شناسه خبر : 42217 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مجازات کودکی

ریشه مجازات‌های متفاوت در مورد کودکان چیست؟

 

المیرا آقازاده / نویسنده نشریه 

74در سال‌های اخیر مطالعات جدی در مورد نابرابری جنسیتی انجام شده که اهمیت مجازات کودک را برجسته کرده است. در کشورهای توسعه‌یافته، مجازات‌های کودکان، بیشتر نابرابری جنسیتی در بازار کار را تشکیل می‌دهند (کلون، لاندایس و سوگارد ۲۰۱۹؛ کلون، لاندایس، پوش، اشتاینهاوئر و زوایمولر ۲۰۱۹؛ کورتس و پان ۲۰۲۰).

در ابتدای بحث باید به یک سوال مهم پاسخ داد؛ و آن اینکه چرا مجازات‌های کودکان حتی در جوامع مدرن تا این حد زیاد است؟ اساساً، این سوال به معنای آن است که بپرسیم چه چیزی تداوم نهاد سنتی (زنان خانه‌دار- مردان نان‌آور) را توضیح می‌دهد؟ این مقاله امیدوار است تا از نظر روش‌شناختی و تجربی بتواند به این سوال کمک کند.

 تحقیقات در مورد سازوکارهایی که باعث مجازات کودکان می‌شود هنوز در مراحل اولیه است. در این حوزه ما شواهدی داریم که تبیین‌هایی مانند موضوعات بیولوژیک،‌ مزیت نسبی و مشوق‌های ایجادشده از طریق سیاست‌های دولت را رد می‌کند؛ اما عملاً هیچ مدرکی به‌طور قطعی در این توضیح‌ها موجود نیست. باید گفت یک دلیل کلیدی برای کمبود شواهد این است که نیازمند داده‌هایی در مورد ماهیت چگونگی تخمین مجازات‌های کودک هستیم. به همین جهت یعنی به دلیل محدودیت‌های داده‌ها، تخمین‌های جریمه کودک برای کمتر از 12 کشور در دسترس ماست و به ندرت شواهدی مبنی بر تفاوت مجازات‌های کودکان در مکان و زمان‌های دیگر وجود دارد.

به اصل موضوع بازمی‌گردیم؛‌ برای پرداختن به این شکاف، مقاله حاضر رویکرد جدیدی را برای تخمین مجازات‌های کودکان بر اساس داده‌های مقطعی گسترده مورد بررسی قرار می‌دهد. این رویکرد بر روی داده‌های ایالات متحده اعمال می‌شود.

لازم به یادآوری است بخش اول مقاله رویکرد مقطعی را برای تخمین مجازات‌های کودکان با استفاده از داده‌های بررسی جمعیت فعلی (CPS) از سال 1968 تا 2020 و داده‌های نظرسنجی جامعه آمریکایی (ACS) از سال 2000 تا 2019 شرح می‌دهد. هدف ارائه مطالعات در مورد تولد اولین فرزند است. چالش اصلی استفاده از داده‌های مقطعی این است که زمان رویدادهای منفی مشاهده نمی‌شود. به این معنا که داده‌ها نشان نمی‌دهند افرادی که در این پژوهش بدون فرزند هستند در نهایت صاحب فرزند خواهند شد یا نه. نتایج حاصل از این رویکرد با استفاده از داده‌های پنل مطالعه دینامیک درآمد (PSID) و مطالعه ملی طولی جوانان (NLSY) اعتبارسنجی می‌شوند. این دو رویکرد نتایج بسیار مشابهی دارند؛ اما رویکرد مقطعی به دلیل حجم نمونه برتر بسیار دقیق‌تر است.

میانگین جریمه کودکان در ایالات متحده در حال حاضر 20درصد در استخدام سالانه، 24 درصد در مشاغل هفتگی و 31 درصد در درآمد آزاد است. این مجازات‌ها بیشتر از اسکاندیناوی و کمتر از اروپای مرکزی است. (کلون، لاندایس، پوش، اشتاینهاوئر و زوایمولر، 2019). مانند سایر کشورها، مجازات‌های کودکان در ایالات متحده بیشتر در راستای نابرابری جنسیتی آن‌هم در نتایج بررسی بازار کار مشاهده شده است.

روش‌شناسی توسعه‌یافته در اینجا دامنه سوالات قابل مطالعه را تا حد زیادی گسترش می‌دهد؛ چراکه به دلیل حداقل نیاز به داده‌ها و دقت آماری بالاتر، امکان تجزیه و تحلیل دانه‌ای ناهمگونی و سازوکارها را فراهم کرده و در ادامه، امکان ترسیم مجازات‌های کودکان در اکثر مناطق و کشورهای جهان را فراهم می‌کند.

در این راستا پنج یافته اصلی تجربی ارائه شده است. اول، مجازات کودکان در پنج دهه گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. این جریمه‌ها در دهه 1970 بسیار بالا بود- 46 درصد اشتغال سالانه و 70 درصد درآمد را شامل می‌شده است. اما از آن زمان تاکنون این آمار به بیش از نصف کاهش یافته است. نکته مهم این است که تقریباً تمام این میزان کاهش‌یافته قبل از اواسط دهه 1990 و به دنبال یک دوره طولانی رکود رخ داده است. این یافته نور جدیدی را بر یک واقعیت تلطیف‌شده می‌افکند که در مطالعات دیگر مستند شده است: کاهش سرعت همگرایی جنسیتی در نتایج بازار کار از دهه 1990 مانند واشنگتن رخ داده است. شواهد ارائه‌شده در اینجا توضیح ساده‌ای ارائه می‌دهد: همگرایی جنسیتی متوقف شده؛ زیرا کاهش مجازات کودکان متوقف شد.

موضوع دوم این است که مجازات کودکان در مناطق مختلف بسیار متفاوت است. مجازات کودکان در استخدام سالانه از 12درصد در داکوتا (از ایالت‌های روستایی اسکاندیناوی) تا 38 درصد در یوتا (یک ایالت محافظه‌کار مذهبی و فرهنگی در همان نقطه) متغیر است. همچنین جریمه کودک در درآمد از 21 درصد در ورمونت، یکی دیگر از ایالت‌های روستایی، تا 61 درصد در یوتا متغیر است. جالب توجه آن است که دامنه مجازات‌های کودکان در سراسر ایالت‌های ایالات متحده با دامنه مجازات‌های کودکان بین کشورهای اسکاندیناوی و کشورهای محافظه‌کار فرهنگی اروپای مرکزی مطابقت دارد (Kleven, 2021b).

نگاهی به نقشه ایالات متحده در مورد مجازات کودکان دو سازوکار بالقوه را برجسته می‌کند: شهرنشینی و هنجارهای فرهنگی.

مکان‌های شهری بیشتر مجازات‌های بزرگ‌تری دارند، شاید به این دلیل که مشاغل شهری نسبت به مشاغل روستایی انعطاف‌پذیری کمتری دارند. کار در مزرعه‌ای در داکوتای شمالی، صرف نظر از اولویت‌ها و هنجارها، مسائل انعطاف‌پذیری شغلی برای شکاف‌های جنسیتی را راحت‌تر پذیرفته است (گلدین 2014؛ گلدین و کاتز 2016). مکان‌هایی که از نظر فرهنگی محافظه‌کارتر هستند، مجازات‌های بزرگ‌تری دارند، اما بسیاری از مکان‌های محافظه‌کار نیز روستایی هستند و این امر در جهت مخالف هم وجود دارد و مطلق نیست.

بقیه مقاله به بررسی تاثیر هنجارها و فرهنگ جنسیتی بر مجازات‌های کودکان می‌پردازد، و به این مورد که اثرات مخدوش‌کننده شهرنشینی چیست،‌ توجه دارد. سومین موضوع آن است که، رابطه بین مجازات‌های کودک و هنجارهای جنسیتی با استفاده از داده‌های نظرسنجی عمومی اجتماعی (GSS) از سال 1972 تا 2018 چگونه تجزیه و تحلیل می‌شود. این تحلیل با استفاده از پرسش‌های نظرسنجی در مورد نقش‌های جنسیتی در خانواده‌های دارای فرزند، شاخصی از پیشرفت جنسیتی ایجاد می‌کند. پیشرفت جنسیتی به‌طور قابل توجهی در طول زمان افزایش یافته است، اما بیشتر این افزایش قبل از اواسط دهه 1990 رخ داده است. در نتیجه، سری زمانی پیشرفت جنسیتی منعکس‌کننده سری زمانی مجازات‌های کودکان است.

پیشرفت جنسیتی نیز در سراسر جغرافیا متفاوت است. ایالت‌های کمربند کتاب مقدس (ایالت‌های پروتستان‌نشین متعصب جنوب آمریکا) و یوتا از محافظه‌کارترین ایالت‌ها هستند، در حالی که ایالت‌های شمال غرب میانه و نیوانگلند از مترقی‌ترین آنها هستند. یک تحلیل با استفاده از تغییرات زمانی و مکانی نشان می‌دهد که هنجارهای جنسیتی تاثیر زیادی بر مجازات‌های کودکان دارند. این موضوع برای مقابله با عوامل مخدوش‌کننده مانند شهرنشینی، اثرات ثابت دولت و ترکیب جمعیتی کنترل می‌شود. حتی با چنین کنترل‌هایی، تاثیرات چنین موضوعی همچنان قوی است: افزایش در شاخص پیشرفت جنسیتی با یک انحراف معیار، مجازات کودک در اشتغال سالانه را تا 18 درصد و جریمه کودک در اشتغال و درآمد هفتگی را تا 23 درصد کاهش می‌دهد.

در مورد موضوع چهارم باید گفت که این مقاله یک مطالعه اپیدمیولوژیک از هنجارهای جنسیتی است که با استفاده از جابه‌جایی‌های افراد متولد ایالات متحده و مهاجران خارج از کشور توسعه یافته است. این تحلیل شواهد گرافیکی قابل توجهی را ارائه می‌کند و از تنوع بسیار زیاد در مجازات‌های کودکان در ایالات متحده و کشورهای سراسر جهان بهره برده است. جریمه کودک برای کسانی که در ایالات متحده جابه‌جا می‌شوند شدیداً با مجازات کودک در ایالت محل تولد آنها مرتبط است و انتخاب در ایالت محل سکونت آنها را کنترل می‌کند.

والدینی که در ایالت‌های با مجازات بالا (مانند یوتا یا آیداهو) متولد می‌شوند، مشروط به محل سکونتشان، نسبت به والدینی که در ایالت‌های با مجازات‌های پایین (مانند داکوتا یا رودآیلند) متولد شده‌اند، جریمه‌های فرزند بیشتری دارند. این اثر از نظر کمی بزرگ است: افزایش 10درصدی جریمه استخدامی در وضعیت تولد یک زن به افزایش حدود شش‌درصدی جریمه شغلی او تبدیل می‌شود.

به‌طور مشابه، مجازات کودک برای مهاجران خارجی به شدت با مجازات کودک در کشور محل تولد آنها مرتبط است. مهاجرانی که در کشورهای با مجازات بالا (مانند مکزیک یا ایران) متولد شده‌اند، نسبت به مهاجرانی که در کشورهای با مجازات‌های پایین (مانند چین یا سوئد) متولد شده‌اند، جریمه‌های بیشتری دارند.

جریمه استخدامی در کشور محل تولد یک زن به افزایش حدود شش‌درصدی جریمه شغلی او در ایالات متحده تبدیل می‌شود. این نتایج با تاثیرات مهم هنجارهای فرهنگی بر مجازات کودکان مطابقت دارد.

در نهایت، شواهدی در مورد همسان‌سازی فرهنگی با مقایسه مجازات‌های کودکان در میان مهاجران نسل اول و مهاجران نسل بعدی ارائه می‌شود. مهاجران در طول زمان با فرهنگ ایالات متحده ادغام می‌شوند: تفاوت‌های فاحش در مجازات‌های نسل اول کودکان بر اساس کشور مبدأ تقریباً در مجازات‌های نسل بعدی وجود ندارد. با این حال، این یکسان‌سازی ممکن است نسل‌های زیادی طول بکشد، زیرا مهاجران نسل بعدی شامل همه نوادگان با یک کشور اجدادی شناخته‌شده بدون توجه به زمان ورود اجدادشان می‌شود.

این مقاله که آلتونجی و بلانک (1999) و برتراند (2011) بررسی کرده‌اند، به مطالعات نابرابری جنسیتی کمک می‌کند و بیشترین ارتباط را با موضوع تاثیر تولد فرزند و والدین شدن دارد (برتراند، گلدین و کاتز 2010؛ کلون، لاندایس و سوگارد 2019؛ کلون، لاندایس، پوش، اشتاینهاور و زوایمولر 2019؛ کورتس و پان 2020).

دو یافته کلیدی برای پاسخ به سوال و تحقیق مطرح‌شده در اینجاست: این واقعیت که مجازات‌های کودکان بیشتر به نابرابری جنسیتی باقی‌مانده در کشورهای توسعه‌یافته مربوط است و این واقعیت که این مجازات‌ها را نمی‌توان با سازوکارهای سنتی که ریشه در زیست‌شناسی دارد، توضیح داد. در این میان مزیت نسبی یا سیاست‌های دولتی را نباید نادیده گرفت (کلون، لاندایس و سوگارد 2021؛ کلون، لاندایس، پوش، اشتاینهاوئر و زوایمولر 2021).

در پرتو این یافته‌ها، این مقاله می‌پرسد که آیا مجازات‌های کودکان از دریچه هنجارها و فرهنگ جنسی بهتر درک می‌شود؟ برای درک این سوال دشوار، این مقاله یک رویکرد مقطعی ساده برای تخمین مجازات‌های کودکان ایجاد می‌کند که امکان تجزیه و تحلیل دقیق مجازات‌های کودکان را در زمان، مکان و گروه‌های فرهنگی فراهم می‌کند.

تنوع زیادی در مجازات‌های کودکان در این ابعاد وجود دارد که مطالعه اپیدمیولوژیک مهاجران آمریکایی و مهاجران خارجی را تسهیل می‌کند. این تحلیل برخی از اولین شواهد مستقیم را ارائه می‌دهد که نشان می‌دهد هنجارها و فرهنگ جنسیتی تاثیرات مهمی بر مجازات کودکان دارند. کاربرد این رویکرد به دلیل حداقل نیازهای داده، گسترده است.

مقاله به‌صورت زیر مرتب شده است. بخش 1 بالاتر توضیح داده شده است. بخش2 داده‌ها را شرح می‌دهد. بخش 3 روش‌شناسی تجربی را توسعه و اعتبار می‌دهد. بخش4 شواهدی را در مورد مجازات‌های کودکان ایالات متحده در طول زمان، جغرافیا و گروه‌های جمعیتی ارائه می‌کند. بخش 5 تغییرات هنجارهای جنسیتی را در طول زمان و جغرافیا مستند می‌کند و تاثیر آنها را بر مجازات کودکان با استفاده از تفاوت در تفاوت‌ها و رویکردهای اپیدمیولوژیک بررسی می‌کند. بخش 6 به پایان می‌رسد.

نتیجه‌گیری

 کار اخیر در مورد نابرابری جنسیتی نشان می‌دهد مجازات‌های کودکان -تاثیر علّی والدین بر زنان نسبت به مردان- بیشتر بر اساس نابرابری باقی‌مانده در کشورهای توسعه‌یافته است (کلون، لاندایس و سوگارد 2019؛ کلون، لاندایس، پوش، اشتاینهاوئر و زوایمولر، 2019). به عبارت دیگر، از بین بردن نابرابری جنسیتی تقریباً مترادف با حذف مجازات کودکان است. بنابراین، درک سازوکارهایی که باعث مجازات کودکان می‌شود، یکی از مهم‌ترین سوالات در تحقیقات نابرابری جنسیتی است. این مقاله از نظر روش‌شناختی و تجربی به پاسخ این سوال کمک کرده است.

 چرا جریمه‌های کودکان تا این حد زیاد و مداوم هستند؟ شواهدی وجود دارد که تبیین‌هایی که ریشه در مزیت نسبی دارند، سیاست‌های دولت را رد می‌کند. گلدین (2014) استدلال می‌کند که آخرین فصل همگرایی جنسیتی باید شامل تغییرات در ساختار بازار کار و انعطاف‌پذیری شغل باشد. چنین جنبه‌هایی از تعادل بازار کار ممکن است تفاوت‌های از پیش وجودداشته میان مردان و زنان را تشدید کند یا کاهش دهد، اما تنها زمانی می‌توانند تاثیر بگذارند که چیز دیگری مراقبت از کودک را به سمت زنان متمایل کند.

سوال بی‌پاسخ این است که چرا انعطاف‌پذیری شغلی برای زنان اهمیت دارد و برای مردان مهم نیست؟ اساساً، چرا مساله زن و مرد خانه‌دار-نان‌آور اینقدر مهم است؟ این مقاله به بررسی نقش هنجارها و ماهیت فرهنگ اجتماعی از زوایای مختلف می‌پردازد. این موضوع شامل مطالعه نگرش‌های جنسیتی برانگیخته در طول زمان و مکان می‌شود و شامل انجام مطالعات اپیدمیولوژیک مهاجران در داخل ایالات متحده و مهاجران خارج از کشور هم هست. شواهد به‌طور مداوم به تاثیرات قوی هنجارها و فرهنگ جنسیتی اشاره می‌کنند. در نتیجه، به نظر می‌رسد آخرین فصل همگرایی جنسیتی نیازمند تغییراتی در باورهای فرهنگی است.

 برای تولید این یافته‌ها، مقاله همچنین سهم روش‌شناختی هم دارد: رویکرد مطالعه شبه‌رویدادی برای تخمین مجازات‌های کودکان که بر داده‌های مقطعی گسترده در دسترس تکیه دارد. کاربرد این رویکرد به دلیل حداقل نیازهای داده، گسترده است. این امکان را برای ترسیم مجازات‌های کودکان در داخل و بین کشورهای سراسر جهان فراهم می‌کند (کلون، لاندایس و ماریانته، 2022). این امر درک عمیق‌تر سازوکارهایی را که موجب نابرابری جنسیتی در سطوح مختلف توسعه و تحت نهادهای سیاسی مختلف می‌شود، تسهیل می‌کند. 

دراین پرونده بخوانید ...