، زمینه را برای ورود سرمایهگذاران و شرکتهای پیمانکار برای برداشت آبهای ژرف آماده کند. هدف این جریان که در رسانهها و نزد تحلیلگران مستقل محیطزیست، جریانی مافیایی نامبرده شدهاند، تامین منابع آب نیست بلکه انگیزه نهایی برداشت پول از ذخایر استراتژیک آبی به عنوان منبعی حیاتی در روزگاری است که بحران منابع آب تقریباً سکه رایج همه جلسات و برنامههای دولت و حکومت است. بیشک مشکلات آب در ایران جدی است و با یکسال نرمال، مشکلات برطرف نمیشود اما در صورت اعمال اندیشه مدیریت صحیح آب، نیازی به میدان دادن به تفکرات بهرهکش برخی جریانها برای از بین بردن منابع حیاتی وجود ندارد و آنطور که در این گفتوگو مجتبی شوریان عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی میگوید «هنوز فرصت برای مدیریت منابع آب در اختیار متولیان تامین آب در ایران وجود دارد، تا منابع آبی به بهترین شیوه مدیریت شود و نیاز به دستدرازی به منابع استراتژیک آب نداشته باشیم».
♦♦♦
شایعهای در رسانههای اجتماعی در حال دست به دست شدن است که از وجود رودخانهای با حجم بسیار بزرگ در عمق هزار متری زمین، خبر میدهد. رودخانهای که از کوههای هندوکش سرچشمه گرفته و با گذر از سمت سیستان و بلوچستان و کویر مرکزی ایران در نهایت به خلیج فارس و دریای عمان میریزد. همزمان رئیس سازمان محیط زیست از خشک شدن روزانه 100 چاه آبی در کشور سخن گفته است. این ناهنجاری آماری در حوزه آب ریشه در چه مسالهای دارد؟
از لحاظ علمی امکان اینکه یک جریان آب یا یک سفره آب زیرزمینی در اعماق زمین در نواحی جنوبی ایران داشته باشیم، وجود دارد. علم این ادعا را به دلیل گرادیان هیدرولیکی که به سمت دریای خلیج فارس و عمان است، رد نمیکند. همچنین وجود رشته کوههای موجود در فلات ایران و دیگر کشورهای منطقه از جمله هند و پاکستان این احتمال را تقویت میکند که آب باران در طول چندین 10 سال یا چندین قرن در اعماق زمین نفوذ کرده باشد و در لایههای عمیق زمین سفره آب زیرزمینی شکل گرفته باشد و این سفرهها به مرور زمان به همپیوسته شده باشند و یک جریان آب زیرزمینی را تشکیل دهند. اینها همه از نظر علمی امکانپذیر است اما آیا واقعاً چنین تحقیقات علمی صورت گرفته است؟ بر فرض که چنین ادعایی صحت داشته باشد آیا الان میتوان درباره حجم آن صحبتی کرد؟ آنچه در فضای مجازی مطرح شده که رودخانهای زیرزمینی در حد هزار میلیارد مترمکعب در جریان است هیچ مبنای علمی و محاسباتی ندارد. تشخیص چنین وضعیتی نیاز به مطالعات گستردهای دارد. به نظر میرسد چنین ادعایی که اکنون مطرح شده بیشتر با اهداف خاصی طراحی شده است و اساساً صحت ندارد.
سوال این است آیا وزارت نیرو مرجعی نیست که بتواند منابع آب را مدیریت کند یا منابع آب جدید را پیشنهاد دهد؟ چرا چنین ابهاماتی را بیپاسخ میگذارند؟
متولی تامین آب در کشور ما وزارت نیرو است. وزارت نیرو باید منابع آب را برای مصرفکنندگان مختلف که شامل شرب، صنعت و کشاورزی و در نهایت محیطزیست است، تامین کند. بنابراین اگر کسی بخواهد وجود منابع جدید را اعلام کند وزارت نیرو است. اینجا بحثهایی پیش میآید که شاید وزارت نیرو، شرکتهای تابعه و یکسری نمایندگان شرکتهای پیمانکاری در این وزارتخانه حضور دارند که ذینفع هستند.
اتفاقاً ابهام همین جا مطرح میشود که آیا شرکتهای پیمانکاری و نهادهای بهرهکش دنبال این نیستند که به بهانه مشکلات آبی، طرحهای جدید و پروژه استخراج آبهای ژرف را مثل رواج بیرویه پروژههای سدسازی در دهههای گذشته، در دستور کار قرار دهند؟
در حقیقت جلسات مشترک وزارت نیرو با شرکتهای تابعه و نمایندگان شرکتهای پیمانکاری همیشه برقرار است. آنچه در این زمینه باید در مورد آن بحث و به آن با دقت توجه شود و حتماً جوانب مختلف کار را بررسی کنند، این است که اجرای چنین پروژههایی مانند استخراج آب از لایههای هزار متری و دو هزار متری زمین که به آنها آبهای ژرف گفته میشود، برای شرکتهای پیمانکار سود بسیار زیادی دارد. یعنی مبالغ بالای پروژهها هر هدفی را توجیه میکند. مطرح کردن چنین بحثی بیتردید جنبههایی مانند سودآور بودن را نیز دربر دارد. به نوعی این شایعات بسترسازی برای برداشت آبهای ژرف از سوی پیمانکاران بزرگ است. چراکه برداشت آبهای ژرف به جهت نیازهای وسیع عمرانی و هزینههای زیادی که این کار دارد، برای آنها سودآور است. اما متولی این کار وزارت نیرو است. وزارت نیرو در ارتباط با شرکتهای عمرانی است و باید تشخیص دهد که ممکن است این شایعات برای سودآوری بیشتر باشد یا خیر. کمااینکه پروژههای آبی زیادی در گذشته در ایران تعریف شده که هیچ توجیه علمی و زیستمحیطی نداشتهاند اما شرکتهای عمرانی و پیمانکاری توانستهاند با مجوز وزارت نیرو تصویب این پروژهها را عملیاتی کنند. بعضی از این پروژهها اجرایی شده و بعضی دیگر به حالت نیمهکاره رها شدهاند. بحث انتقال آب از دریای عمان به مناطق مرکزی و مشهد یا انتقال آب خزر به سمنان و کویر مرکزی ایران، از جمله پروژههایی هستند که از نظر زیستمحیطی مضر و از نظر توجیه علمی غیرقابل اجرا هستند و سوالات جدی در برابر آنها وجود دارد و میتوان گفت مافیای خاصی در شرکتهای عمرانی پشت این طرحها وجود دارد و آنها این طرحها را پیشنهاد میدهند و مجوزهای لازم را هم با لابی و... میگیرند و رقمهای مالی بسیار کلانی در داخل این پروژهها تعریف و پرداخت میشود. بنابراین ما اگر بخواهیم ریشه این بحث را دربیاوریم متوجه میشویم که ظاهر این طرحها برای تامین آب است و در نهایت در جواب به نیاز به مصرف مطرح میشوند. آیا این درمان است؟ نه، به هیچوجه درمان نیست و وضعیت آبی کشور ما اصلاً چنین شرایطی را نمیتواند تحمل کند. منبع جدید آب، درد منابع آب را دوا نمیکند، بلکه به محض اینکه یک منبع جدید را برای مصرف معرفی کنید، اگر مصرفکنندهای هم نداشته باشد، بسیار سریع مصارف جدید برای آن تعریف میشود. مصارف فزاینده مثل اژدهای هزارسر از هر طرف برای بلعیدن آب هجوم میآورند و آن منبع را تمام میکنند و باز باید دنبال منابع جدید رفت. من به همگان قول میدهم آبهای ژرف که هیچ، اگر بگویند در کره مریخ هم منبع آب وجود دارد و امکان دسترسی به آن وجود دارد، باز طرحی توجیهی نوشته میشود که به آن منبع آب دسترسی پیدا شود! راهحل کاهش مصرف است و اگر بخواهیم مشکل آب را اساسی و اصولی درمان کنیم، باید نیاز و مصارف آبی را کاهش دهیم و به حد پتانسیل منابع آب و توان اکولوژیک سرزمین ایران برسانیم!
با توجه به ضرورتهای تامین آب از نظر امنیتی، ممکن است همین جریان طرحهای برداشت از آبهای ژرف را برای مدیران ارشد و نهادهای تصمیمساز توجیه کند، این کار چه تبعاتی برای سرزمین از منظر زیستمحیطی و جغرافیایی دارد؟
آبی که در آن عمق زمین شکل گرفته قاعدتاً در عرض یکی دو شب و حتی دهها سال ایجاد نشده بلکه حتی تا قرنها هم ممکن است طول کشیده باشد تا آب در آن عمق زمین نفوذ کند. این آب از نظر کیفیت برای استفاده در بسیاری از مواقع مناسب نیست. این آبها از نظر کیفی باید بررسی شود و نیازهای مرتبط با تصفیه آن نیز تامین شود. ضمناً وقتی این آب در آن عمق استخراج شود، یعنی هزینه بسیار بالایی برای آن صورت گرفته است. بنابراین آبی که چنین هزینه هنگفتی برای استخراج آن صورت گرفته باشد، قیمت بالایی خواهد داشت. وقتی برای قیمت یک مترمکعب آب مثلاً بین 25 تا 50 هزار تومان خرج شده باشد، پس فروش آن باید به صرفه باشد. قاعدتاً این آب باید برای جایی استفاده شود که توجیه داشته باشد. ممکن است بگویند این آب با هر قیمتی که استخراج شده باشد خریداری برای آن وجود دارد. مثلاً این آب را به باغهای پسته میبرند و پستهای را که با این قیمت آبیاری شده به قیمت مطلوب در بازار جهانی میفروشند! این استدلالها همیشه وجود دارند و توجیهاتی برای مصرف بیشتر آب هستند. اما باید دید آیا اساساً استخراج این آب منفعتش به ضررش میارزد. آبهای ژرف اصطلاحاً آبهای استراتژیک یک سرزمین هستند. یعنی منابعی هستند که برای مصرف آنها واقعاً هیچ راه دیگری وجود ندارد. سرزمینی که سراغ چنین منابعی میرود، یعنی هیچ راه دیگری برای تامین آب و اصلاح وضعیت منابع آبی نداشته است. این آبها آخرین ذخیره آب در یک سرزمین است. پس میتواند تنها زمانی توجیهکننده باشد که برای تامین آب شرب آن هم به عنوان آخرین گزینه مورد استفاده قرار گیرد. البته باید در نظر داشت حجم آبهای استراتژیک که آبهای ژرف نامیده میشوند، محدود است و بالاخره یک سفره و آبخوان است و با مصرف تمام میشود! اما اثرات زیستمحیطی استخراج این آب و خالی شدن حیات بعد از آب از آن منطقه و تبعات طبیعی آن ویرانگر است. آب استخراجشده به دلیل عمق آن ممکن است به انواع آلودگیها گرفتار باشد. بنابراین نیازمند تصفیه با هزینه سنگین است. اکنون اکثر دشتهای کشور به دلیل استخراج بیرویه از آبهای زیرزمینی دچار فرونشست و چاهها در مناطق مختلف دچار کفشکنی شدهاند. این اتفاق به دلیل این است که ما لایه آبدار سطح زمین را خالی کردهایم و این خاک خشک شده و خلل و فرج خاک دارد خالی میشود و زمین نشست میکند. در بحث آبهای ژرف باید لایههای پایینتر را خالی کرد و اگر آنجا زمین را سست کرد این میتواند اثرات فرونشست را تشدید کند و در حقیقت تبعات زیستمحیطی گستردهتر و حتی ناشناختهای را ایجاد کند.
اگر به بخش ابتدایی صحبت شما برگردیم این استنباط وجود دارد که ایران ما هنوز به مرحلهای نرسیده که نیاز به برداشت آبهای ژرف داشته باشد و میتوان با مدیریت منابع موجود، وضعیت را به حالت نرمال برگرداند.
بله، همینطور است. بحث منابع آب مثل میزان درآمدی است که یک خانواده دارد. از نظر اقتصادی پدر خانواده به فرض با اعضای خانواده صحبت میکند که مثلاً ماهی اینقدر درآمد داریم و خرج ما بیشتر از این مقدار نمیتواند باشد. اگر خرج بیشتر از درآمد باشد وضع خراب میشود. ممکن است در هر خانهای چند صباحی خرج از پسانداز صورت بگیرد یا قرض بگیرند. ولی پسانداز هم تمام میشود. وضعیت آبی ما هم شبیه وضع این خانواده است و دچار ورشکستگی است و خرج و دخلمان یکی نیست. ما یک منبع محدود و معلوم تجدیدپذیر سالانه داریم. به طور تقریبی در بهترین حالت ما در ایران حدود 120 میلیارد مترمکعب آب تجدیدپذیر داریم و در سالهای خشکسالی و کمآبی این رقم به 100 میلیارد میرسد. از لحاظ علمی باید گفت اگر میخواهیم سیستم پایدار باشد باید 40 درصد آب تجدیدپذیر را سالانه ذخیره و تنها 60 درصد این آب را سالانه مصرف کرد. اما ما 60 درصد منابع آب سالانه را سالهاست رد کردهایم و تقریباً الان 100 درصد آب تجدیدپذیر را در چرخه مصرف بردهایم و متاسفانه در بسیاری از مناطق کشور ما مازاد آب تجدیدشونده را هم رد کرده و با حفر چاههای عمیقتر، به سمت آبهای تجدیدناپذیر و استاتیک رفتهایم! این ذخایر به این زودی جبران نمیشوند و قرنها طول میکشد تا این آبها بازگردند که به عمر خیلیها کفاف نمیدهد. بیتردید بعد از آنکه آبهای استاتیک تمام شود به سمت آبهای ژرف میرویم و ذخایر استراتژیک را نیز تمام خواهیم کرد و آنوقت قاعدتاً ایدههایی برای خرید آب از کشورهای همسایه و... مطرح خواهد بود. اینها دوای درد نیست. این ایدهها مثل یک مسکن مقطعی است که ممکن است برای مدتی جواب بدهد و اعتراضها و تنشها را کم کند و بیشک این روشها بیماری را که الان به جان منابع آبی کشور افتاده درمان نمیکند. درمان وضعیت فعلی آب در ایران این است که خرج آب باید کم شود. اگر خرج کم نشود ورشکسته خواهیم شد! آنوقت دیگر ادامه حیات ممکن نیست. باید مصرف فزاینده آب را کاهش داد. ممکن است این سوال برای خیلیها هنوز لاینحل باشد که این مصرف کجاست. چیزی حدود شش تا هشت درصد از آب در بخش شرب شهری و روستایی مصرف میشود. حدود دو تا چهار درصد از آب مصرفی در بخش صنعت است و چیزی حدود 80 تا 90 درصد از آب مصرفی کشور در بخش کشاورزی است. طبق استانداردهای جهانی ما در هر بخش با بهرهوری مصرف فاصله داریم. سرانه متوسط مصرف آب در ایران بسته به اینکه در چه موقعیتی باشد، چیزی حدود 150 تا 200 لیتر و گاهی تا 250 لیتر در روز است، در حالی که در دنیا تقریباً نصف این عدد است. ما باید فرهنگسازی را در دستور کار قرار دهیم تا مصرف آب پایین بیاید. در بخش کشاورزی با راندمانی که داریم چیزی حدود 30 تا 35 درصد آب بیش از راندمان مصرف میشود. در حقیقت بهرهوری آب یکدوم تا یکسوم بهرهوری استاندارد در کشورهای توسعهیافته است. با افزایش بهرهوری و کاهش مصرف به شکلهای مدرن میتوان به مدیریت منابع آب کمک کرد. در حقیقت کشتهای فراسرزمینی گزینه مناسبی برای ماست. در بسیاری از کشورهای دنیا این روش در حال انجام است. کشورهای شمال دریای خزر و کشورهای شرق آسیا که امکان توسعه کشاورزی دارند میتواند گزینههای ما برای اجاره زمین و تامین آب باشد و محصول را به کشور وارد کنیم. نکته مهم اصلاح الگوی کشت است. گیاهان پر آببر در بسیاری از مناطق کمآب کشور کشت میشود. در تمامی استان فارس و در حاشیه زایندهرود که یکی از بالاترین نرخهای تنش آبی را دارند، کشت برنج صورت میگیرد که باورپذیر نیست. در خوزستان چغندر قند با حجم وسیع و مشکلات بسیار زیستمحیطی کشت شده است و... در حالی که کشت اینگونه گیاهان پرمصرف در مناطقی که توانایی چنین کشتی ندارند، با هیچ منطقی سازگار نیست. تنها میتوان نبود مدیریت سرزمین و نبود الگوی کشت را در این مناطق دید. بنابراین متولی تامین آب وزارت نیرو است ولی مصرفکننده اصلی آب وزارت جهاد کشاورزی است که این دو باید در کنار هم حتماً یک بازنگری در سیاستهای آبی کشور صورت دهند و مصرف آب به اندازه توان آب تجدیدشونده تنظیم شود و از آن طرف نیز وزارت نیرو لزومی ندارد به سراغ راهحلهای فضایی و بدون توجیه علمی و مخرب برود. مطرح کردن برداشت از آبهای ژرف اصلاً هیچ ضرورتی ندارد و به نوعی باید پرونده آن بسته شود.
سال گذشته مثل یک دهه گذشته یکی از خشکترین و بدترین سالهای کمآبی در ایران بود ولی نگاه مردم و از همه مهمتر سیاستهای دولت در بخش مدیریت آب چندان تعریف نداشت. امسال اگرچه ترسالی محسوب نمیشود ولی به نظر وضعیت از قبل بهتر است و میزان بارش به صورت نرمال و عادی است. با این همه مردم و سیاستگذاران فراموش میکنند که این یکسال عادی جبران یک دهه خشکسالی شدید را نمیکند و نیاز است صرفهجویی جدی صورت گیرد. ریشه این توهمات فراوانی آب در چیست؟
این مساله به فرهنگ یک جامعه برمیگردد. جامعه ما از نظر الگوی مصرف و آگاهیرسانی مشکلاتی دارد. نیاز به فرهنگسازی داریم. امسال پاییز پربارشی داشتیم ولی به دلیل همین نبود دانش کافی و آگاهی ممکن است این تصور به وجود بیاید که مشکلات آبی برطرف شده است. در حالی که مطلقاً اینطور نیست و جبران خسران خشکسالی و کمآبی و برداشت بیرویه، دههها سیاست جبرانی و تغییر الگوی کشت و تغییر روش مصرف میخواهد. دلیل این توهم فراوانی آب ناشی از نبود همین آگاهیهای پایهای در مورد سرزمین و وضعیت جغرافیایی است. مردم ما باید در حد مطلوبی دانش و آگاهی پیدا کنند. این اصلاح فرهنگ نیاز به کاری بنیادین و اساسی دارد و باید در مدارس این فقدانهای طبیعی و کمبودهای زیستمحیطی و مشکلات آبی آموزش داده شود و نحوه سازگاری با اقلیم فرهنگسازی شود تا مردم شیوههای مصرف را تغییر دهند و به الگوهای پایدار فکر کنند.