عاقبت خصولتیسازی
به بهانه اعتراضات کارگری اخیر در آذرآب و هپکو اراک
اقتصاد ما همیشه سیاستزده بوده، و دولتها عهدهدار مسوولیتی که در حیطه بخش خصوصی باید باشد، خصولتیها پدیدههای نسبتاً نوظهوری هستند که انگار تنها برای رفع تکلیف ساخته شدند و نهتنها مشکلات را حل نکردند، که خود باری شدند بر صنعت و اقتصاد این کشور.
شادی معرفتی: اقتصاد ما همیشه سیاستزده بوده، و دولتها عهدهدار مسوولیتی که در حیطه بخش خصوصی باید باشد، خصولتیها پدیدههای نسبتاً نوظهوری هستند که انگار تنها برای رفع تکلیف ساخته شدند و نهتنها مشکلات را حل نکردند، که خود باری شدند بر صنعت و اقتصاد این کشور. و تاوان این بار سنگین را چرخهای زیرین آسیاب تحمل میکنند، کارفرما به نوعی و کارگر به نوبهای دیگر و انگار عادت کردهایم هر اعتراض و برخورد صنفی را وجههای دیگر ببخشیم، فارغ از اینکه مشکل واقعاً در کجاست! در مقایسه با استانداردها، مقیاس بنگاههای ما بسیار کوچک است. ما نزدیک به 40 بنگاه خودروساز داریم اما یک و نیم میلیون دستگاه خودرو حداکثر تولید ماست، در حالی که متوسط تعداد تولید خودرو در غالب بنگاههای خودروساز جهان بیش از یک میلیون است. متوسط تولید سیمان در کشور ما، برای هر بنگاه یک میلیون تن است، در حالی که متوسط تولید سیمان در کره یا چین، 10 میلیون تن برای هر بنگاه است. برای تولید موتورسیکلت همینطور و بسیاری صنایع دیگر. کارخانههایمان را جاهایی تاسیس میکنیم که نه بایسته است و نه لازم، هشت طرح فولادی ما در مناطق بیآب است. بنگاههایی که هم مکانیابی آن غلط است هم مقیاس تولید آنها غیراقتصادی است.این مکانیابی غلط و مقیاس غیراقتصادی برای بسیاری بنگاههای دیگر هم هست. دولتها چاره کار را در خصوصیسازی دیدند، اما آیا واقعاً خصوصیسازی صورت گرفت؟ خصوصیسازیها به طور گسترده از سال 1381 شروع شد، دولت احمدینژاد در طول هشت سال، 83 هزار میلیارد تومان بنگاه را واگذار کرد، اما 60 درصد واگذاریها در سه ماه آخرش بوده، یعنی نزدیک به 50 هزار میلیارد تومان، در سه ماه. بخش عمدهای از این واگذاریها، واگذاریهای رد دیون به صندوقهای بازنشستگی بوده و بخش بزرگی از بنگاههایی که امروز به عنوان بنگاههای مشکلدار میشناسیم، محصول این خصوصیسازی نسنجیده و شتابزده است. چرا میگوییم تسریع در خصوصیسازی؟ بگوییم ساماندهی در خصوصیسازی. کجای دنیا کسری بودجه را با خصوصیسازی یعنی فروش اموال دولتی تامین میکنند؟ خصوصیسازی، ابزاری برای توسعه صنعتی برای توانمندسازی بنگاهها است نه برای تامین کسری مالی دولت. نتیجهاش این میشود که هر کس نقدتر میخرد و میگوید من بیشتر پول میدهم که معمولاً هم ندادند، به او بفروشیم. اما خصوصیسازی مثل آنچه در کشورهای در حال گذار اتفاق افتاد با هدف توسعه صنعتی بر مبنای اهلیتسنجی و امکانسنجی برنامه پذیرندگان انجام میشد. بخش بزرگی از بنگاههای خصوصیشده را هنوز دولت اداره میکند، وگرنه بنگاههایی مثل پلیاکریل اصفهان، آذرآب، هپکو در اراک، ماشینسازی تبریز و گروه صنعتی ملی اهواز، به راحتی میتوانستند ارزش افزوده زیادی را تولید کنند و بر ثروت موجود بیفزایند. آنچه امروز اولویت دارد، تسریع در خصوصیسازی شتابزده نیست، بلکه در بازنگری در استراتژی خصوصیسازی است.