ضربه فنی
پیشرفت فناوری چه تاثیری روی نیروی کار ماهر دارد؟
نظام اقتصادی بهطور معمول سرمایه و نیروی کار را روانه کسبوکارهای بهرهور و نوآور میکند، فرآیندی که در پی آن تقویت رشد اقتصاد است. در دورههای پرالتهاب تغییرات فناورانه اما ممکن است کسبوکارها رو به ارزشگذاری غیرواقعی و تامین مالی آسان که مطابق با ظرفیتهای بهرهورانه و نوآورانه آنها نیست بیاورند. این ورود سرمایههای مالی به بنگاهها اجازه میدهد تا در رقابت برای جذب سرمایه انسانی مورد نیاز -که معنی آن نیروی کار ماهر میشود که از قضا عرضه محدود دارد- دستمزدهای بالاتر بپردازند. این امر میتواند تخصیص استعدادها به بخشهای فناورانه جدید در حال رشد را شدت بخشد. رونق حال حاضر هوش مصنوعی و علوم اطلاعاتی یک نمونه از این اثرگذاری تحولات فناورانه است، جایی که شاهد تامین مالی کافی، دستمزدهای بالا و ورود نیروی کار حرفهای به بخشهای فناوری جدید هستیم.
در حوزه فناوریهای نوظهور، توانایی بنگاهها در جذب سرمایه کافی برای جذب استعدادها بیانگر آن است که پیشرفتهای فناوری نهتنها از طریق معرفی محصولات و فرآیندهای جدید روی رشد اقتصادی بلندمدت اثر میگذارد، بلکه این اثرگذاری از طریق انباشت اشتغالمحور سرمایه انسانی نیز رخ میدهد. در مقالهای که دو اقتصاددان به نامهای یوهان هامبرت از مدرسه کسبوکار اچایسی پاریس و آدرین ماترای از دانشگاه پرینستون آمریکا به تازگی (سپتامبر 2023) منتشر کردهاند، به بررسی سازوکار یادشده تقویت رشد اقتصادی پرداختهاند. در اینباره آنها دو پرسش مطرح میکنند. نخست اینکه چطور پیوستن نیروی کار به بخشهای فناورانه جدید روی انباشت (یا کاهش) سرمایه انسانی بلندمدت او اثر میگذارد؟ و دوم، آیا تامین مالی و ورود سرمایه مالی آسان، این اثرگذاری را تشدید میکند یا فرو مینشاند؟
در نگاه اول پاسخ این پرسشها واضح نیست. در مورد پرسش نخست، نیروی کاری که به بخشهای فناورانه در حال رشد میپیوندد میتواند مسوولیتهایی را که دربردارنده فناوریهای جدید پیشرفته است انجام دهد. بنابراین در بلندمدت موفق به انباشت سرمایه کاربردی میشود (حتی با وجود اینکه بازارهای سرمایه، صنعت مدنظر را در دورههای رونق بیش از حد ارزشگذاری کنند و سرمایهگذاران در بحبوحه اصلاحات بازار پول خود را از دست دهند). این موضوع بازتابی از فرضیههای الگوهای رشد سفتهبازانه است مبنی بر اینکه حبابهای فناوری از طریق تقویت سرمایهگذاری بهبوددهنده بهرهوری میتوانند به رشد اقتصادی کمک کنند.
البته مهارتهایی که نیروی کار در طی بهارهای نوآوری کسب میکند ممکن است به سرعت ارزش خود را از دست بدهد، در نتیجه سرمایه انسانی او در بلندمدت کاهش یابد. این اتفاق میتواند به خاطر آن باشد که طی تغییرات فناورانه پرسرعت، اغلب مهارتهای فناورانه منسوخ میشوند یا اینکه ارزشگذاری بیش از حد کسبوکار و شرایط تامین مالیات، نیروی کار را مجاب به کسب مهارتهای مرتبط با پروژههای کمکیفیت میکند.
در مورد پرسش دوم، اگر ارزش سرمایه انسانی نیروی کار بیشتر در بنگاههایی که سرمایه بیشتر دریافت میکنند افزایش یابد، از آنجا که بهطور کلی بهرهوری بلندمدت نیروی کار ارتقا مییابد، افزایش جریان ورود سرمایه مالی باعث بهبود انباشت سرمایه انسانی میشود. در مقابل در صورتی که سرمایه انسانی نیروی کار در بنگاههایی که سرمایه مالی بیشتری دریافت میکنند کاهش یابد، افزایش ورود سرمایه مالی باعث کاهش انباشت سرمایه انسانی بلندمدت میشود.
به منظور ارزیابی تجربی این پرسشها، در مقاله از مطالعه موردی رونق و شکوفایی دهه 1990 بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات استفاده شده است. این دوره شکوفایی فناورانه به سه دلیل محیط آزمایشی ایدهآلی را فراهم میکند. نخست، یک دوره رونق بزرگ برای بخش فناوری بود که به بازتخصیص و جابهجایی گسترده نیروی کار ماهر منجر شد. دوم، این دوره با جریان عظیم سرمایه و یحتمل با ارزشگذاری بیش از حد بنگاهها همزمان شد. سوم، این دوره به اندازه کافی تازه است که اطلاعات رسمی از آن در اختیار باشد و به اندازه کافی قدیمی است که بتوان اثرات بلندمدت را مورد ارزیابی قرار داد.
بر این اساس برای دوره زمانی سالهای 1994 تا 2015، از آمارهای رسمی فرانسه که با اطلاعات کارگر-کارفرما در ارتباط است استفاده شده است. نویسندگان مقاله این آمارها را با اطلاعات مالیاتی بنگاهها مرتبط کردهاند. آمارهای مذکور دربردارنده اطلاعات باکیفیت و وسیعی از دستمزد و مسیر شغلی نیروی کار و همچنین صورتهای مالی بنگاههاست. نتایج مقاله به چهار دسته تقسیم میشود.
دسته اول نتایج نشان میدهد در دوره رونق فناوری و نوآوری، بازتخصیص و جابهجایی گسترده نیروی کار ماهر و همچنین سرمایه مالی به سوی بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات اتفاق افتاد. در مورد نیروی کار، این اتفاق بهخصوص برای نیروی کار تازهواردی که اولین شغل خود را تجربه میکرد مشهود است. طی دوره مورد اشاره سهم نیروی کار تازهوارد حرفهای در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات تقریباً دو برابر شد، از حدود 17 درصد به 31 درصد در زمان حداکثری و بازگشت به نرخ 19 درصد در پایان دوره. در مقایسه، جریان نیروی کار فصلی از سایر بخشها چندان تغییر نکرد. این یافته بیانگر آن است که کارگران فصلی خارج از بخش فناوری، جایگزین نامناسبی برای نیروی کار جدید هستند، شاید به این خاطر که نیروی کار جوان به خاطر داشتن تحصیلات و مهارتهای فنی تازهتر، بهتر با کسبوکارها و وظایف شغلی جدید سازگاری مییابند.
در دسته دوم نتایج، این موضوع مورد آزمون قرار گرفت که نیروی کاری که شغل خود را در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات آغاز کرد، چگونه سرمایه انسانی بلندمدت او دستخوش تغییر شد. در این باره از یک الگوی دوبخشی دربردارنده دو گروه مشترک استفاده شد: انتخاب بینبخشی کارگران و انباشت سرمایه انسانی حین کار. این مدل، تجزیه و تحلیلهای جزئی از میانگین دستمزد هر یک از گروهها ارائه میکند، تجزیه و تحلیلهایی که سه مولفه دارد: نرخ دستمزد هر بخش که بازتابی از عرضه و تقاضای نیروی کار است؛ انباشت سرمایه انسانی نیروی کار از زمان ورود به بازار نیروی کار که بستگی به انتخاب میانبخشی و دسته کارگران دارد؛ و مفهوم انتخاب که وابسته به اشتغال درونزای کارگران در میانبخشهاست. این الگو نشان میدهد با برآورد رگرسیونهای مختلف در میان بخشها و گروههای نیروی کار میتوان شوکهای اقتصادی و اثرات انتخاب را کنترل کرد. بنابراین این امکان فراهم میشود تا اثرات خالص انتخاب اولیه نیروی کار برای ورود به بخشهای مختلف بازار کار روی انباشت سرمایه انسانی بلندمدت او مورد ارزیابی قرار گیرد.
از لحاظ تجربی، دوره ورود چشمگیر نیروی کار به بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات یک دوره برجسته در طول زمان است. این ویژگی شرایطی را فراهم میکند تا بتوان مقایسه بخش-گروه را به دقت انجام داد. در اینباره نیروی کار به سه دسته یا گروه تقسیم میشود: پیش از دوره رونق، در دوره رونق و پس از دوره رونق. دو گروه پیش از رونق و در دوره رونق، تحولات پرشتاب فناوری را در دوره کاری خود تجربه کردند، در حالی که گروه پس از رونق شاهد فناوریهای بهثباترسیده بودهاند.
در مورد روشهای تجزیه و تحلیل مقاله، رگرسیونهای اصلی دربردارنده متغیر اثرات ثبات «سال×گروه» است که این اطمینان را میدهد که آن دسته از گروههای نیروی کاری مورد مقایسه قرار میگیرند که در مراحل یکسان اشتغال، در معرض شوکهای اقتصاد کلان مشابهی قرار داشتهاند. به عنوان مثال، متغیر اثرات ثابت «سال×گروه»، اثرات شرایط اقتصاد کلان در زمان ورود به بازار نیروی کار را روی درآمد بلندمدت کارگران کنترل میکند.
یافتههای این بخش حاکی از آن است که نیروی کاری که در دوره رونق فناوری وارد بازار نیروی کار شد (اولین شغل خود را تجربه کرد)، بهطور میانگین پنج درصد دستمزد ورود بالاتر داشت. با این حال در انتهای یک بازه 15ساله دستمزد این افراد نسبت به همگروهیهای خود با ویژگیهای یکسان که در بخشهای دیگر مشغول شدند، شش درصد کاهش یافت.
در مقابل، گروه پس از رونق که شغل خود را در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات آغاز کردند، در مقایسه با همگروهیهای خود که در بخشهای دیگر مشغول شدند تحولات دستمزدی یکسانی را تجربه کردند. بنابراین نزول بلندمدت دستمزد گروه دوره رونق را نمیتوان با کاهش تقاضای برای نیروی کار یا عرضه بیش از حد نیروی کار (به خاطر تحولات پس از رونق) توجیه کرد، چرا که گروه نیروی کار پس از رونق که در بخش فناوری مشغول به کار شدند با شوکهای مشابهی مواجه بودند. در عوض، کاهش درآمد بلندمدت که در رابطه با گروه دوره رونق شاغل در بخش فناوری اتفاق افتاد، با کمارزش شدن انباشت سرمایه انسانی نیروی کار بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات سازگار است.
در مقاله شواهدی ارائه شده است مبنی بر اینکه نزول دستمزد بلندمدت را نمیتوان به واسطه انتخاب منفی در دوره رونق فناوری (اینکه حباب بخش فناوری اطلاعات باعث جذب نیروی کار کمتر توانمند شد) توضیح داد. در حمایت از این ادعا از دسته نیروی کار پیش از رونق به عنوان گروه مقایسه استفاده میشود. بر این اساس نشان داده میشود نیروی کاری که شغل را پیش از دوره رونق فناوری در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات آغاز کرد، تنزل دستمزد بلندمدت مشابهی را نسبت به نیروی کاری که شغل خود را در دوره رونق آغاز کرد تجربه کرد. از آنجا که نیروی کار دستهبندی پیش از رونق، شروع به کارشان پیش از رونق فناوری اطلاعات و ارتباطات بود، تصمیمگیری انتخاب شغلی آنها تحت تاثیر رونق فناوری قرار نگرفت، گرچه سرمایه انسانی آنها متاثر شد.
غنا و جامعیت آمارهای مورد بررسی این امکان را فراهم میکند تا از متغیرهای اثرات ثابت دیگر به منظور کنترل عوامل غیرقابل مشاهدهای که ممکن است در مورد تصمیمگیری برای اشتغال در بخش فناوری اطلاعات در دوره رونق اثرگذار باشد استفاده شود. مدل رگرسیونی پایه شامل اثرات ثابت «بخش × سال» است که شوکهای سطح بخشهای اقتصادی را (نظیر شوکهای منفی تقاضای نیروی کار یا عرضه بیش از حد) کنترل میکند. با وارد کردن کنترلهای دیگر به مدل رگرسیونی از قبیل شوکهای بازار نیروی کار، ویژگیها و تجارب نیروی کار، سطح دستمزد هنگام ورود و ویژگی بنگاهها، نتایج مقاله چندان دستخوش تغییر نمیشود، به این معنی که انباشت سرمایه نیروی کار متاثر از تحولات مذکور نیست.
دسته سوم نتایج، مربوط به نقش تامین مالی و جریان سرمایه است، سرمایهای که در جذب استعدادهای کمیاب به کمک بنگاهها آمدند. بر این اساس ابتدا نشان داده میشود که جریان سرمایه بالاتر در دوره رونق فناوری، در حقیقت مرتبط با جریان نیروی کار بیشتر است. سپس توضیح داده میشود که جریان سرمایه بیشتر برای بنگاهها با کاهش سرمایه انسانی نیروی کار آنها در ارتباط است، به این معنی که جریان سرمایه میتواند سرمایه انسانی بلندمدت نیروی کار را در دوران تحولات فناورانه تنزل دهد. همچنین از دیگر یافتههای مقاله این است که جریان ورود سرمایه میتواند به کاهش دستمزدهای بلندمدت نیروی کار منجر شود.
درباره چهارمین دسته از نتایج، سازوکارهایی که موجب تسریع کمارزش شدن انباشت سرمایه انسانی در دوره پیشرفتهای فناورانه میشود و همچنین اثرگذاری مضاعف تامین مالی آسان روی این کاهش ارزش ارزیابی میشود. اولین سازوکار، منسوخ و بدوناستفاده شدن مهارتهاست. شتاب پیشرفتهای فناوری ممکن است به سرعت یافتن منسوخ شدن مهارتهای مربوط به فناوریهای نوظهور منجر شود. تامین مالی آسان نیز با کاهش موانع تامین مالی پروژههای نوآوری ممکن است این موضوع را حادتر کند.
در حمایت از فرضیه منسوخ شدن مهارتها شواهدی میتوان ارائه کرد. کاهش دستمزد برای مشاغلی که محتوای فناورانه بالاتر دارند، بهخصوص در بنگاههایی که از جریان عظیم ورود سرمایه سود میبرند بیشتر است. در این باره با استفاده از سطح مهارتهای مرتبط با مشاغل، یک معیار از درجه محتوای فناورانه ایجاد و مشاهده شد که کاهش دستمزد در میان نیروی کار با مهارت بالا بیشتر است. در مقابل، نیروی کار کمتر ماهر شرکتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات، تحولات دستمزد مشابهی را با همتایان خود در خارج از بخش فناوری تجربه میکند. این تفاوت بهخصوص برای بنگاههایی که در دوره پیشرفت فناوری از تامین مالی و جریان ورود سرمایه گسترده بهره بردند مشهودتر است. دو سازوکار دیگر هم مدنظر قرار گرفت که البته شواهدی در تایید آنها یافت نشد. نخست اینکه نمیتوان ادعا کرد که افزایش خطر از دست دادن شغل، توضیحدهنده کاهش ارزش سرمایه انسانی است، چرا که با وجود کنترلهای لازم مربوط به پایان یافتن شغل، مقدار برآوردها تغییری نیافت. دوم، این فرضیه که میانگین کاهش دستمزد بلندمدت، مفهوم «برنده همه را میبرد (winner-takes-all)» را پوشش میدهد قابل دفاع نیست. طی این تحلیل، میتوان احتمال اینکه بخش خاصی از توزیع دستمزد بهرغم اثرات منفی بهبود یافته باشد را مورد ارزیابی قرار داد. در عوض شواهد مقاله حکایت از آن دارد که کاهش دستمزدها در سراسر توزیع دستمزد مشاهده میشود و اینکه جریان ورود سرمایه به بخش فناوری، تمامی توزیع دستمزد را به سمت چپ منتقل کرد.
سخن پایانی
در نظریههای رشد اقتصادی درونزا یا سفتهبازانه فرض بر این است که بازتخصیص و جابهجایی منابع به سوی بخشهای فناورانه جدید موجب بهبود بهرهوری و رشد اقتصادی میشود، فارغ از اینکه این بازتخصیص ناشی از حباب بخش فناوری و همراه با سرمایهگذاری بیش از حد در این بخش و از دست دادن پول باشد. بر این اساس در این مقاله سازوکارهای مربوط به این ادعا با تمرکز بر تغییرات سرمایه انسانی نیروی کاری که در دورههای پیشرفت فراگیر فناوری، در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات مشغول به کار شد سنجیده شد.
با استفاده از دوره به اصطلاح «حباب اینترنت یا حباب داتکام» به عنوان یک آزمایش تجربی -دوره بین سالهای 1994 تا 2015 که طی آن یکسوم نیروی کار ماهر شغل خود را در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات آغاز کرد- نشان داده شد که بهرغم دستمزدهای بالای ابتدای کار، اما در انتهای یک بازه 15ساله، دستمزد نیروی کار ماهر شاغل در بخش فناوری کاهشی قابل توجه یافت. این کاهش دستمزد بهخصوص برای نیروی کار ماهرتر شدیدتر بود؛ اتفاقی که با فرضیه منسوخ شدن مهارتها در طی پیشرفتهای فناورانه مطابقت دارد. همچنین این کاهش دستمزد بلندمدت در بنگاههایی که منابع مالی فراوان در دوره پیشرفت فناوری جذب کردند بیشتر بود. این یافته بیانگر این مفهوم است که تامین مالی آسان در دوران پیشرفتهای فراگیر فناوری روی بهرهوری کل اثر میگذارد، چرا که بخش عمده نیروی کار ماهر در بنگاههایی مشغول به کار میشوند که سرمایه انسانی آنها به مرور بیارزش میشود. البته این یافتهها به معنی آن نیست که رشد فراگیر بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات از طریق سازوکارهای دیگر به اقتصاد کمک نمیکند، بلکه فناوریهای جدید در سایر بخشهای اقتصادی میتوانند منافع بسیاری به ارمغان آورند.