خودشیفته
چرا صدا و سیما با بحران مرجعیت رسانهای روبهرو شده است؟
کنترل تلویزیون را که به دست میگیرید، از میان صدها شبکه تلویزیونی فارسیزبان داخلی و خارجی، کدامیک را برای دیدن ترجیح میدهید؟
زینب موسوی: کنترل تلویزیون را که به دست میگیرید، از میان صدها شبکه تلویزیونی فارسیزبان داخلی و خارجی، کدامیک را برای دیدن ترجیح میدهید؟
واقعیت آن است که تعدد رسانهها به صورت عام و تعدد شبکههای تلویزیونی به طور خاص، هیچ زمان به اندازه امروز نبوده و در این تکثر رسانهای، رسانهای میتواند روزبهروز بر تعداد مخاطبان خود بیفزاید که با اتخاذ سیاستهای درست، اعتماد آنان را جلب کند.
حکایت امروز رسانههای رسمی داخلی به ویژه تلویزیون اما خلاف این است. شکست انحصار رسانه در ایران با ظهور شبکههای اجتماعی و دسترسی مردم به شبکههای ماهوارهای، گرچه مخاطبان را به دیدن محتوایی متفاوت از آنچه طی سالها از صداوسیما دیده و شنیده بودند ترغیب کرد، اما این تنها دلیل فرار مخاطب فارسیزبان ایرانی از بسیاری از برنامههای رسانه ملی نیست؛ گریزی که نشان از کاهش مرجعیت رسانهای در ایران دارد.
در این میان سیاستگذاریهای غلط رسانهای هم از اعتبار رسانه ملی نزد افکار عمومی کاسته و همین اعتبارزدایی کافی است تا مخاطبان، رسانههای رقیب را به آشنای سالیان بسیار خود، ترجیح دهند. در واقع این یکی از عواملی است که طی سالهای اخیر، مخاطبان ایرانی را به دامان رقیبانی کوچانده که علاوه بر جذب مخاطب، از شکاف بیاعتمادی شکلگرفته میان رسانه ملی و جامعه ایران بهره میبرند. سوال این است که آیا جذب مخاطب تنها هدف این شبکههای تلویزیونی فارسیزبان است؟
آنچنان که اندیشمندان نئومارکسیستِ مکتب فرانکفورت همچون آدورنو و هورکهایمر میگویند، فعالیت موسسات رسانهای ازجمله تلویزیون از طریق ارائه محتوای تخدیرکننده و با هدف ایجاد بازارهای وسیعتر تجاری و سازگاری سیاسی صورت میگیرد. شاید بتوان آغاز موج جدید فعالیت شبکههای ماهوارهای فارسیزبان را که با محتوای خبری یا سرگرمی وارد میدان شدهاند در همین چارچوب بررسی کرد؛ شبکههایی که از یکسو منابع مالیشان با اماواگرهای جدی روبهرو است و از سوی دیگر، به مدد نظام آشفته صداوسیما و سیاستهای غلط روزافزون، گوی سبقت را از رسانه ملی میربایند.
به نظر خودشیفتگی صداوسیما از آنکه خود را پرمخاطبترین رسانه جمعی ایران مینامد، روند احیای این مرجعیت آسیبدیده رسانهای را با مشکلات جدی روبهرو کرده است؛ زیرا بر تعداد بینندگان تکیه دارد نه بر میزان اثرگذاری بر آنان. این در حالی است که به گفته صاحبنظران، احیای مرجعیت رسانهای ایران امکانپذیر نیست مگر آنکه در سیاستهای فعلی خود تجدیدنظر کرده و تنوع و تفاوت مخاطبان را به رسمیت بشناسد و در مقیاس ملی برنامهریزی کند.
در پرونده پیش رو، با اشاره به آنچه بر سر مرجعیت رسانهای ایران آمده، تلاش کردهایم عوامل کاهش مرجعیت رسانه ملی را نزد مخاطبان ایرانی جستوجو کنیم. همچنین در پی پاسخ به این سوالیم که در بحران مرجعیت رسانه ملی، آغاز به کار شبکههای متعدد سیاسی چه اثری بر جامعه ایران دارد.