یادگار کودکی
تجربیات نامطلوب دوران کودکی چگونه زندگی ناسالم آینده را رقم میزند؟
این مقاله به بررسی این موضوع میپردازد که آیا قرار گرفتن در معرض تجربیات نامطلوب در دوران کودکی، مانند سوءاستفاده جنسی و عاطفی، بر احتمال به وجود آمدن عادات ناسالم در آینده تاثیر میگذارد یا خیر. برای بررسی این موضوع، اول از دادههای اخیراً منتشرشده در مورد تجربیات نامطلوب دوران کودکی در 19 کشور اروپایی از تحقیقات سلامت، پیری و بازنشستگی (SHARE) استفاده شده است، که به ما این امکان را میدهد تا ناهمگنی خاص کشورها را در نظر بگیریم و اثرات بلندمدت قرار گرفتن در معرض شرایط نامطلوب را در فرآیند اولیه زندگی (مانند سیگار کشیدن، نوشیدن الکل، اضافهوزن و چاقی) در سبک زندگی ناسالم افراد در آینده بررسی کنیم. دوم آنکه درمییابیم چرا تخمین و برآورد تاثیر آنها یعنی ترومای دوران کودکی بر سبک زندگی ناسالم، بهطور جداگانه برای مناطق کلان اروپا با استفاده از دستهبندی کشورهایی است که بر تفاوتهای فرهنگی تاکید دارند. نتایج این مقاله تاثیر مثبت قرار گرفتن در معرض تجربیات نامطلوب دوران کودکی را بر احتمال سبک زندگی ناسالم در درازمدت برجسته میکند. آسیبهایی که والدین به کودکان میزنند احتمالاً با سیگار کشیدن در آینده ارتباط دارد، در حالی که بیتوجهی به کودک و رابطه ضعیف با والدین احتمال سیگار کشیدن را در سنین بالاتر افزایش میدهد.
مقدمه
تحقیقات مبتنی بر فرضیه منشأ جنینی، شکلگیری سرمایه انسانی کودک را از طریق سرمایهگذاری والدین قبل و بعد از تولد، با توجه به شرایط درونرحمی و تاثیرات محیطی قبل و بعد از تولد توصیف میکند. مطالعه در این زمینه در سالهای اخیر رشد قابلتوجهی داشته است (برای مروری جامع به آلموند و همکاران، 2018 مراجعه کنید). ایده اصلی زیربنای این فرضیه این است که چندین پیامد سلامتی و اجتماعی-اقتصادی در طول زندگی ممکن است به شرایط اولیه زندگی بستگی داشته باشد. فرانچسکونی و هکمن (2016) دریافتند محیط خانواده در سالهای اولیه زندگی همراه با سرمایهگذاریهای والدین (زمان و مادیات سرمایهگذاریشده برای کودکان) عوامل تعیینکننده حیاتی برای سرمایه انسانی هستند، زیرا آنها اولین چیزهایی هستند که عادتهای فرد را شکل میدهند. نقش حیاتی خانواده در کسب مهارتهای شناختی و غیرشناختی، که مورد دوم مربوط به بعد اجتماعی-عاطفی است، در چندین مطالعه اساسی تشریح شده است (برای مثال نگاه کنید به Cuhna & Heckman، 2008؛ Cunha و همکاران، 2010). مشارکتهای اخیر نشان دادهاند که اندازهگیری سرمایهگذاری والدین در کودک صرفاً از نظر هزینههای مالی احتمالاً ناکافی است. به عنوان مثال، (Carneiro (2016 پیشنهاد میکند که اهمیت منابع مالی در تعیین آنچه کودک در آینده خواهد شد را با دقت بیشتری مطالعه کنیم چراکه در مطالعه اخیر در مقایسه با اهمیت مراقبت و راهنمایی والدین بیش از حد ارزیابی شده است. با وجود این، مطالعه اقتصادی در این زمینه عموماً با استفاده از معیارها و شاخصهایی که زمان صرفشده توسط والدین با فرزندان، فراوانی و انواع فعالیتهای انجامشده با هم را نشان میدهد، بر سرمایهگذاریهای «مثبت» متمرکز شده است.
این مقاله به جای سرمایهگذاری مثبت، بر سرمایهگذاریهای خاص والدین به شکل سوءاستفاده عاطفی و جسمی در دوران کودکی تمرکز میکند، بهعنوان مثال، آسیب فیزیکی از طرف والدین یا اشخاص ثالث و غفلت از کودک موردتوجه ویژه قرار گرفته است. این پژوهش تاثیر آنها را بر پیامدهای مرتبط با سلامت در آینده بررسی میکند. این مجموعه از شرایط نامطلوب، معمولاً در مطالعات اپیدمیولوژیک و روانشناختی در میان تجربیات نامطلوب دوران کودکی (از این پس ACE) گنجانده شده است. آنها ممکن است تاثیر عاطفی قوی داشته باشند که در طول زندگی ادامه مییابد و ممکن است بر انتخابها یا رفتار فرد تاثیر بگذارد.
تعداد زیادی از مطالعات رابطه معناداری را میان ACE، سلامتی و رفتارهای مرتبط با سلامت در طول زندگی نشان داده است. ارتباط میان ACE و رفتارهای مرتبط با سلامت ممکن است پیامدهای اقتصادی و سیاسی مهمی داشته باشد (Abegunde et al., 2007; Yach et al., 2004). رفتارهای ناسالم از جمله عوامل خطر اصلی هستند که شروع آسیبشناسیهای جدی مانند بیماریهای قلبی عروقی، اختلالات اسکلتی-عضلانی و اشکال مختلف سرطان را با هزینههای اقتصادی و اجتماعی قابلتوجهی تعیین میکنند (Elwood et al., 2013; Costa-Font & Gil, 2005؛ استورم، 2002). بنابراین، درک عوامل موثر بر ایجاد اینگونه رفتارها در صورت اندیشیدن تدابیری برای پیشگیری از آنها، از اهمیت اساسی برخوردار است. با این حال، بیشتر مداخلات موجود در مورد این موضوع، بر اساس نمونههای نسبتاً کوچک و مطالعات موردی، عموماً در سطح ملی یا حتی در سطح جامعه-منطقهای است، بنابراین چنین نتایجی را نمیتوان تا سطح جمعیت مقیاسبندی کرد و نمیتوان از آن برای مقایسه متقاطع-کشوری استفاده کرد.
نوظهور بودن رویکرد اتخاذشده در این مقاله دو جنبه دارد. اول، استفاده از دادههای اخیر از نظرسنجی در مورد سلامت، پیری و بازنشستگی ما را قادر میسازد با استفاده از تغییرپذیری اثرات بلندمدت ACE روی مجموعهای از رفتارهای سالم و ناسالم یک گام به جلو برداریم. سیگار کشیدن، مصرف الکل، اضافهوزن و چاقی، هم میان کشورها و هم میان نسلها، با استفاده از دادههای افراد در هجده کشور اروپایی (بهعلاوه اسرائیل)، از گروههای مختلف سنی متولدشده از دهه 1930 تا 1970 مورد بررسی قرار گرفته است. برخلاف مطالعات موجود در این زمینه، ما تاثیر آسیبهای دوران کودکی بر سبک زندگی ناسالم را بهطور جداگانه برای مناطق کلان اروپا با استفاده از مجموعهای از کشورها که بر تفاوتهای فرهنگی تاکید میکنند، تخمین میزنیم. بهطور دقیقتر، به دنبال دستهبندی جهانی کشورها بر اساس فرهنگ، (منسا و چن 2013)، ما کشورها را در چهار دسته مختلف گروهبندی میکنیم. به عنوان مثال کشورهای شمال اروپا (سوئد، دانمارک و استونی)، کشورهای آلمانیزبان (اتریش، آلمان، سوئیس، بلژیک و لوکزامبورگ)، کشورهای لاتین (ایتالیا، اسپانیا، پرتغال، فرانسه و اسرائیل) و کشورهای اروپای شرقی (کرواسی، یونان، لهستان، جمهوری چک، مجارستان و اسلوونی).
وجود انتخابهای فردی و علیت معکوس احتمالی در رابطه میان ترومای نامطلوب دوران کودکی و رفتارهای ناسالم در مراحل بعدی زندگی ممکن است شناسایی ارتباط علی میان ACE و رفتارهای ناسالم را دشوارتر کند. برای در نظر گرفتن این شرایط بالقوه، ما هر فردی را که در معرض ACE قرار گرفته بود (در معرض /درمانشده) با فردی که (کنترل / درماننشده) بود، برای هر مشخصهای که با تروما و رفتارهای ناسالم مرتبط است، مطابقت میدهیم (کالیندو و کپینیگ، 2008). این تطابق از طریق استفاده از تطابق نمره تمایل، همانطور که توسط روزنبام و روبین (1983) رسمیت یافت، انجام شد. استراتژی تجربی اتخاذشده در این مقاله نشاندهنده یک عنصر جدید است؛ زیرا بیشتر ادبیات موجود بر ارتباط میان شرایط کودکی و رفتارهای ناسالم تکیه دارد. بهطور کلی، یافتههای ما تاثیرات بلندمدت قرار گرفتن در معرض ACE را بر پیامدهای (رفتارهای ناسالم) در نظر گرفته تایید میکند. آسیب با احتمال بالاتر سیگار کشیدن در بزرگسالی مرتبط است، در حالی که بیتوجهی به کودک و رابطه ضعیف با والدین احتمال سیگار کشیدن را در سنین بالاتر افزایش میدهد. سوءاستفاده فیزیکی تاثیر قابلتوجهی بر نوشیدن زیاد الکل در کشورهای شرقی دارد، در حالی که در کشورهای شمال اروپا غفلت عاطفی عامل تعیینکننده مهمی در سوءمصرف الکل است. در مورد چاقی، آسیب فیزیکی به عنوان یک پیشبینیکننده قابل توجه برای افراد از کشورهای اروپای شرقی تایید شده است.
نتیجه
چندین مطالعه اخیر اهمیت شرایط اولیه زندگی را در تعیین سبک زندگی و سلامت فرد در آینده، بهویژه در زمینه اپیدمیولوژیک بررسی کردهاند. با این حال، اکثر مطالعات بر اساس نمونههای نسبتاً محدودی، عموماً در سطح ملی یا حتی منطقهای- جامعه، انجام میشوند و نمیتوان آنها را بهراحتی تعمیم داد. در این مقاله، ما از دادههای اخیر اروپایی استفاده میکنیم تا بررسی کنیم آیا قرار گرفتن در معرض تجربیات نامطلوب، مانند سوءاستفاده فیزیکی و غفلت عاطفی، در دوران کودکی بر چندین رفتار ناسالم مانند سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و رژیم غذایی ناسالم که منجر به اضافهوزن و افزایش وزن میشوند تاثیر میگذارد یا خیر. در مورد چاقی، نتایج ما تاثیر مثبت و قابل توجه ترومای اولیه زندگی را بر احتمال اتخاذ رفتارهای ناسالم در آینده نشان میدهد. مشخص شد قرار گرفتن در معرض آسیب فیزیکی با احتمال بیشتری برای سیگار کشیدن در بزرگسالی همراه است، در حالی که بیتوجهی کودک و رابطه ضعیف با والدین تاثیر مثبتی بر احتمال افزایش سیگار کشیدن در سنین بالاتر دارد. سوءاستفاده جسمی تاثیر قابلتوجهی بر نوشیدن زیاد الکل در کشورهای اروپای شرقی دارد، در حالی که در کشورهای شمال اروپا غفلت عاطفی عامل تعیینکننده مهمی در سوءمصرف الکل است. در مورد چاقی، آسیب جسمی یک پیشبینی قابلتوجه برای افراد از کشورهای اروپای شرقی است (جدول 1). شواهد تجربی ارائهشده در این مقاله ممکن است پیامدهای تصمیمگیری کلان مهمی داشته باشد. اولاً، کودکآزاری و بیتوجهی مسائل جدی است، زیرا میتواند اثرات مهم و ماندگاری بر سبک زندگی و سلامت فرد در طول زندگی داشته باشد و هزینههای فردی و اجتماعی قابل توجهی داشته باشد. سیاستگذاران باید بخش محروم جمعیت را شناسایی کرده و به آن توجه ویژهای داشته باشند، زیرا ممکن است این افراد نسبت به افراد دارای موقعیت بهتر، مسوولیت کمتری در قبال نتایج مشاهدهشده در نظر بگیرند. به عنوان مثال، بهبود کیفیت خدمات مراقبتهای بهداشتی لازم برای غربالگری تروما، ممکن است به شناسایی کودکانی که در معرض خطر پیامدهای سلامت ضعیف هستند، کمک کند تا بتوانند تحت مداخلات خاصی قرار گیرند به این امید که بتوان نتایج را بهبود بخشید. مداخلات ممکن است شامل حمایت اقتصادی از خانوادهها، سیاستهای کاری مطابق با شرایط خانواده یا کمپینهای آموزشی باشد. مداخلات با هدف بهبود شرایط کودکی، اخیراً در ایالات متحده توجه زیادی را به خود جلب کرده است، اما در اروپا کمتر مورد توجه قرار گرفته است، جایی که بیشتر مطالعات بر بریتانیا و کشورهای کمونیستی سابق متمرکز شده است. در رابطه با مطالعات مشابه در این زمینه، ما تشخیص میدهیم که این تحقیق دارای محدودیتهایی است. اول، ACE در بزرگسالی به صورت گذشتهنگر بررسی شد و ممکن است در معرض سوگیری و تغییر قرار گیرد. در این راستا، هاواری و مازونا (2015) سازگاری درونی و بیرونی معیارهای سلامت دوران کودکی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی موجود در درازای زندگی را ارزیابی کردند و دریافتند که به نظر میرسد بهطور کلی پاسخدهندگان شرایط دوران کودکی خود را نسبتاً خوب به خاطر میآورند. از آنجا که روش مورد استفاده برای جمعآوری اطلاعات گذشتهنگر - تقویم تاریخچه زندگی- در شرایط مختلف قرار گرفته است، بهطور قابلقبولی میتوانیم فرض کنیم که در مجموع، پاسخدهندگان بهخوبی وضعیت سلامتی و شرایط زندگی خود بین سنین صفر تا 15سالگی را به خاطر میآورند. علاوه بر این، برخی مطالعات اشاره میکنند که یادآوری ACE نسبتاً دقیق است (به عنوان مثال، هارد و راتر، 2004؛ هاردت و همکاران، 2006؛ کمپبل و همکاران، 2014). علاوه بر این، این تجزیه و تحلیل به مواردی مانند سایر عوامل مخدوشکننده بالقوه، از جمله رویدادهای نامطلوب در بزرگسالی، که ممکن است بر وضعیت آتی در زندگی تاثیر بگذارد، اجازه پالایش میدهد.