آدرس اشتباه
حذف کنکور چه تاثیری در ورودی دانشگاهها خواهد داشت؟
ماراتن نفسگیری که با وجود کم شدن مسافت آن، هنوز برای «رفتن روی سکو» باید هزار راه نرفته را طی کرد؛ کنکور در ایران با وجود افزایش بیضابطه و قارچگونه موسسات آموزش عالی، همچنان تصویر رقابتی تنگاتنگ بر سر رشتههای انگشتشمار معدود دانشگاههای دارای استاندارد نسبی را مجسم میکند.
دنیا عیوضی: ماراتن نفسگیری که با وجود کم شدن مسافت آن، هنوز برای «رفتن روی سکو» باید هزار راه نرفته را طی کرد؛ کنکور در ایران با وجود افزایش بیضابطه و قارچگونه موسسات آموزش عالی، همچنان تصویر رقابتی تنگاتنگ بر سر رشتههای انگشتشمار معدود دانشگاههای دارای استاندارد نسبی را مجسم میکند. این آزمون سنجش آمادگی برای ورود به دانشگاه، از پیش از انقلاب کلید خورد و در دهه اول انقلاب هم شاهد تحول خاصی نبود چه اینکه معضلات کشور در آن مقطع، خانوادهها را کمتر متوجه دانشگاه میکرد و از سوی دیگر، هنوز متولدین اواخر دهه 50 و نیمه اول دهه 60، در مقطع ابتدایی تحصیل میکردند. بعد از پایان جنگ و به عرصه آمدن نتیجه انفجار جمعیتی دهه ابتدای انقلاب، ابتدا ورود به دبیرستانهای باکیفیت و سپس متقاضیان آزمون سراسری با یک جهش قابل توجه مواجه شدند. جامعه ناگهان، کسب موقعیت بهتر شغلی را مصادف با داشتن مدرک تحصیلی دانشگاهی دید و انواع و اقسام کتب کمک آموزشی و آموزشگاههای رنگارنگ کنکور، از گوشه و کنار شهرها به ویژه تهران، سر برافراشت. در دولت اصلاحات تلاش شد با طرحهایی نظیر مهارتآموزی، ارتباط با کشورهای توانمند دنیا برای بهبود فضای کسبوکار و کاهش بیکاری، صاحب شغل شدن لزوماً نیازمند تحصیلات دانشگاهی نباشد. در آن مقطع در حوزه دانشگاه هم به سمت نوعی خودگردانی حرکت شد تا موسسات غیرانتفاعی، دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد، هرچند نامتناسب با نیاز بازار برای تربیت دانشجو اما حداقل با یک شیب کنترلشده، به گسترش ظرفیت اقدام کنند. اما دولت محمود احمدینژاد در مواجهه با بیکاری رو به رشد، به سمت سیاست درهای باز دانشگاهی حرکت کرد تا در هر کوی و برزنی، دانشگاهی در زیر نشان پیام نور، غیرانتفاعی و علمی–کاربردی سر برآورد. تحلیل این بود که وقتی جامعه تشنه تحصیلات عالی است و ظرفیت دانشگاههای دولتی و دارای نام و نشان، جوابگو نیست، به جای مدیریت تقاضا، مسکن کوتاهمدت افزایش عرضه برای جامعه تجویز شود بیآنکه، برای این حجم تحصیلکرده دانشگاهی که به هر حال روزی به یاد بازار کار خواهد افتاد، فکری شود. مجالس اصولگرا نیز شعار پرطمطراق حذف کنکور را سر داد بیآنکه زیرساختهای فرهنگی، آموزشی و مهارتی این ایده، مورد توجه قرار بگیرد. اکنون اگرچه با باز شدن پنجره تحصیلات عالی متولدین دهه 70 و کاهش تعداد آنان نسبت به متولدین نیمه اول دهه 60، تعداد داوطلبان آزمون سراسری دانشگاهها تا حدی کاهش پیدا کرده اما تقاضا به سمت مقاطع ارشد و به ویژه دکترا حرکت کرده تا هزاران فارغالتحصیل دارای مدرک PhD ثمره این اتفاق باشد. حالا بیش از هشت میلیون نفر در سن ورود به بازار کار قرار دارند و سالانه یک میلیون و 200 هزار نفر به این رقم افزوده میشود. تعداد قابل توجهی از آنان دارای مدرک دانشگاهی هستند. سوال این است که آیا حذف کنکور راهحلی برای حوزه آموزش عالی و اشتغال کشور خواهد بود؟ به نظر میرسد فعلاً مساله اصلی، یافتن ریشههای علاقه خانوادهها به تحصیل بیوقفه فرزندانشان در مقاطع مختلف آموزش عالی باشد؛ خواه این ورود به دانشگاه، میلیونها تومان هزینه کلاس کنکور روی دست آنها بگذارد یا در صورت حذف کنکور، این بودجه به سمت مقطع متوسطه اول و دوم میل کند.