بدعت خطرناک
در نکوهش دخالت نهادهای بالادستی در کسبوکارهای اینترنتی
ویز (Waze) یک اپلیکیشن اصالتاً اسرائیلی با ۸۵ میلیون کاربر در جهان است که چهار سال پیش شرکت گوگل آن را خریداری کرد. حالا ویز مسدود و ممنوع شده است. توجیهی هم که برای آن آورده شده این است که بهکارگیری این اپلیکیشن منجر به بالارفتن ارزش آن و در نتیجه تقویت اقتصاد رژیم غاصب اسرائیل شده است. اما این توضیحات کافی نبوده و جنجال و حاشیههای زیادی به دنبال داشته است. سوال اینجاست که چرا چنین دلیلی کافی نیست. کجای کار ایراد دارد؟
ویز (Waze) یک اپلیکیشن اصالتاً اسرائیلی با ۸۵ میلیون کاربر در جهان است که چهار سال پیش شرکت گوگل آن را خریداری کرد. حالا ویز مسدود و ممنوع شده است. توجیهی هم که برای آن آورده شده این است که بهکارگیری این اپلیکیشن منجر به بالارفتن ارزش آن و در نتیجه تقویت اقتصاد رژیم غاصب اسرائیل شده است. اما این توضیحات کافی نبوده و جنجال و حاشیههای زیادی به دنبال داشته است. سوال اینجاست که چرا چنین دلیلی کافی نیست. کجای کار ایراد دارد؟
پرده اول: دولت
اولین سوالی که باید جواب داد این است که آیا اساساً دخالت نهادهای قانونی و دولتی در این کار درست است یا نه؟ هم بله هم نه. به هر حال اینکه اپلیکیشنی در ایران به دلیل اینکه سهامدار اسرائیلی داشته ممنوع و فیلتر شده عجیب و دور از انتظار نیست. ضمن اینکه این اقدام با ارزشهای کشور و ملاحظاتی که در دادن اطلاعات مردم ایران به کشورهای دیگر میکند همخوانی دارد. در دنیا هم همین اتفاقها میافتد. مثالش دولت چین است که همین تازگیها از شرکت اپل درخواست کرده بود که اپلیکیشن اسکایپ را از اپاستور چینی خود بردارد. پیشتر نیز این کار را برای حذف اپلیکیشن نیویورکتایمز کرده بود. دولت روسیه نیز از شرکت گوگل و اپل خواسته بود اپلیکیشن لینکداین (linked in) را از اپاستورهای خود بردارند. در اندونزی و هند هم مثالهایی از این دست وجود دارد. هرچند این کشورها شهرت بیشتری به چنین کارهایی دارند اما این داستان فقط مختص این کشورها نیست. دولت آمریکا نیز همین چند وقت پیش با فشار به اپاستورها آنها را مجبور کرد که اپلیکیشنهای ایرانی را از اپاستورهای خود بردارند. همه دولتهایی که این کارها را میکنند نیز دلایل سیاسی و امنیتی خود را برای ایجاد چنین فشارهایی دارند.
پس به نظر میرسد این رفتار فقط خاص نهادهای بالادستی ما نیست. اما همچنان رفتار نوسانی این نهادها قابل فهم نیست. یکبار اپلیکیشن فیلتر بعد دوباره رفع فیلتر و استفاده میشود. مجدداً فیلتر و متوقف میشود ابلاغیه ارسال میشود و غیره.
حالا سوال بعدی این است که چنانچه کشورها به دلایل سیاسی و امنیتی خود دست به حذف یک اپلیکیشن میزنند، آیا فرآیند حذف یک اپلیکیشن به این شکل هم در دنیا رایج است؟ چیزی که مشخص به نظر میرسد این است که فشار اصلی در دنیا به سمت اپاستورها بوده که اپلیکیشن را حذف کنند تا نصب جدیدی نداشته باشد. غیر از این، روش دیگری را هم کشورهایی مانند چین و اندونزی استفاده کردهاند که در آن، تامینکنندههای سرویس اینترنت را موظف کردهاند جلوی دسترسی به یکسری از اپلیکیشنها را بگیرند. در کشور ما در حال حاضر هر دو این روشها پیش از داستان ویز اجرایی میشد و روال جدیدی نیست. به نظر میرسد اینکه نهادهای بالادستی به یک کسبوکار آنقدر فشار بیاورند تا او مجبور شود حذف یک اپلیکیشن نامطلوب را از تلفنهای همراه به زیرمجموعه تحمیل کند، ابداع جدیدی است که مربوط به کشور خودمان میشود. در این صورت سوال مهمی که مطرح میشود این است که اگر این روش باب شود تا کجا میتواند ادامه پیدا کند؟
پرده دوم: اکوسیستم تاکسیرانی آنلاین
اما آیا واقعاً یک اپلیکیشن ساده که جایگزینهای خارجی و داخلی زیادی دارد اینقدر مهم است؟ برای درک بهتر داستان بد نیست به تاثیر استفاده و بعد کنار گذاشتن این اپلیکیشن در اکوسیستم تاکسیرانی آنلاین نگاهی داشته باشیم.
تاثیر کنار گذاشتن ویز بر رانندههای تاکسیرانی آنلاین
تاثیر اول: درآمد
همه شرکتهای تاکسیرانی آنلاین بر اساس مسافت و زمانی که تخمین میزنند صرف سفر شهری مسافر میشود مبلغ سفر را محاسبه و به راننده پرداخت میکنند. در اینجا راننده اگر بتواند مسافر را با هزینه کمتری به مقصد خود برساند درآمد بیشتری خواهد داشت. رانندهها خوب میدانند که برای مسیرهای زیر پنج کیلومتر باید کوتاهترین مسیر را انتخاب کنند و برای مسیرهای طولانیتر ترکیب زمان و کیلومتر طیشده باید بهینهترین حالت باشد. حالا یک اپلیکیشن به نام ویز وجود دارد که استفاده از آن راحت است و هم در انتخاب مسیر و هم در اجتناب از گرههای ترافیکی به راننده کمک میکند و راننده میتواند از بین چند مسیری که به وی پیشنهاد میشود بهینهترین مسیر (که میتواند الزاماً سریعترین مسیر نباشد) را انتخاب کند تا بنزین کمتری بسوزاند و زمان کمتری صرف کند و در نهایت سود بالاتری داشته باشد.
حالا یک نهادی میآید و استفاده از این اپلیکیشن را ممنوع میکند و یک اپلیکیشن داخلی را جایگزین آن میکند. آیا این تصمیم درستی است؟ نه الزاماً. تکنولوژی خاک نیست که متعلق به جای خاصی باشد و ملیت سرش بشود. کاربر با هر ابزاری که بتواند بهتر و با کیفیت بالاتری کارش را پیش ببرد از همان استفاده میکند و هر تکنولوژی که بتواند این حس را در کاربر ایجاد کند برنده است. فرقی هم نمیکند که این ابزار فناوری مکانیکی باشد یا فناوری اطلاعاتی باشد یا هر چیز دیگری. همانطور که وقتی کسی میخواهد دریل بخرد مارک بوش را به او معرفی میکنند. بنابراین اینطور نیست که راننده بابت تصمیمی که ناگهان برایش گرفته میشود ناراحت نباشد. چراکه در حال حاضر بهترین ابزاری را که داشته از دست داده است و سایر اپلیکیشنها به کیفیت چیزی که داشته نیستند. کمااینکه خود شرکت گوگل که گوگل مپ را دارد هم به این نتیجه رسیده که ویز ابزار بهتری است و آن را خریداری کرده است. اپلیکیشن دال هم گویا اطلاعاتش را از گوگلمپ میگیرد.
تاثیر دوم: کیفیت زندگی راننده
شاید کمی رویایی و حتی خندهدار باشد که مسائلی مانند سلامت روحی و جسمی راننده به عنوان یک دغدغه مطرح شود. ولی به هر حال ترافیکی که راننده ایرانی از صبح تا شب با آن روبهروست منجر به استرس، خستگی و انواع بیماریهای قلبی و عروقی میشود که به واسطه بیحرکتی راننده پدید میآید. حالا باز یک ابزاری به نام ویز وجود دارد که گرههای ترافیکی را به راننده نشان میدهد. سرعت بهروز شدن نقشههایش خیلی بالاست و این قابلیت را دارد که یک راننده دلیل ترافیک یا شرح حال ترافیک را هم به دیگر رانندهها بگوید. مثلاً این هشدار را بدهد که نباید این مسیر کوتاهی را که در نقشه قرمز رنگ است دستکم بگیرید. اینجا یک کامیون چپ شده است و بعید است تا یک ساعت دیگر هم باز شود. البته که ویز در این رابطه معجزه نمیکند ولی سهم خودش را تاکنون به خوبی ایفا میکرده و ترافیک شهرهای پررفتوآمد را پراکنده میکرده است.
تاثیر سوم: هزینه آموزش
راننده برای اینکه از این ابزار بهترین بهره را ببرد آموزش دیده است. هم از رانندههای دیگر سوال کرده و از تجربههای آنها استفاده کرده، هم اینکه تالارهای گفتوگویی در فضای مجازی ایجاد شده است که رانندگان میتوانند در آنجا تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. لازم به ذکر نیست که احتمالاً چقدر میتوانسته استفاده از یک اپلیکیشن انگلیسیزبان برای جامعهای که همه اعضای آن جوان و تکنولوژیدوست نیستند سخت باشد. اما به هر حال این مشکل را رانندهها بین خودشان حل کرده بودند که عملاً با کنار گذاشتن این ابزار؛ هزینهای که برای آموزش صرف شده هدر رفته است.
تاثیر کنار گذاشتن ویز بر شرکتهای تاکسیرانی آنلاین
تاثیر اول: نارضایتی ذینفعان اصلی
شرکتهای تاکسیرانی آنلاین هم از این تصمیم متضرر شدهاند. به هر حال رانندگان این شرکتها بهترین مسیر را انتخاب میکردند.
هم راننده این شرکتها در بلندمدت راضیتر بود هم مسافر این شرکتها. حتی اگر تعداد سفری که راننده میتوانست تقبل کند کاهش نیافته باشد (که بعید است نیافته باشد) همین رضایتی که در هر دو ذینفع شرکتهای تاکسیرانی وجود داشت اهمیت بسزایی در بقای کسبوکار داشت.
تاثیر دوم: نقض حریم خصوصی رانندگان
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که شرکتهای تاکسیرانی آنلاین مجبور شدهاند استفاده از ابزار ویز را در بین رانندگان خود متوقف کنند. اول اطلاعیه دادهاند و درخواست کردهاند که رانندگان از این ابزار استفاده نکنند اما با توجه به اینکه ابزار جایگزینی برای معرفی و قدرت کافی برای متوقف کردن استفاده از این ابزار نداشتهاند، شکست خوردهاند. نتیجه این شده که این شرکتها از ترسی که ناشی از عواقب غیرقابل پیشبینی داستان بوده، به حریم شخصی و مطلقاً خصوصی رانندگانش تجاوز کرده و اسم اپلیکیشنهای تلفنهای همراه رانندگان را استخراج کردهاند و چنانچه رانندگان اپلیکیشن ویز را روی تلفنهای همراهشان نصب داشتهاند به آنها اخطار دادهاند. اقدامی که به هیچ عنوان قابل توجیه نیست و در کشورهای توسعهیافته دنیا برای چنین کاری تا دو سال زندان هم ممکن است در نظر گرفته شود.
در نهایت این اقدام علاوه بر اینکه ناراحتی رانندگان را در پی داشته؛ واکنش بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی را نیز برانگیخته است. برخی از این کاربران شبکههای اجتماعی در تلاشند کمپینی گسترده برای حذف اپلیکیشنهای تاکسیرانی آنلاین راه بیندازند و اعتراض خود را به نقض حریم خصوصی رانندگان به این شکل بیان کنند.
تاثیر سوم: مخدوش کردن برند و تصویر شرکتهای تاکسیرانی آنلاین
نتیجه اقدامات فوق این شده است که شرکتهای تاکسیرانی آنلاین که در زمان کوتاه فعالیت خود از هیچ هزینهای برای ایجاد تصویر مناسبی از خود و ارزشهایشان دریغ نکردهاند (اعم از تبلیغ و تخفیف و...)، تحت شرایط سخت و ناگهانی و بعضاً غیرقابل پیشبینی دست به اقداماتی زدهاند که این تصویر را به کل مخدوش کرده است.
تاثیر کنار گذاشتن ویز بر مسافر
با توجه به همه توضیحاتی که گفته شد مسافر ضمن اینکه نمیتواند مطمئن باشد که حریم خصوصیاش به واسطه نصب اپلیکیشنهای تاکسیرانی آنلاین نقض نمیشود نمیتواند این اطمینان را هم داشته باشد که کیفیت سفرهایش همانند گذشته است.
تصویری که از تاکسیرانی آنلاین در ذهن داشته مخدوش شده و حتی ممکن است به کمپین حذف اپلیکیشن تاکسیرانیهای آنلاین هم بپیوندد.
تاثیر کنار گذاشتن ویز بر اپلیکیشنهای مسیریاب داخلی
حالا یک اپلیکیشن داخلی توسعهیافته به عنوان جایگزین ویز معرفی میشود. اولین واکنش مردم در مقابل آن این است که احتمالاً سهامداران این اپلیکیشن با نهادهای بالادستی ارتباطی دارند که همزمان با مسدود کردن ویز، این اپلیکیشن به عنوان جایگزین معرفی شده است. نتیجهاش این است که اپلیکیشن داخلی در بدو امر نهتنها هیچ حمایتی از دولت نمیشود بلکه ناخواسته وارد جریانی میشود که به نوعی تبلیغ منفی قلمداد شده و صاحبان آن مجبور شدهاند که با ارسال بیانیه هرگونه رابطهای را با دولت و سایر نهادهای بالادستی انکار کنند.
پرده سوم: اکوسیستم استارتآپی
از روایت فوق به نظر میرسد زخمخوردهترین ذینفع داستان همان کسبوکار تاکسیرانی آنلاین باشد که تصویری را که به خوبی و با زحمت زیادی ساخته بود از دست داد. شاید رانندگان هم سختی بیشتری بکشند و درآمد کمتری داشته باشند ولی میلیاردها تومان هزینه تبلیغات و تخفیفاتی که کسبوکارهای تاکسیرانی آنلاین کرده بودند کاملاً تحتالشعاع قرار گرفته است. بنابراین بزرگترین دغدغهای که وجود دارد ضربهای است که چنین تصمیماتی به اکوسیستم استارتآپی وارد میکند. برای درک بهتر این دغدغه باید کمی از بیرون به ماجرا نگاه کرد. یعنی باید کمی از فضای تاکسیرانی فاصله گرفت و به کل اکوسیستم استارتآپی فکر کرد. اکوسیستمی که در آن یک عده سرمایه، وقت و انرژی میگذارند و تلاش میکنند کسبوکار رونق بگیرد. ناگهان با یک تصمیم، تصویری که از این کسبوکار وجود دارد و مدتها برای ساختنش زمان گذاشته شده است، خراب میشود و اعتماد به آن از بین میرود وحتی برای نابودیاش کمپینهایی تشکیل میشود. این در حالی است که از وظایف دولت، حمایت از کسبوکارهای کشور است. اما در نهایت نهتنها نتوانسته کسبوکارها را حمایت و کمک کند بلکه به آن ضرر قابل توجهی هم زده است.
زمانی که چنین اتفاقی میافتد و نهادهای بالادستی چنین راهی را آغاز میکنند استارتآپها حق دارند که نگران وضعیت خود باشند. یعنی استارتآپها در فضایی کار میکنند که میتواند هر لحظه در آن تصمیمی گرفته شود که به ضررشان باشد. در چنین فضایی سرمایهگذاری ترسناک و پرمخاطره است چراکه امنیتی وجود ندارد. مشابه این تجربه را پیشتر در مورد فیلترینگ کسبوکارها در فضای وب هم داشتیم. این کسبوکارها هم کاملاً در فضای ناامنی کار میکردند. دلایل فیلترینگ برای آنها مشخص نبود و مدام دست و دل صاحبان این کسبوکارها از فیلترشدن وبسایتهایشان میلرزید. ضمن اینکه فرآیند تجدیدنظر و بیرون آمدن از فیلترینگ هم سخت و غیرقابل پیشبینی بود. گرچه داستان فضای موبایل با آنها کاملاً متفاوت است و تاثیری که مسدود کردن اپلیکیشن ویز در فضای استارتآپی داشته خیلی کمتر از فیلترینگ است اما اگر دولت میخواهد در این فضا رشد و بالندگی وجود داشته باشد باید خیال سرمایهگذار را از نبود چنین تصمیمات غیرقابل پیشبینی راحت کند.
برای این کار ما باید قطعاً به این سمت برویم که قوانین شفافی داشته باشیم. اما مشکل اینجاست که به دلیل اینکه در این فضا تجربه کمی وجود دارد احتمال دارد که لازم باشد این قوانین بارها و بارها تغییر کنند. ضمن اینکه چون قوانین پختگی لازم را ندارند ممکن است دور زده شوند یا ضمانت اجرایی لازم را نداشته باشند.
در این حالت به نظر میرسد تا زمانی که بلوغ کافی در این زمینه برای قانونگذاری ایجاد شود، بهترین کاری که دولت میتواند در این زمینه انجام دهد ارائه دلایل فیلترینگ و تعیین خطوط قرمزی باشد که به هیچ عنوان ردخور ندارند. در این صورت دولت و نهادهای بالادستی باید گوش شنوا و روی گشادهای در پذیرفتن نقدهای متخصصان داشته باشند و در صورت لزوم نگاه خود را به داستان عوض و منطقیتر کنند. مثلاً یکی از ایرادهایی که به منطق مسدودسازی ویز وارد میشود این است که آیا برای اپلیکیشنی که ۸۵ میلیون کاربر دارد و ارزشش با توجه به این تعداد کاربر تخمین زده میشود درست است که بگوییم حدود ۲۰ هزار راننده تاکسیرانی آنلاین به زیاد شدن ارزش این اپلیکیشن کمک کرده است؟ طبیعتاً نه و اینکه آیا این تصمیم که به نظر یک مسدودسازی ساده میآید به خسارتی که به کل اکوسیستم وارد میکند میارزد؟ باز هم نه.
به هر حال زمانی که دلایل شرح داده میشوند و مورد نقد و بررسی قرار میگیرند، استارتآپها میتوانند با مطالعه آنها به نگاه دولت و سایر نهادهای بالادستی نزدیک شوند و در نهایت این کارها به شفافیت بیشتر در چرایی تصمیمگیریهای دولت کمک کند.
جمعبندی
در مثال ویز مهمترین قربانی تصمیمات ناگهانی و اعمال فشار از سوی نهادهای بالادستی، رژیم غاصب خارجی نبود. کسبوکارهای تاکسیرانی آنلاینی بودند که به واسطه این فشار تصویر خود را خراب و راننده و مسافر را از خود ناراضی کردند. از این داستان باید درس عبرت گرفت و نهادهای بالادستی (خصوصاً دولت که نقش مستقیمی در حمایت از اکوسیستم استارتآپی دارد) باید خود را موظف بدانند تا میتوانند برای سرمایهگذاران فضای استارتآپی شفافسازی انجام دهند، مخاطرات را کم کنند و فضای امنی برای سرمایهگذاری ایجاد کنند. ضمن اینکه خوب است از نیروی متخصص برای تحلیل پیامدهای ناشی از تصمیمات خود نیز بهره ببرند.