عواقب انقراض
انقراض یک گونه جانوری چگونه موجب واژگونی ثروت میشود؟
در اواخر قرن 19 میلادی، جمعیت بوفالوهای شمال آمریکا به مرز انقراض رسید، از نزدیک به هشت میلیون راس به کمتر از 500. برای بومیان دشتهای عظیم قاره آمریکای شمالی (دشتهای وسیع شرق کوههای راکی که از جنوب کشور آمریکا تا شمال کانادا امتداد دارد)، این به معنی از بین رفتن منبع ارتزاق چندهزارساله آبا و اجدادیشان بود. برای بسیاری از ملتها، بوفالوها -گاومیش کوهاندار آمریکایی- تنها یک منبع تغذیه نبود بلکه تقریباً در تمام ابعاد زندگی مورد استفاده قرار میگرفت: پوست آنها در تهیه پوشاک، تجهیز منازل و... و استخوان آنها در تهیه ابزار. شواهد تاریخی و فیزیولوژیکی نشان میدهد جوامع وابسته به این نوع گاومیشها، از استانداردهای قابلمقایسه و حتی بالاتری نسبت به همتایان اروپایی برخوردار بودند. با به انقراض رسیدن بوفالوها، ستون معیشت این جوامع نیز طی دو دهه فروپاشید.
در برخی مناطق، کاهش جمعیت بوفالوها یک فرآیند تدریجی بود. آغاز این فرآیند، به از راه رسیدن مهاجران اروپایی و به کار گرفتن اسبها برمیگردد. در سایر مناطق، از بین رفتن بوفالوها ناشی از کشتار گسترده آن هم تنها در یک دوره 10ساله بود. در این باره سه اقتصاددان به نامهای دان فیر از دانشگاه ویکتوریا، راب گیلزیو از دانشگاه تورتنو کانادا و مگی جونز از دانشگاه ایموری آمریکا در مقالهای که به تازگی (آگوست 2022) در کمیته ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا به چاپ رسیده است، به جنبههای مختلف پیامدهای انقراض جمعیت بوفالوهای آمریکای شمالی پرداختهاند. آنها در این مطالعه نشان میدهند که کشتار بوفالوها به کاهش فوری رفاه ملتهای وابسته به این گونه جانوری منجر شد، پیامدی که تا به امروز نیز ادامه دارد. در این مقاله بحث میشود که از بین رفتن بوفالوها، در کنار محدودیت دسترسی به منابع مالی، پویایی مسیر توسعه ملتهای وابسته را تغییر داد. این یافتهها، معمای حلنشده فقر امروز بومیان آمریکا را تا حد زیادی توضیح میدهد. مطالعه تجربه ملتهای بوفالویی آمریکا نهفقط در زمینه فهم پیامدهای آن روی جمعیت وابسته، بلکه در زمینه ارزیابی آثار ماندگار شوکهای اقتصادی و روشهای رسیدگی به آن نیز کمککننده است.
ارزیابیهای مقاله با این موضوع آغاز میشود که کاهش جمعیت بوفالوها آثار منفی قابل توجهی بر بومیان آمریکایی که معیشتشان در گرو آنها بود گذاشت. در این باره جمعیتی که از کشتار بوفالوها متاثر شدند با جمعیتی که به آنها وابستگی نداشتند مقایسه میشوند. به منظور ارزیابی آثار انقراض بوفالوها، آمارهایی از قد، سن، جنسیت و قومیت بیش از 15 هزار بومی آمریکا که بین سالهای 1889 تا 1903 میلادی توسط انسانشناس فرانز بوآس جمعآوری و ثبت شد مورد استفاده قرار میگیرد. ساختارهای قبیلهای آمارهای بوآس این امکان را میدهد که روند قد نسلهای مختلفی که تحت تاثیر کشتار بوفالوها قرار گرفتند و آنها که فارغ از آن بودند به روش اقتصادسنجی تفاضلدرتفاضل مورد ارزیابی قرار گیرد. بر این اساس یافتهها حاکی از آن است که ملتهایی که از کشتار بوفالوها متاثر شدند نسبت به ملتهای دیگر، کاهش قد 5 /2سانتیمتری را تجربه کردند، امری که مزیت قد بلندتر ملتهای بومی آمریکا را تنها در عرض چند دهه از بین برد.
پیامدهای منفی کشتار و نابودی بوفالوها روی سلامت مردم نیز برای دههها پس از کشتار مشهود است. بررسی آمارهای اوایل قرن بیستم میلادی نشان میدهد که ملتهای وابسته به گاومیشها بهطور قابل توجه نرخ مرگومیر نوزادان بالاتر و ترکیب جنسیتی نامتناسبتر داشتند، مواردی که هر دو مربوط به پیامدهای بارداری هستند. همچنین در مقاله نشان داده میشود که ملتهای وابسته به بوفالوها با مهاجرتهای اجباری گسترده مواجه شدند. بر اساس آمارهای جمعیتی سال 1900 مشاهده میشود که مردان در سن کاری که در ملتهای وابسته به بوفالوها زندگی میکردند نسبت به همتایان خود در ملتهای غیروابسته با احتمال بسیار کمتری (26درصد) اشتغال به کار داشتند.
شوکهای اقتصادی بزرگ میتوانند به مرور زمان توسط ظرفیتهای اجتماعی تسکین داده شوند. با این حال این واقعیت برای بومیان وابسته به بوفالوها اتفاق نیفتاد و همگرایی درآمدی آنها با اقشار دیگر محقق نشد. به عبارت دیگر این جمعیت تاکنون نیز سطح درآمد سرانه پایینتری نسبت به سایر اقشار جامعه دارند. بر این اساس در مقاله نشان داده میشود که این اختلاف درآمدی با عوامل دیگر نظیر اصلاحات ارضی، بهرهوری کشاورزی، خودمختاری، جنگ، احداث راهآهن، استعمار اروپاییها و... قابل توضیح نیست.
در مقابل، کشتار و کاهش جمعیت بوفالوها مسیر اقتصادی ملتهای وابسته به این گونه جانوری -که عموماً از بومیان آمریکا بودند- را تغییر داد. در واقع طی قرن 20 میلادی جمعیت، درآمد و دسترسی به منابع مالی این ملتها بهطور نامتناسبی دستخوش تغییر شد. در این میان ملتهایی که در سالهای اولیه کاهش جمعیت بوفالوها دسترسی نسبی به منابع مالی داشتند، از طریق یادگیری حرفههای جایگزین و مهاجرت توانستند تا حدی با شرایط جدید خود را وفق دهند. بر این اساس در مقاله نشان داده میشود ملتهایی که در حوالی سال 1980 دسترسی بهتری به منابع مالی داشتند با احتمال بیشتری وارد صنایع سرمایهبر و با احتمال کمتری در بخش کشاورزی مشغول به کار شدند. بنابراین ملتهایی که معیشت آنها وابسته به بوفالوها بود، در شرایطی که دسترسی بهتری به منابع مالی داشتند، همگرایی درآمدی بیشتری را طی زمان تجربه کردند.
کشتار بوفالوها به از بین رفتن سریع و گسترده یکی از حیاتیترین صنایع تاریخ آمریکای شمالی منجر شد، اتفاقی که بیشباهت به افولهای صنعتی دیگر نیست. افول صنایع فولاد و زغالسنگ آمریکا در دهه 1980، فروپاشی صنعت صید ماهی دریای آتلانتیک شمالی در دهه 1990، ضررهای بهرهوری ناشی از طوفانهای شن عظیم دهه 1930 و افول بخش تولیدی در دهه 2000 همگی ویژگیهای مشترکی دارند. در این مقاله شواهد تکمیلی بر ادبیات گستردهای که تاکنون پیرامون حوادث مذکور انجام گرفته است ارائه میشود، اینکه چرا و چه زمان شوکهای یکباره آثار ماندگار روی فعالیتهای اقتصادی میگذارند. یافتههای علمی حاکی از آن است که تاریخ میتواند توسعه مناطق را به روشی که غیرمرتبط با سازوکارهای متداول است تحت تاثیر قرار دهد. با رصد آثار فروپاشی اقتصادی نابودی بوفالوها از دهه 1800 تا 2019، در این مقاله نشان داده میشود که چگونه شوکهای اقتصادی میتوانند بر توزیع سرمایه و نیروی کار اثر بگذارند و اینکه جمعیتهای محلی که جابهجایی جغرافیایی برایشان نامطلوب و پرهزینه است چگونه در طول زمان ممکن است حتی در مناطق ضعیف سکونت یابند. همچنین در بخش دیگری از مقاله پیرامون اهمیت مداخلات مالی در بهبودهای اقتصادی بهخصوص برای اقلیتهای جامعه سخن گفته میشود.
تاریخچه ماجرا
پیش از ورود اروپاییها، بین 10 تا 30 میلیون رأس بوفالو در دشتهای عظیم قاره آمریکای شمالی (دشتهای وسیع شرق کوههای راکی که از جنوب آمریکا تا شمال کانادا امتداد دارد) حیات داشت. شواهد تاریخی حاکی از آن است که بومیان آمریکا در این منطقه هزاران سال بود که از شکار بوفالوها امرارمعاش میکردند. طبق شواهد، بسیاری از مردمانی که معیشت آنها وابسته به بوفالوها بود، کاملاً در فعالیتهای اقتصادی خود تخصص یافته بودند. آنها تقریباً از تمامی اجزای بوفالوها در تولید محصولات گوناگون استفاده میکردند. به خاطر وفور این گونه جانوری و امکان ذخیرهسازی محصولات تولیدی آن، ملتهای وابسته به بوفالوها یکی از ثروتمندترین اقشار آمریکای شمالی بهشمار میرفتند و استانداردهای زندگی آنها با همتایان اروپایی مقایسه میشد.
در حالی که در طول زمان روشهای شکار بوفالوها تغییر یافت (مانند از شکار با نیزه به کمان)، اما تحول اصلی به دنبال بهکارگیری اسبها اتفاق افتاد. این اتفاق هزینه شکار بوفالوها را بهطور قابل توجه کاهش داد، امری که باعث شد برخی مردم از کشاورزی به شکار روی آورند. اولین ارتباط بومیان وابسته به بوفالو آمریکا با انگلیس و فرانسه بهطور غیرمستقیم و به واسطه فروش پوست و چرم بود. با سوق یافتن کلنی استعمار به سوی غرب، شکار بوفالوها نیز شدت گرفت (بهخصوص در سالهای خشکسالی و رقابت بر سر منابع غذایی) و احداث راهآهن اتحادیه اقیانوس آرام در دهه 1860 میلادی بر شدت آن افزود. سرنوشت بوفالوها در سال 1871 زمانی که دباغان انگلیسی و آلمانی روشهای جدید تولید چرم را توسعه دادند تغییر کرد. طی این تحول، تقاضا برای چرم در اروپا افزایش چشمگیر یافت و شکارچیان برای شکار بوفالوها به قلمروهای آنها هجوم آوردند. تیلور (2011) در مقاله خود برآورد میکند در سال 1875 بیش از یک میلیون پوست بوفالو تنها از آمریکا به فرانسه و انگلیس صادر شد. طی این روند تا سال 1879 گلههای جنوبی بهطور کامل نابود شدند. البته این علت اقتصادی احتمالاً تنها یکی از چند علل نابودی بوفالوهاست. به عنوان ذکر عاملی دیگر، یافته برخی مطالعات نشان میدهد که نظامیان آمریکا به منظور تضعیف بومیان این منطقه و از بین بردن پیمانهای حکمرانی با آنها، بدون انگیزه اقتصادی شروع به کشتار گسترده بوفالوها کردند، تا جایی که آخرین گلههای بوفالوها بهخصوص در مناطق شمالی قلعوقمع شدند.
در این راستا در کمتر از دو دهه، هسته اقتصادی-اجتماعی قبیلههای بزرگ بومی آمریکا فروپاشید. در اوایل دهه 1880 میلادی جمعیت بوفالوها به شدت کاهش یافته و عرضه مواد غذایی توسط دولت آمریکا نیز ناکافی یا ناموجود بود. گزارشهای تاریخی حکایت از گرسنگی و سوءتغذیه گسترده در میان بومیان آن زمان آمریکا دارند. مردم برای فرار از مرگ ناشی از گرسنگی به خوردن اسب، قاطر، غذاهای دورریختنی و حتی استخوان و البسه قدیمی تهیهشده از دام روی میآوردند. در این برهه، محدودیت تبعیضآمیز پیرامون فعالیت و جابهجایی اقتصادی، عرصه را برای بومیان آمریکا تنگتر میکرد. در واقع در اواخر قرن 19 و اوایل 20 آزادی مردم اصیل آمریکا به شدت محدود شده بود.
آمار و برآورد
در ارزیابیهای اولیه این نکته حائز اهمیت است که دریابیم کاهش جمعیت بوفالوها چه تاثیری روی ویژگیهای جمعیتشناختی ملتهای وابسته گذاشت. با بهرهگیری از آمارهای فرانز بوآس و همکارانش (محققان انسانشناسی) که بین سالهای 1888 تا 1903 پیرامون قد، سن، جنسیت، قومیت و نژاد 15 هزار بومی آمریکا از سراسر قاره آمریکای شمالی ثبت و ضبط شد، در این مقاله آثار فوری کاهش جمعیت بوفالوها مورد ارزیابی قرار میگیرد. بر اساس آمارها، مردان و زنانی که در قبلیههای وابسته به بوفالوها متولد میشدند بهطور میانگین حدود 7 /2 قد بلندتری داشتند. با این حال طبق برآوردهای مقاله، پس از کشتار و نابودی بوفالوها این مزیت برای ملتهای وابسته از بین رفت.
معیار مورد بررسی دیگر، نرخ زادوولد و مرگومیر نوزادان است. طبق برآوردها، در میان مادرانی که در سن فرزندآوری قرار داشتند، آنهایی که معیشتشان متاثر از کشتار بوفالوها شد نسبت به سایرین، 10 درصد فرزند کمتر به دنیا آوردند. همچنین نرخ مرگومیر جوامع وابسته پس از نابودی بوفالوها به عنوان منبع معیشت، افزایش یافت. طبق این یافتهها میتوان نتیجه گرفت که جوامع متاثر نتوانستند در جبران افزایش نرخ مرگومیر، نرخ زادوولد خود را نیز افزایش دهند. فراتر از پیامدهای مستقیم روی سلامت، در بخشی دیگر از مقاله اثرات کاهش جمعیت بوفالوها روی اشتغال مردان مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه برآوردها حکایت از آن دارند که مردان قبلیههای وابسته به بوفالوها نسبت به سایرین با احتمال 17 تا 20 درصد گزارش میکردند که شاغل هستند. در مجموع، یافتههای این بخش نشان میدهد نابودی بوفالوها برای مردمانی که معیشتشان به آنها وابسته بود، از لحاظ اقتصادی و سلامتی گران تمام شد.
پیامدهای بلندمدت
در بخش دیگر مقاله، پیامدهای بلندمدت کاهش جمعیت بوفالوها برای بازه 150ساله مورد بررسی قرار میگیرد. در این زمینه، دو یافته سرانگشتی قابل اشاره است: 1- بین سالهای 1945 تا 2019 قومیتهایی که متاثر از نابودی بوفالوها شدند نسبت به سایرین، سطح درآمد کمتری داشتند؛ و 2- هیچگونه همگرایی میان درآمد این دو گروه طی زمان مشاهده نمیشود، به این معنی که ملتهای وابسته به جمعیت بوفالوها برای بیش از یکونیم قرن است که نتوانستهاند از عواقب حادثه خود را رهایی بخشند. طبق برآوردها، این اختلاف درآمدی نزدیک به 25 درصد است که بر مبنای دلار 2010 معادل سه هزار و صد دلار میشود (میتوان این رقم را با درآمد سرانه سالانه 11 هزار و 800دلاری بومیان آمریکا مقایسه کرد).
کلام پایانی
در اوایل قرن 19 میلادی، شمار بوفالوها در دشتهای وسیع آمریکای شمالی به دهها میلیون رأس میرسید. اما به دلیل شکار گسترده، تا سال 1880 جمعیت این گونه جانوری تقریباً به مرز انقراض رسید. بر این اساس در مرور علمی این هفته مقالهای مورد بررسی قرار گرفت که به ادعای نویسندگان آن، اولینبار آثار کشتار بوفالوهای آمریکای شمالی را روی مردم بومی این قاره بهطور کمی مورد ارزیابی قرار داد. به این منظور از آمارهای تاریخی، جغرافیایی، جمعیتی و اقتصادی بهره گرفته شد تا آثار نابودی بوفالوها بر معیشت و سلامت بومیان آمریکا برای دوره زمانی کوتاهمدت و بلندمدت اندازه گرفته شود. در این باره بحث میشود که نابودی بوفالوها برای نسلهای مختلف بومیان آمریکا واژگونی ثروت را در پی داشت: در دوران کهن، بومیان آمریکا که امرار معاششان وابسته به شکار بوفالوها بود یکی از مرفهترین مردمان زمان بهشمار میرفتند، امروز اما آنها از ضعیفترین اقلیتها هستند.
در این مقاله سازوکارهایی که به ماندگاری آثار این شوک اقتصادی تا به امروز منجر شده مورد ارزیابی قرار گرفت. بر این اساس یافتهها حاکی از آن هستند که دسترسی به منابع مالی در همان اوایل بحران میتوانست به بومیان در تسکین و فائق آمدن بر پیامدهای نابودی بوفالوها کمک کند. در حالی که کشتار و نابودی بوفالوها یک حادثه تاریخی منحصربهفرد است، اما شوکهای اقتصادی بزرگ اینگونه نیستند. بهطور مشابه، در حالی که بومیان تنها در محیطهای اقتصادی و اجتماعی محدودی حضور دارند، اما موانع فائق آمدن بر چالشها نظیر هزینه مهاجرت، سطح پایین توسعهیافتگی و محدودیتهای مالی شایع است. تجربه ملتهای پیشین متکی به بوفالوها نشان میدهد که چطور شوکهای اقتصادی به دلیل نبود منابع مالی جایگزین ممکن است برای دههها ماندگار شوند.