شغل مرا از من نگیرید
با محدودیت شبکههای اجتماعی چه آیندهای در انتظار کسبوکارهای مدرن است؟
یک شرکت کوچک هفت، هشت، دهنفری دارد. با رتبه یکرقمی و دقیقاً از بهترین دانشگاه کشور، لیسانس و فوق لیسانس خودش را گرفته است. اعضای شرکتش هم همین ویژگیها را دارند. نخبه و سختکوش و با یک هدف مشخص و آن هم اینکه برای جامعهشان ارزش خلق کنند.
یک شرکت کوچک هفت، هشت، دهنفری دارد. با رتبه یکرقمی و دقیقاً از بهترین دانشگاه کشور، لیسانس و فوق لیسانس خودش را گرفته است. اعضای شرکتش هم همین ویژگیها را دارند. نخبه و سختکوش و با یک هدف مشخص و آن هم اینکه برای جامعهشان ارزش خلق کنند. حوزه مورد علاقهشان هم، دیجیتال مارکتینگ است. برای این کار یک سال و نیم است که سرمایهگذاری مالی و زمانی کردهاند و خروجیشان هم این است که به کسبوکارهای کوچک و بزرگ کمک میکنند مخاطب خود را پیدا کنند، سلایق مشتریانشان را بشناسند، تبلیغات هدفدار و در نهایت فروش بهتری داشته باشند. غیر از رسانه ملی، شبکههای اجتماعی ابزاری است که برای این کار در دسترس خود دارند. حالا بعد از این زمان، شبکههای اجتماعی -که قبلاً فیلتر نشده بودند و قرار بوده که فیلتر هم نشوند- فیلتر میشوند. خب عاقبت این شرکت چه میشود؟ موسسانش دلسرد میشوند و بیخیال این کار میشوند؟ بعد چه کار میکنند؟ به صنعتی دیگر میروند؟ مگر صنایع دیگر وضع بهتری دارند؟ پس چه کاری میکنند؟ از کشور میروند؟ بله میروند. دلسرد میشوند و میروند. اینها اصلاً زیاد کردن پیاز داغ داستان نیست. کافی است یک نگاهی به اطراف داشته باشیم، به آدمهایی که رفتهاند؛ به تعدادشان، به دلیلشان.
شاید این فرار مغزها در کوتاهمدت اهمیتی برای کسی نداشته باشد اما در بلندمدت قد کشور را کوتاه میکند. فرقی نمیکند؛ چه مردم عادی باشید، چه مسوولیتی داشته باشید، وقتی رقیبی نباشد و رقابت جانانهای وجود نداشته باشد کسی تلاش نمیکند که بهتر کار کند، از جانش مایه بگذارد، باسوادتر باشد، دلسوزتر باشد، از خوب به عالی برسد. اصلاً همین معمولی بودن خودش خوب میشود.
مواردی که گفته شد بخشی از اثرات غیرملموسی است که تصمیمات ناگهانی و بدقولیها، به همراه دارند. اما دامنه اثرات، خیلی وسیعتر از این حرفهاست. چراکه ما در عصر رسانههای اجتماعی زندگی میکنیم. یعنی هم خودمان بهعنوان مردم عادی هم کسبوکارهایمان تحت تاثیر این رسانههاست. به همین دلیل است که شبکهای به نام اینستاگرام میتواند در برخی صنایع، مانند صنایعدستی یا صنعت رستورانگردی و توریسم غذایی تحول ایجاد کند و باز به همین دلیل است که فیلتر شدنش اصلاً شوخی نیست. اما واقعاً مزایایی که این شبکهها برای کسبوکارها دارند چیست؟
پایین آوردن هزینه شروع کسبوکار: شاید این مورد، اولین و مهمترین مزیتی بوده که شبکههای اجتماعی مانند تلگرام و اینستاگرام، برای ایرانیها داشتهاند. وقتی که امکان واریز وجه آنی، پیک و پست سریعالسیر، موبایلهای هوشمند و اینترنت با پوشش مناسب وجود داشته باشد، فقط لازم است شما نمونه عکس یا محتوای کسبوکارتان را در اینستاگرام یا کانال تلگرامی خود یا بقیه بگذارید تا مشتری پیدا کنید. نه مغازه و فروشگاهی لازم است نه شرکتی. مشتری هم فقط لازم است که یک کلمه از آنچه در ذهن دارد را در این شبکهها جستوجو کند. از مجریان تورهای آفرود گرفته تا برگزارکننده تولدهای سورپرایزی و هیجانانگیز و یک رستوران خوب در جاجرود، همه و همه به راحتی جلوی چشم مشتری میآیند.
به همین دلیل است که خیلی دور از ذهن نیست اگر گفته میشود با بسته شدن تلگرام در حالی که حدود 600 هزار کانال ایرانی فعال داشته است، هزاران نفر بیکار شدهاند و باید حق داد اگر کمپینی به نام «کمپین حمایت از شاغلین تلگرام» و با شعار «من یک تروریست نیستم، من یک ادمینم» یا «شغل من را از من نگیرید» یا «اگر اشتغال ایجاد نمیکنید لطفاً باعث نابودی استارتآپهای ایرانی نشوید» ایجاد شود.
فراهم آوردن مخزن بزرگی از مشتریان و پایین آوردن هزینه بازاریابی و تبلیغات: بر اساس آمار اعلامشده از سوی مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، هماکنون بیشتر از 5 /7 میلیون نفر از جمعیت کشور ایران در شبکه اجتماعی اینستاگرام عضو هستند. این عدد برای کاربران تلگرام 40 میلیون نفر است! تقریباً هیچ کسبوکاری چه نوپا، چه باسابقه و بزرگ، نمیتواند به هیچ صورت دیگری به چنین مخزنی از مشتریان، با سلیقههای متفاوت در سراسر کشور، دسترسی داشته باشد. یعنی یک شبکه اجتماعی ایجاد شده، تبلیغ کرده، هزینه کرده، برند ساخته و کاربران زیادی جمع کرده است و حالا شرکتهای ایرانی فقط لازم است از مخاطبان آن استفاده کنند و فروش بیشتری داشته باشند.
افزایش وفاداری مشتریان: گفته میشود که 67 درصد کاربران توئیتری که فالوئر (دنبال کننده) یک برند میشوند به احتمال بیشتری در آینده از محصولات آن برند استفاده میکنند. این مزیت فقط برای کسبوکارهای کوچک نیست. بسیاری از کسبوکارهای بزرگ هم به دنبال همین مزیت از این فضا استفاده کردهاند و برند بهتری برای خود ایجاد کردهاند. ضمن اینکه این مزیت فقط در توئیتر نیست، در اینستاگرام و تلگرام هم همین است. از همان زمانی که گوگل شکل گرفت، همیشه گفته میشود تبلیغ دهانبهدهان ابزار بسیار خوبی برای تسهیل رشد کسبوکارهاست. حالا کسبوکارها یک فضایی دارند که مشتریان راضیشان میآیند و میگویند شما سرویس خوبی میدهید، کالا و خدمات باکیفیت ارائه میکنید، سرعتتان بالاست، پاسخگویی خوبی دارید، بستهبندی قشنگی دارید و.... خب اینها کار خودش را به سرعت میکند و اعتماد جلب میکند.
شناخت تامینکنندگان کالاها و خدمات واسطه و اولیه: فرض کنید که شما تولیدکننده دستبندهای مهرهدار هستید و یک مغازهداری هم هست که میتوانید در کانال تلگرامیاش یا در اینستاگرام نمونه مهرههایی را که برای فروش دارد ببینید، قیمت بگیرید، چانه بزنید، اصلاً قیمت و شکل مهرهها را با بقیه فروشندههای مهره مقایسه کنید و در نهایت خرید خود را انجام دهید و همانطور که نشستهاید دستبند درست میکنید، پیک موتوری آن را برای شما میآورد. چقدر این تجربه میتواند با تجربه رفتن به بازار در شلوغی و آلودگی متفاوت باشد و چقدر زمان کمتری صرف میکند. ضمن اینکه این تجربه را ضرب کنید در عدد بزرگتری که به واسطه شناخت تامینکنندگان خارجی در همین فضا ایجاد میشود یا به واسطه اینکه از همین طریق کالاهای تولید داخل به خارج از کشور معرفی میشود. فراهم کردن امکان تحقیقات بازار: شبکههای اجتماعی هر روز حجم عظیمی از دادهها را فراهم میکنند که پشت آنها اطلاعات واقعاً باارزشی است که سلایق مشتری، نیازهای مشتری، انتظارات مشتری، مبلغی که مشتری حاضر است به خاطر یک کالا یا خدمت بپردازد را نشان میدهد. گفته میشود روزانه 500 میلیون توئیت، 5 /4 میلیارد لایک در فیسبوک و 95 میلیون عکس و ویدئو در اینستاگرام آپلود میشود. الگوبرداری: واقعیت این است که عمده کسبوکارها چه طراح لباس باشند، چه کسبوکار آشپزی داشته باشند، چه در صنعت توریسم فعالیت کنند؛ حتی شرکتهای مشاوره مدیریت هم که خروجی کارشان فکری و متنی است، با سپری کردن یک زمان کوتاه در شبکههای اجتماعی، بهراحتی میتوانند از وجود رقبای خود مطلع شوند و از نحوه سرویسدهی، نمونه کارها، قیمتگذاریها، روشهای حمل کالا و تبلیغات و جلب مشتری آنها الگو بگیرند. همینطور در سطح بینالمللی هم میتوانند تامینکنندگان خدمات و کالاهای مشابه با کسبوکار خود را بشناسند و با دیدن روش انجام کار آنها الگو بگیرند.
استخدام: این هم احتمالاً کمرنگترین مزیتی است که شبکههای اجتماعی میتوانند برای کسبوکارها داشته باشند که قدیمیترها با رقابتیترها، خیلی از آن استفاده میکنند. زمانی که شما میتوانید محیط کاری هیجانانگیزتان را، مزایایی را که شرکت یا کسبوکارتان دارد و ارزشی که ایجاد میکند به راحتی نشان دهید، فقط لازم است یک آگهی کاری هم بگذارید. همه دوست دارند در چنین فضایی کار کنند.
در نهایت اینکه وجود شبکههای اجتماعی خوب است. هم در بلندمدت برای رشد فکری و اقتصادی کشور، هم در کوتاهمدت برای شکلگیری کسبوکارهایی که مالکان آنها پتانسیل خوبی دارند و تلاشگر و کارآفریناند ولی پول زیادی برای شروع کارشان ندارند. برای جذب مشتری و رشد کسبوکارهایی که قدیمیترند. برای معرفی محصولات داخلی به خارج از کشور یا تعامل با کسبوکارهای خارجی، برای الگو گرفتن از دیگران و ایجاد فضایی که در آن رقابت آزاد معنی واقعی پیدا میکند. اما فایده دیگری هم دارد. هزینه تصمیمگیریهای راحت و یکدفعهای و بدقولیها را بالا میبرد. جریان آزاد اطلاعات کمک میکند که کمکم این دلخوشی را از دست بدهیم که پول نفتی است که میآید و کارها پیش میروند و تصمیمات غلط را حالاحالاها کسی نمیفهمد. حالا نتیجه تصمیمات غلط گذشته را همه میفهمند آلودگی هوا، بحران اقتصادی، بحران آب، بحران کشاورزی و آخری هم بالا بودن ریسک کارآفرینی در صنعت IT که یکی از معدود کورسوهای امید در اقتصاد کشور است.