پس از طوفان
انقلاب و جنگ چه اثری روی نابرابری گذاشت؟
انقلاب ایران در ژانویه 1978 در پی مجموعهای از تظاهرات و اعتصابها آغاز و منجر به سقوط سلطنت پهلوی در فوریه 1979 شد. تخمین زده میشود حدود 10 درصد از جمعیت ایران حداقل در یکی از آن اعتراضاتی که منجر به سقوط سلطنت شد، شرکت داشتند و به همین دلیل، انقلاب ایران با یکی از بالاترین نرخهای مشارکت در قرن بیستم و حتی بیستویکم، به یکی از بزرگترین جنبشهای انقلابی دنیا مبدل شد؛ همانگونه که حدود یک سال پس از سقوط سلطنت پهلوی، تهاجم عراق به مرزهای جنوب غربی ایران منجر به یک جنگ هشتساله شد و یکی از طولانیترین جنگهای بیندولتی دو قرن اخیرِ جهان را رقم زد که البته دور از انتظار هم نبود. به استدلال استفان والت، در کتاب «خاستگاه اتحادها»، همپوشانی انقلابهای اجتماعی با جنگها کاملاً معمول است؛ چون انقلابها توازن منطقهای را تغییر میدهند و رخدادهای پس از انقلابها، میتوانند با احتمالی بالا، منجر به جنگهای بیندولتی و تاثیرگذاری بر روی متغیرها و شاخصههای مهم اقتصادی چون نابرابری درآمدها شوند.
محققان علوم اجتماعی تاکید دارند، انقلابهای وسیع اجتماعی و جنگهای عمده به کاهش نابرابری درآمدی منجر میشوند. درعینحال وقایعی نظیر انقلاب اغلب ناشی از تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داخلی کشورها هستند. به عنوان مثال اگر رانتهای نفتی و توزیع آن با تاثیر بر کیفیت نهادهای سیاسی و رشد طبقه متوسط باعث وقوع انقلاب شوند این احتمال وجود دارد که آن عوامل و نه رویداد انقلاب محرک تحولات اختلاف درآمدی باشند. در این صورت چگونه میتوان اثر مستقل انقلاب را بر توزیع درآمد اندازهگیری کرد؟
ما در مقاله فرزانگان و کدیور (2023) با استفاده از روش کنترل مصنوعی به سوالهای ذیل پاسخ میدهیم:
اگر انقلاب اسلامی 1357 و جنگ هشتساله روی نمیدادند تحولات توزیع درآمدی در ایران به چه صورتی بود؟ اندازه اثر علیتی انقلاب و جنگ بر اختلاف درآمدی چیست؟ برای پاسخ به این سوالات علّی نیاز به ایران مصنوعی یا پادواقع ایران داریم که وضعیت اختلاف درآمدی ایران واقعی و سایر ابعاد اقتصادی و اجتماعی ایران واقعی را تا درجه بالایی از دقت در سالهای قبل از انقلاب اسلامی شبیهسازی کند. با اندازهگیری فاصله اختلاف درآمدی میان ایران واقعی و پادواقع آن بعد از انقلاب و طی دوران جنگ به میزان اثر و اندازه رویدادهای انقلاب و جنگ میرسیم. تنها تفاوت مهم میان ایران و پادواقعش تجربه تغییر رژیم و جنگ همهجانبه است.
درسهایی از تاریخ
تدا اسکوپول (1979) با تحلیل تطبیقی خود از انقلابهای فرانسه، روسیه و چین در کتاب «دولتها و انقلابهای اجتماعی: تحلیل تطبیقی فرانسه، روسیه و چین» استدلال میکند، این انقلابها هستند که منجر به ایجاد جوامع برابرتر میشوند. سوزان اکشتاین نیز با مقاله « تاثیر انقلاب بر رفاه اجتماعی در آمریکای لاتین» در سال 1982 از طریق تجزیه و تحلیل مقایسهای انقلابهای مکزیک، بولیوی، کوبا و انقلاب پرو، به این نتیجه میرسد که انقلابها منجر به ایجاد جوامع برابرتر شدهاند و زمانی که اقتصاد، اجتماعی شود، دولتها، قدرت بیشتری در تخصیص مجدد مازاد تولید در اقتصاد به دست خواهند آورد. موضوعی که در پی دسترسیهای بیشتر به دادههای تاریخی، والتر شایدل در کتاب «ترازگر بزرگ: خشونت و تاریخچه نابرابری از عصر حجر تا قرن بیست و یکم»، با پشتیبانی تجربی بهتری از آن، اثبات میکند، انقلاب روسیه از طریق سیاستهای قهری مانند تصرف زمین، تصاحب شرکتهای خصوصی، سازماندهی تولید از طریق تخصیص دولتی، آزار و اذیت بورژواها و کولاکزدایی از طریق دستگیری، تبعید و اعدام میلیونها کولاک (دهقانان مرفه) و خانوادههای آنها با هدف تسهیل مصادره زمینهای کشاورزی در دوره برنامه پنجساله اول از ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۲، سطح نابرابری درآمد را در کشورش کاهش داد و کمونیستهای چینی توانستند نابرابری را از طریق سرکوب خشونتآمیز طبقه مالک، تصرف و توزیع مجدد زمین و سلب مالکیت از صنایع شهری و کنترلگری خشن در اجاره صنایع و اراضی کاهش دهند. نتایجی که مشابه آن توسط سایر حکومتهای کمونیستی انقلابی یا دولتهایی که پس از جنگ جهانی دوم از طریق اشغالهای شوروی تاسیس شدند هم دیده میشود. جنگهایی که با تزریق اهداف غیرواقعبینانه و همراهسازی تعداد زیادی از مردم یک کشور شکل داده شدند، نابرابری درآمدی را از طریق مکانیسمهای مختلفی چون تخریب فیزیکی ثروت، تورم (که ارزش ثروت را کاهش میدهد)، کنترلگری و ملیسازی صنایع و اتخاذ مالیاتهای مترقی کاهش دادند، مالیاتهای بالا و تدریجی بهخصوص در اروپا، ایالات متحده آمریکا و ژاپن را همواره به عنوان بخشی از تلاشهای جنگی در طول جنگهای جهانی معرفی کردند و طبق تجزیه و تحلیل فراملی کنت شیو و دیوید استاساوج در 19 کشور از سال 1816 تا 2000، نشان دادند بسیج تودهای در جنگها به مالیات تصاعدی بر ارث کمک میکند، در حالی که گسترش حق رای تاثیر زیادی بر مالیات ندارد. اما چون تاثیر انقلابها بر کاهش نابرابری درآمدی بیشتر بر اساس دادههای مشاهدهای از انقلابهای سوسیالیستی قرن بیستم است، جنگها یا شورشهای پیشامدرن در مقیاسهای شدید و گسترده رخ ندادهاند و بحثها در مورد تاثیر جنگها بر نابرابری درآمد اغلب بر تاثیرات دو جنگ جهانی تکیه دارد، یافتههای مطالعاتی، چنین تاثیراتی را صرفاً برای انقلابها ثبت میکنند و به همین دلیل نیاز است دامنه این نوع پژوهشها و ادبیات توسعه یابند تا اثرات اقتصادی و اجتماعی جنگها در کنار انقلابها مشخص شود.
روش و نتایج اصلی
ما برای پاسخ به این سوالات، در این پژوهش، از دو شاخص جینی «EHII- Estimated Household Income Inequality Data Set» و «SWIID- Standardized World Income Inequality Database» و روش کنترل مصنوعی «SCM- Synthetic Control Method»، استفاده کردیم تا بتوانیم با طراحی یک ایرانِ فرضی یا پاواقع که در آن انقلاب و جنگی رخ نداده است، تاثیر مشترک انقلاب و جنگ در ایران بر شاخص نابرابری درآمدی را ارزیابی کنیم و عملاً با برآورد اثر مشترک علت و معلولی تغییر رژیم و جنگ بر توزیع درآمد، نشان دهیم مسیرهای نابرابری درآمدی توسط ایران واقعی و ایران پادواقع، تا حدود زیادی قبل از اعتراضات انقلابی در سال 1978 مشابه بوده است، اما پس از انقلاب، در طول جنگ با عراق بهطور قابلتوجهی از هم جدا شدهاند. به نحوی که اندازهگیری هر دو شاخص نابرابری، نشان میدهد میانگین کاهش سالانه شاخص جینی در ایران تقریباً سه انحراف معیار از این شاخص طی دوره 1988-1979 بوده است که اثر قابلتوجهی است.
شکل 1 تحولات شاخص جینی ایران و پادواقع ایران را در دوره قبل و بعد از انقلاب نشان میدهد. شکل 2 اندازه کاهش شکاف درآمدی را بعد از انقلاب و در دوران جنگ نشان میدهد.
تا جایی که ما میدانیم، این نخستین تحلیلی است که درباره تاثیرات انقلاب و جنگ بر نابرابری درآمدی انجام میشود و از روش کنترل مصنوعی برای ایران استفاده میکند. در مطالعات قبلی، محققان از این رویکرد روششناختی برای تخمین تاثیر اقتصادی انقلاب کوبا در سال 1959 (جیلزو همکاران، 2018) و آشفتگیهای سیاسی بهار عربی بر عملکرد اقتصادی مبتنی بر سنجش تولید ناخالص داخلی (اچواریا و انریکز، 2020) و انقلاب اسلامی و جنگ با عراق (فرزانگان 2022) استفاده کرده و یافتهها فاقد بررسی اثرات توزیعی تغییر رژیم و جنگهای بیندولتی بودند. در چند استثنا، بررسی نابرابری درآمد با رویکرد SCM لحاظ شده است؛ مواردی مانند رژیم پوپولیستی در ونزوئلا (گریر و مینارد، 2016) و انقلاب موسوم به (گل رز /سرخ) در گرجستان (لاوسون و همکاران، 2019). مطالعاتی در مورد تاثیرات و عوامل تعیینکننده نابرابری درآمد در ایران پس از انقلاب وجود دارند (فرزانگان و علاالدینی، 2016 و صالحیاصفهانی، 2017)، ولی آنها تاثیر علّی انقلاب و جنگ بر توزیع درآمد در ایران را نشان نمیدهند؛ و این در حالی است که مطالعه حاضر با استفاده از روش کنترل مصنوعی، تاثیر این رویدادها را بر نابرابری درآمد در ایران کمیسازی میکند.
کاهش اختلاف درآمدی بعد از انقلاب و سالهای جنگ
انقلاب و جنگ، منجر به یک دهه افول اقتصادی در دهه 1980 شد و در پی آن، ناامنی برای سرمایهگذاری خصوصی، خروج متخصصان و تحمیل هزینههای اضافی بر اقتصاد به وجود آمد. فرزانگان (2022) میزان درآمد سرانه سالانه ازدسترفته در ایران را بعد از انقلاب و تا سال پایانی جنگ حدود سههزار دلار تخمین زده است.
بسیاری از کارخانهها و شرکتهای بزرگ مصادره شدند، سرمایهگذاران زیادی از کشور رفتند و طبقه متوسط جامعه افول کرد. کارگران یقهسفید هم با از دست دادن شغل، بازنشستگی، خروج یا خرید مواجه شدند. تعداد پزشکان به عنوان گروه اصلی نیروی کار با مهارت بالا از 16 هزار نفر در سال 1976 به کمتر از 10 هزار در سال 1982 کاهش یافتند و کشور با افزایش ناگهانی و زیاد مهاجرت به آمریکای شمالی و اروپای غربی روبهرو شد. در کنار اثرات انقلاب و جنگ بر دهکهای بالای درآمدی، عدالت اجتماعی و توانمندسازی مستضعفان از موضوعات اصلی انقلاب بود. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دولت جدید موظف به فراهم کردن سرپناه، شغل و وسایل معیشت کافی برای همه شهروندان شد. همچنین بعد از انقلاب شاهد حضور قویتر دهقانان و کارگران در اداره زمینهای کشاورزی و کارخانهها بودیم. بنیادهای انقلابی جدیدی مانند کمیته امداد امام خمینی (ره) برای ارائه کمکهای نقدی به خانوادهای فقیر راهاندازی شدند. سازمانهای انقلابی دیگری مانند جهاد سازندگی نیز در راستای ارتقای سطح سواد در مناطق روستایی و ارائه خدماتی مانند لولهکشی آب و برق به مناطق روستایی تلاشهای قابلتوجهی انجام دادند.
به طور خلاصه فرار سرمایه و ضربه به مالکان سرمایههای انسانی و فیزیکی از یک طرف و برنامههای حمایتی از اقشار مستضعف از سوی دیگر به کاهش اختلاف درآمدی در بعد از انقلاب 1357 و دوران جنگ منجر شد.