توتالیترهای داستانگو
چگونه داستانهای ویروسی جهان را به بیاخلاقی میکشاند؟
روایتها راه ِدرکِ جهان هستند. آنها نقش مهمی در شکلدهی و بیان هویت سیاسی و ایدئولوژیک دارند. برای درک مسائل اقتصادی از حبابها تا قطبی شدن سیاسی حیاتیاند و اقتصاد روایی، هنجاری و سیاستی را میسازند. طبق تعاریف -آکادمیک و منطقی- روایتها، تصویرهای گزینشی از واقعیت، حداقل در دو مقطع زمانیاند که یک یا چند ادعای علّی و پنج سنجه اساسی دارند: «قابل تعمیم هستند. از چارچوبها و گفتمانها متمایزند. نامحدود و بیانتها هستند و تنها تعداد کمی از آنها مسری میشوند. شکلگیری آنها اجتنابناپذیر و جهانی است؛ میتوانند در موقعیتهای مختلف، برخلاف داستانهایی خاص، مطرح شوند و البته اگر سیاسی یا سیاستی باشند، شاخصه «پس چه» را نیز به عنوان مکمل داشته باشند و در سه مقطع زمانی مفهوم بیابند؛ دو نقطهای که از آنها یک ادعای علّی شکل میگیرد و نقطه سوم که در آن آینده فرضی پیشبینی و تغییرات سیاسی انجام میشود.» از این حیث، یکی از قویترین نقشهای روایتگونه نهتنها در آنچه صریحاً استدلال میکنند، بلکه در مفروضات ضمنی پشتِ انتخاب محتوا یعنی ایجاد و تثبیت مفروضات برای تصمیمگیری در شرایطِ دارای ابهامهای پیچیده است؛ دلیلی که باعث میشود در روایتها، انتخابها، پیرامون چیدمان و اینکه چه چیزی در آنها گنجانده شود اغلب حاوی مهمترین و به صورت بالقوه، گمراهکنندهترین مفروضات نظری باشند؛ بهطوری که روایتها، حتی زمانی که به نظر میرسد به سادگی حالتها و امور را توصیف میکنند، حامل پیشفرضهای هنجاری ضمنی بوده، محتوای آنها با آنکه ممکن است کاملاً صحیح، قابل قبول و منطقی باشد ولی قویاً تصویری از حرکت با گامهای منطقی از گذشته مشکلساز به حال متحولکننده و به سوی آیندهای بهتر را بسازد و قدرت آنها در تعیین شرایط قابل بحث پیرامون آنچه از نظر هنجاری مطلوب، کارآمد یا مشخصاً منوط به عدالت است یا از منظر باورسازی «از و با» دیدگاه قهرمانان، تبهکاران یا قربانیان، تصویرسازی میکند، به عاملی تعینگر در نگرشها و رفتار عمومی و منبعی قدرتمند در ادراکات و برداشتهای درست یا نادرست تبدیل شود. آنچه به گفته جیمز دنیسون، محقق ارشد نگرشهای رفتاری اروپا، خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) و رهبر رصدخانه نگرشهای عمومی (OPAM)، باعث میشود ما با روایتها «خواب ببینیم، خیالپردازی کنیم، گذشته را به یاد آوریم، پیشبینی کنیم، امیدوار شویم، به ناامیدی برسیم، شک کنیم، انتقاد کنیم، متنفر شویم و حتی از سرزمین و وطن خود دِل بکنیم، مهاجرت کنیم یا تن به پناهندگی بدهیم».
آوارگی جهانی: انتخابی که دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد (OHCHR) دو سال پیش طی بیانیهای با صراحت آن را «تغییر با روایتهایِ ضامن امنیت یا تهدید بالقوه حقوق بشریت نامید» و هشدار داد «وقتی اقدامات سیاسی یک کشور، مردم را وادار به پشتیبانی از روایتهای مسری میکند که اغلب از دل واقعیت بیرون آمدهاند، درد اکثریت مردم یک جامعهاند، از ظلمِ از حد گذشته حاکمیت و شیوههای ظالمانه حکمرانی در آن نشأت گرفته و راهی به جز فرار برای مردم آن جامعه باقی نگذاشتهاند باید برای نحوه درک و گفتوگو درباره روایتها و چرایی آنها، یک گفتمان جهانی عادلانه شکل داد و پذیرفت همانگونه که روایتهای منطقی از مهاجرت ترسناک شدهاند، به طرز نگرانکنندهای، روایتهای نادرست و شوم از مهاجرت و مهاجران هم، برابری و حقوق انسانی را به خطر انداخته است. در حال حاضر، روایتهای مضر و غیرانسانی درباره مهاجرت بهطور فزایندهای در جنبشهای سیاسی، رسانهها و دیگر اشکال گفتمان عمومی در بسیاری از کشورها نفوذ کرده و برخی از روایتگران مهاجرانِ قربانی ظلم و فساد حاکمیتی، برای گسترش ترسهای ریشهدار اجتماعی با منافع سیاسی و مالی، طی لابیگری با طیفی از سازمانهای بینالمللی، از روایت عمومی ضدمهاجرتی موذیانه و خطرناک، به نوعی بهره سیاسی میبرند که فرجامش، ترس، نفرت و تحقیر است و مهاجران را آوارگان جهان میکند». در حالی که باید «داستانها و روایتهایی که با پشتیبانی رسانهها یا لابیهای اجتماعی مسری میشوند، بر بعد انسانی پناهندگی و مهاجرت متمرکز شده و نشان دهند مردمانی که روزی در کشور خود، صاحب جایگاه اجتماعی و مالی مناسبی بودهاند، زندگیشان به دلیل درگیری، آزار، زندان، شکنجه و ظلم محرز چگونه نابود شده است یا چگونه از رویاپردازی در خواب به ترک سرزمین موروثی خود رسیدهاند و با وجود این هنوز «گرفتار تهاجم بیگانگان متخاصم» اما از نوع جهانی آن هستند و محبوبیت و مفهومسازی روایتهای دورشده از چیستی و چرایی واقعیت، آنان را درگیر نگرشها، رفتار و سیاستهای خطرناک کرده است». روایتهایی که فقط در سال 2017 رتبه دوم «واژه سال» را در مانیتورینگ جهانی زبان داشت و در بسیاری از رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، مطالعه آن، بهطور فزایندهای مبنای ادعایی تصویرسازی و تصمیمگیریهای اخلاقی برای شکلدهی و بیان هویت، دیدگاه و ایدئولوژیهای سیاسی جهان و «تدوین و حفظ جهانبینی» شد. حتی جامعه پژوهشگری جهانی را به این باور رساند که وقتی روایتها با یکدیگر همگروه و در یک داستان کامل و مملو از وقایعِ متعدد و پراکنده ادغام و مسری میشوند» ماهیت انتخابی تصویرسازیها، بازتابی از ظرفیت محدود شناختی انسانها و پیچیدگی تقریباً بینهایت از واقعیتهاست که در تئوری باید درک فرد از جهان را - حداقل در مقایسه با تصادفی بودن محض- هم از نظر ادعای علّی روایی و هم از حیث انتخابهای تلویحی که بنا بر رویدادها، شخصیتها و پیشینهها مهم هستند، بهبود ببخشد؛ به گونهای که همه مردم با ادراک موقعیتهای اجتماعی و حقایق قابل مشاهده به هم بپیوندند، اصلِ واقعیت را درک کنند و ببینند که روایتها چگونه میتوانند در میزان بازتاب واقعیت محدود باشند، مفروضات ضمنیِ انتخاب محتوای داستانی برای تصمیمگیری در شرایط مبهم، هنجارهای مطلوب یا بیاخلاقیهای انسانی را بسازند، کارآمدی، عدالت و اعتماد عمومی-سیاسی را به چالش بکشند و گزینشپذیری مبتنی بر تفکر انتقادی و سواد رسانهای را اجتنابناپذیر کنند تا معناسازی پیچیده در روایتهای تصویرسازیشده محدودِ به شدت تحریفی از تلاقی عوامل علّی که کنشهای روایی هدفمند را ایجاد میکنند یا به واسطه علل کاملاً نامشروعِ سیاسی به ناهنجاریهای گسترده میرسند، قابلیت تشخیص و تمییز بیابند و مهمتر آنکه کاهش و کسری اعتماد سیاسی موجب عدم حمایت از مسوولان، نادیده انگاشتن قوانین و مقررات «مگر به اجبار»، عدم حمایت از برنامههای دولت، کاهش مشارکت سیاسی و البته بحران مشروعیت نشود. موضوعی که در نظاموارههای سیاسی به شدت حائز اهمیت است چون میتواند به سقوط حاکمیتی منجر شود و انقلابها را شکل دهد. در واقع، مردم را از روایتها و داستانهای مسری واقعی منتشرشده از طریق مجراها و کانالهای ارتباطی که امروزه بیشتر در قالب شبکههای اجتماعی (عامل ترس حکومتیها، دلیل فیلترینگها و بهانه محدودیتهای اطلاعرسانی عمومی از سوی توتالیترها و فاشیسمهای متعصب جریانهای سیاسی) میسر میشود، به انزجار و انقلاب برساند و درصدد تغییر حکومتها بربیایند. رفتاری که چاد دبلیو کندال و کنستانتین چارلز، آن را «روایتسازی ساختاری با تاثیرگذاری بر باورهای ذهنی برای شکلدهی به اعمال و رفتار فردی-اجتماعی» مینامند و مطالعه «روایات علّی» را بر مبنای آن توسعه میدهند.
تهدید و اهرم: بر اساس مطالعه کندال و چارلز و به استناد پژوهشهای «تفاسیر استراتژیک» و «مدلی از روایتهای رقابتی» از ران اشپیگلر، نویسنده کتاب «عقلانیت محدود و سازمان صنعتی» و کفیر الیاز، استاد اقتصاد بازرگانی و مالی دانشگاههای کلمبیا و میشیگان، روایتهای اثرگذار بر باورهای ذهنی و رفتار عملکردی که میتوان آنها را روایتهای علّی نامید، بهطور علّی، یک متغیر کنشی را با متغیرهای نتیجه مورد علاقه پیوند میدهند و به همین خاطر، یک سیاستمدار ضدمهاجرت ممکن است با پیشنهاد اینکه افزایش مهاجرت فرصتهای شغلی را برای مردم محلی کاهش میدهد و در نتیجه استانداردهای زندگی متوسط آمریکاییها را پایین میآورد، از ممنوعیتهای مهاجرتی حمایت کند و در مقابل یک سیاستمدار طرفدار مهاجرت با استدلال اینکه افزایش مهاجرت باعث تحریک نوآوری و افزایش استانداردهای زندگی میشود، یعنی با ترکیب متغیرهای «فرصت شغلی و نوآوری»، کاری کند که تصمیمگیرندگان مدیریت اسناد (DMs) باورهای متفاوتی را در رابطه با مهاجرت به وجود آورند. یا در مثالی دیگر، والدین نگرانی که این روایت را شنیدهاند: «رسانههای اجتماعی باعث افسردگی در نوجوانان میشوند»، با این داستان، درگیر یک زنجیره علّی از یک عمل (ممنوعیت در استفاده از رسانههای اجتماعی)، یک متغیر کمکی (استفاده از رسانههای اجتماعی) و نتیجه (افسردگی) میشوند و چون همبستگی در دادهها همراه با روایت، باورها را تحریف میکند، اعتقادات خود را بر این اساس بهروز کرده و برای فرزندانشان ممنوعیتهایی را اعمال میکنند. به بیانی دیگر و بنا بر نتایج نمودارهای غیرحلقوی جهتدار (DAGs)، والدین در این روایت به جای درک مدل واقعی«ممنوع استفاده از رسانههای اجتماعی افسردگی» که نشان میدهد ممنوعیت تاثیری بر افسردگی ندارد، با مدلی علّی، به دلیل مثبتبودن همبستگی بین استفاده از رسانههای اجتماعی و افسردگی و از طریق «روایت اهرمی» که از یک متغیر کمکی استفاده میکند تا زنجیره علّی یکطرفه را از کنش به متغیر کمکی برای نتیجه تغییر دهد، دست به اعمال ممنوعیت میزنند. در حالی که در نمونهای دیگر، کسانی که از حقوق اسلحه حمایت میکنند، با کمک «روایت تهدید» که نشان میدهد عمل و متغیر کمکی تاثیرات متضادی بر نتیجه دارند (در این مورد، شهروندان امنیت عمومی مجرمان)، ممکن است برای مسلح کردن شهروندان و در راستای بهبود امنیت عمومی استدلال کنند که باید در برابر مجرمانِ دارای اسلحه از خود محافظت کنند، حتی اگر مسلح کردن شهروندان واقعاً با امنیت عمومی ارتباطی نداشته یا ارتباط منفی داشته باشد؛ یعنی در فرآیند تولید داده واقعی (DGP)، عمل و نتیجه کاملاً غیرمرتبط با هم باشند. کمااینکه این مطالعه با ابتنا به مجموعه دادهای متشکل از تاریخچه مشاهدات سه متغیر باینری: «عمل، نتیجه و متغیر کمکی» (قاببندیشده با برچسبهای خنثی بهطوری که افرادِ تحت مطالعه هیچگونه پیشفرض و داوری نداشته باشند)، اثبات میکند تقریباً همه روایتهای علّی تولیدشده، روایتهای اهرمی هستند، آنها بیشتر بهطور طبیعی به سوژههای داستانی و روایتی تبدیل میشوند تا روایتهای تهدید و البته هر دو روایت اهرمی و تهدید، بهطور متوسط به پیشبینیهای نقطهای در نظریه رفتاری منجر میشوند و از آنجا که روایتها قانعکنندهتر از اطلاعات آماری هستند، رفتارهای گلهای میتواند در پی پیرویهای کورکورانه شکل بگیرد.
قطبیسازها: اما کدامیک از روایتهای دارای سوگیری میتوانند قدرت بیشتری برای شکلدهی به این رفتارهای گلهای داشته باشند؟ آنهایی که توسط گروه، طیف، جناح یا افراد سیاسی خاص و با دقت ساخته میشوند یا روایتهایی که از کفِ کوچه و بازار میآیند و مردم آنها را بهطور طبیعی و بدون منفعت مالی یا سیاسی میسازند؟ بررسی تحلیلی دادههای یک نمونه آماری 403نفری آمریکایی با میانگین سنی 7 /38 سال و نسبیت برابر در جنسیت، که بهطور متوسط که 42 /3 دلار برای میانگین 9 /17 دقیقه، درآمد داشتند (نرخ دستمزدی تقریباً 50 درصد بالاتر از حداقل مورد نیاز پرولیفیک یعنی هشت دلار در ساعت) و اطلاعات آنها به صورت آنلاین در ژوئن سال ۲۰۲۲ با کمک شرکت کوالتریکس (شرکت خدمات حرفهای آمریکایی) و با جاوا اسکریپتِ سفارشی کدگذاری شد، نشان داد: 1- روایتهایی که به وسیله یک سیاستمدار یا مشاورهای سیاسی ساخته میشوند و در بین مردم با هدفهای سیاسی مثبت یا منفی چون جذب بیشتر حامیان فکری یا ایجاد اختلاف در بین طیفها و گروههای سیاسی دیگر چون یک ویروس سرایت پیدا میکنند، با پشتیبانی 37 /0درصدی منفی و 63 /0درصدی مثبتِ بعد اهرمی روایت و 36 /0 تا 45 /0درصدی مثبت و 55 /0 تا 64 /0 منفی بعد تهدیدی روایت، میتوانند از هر عملی حمایت کنند، بهطور بالقوه به قطبیسازی بین حامیان سیاسی بینجامند، متغیرهای کمکی برای «DGP» زیربنایی یکسان، پاسخهای مخالفی را القا و پیشبینیهای نظریه رفتاری را تایید کنند. / 2- اطلاعات آماری واقعی، قدرت متقاعدکننده روایتها و «هومونریتورها» را 20 تا 30 درصد کاهش میدهند و این نتیجه با بزرگی تقریباً یکسانی، برای آنهایی که کورکورانه روایتها را دنبال نمیکنند هم صادق است. علاوه بر آن، افرادی که در روایتهای اقتصادی و سیاسی، سیاستهای متناقضی را میبینند، ترجیحشان این است که «امیدبخشتر» رفتار کنند اما شرایط اجتماعی و نوع حکمرانی میتواند این سطح امیدواری را کاهش دهد و حتی تصمیمگیریهای امیدبخش را به تصمیمهای بیهدف و صرفاً برای رهایی از موقعیت برساند. / 3- انحرافات از سیاستهای منطقی برای روایتهای اهرمی بیشتر از روایتهای تهدید است و روایتها میتوانند حتی پس از اینکه افراد اطلاعات آماری مغایر با روایت را از پرتو تفکر انتقادی یا سواد رسانهای درک کردند، موثر باشند، البته با این تاکید که این افراد سیاست عقلانی را در همه موارد ترجیح میدهند. / 4- نتایج حاصل از رفتار منسجم، قدرت متقاعدکننده روایتها را نشان میدهد و تایید میکند که روایتها را به وضوح میتوان ساخت اما روایتهای ساختهشده به وسیله مردم «هومونارانها»، روایتهای علّی با متغیرهای کمکی است. چرا که 36 درصد از نمونه آماری منتخب برای ساختن و نوشتن روایت یا داستانی اقتصادی یا سیاسی، در پایان هر روایت، توصیههایی را ارائه کردند که صریح یا ضمنی انتخاب خطمشی را در اولویت داشت و با این عبارت تکرار شده بود: «مراقب هر سرنخی که روایت به شما میدهد، باشید». در حالی که 64 درصد دیگر در واکنش به «روایتهای علّی» (سیاست مدیریت آبی همراه با اقدامات مثلثی کارمندان از نظر تاریخی همیشه به سودهای بالایی منجر شده است)، «روایتهای دیگر» (به نظر میرسد رنگ آبی عمدتاً سود دارد) و «روایتهای خنثی» (مهم نیست که گزینه آبی انتخاب شود یا سبز چون احتمال 50-50 وجود دارد که یک گزینه مطلوب و دیگری نامطلوب باشد)، رفتار متفاوتتری داشتند. به نحوی که از بین روایتهای ساختهشده و توصیهها، بر مبنای دادهها، 18 درصد روایتها علّی، 31 درصد خنثی و 51 درصد روایتهای دیگر بودند و از 18 درصدِ روایتهای علّی، 89 درصد روایتهای اهرمی بودند. / 5- روایات علّی به شدیدترین انحرافات منجر میشود. روایتهای علّی که سوژهها تولید میکنند تقریباً به اندازه روایتهای علّیِ با دقت ساختهشده، موثرند و تنها روایتهای رشدیافته درونزا هستند که تاثیراتی ملموس در میان سوژههای قابل توجه دارند.
علّیهای مردمی: در واقع مردم پس از مشاهده الگوهای موجود در دادهها، روایتهای علّی یکطرفه (a z y) را میسازند و مایلاند برای به اشتراک گذاشتن آنها با دیگران هزینه بپردازند. کمااینکه روایتهای علّی ساختِ عموم، تاثیرگذارتر از دیگر روایتها هستند، حتی آنهایی که «DGP» واقعی را توصیف میکنند. بنابراین و در حالی که به صورت 100 درصد نمیتوان ادعا کرد روایتهای علّی تنها انواع روایتهایی هستند که پتانسیل تاثیرگذاری بر افکار دیگران و ساخت رفتارهای گلهای را دارند، اما بخش مهمی از چرایی تاثیرگذاری روایتها و داستانهای ویروسی را تشکیل میدهند، بیرون از فضای آزمایشگاهی و به دور از یک محیط از پیش انتخابشده سیاسی ساخته میشوند و اغلب داستانهای «اهرمی» هستند. از سوی دیگر، «روایتهای تهدید» فقط با درک تاثیر مشترک اقدامات و متغیرهای کمکی بر نتایج (a y z) ساخته میشوند، نیازمند توزیعهای مشترک پیچیدهتری هستند و ویژگی فنی مطلوب روایتهایی که میتوان به آنها عنوان «تحریفِ غیر از وضعِ موجود» را داد، کاملاً نقض میکنند.