سراب آرزو
همگرایی آرمانها در فضای مجازی چه آثاری در پی دارد؟
53 درصد از مردم ایران حداقل عضو یکی از شبکههای اجتماعی هستند.1 شبکههای اجتماعی بهسرعت در حال گسترش هستند و در سالهای اخیر به یکی از ارکان اصلی کنشهای سیاسی و اجتماعی مردم و سیاستمداران تبدیل شدهاند. تاثیر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بر نتیجه چند انتخابات اخیر قابل انکار نیست؛ چه در تبلیغات و معرفی نامزدهای انتخاباتی و تشویق به حضور در انتخابات و چه در افشاگریها و اطلاعرسانیهایی که سبد آرای نامزدها را سبک و سنگین کرد.
فاطمه شیرزادی: 53 درصد از مردم ایران حداقل عضو یکی از شبکههای اجتماعی هستند.1 شبکههای اجتماعی بهسرعت در حال گسترش هستند و در سالهای اخیر به یکی از ارکان اصلی کنشهای سیاسی و اجتماعی مردم و سیاستمداران تبدیل شدهاند. تاثیر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بر نتیجه چند انتخابات اخیر قابل انکار نیست؛ چه در تبلیغات و معرفی نامزدهای انتخاباتی و تشویق به حضور در انتخابات و چه در افشاگریها و اطلاعرسانیهایی که سبد آرای نامزدها را سبک و سنگین کرد. در زمینلرزه اخیر استان کرمانشاه نیز این شبکههای اجتماعی بودند که سیل کمکهای مردمی را به این استان سرازیر کردند و مسوولان را برای رسیدگی هرچه سریعتر و دقیقتر به وضعیت مردم مناطق آسیبدیده زیر ذرهبین قرار دادند؛ کاری که شاید رسانههای رسمی بهتنهایی قادر به انجام آن نبودند. اما همه آثار سیاسی و اجتماعی شبکههای اجتماعی نتایج مثبت و سازنده نیست. توسعه دسترسی به اینترنت و گسترش شبکههای اجتماعی جولانگاه آرمانها و آرزوهایی شده که بسیاری از آنها آشکارا دور از دسترس ایرانیان قرار دارند، اما کاربران یکی پس از دیگری در معرض آنها قرار میگیرند و تحقق این آرزوهای دور از دست را به مثابه حق مسلم خود میجویند. یکی امنیت سوئد را در ایران میجوید و دیگری درآمد ماهانه آمریکا را میخواهد و رفاه کشورهای اسکاندیناوی را. هر یک این خواستهها را در قالب تصاویر اینستاگرامی، متنهای توئیتری و ویدئوهای تلگرامی با دیگران به اشتراک میگذارند و بهسرعت به خواسته عمومی تبدیل میکنند. خواستهها و مطالبات نامحدود مردم بیتوجه به تواناییهای فردی و امکانات محدود کشور شکل میگیرد و گسترش مییابد. همگرایی این آرزوها و آرمانها اما کمتر به عزمی برای کار و تلاش فردی بیشتر منتهی میشود. این همگرایی بیشتر در جهت انتقاد از وضعیت کلی کشور صورت میگیرد و غبطه خوردن به حال مردم کشورهای توسعهیافته همراه با تکرار این سوال که چرا آنها چناناند و ما چنین؛ سوالی که عموماً پاسخ آن در رفتار دولتها جستوجو میشود و کمتر در تلاش نسلهای متمادی شهروندان. گذشته از این، سطوح درآمدی، توانایی و تلاش فردی کمترین جایی در این مقایسهها ندارد. بخشی از کاربران فعال شبکههای اجتماعی جوانانی هستند با تحصیلات دانشگاهی و بیکار که عمده زمان خود را در فضای مجازی صرف میکنند و در آرزوهایی غرق میشوند که تناسب چندانی با مهارتهای نداشته آنها و شرایط کشوری که به جبر جغرافیا در آن زاده شدهاند، ندارد. دوگانگی میان آنچه کاربران فضای مجازی تصور میکنند در کشورهای توسعهیافته میگذرد با آنچه در عالم واقع در اطراف آنها میگذرد، فاصله آنها را از دنیای واقعی بیشتر و ارتباط واقعی آنها را با جامعه و خانواده مخدوش میکند و مواجهه با واقعیتهای اطراف آنها را افسرده یا خشمگین میکند. پرسشی که در این میان رخ مینمایاند این است که ما و آرزوهایمان به کدام سمت میرویم و کشور و امکاناتش به کدام سمت؟ آیا فضای مجازی به ما شناخت و آگاهی بیشتری میدهد یا ما را به دنیایی رویایی و غیرواقعی میسپارد؟