پارادوکس جنسیت
چرا هرچه شکاف جنسیتی کمتر میشود، تمایل زنان به تحصیل رشتههای مهندسی کمتر میشود؟
حضور ناکافی دختران و زنان در رشتههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (STEM) یکی از دغدغههای مستمر دانشمندان علوم اجتماعی و سیاستگذاران است. با استفاده از یک پایگاه داده بینالمللی در مورد عملکرد نوجوانان در علوم، ریاضیات و سواد خواندن و نوشتن (472242 = n)، دیده میشود که دختران در دو کشور از هر سه کشور، عملکرد مشابه یا بهتری نسبت به پسران در علوم داشتند، و تقریباً در همه کشورها، به نظر میرسد دختران بیشتری توانایی تحصیل در رشتههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات در دانشگاه داشته باشند. به طرز متناقضگونهای، تفاوتهای جنسیتی در میزان تواناییهای تحصیلی نسبی و پیگیری تحصیلات دانشگاهی در حوزههای STEM با افزایش برابری جنسیتی در سطح ملی افزایش نشان داده است. شکاف بین پیشرفت علمی پسران و پیشرفت علمی دختران نسبت به میانگین عملکرد تحصیلی آنها تقریباً جهانی بود. این تفاوتهای جنسیتی در نقاط قوت تحصیلی و نگرش نسبت به علم با شکاف فارغالتحصیلی STEM همبستگی دارد. یک تحلیل واسطهای نشان میدهد فشارهای کیفیت زندگی در کشورهای با برابری جنسیتی کمتر مشارکت دختران و زنان را در موضوعات STEM تقویت میکند. عدم حضور دختران و زنان در رشتههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (STEM) یک پدیده جهانی است. اگرچه زنان در حال حاضر به خوبی در علوم اجتماعی و زندگی حضور دارند، اما همچنان در زمینههایی که بر پدیدههای غیرطبیعی تمرکز دارند (مثلاً علوم کامپیوتر) کمتر حضور دارند. بهرغم تلاشهای قابلتوجه برای درک و تغییر این الگو، تفاوت جنسیتی در تعامل با رشتههای STEM برای چندین دهه ثابت مانده است. پایداری این تفاوتها و شکست رویکردهای کنونی در تغییر آنها، نگاهی جدید به موضوع را میطلبد. در اینجا، یک عامل زمینهای اصلی شناسایی میشود که به نظر میرسد بر مشارکت زنان در آموزش و مشاغل در حوزه STEM تاثیر میگذارد. دیده میشود کشورهایی که بالاترین سطوح برابری جنسیتی را دارند، دارای بزرگترین شکاف جنسیتی در آموزش STEM در آموزش متوسطه و عالی هستند. ما این را پارادوکس آموزشی-برابری جنسیتی مینامیم. به عنوان مثال، فنلاند در برابری جنسیتی یکی از موفقترین کشورهاست. دختران نوجوان این کشور در سواد علمی بهتر از پسران عمل میکنند، و در عملکرد آموزشی اروپا در رتبه دوم قرار دارد. فنلاند با این سطوح بالای عملکرد آموزشی و برابری جنسیتی کلی، آماده است تا شکاف جنسیتی STEM را کاهش دهد. با این حال، به طرز متناقضی، فنلاند دارای یکی از بزرگترین شکافهای جنسیتی در جهان در مدارک دانشگاهی در زمینههای STEM است، و نروژ و سوئد نیز که در رتبهبندی برابری جنسیتی پیشرو هستند، فاصله چندانی با فنلاند ندارند (کمتر از 25 درصد فارغالتحصیلان رشتههای STEM زن هستند). مشاهده میشود که این الگو در سرتاسر جهان گسترش مییابد و به موجب آن شکاف فارغالتحصیلی در رشتههای STEM با افزایش سطوح برابری جنسیتی افزایش مییابد. به نظر میرسد پارادوکس برابری جنسیتی آموزشی از طریق دو فرآیند متفاوت هدایت میشوند، فرآیند اول، عوامل اجتماعی دور و فرآیند دوم عوامل اجتماعی نزدیک است. عوامل اجتماعی نزدیک تصمیمگیری منطقی خود دانشآموز بر اساس نقاط قوت و ضعف تحصیلی نسبی و همچنین نگرشهایی است که میتوانند تحتتاثیر عوامل اجتماعی دورتر قرار گیرند. تصویر شماتیک عوامل تاثیرگذار بر انتخابهای تحصیلی و شغلی. عوامل دور مثل وضعیت نسبی ضعیف زندگی ممکن است بر توسعه قابلیتهای فردی آکادمیک و رویکرد فرد نسبت به تحصیلات اثر بگذارد و به این صورت باعث تغییر انتخاب فرد در حوزههای تحصیلی در سطوح مدرسه، دانشگاه و شغلی شود. این ایده که تصمیمات منطقی خود دانشآموزان نقش کلیدی در توضیح پارادوکس برابری جنسیتی آموزشی ایفا میکند، از نظریه ارزش انتظار الهام گرفته است. بر اساس این نظریه، فرض بر این است که دانشآموزان از عملکرد نسبی خود (مثلاً دانش در مورد موضوعاتی که در آن بهترین هستند) به عنوان مبنایی برای تصمیمگیری در مورد انتخابهای آموزشی و شغلی بیشتر استفاده میکنند و این برای تصمیمگیری مرتبط با STEM دیده شده است. در ایالات متحده، این ایده اساسی که افراد مسیرهای تحصیلی را بر اساس قدرت فردی ادراکشده انتخاب میکنند، در روشهای معمول از سوی متخصصان مدرسه منعکس میشود. وقتی دانشآموزان فرصت انتخاب دروس خود را در دوره متوسطه دارند، معمولاً به آنها توصیه میشود که بر اساس نقاط قوت و میزان تمایل خود دروس اختیاری را انتخاب کنند. عوامل اجتماعی گستردهتر ممکن است بر مشارکت در رشتههای STEM از طریق باورهای مفید دانشآموزان یا ارزش بلندمدت مورد انتظار یک مسیر تحصیلی تاثیر بگذارد. ارزیابی عوامل اجتماعی که ممکن است بر تعامل با رشتههای STEM تاثیر بگذارد بهتر است با مقایسه کشورهایی انجام شود که هزینهها و مزایای مرتبط با شغلهای حوزه STEM بسیار متفاوتی دارند. یک احتمال این است که زمینههایی با فرصتهای اقتصادی کمتر و ریسکهای اقتصادی بالاتر مشاغل حوزه STEM نسبتاً پردرآمد را نسبت به زمینههایی با فرصتهای بیشتر و ریسکهای کمتر جذابتر کنند. این ممکن است به پارادوکس برابری جنسیتی آموزشی کمک کند، زیرا خطرات اقتصادی و عمومی زندگی در کشورهای دارای برابری جنسیتی کمتر است که به نوبه خود به فرصت بیشتر برای منافع فردی و نقاط قوت دانشگاهی برای تاثیرگذاری بر سرمایهگذاری در یک مسیر تحصیلی خاص یا مسیری دیگر منجر میشود. در تجزیه و تحلیل پیشرفت تحصیلی با بررسی تقریباً 475 هزار نوجوان در 67 کشور یا منطقه اقتصادی، دیده میشود که دختران و پسران در بیشتر کشورها تواناییهای مشابهی در سواد علمی دارند. در عین حال، با استفاده از یک رویکرد جدید برای بررسی تفاوتهای درونفردی در نقاط قوت تحصیلی و ضعفهای نسبی، دیده میشود که علوم یا ریاضیات به احتمال زیاد برای پسران نسبت به دختران یک نقطه قوت تحصیلی شخصی هستند. در ادامه رابطه میان تفاوتهای جنسیتی در نقاط قوت تحصیلی و نرخ فارغالتحصیلی از دانشگاه در زمینههای STEM در کشورهای دارای برابری جنسیتی بزرگتر میشود. یک تحلیل میانجی نشان میدهد که مورد دوم با رضایت کلی از زندگی مرتبط است که به نوبه خود با درآمد و ریسک اقتصادی در کشورهای کمترتوسعهیافته مرتبط است.
بحث و بررسی
با استفاده از جدیدترین و بزرگترین پایگاه بینالمللی در مورد دستاوردهای نوجوانان، مشاهده میشود که دختران در بیشتر کشورها در آزمونهای سواد علمی عمومی عملکردی مشابه یا بهتر از پسران داشتهاند. در همین زمان، زنان مدارک دانشگاهی کمتری در رشتههای حوزه STEM نسبت به مردان در همه کشورهای مورد ارزیابی کسب کردهاند، و میزان این شکاف بهطور قابلتوجهی در میان کشورهای مختلف متفاوت بود. علاوه بر این، تحلیل ما نشان میدهد درصد دخترانی که احتمالاً موفق میشوند و از تحصیل STEM بیشتر استفاده میکنند، بهطور قابلتوجهی بیشتر از درصد زنان فارغالتحصیل در STEM است، که به این معنی است که ظرفیت STEM زنان بین تحصیلات متوسطه و عالی ازدسترفته است. یکی از یافتههای اصلی این مطالعه این است که بهطور متناقض مشاهده شده است کشورهایی که سطوح پایینتر برابری جنسیتی داشتهاند، نسبت به کشورهایی که سطوح بالاتری از برابری جنسیتی دارند، نسبت بیشتری از زنان در میان فارغالتحصیلان رشتههای حوزه STEM قرار دارند. این یک پارادوکس است، زیرا کشورهایی که برابری جنسیتی بالاتری دارند، کشورهایی هستند که به دختران و زنان فرصتهای آموزشی و توانمندسازی بیشتری میدهند و به طور کلی مشارکت دختران و زنان را در زمینههای STEM ترویج میکنند. در توضیح خود از پارادوکس، ما بر تصمیماتی که دانشآموزان ممکن است اتخاذ کنند، و تصمیمات و نگرشهایی که احتمالاً تحتتاثیر ملاحظات اجتماعی-اقتصادی گستردهتر هستند، تمرکز کردیم. بر اساس نظریه ارزش انتظار، دانشآموزان باید حداقل تا حدی تصمیمات آموزشی را بر اساس نقاط قوت تحصیلی خود اتخاذ کنند. فارغ از سطوح مطلق عملکرد، پسران به طور متوسط در علوم و ریاضیات و دختران در درک مطلب از قدرت تحصیلی شخصی بهتری برخوردار بودند. بنابراین، حتی زمانی که نمرات مطلق علمی دختران بالاتر از پسران بود، مانند فنلاند، پسران اغلب در علوم نسبت به میانگین کلی تحصیلی خود بهتر بودند. به طور مشابه، دختران ممکن است در علوم نمرات بالاتری نسبت به پسران داشته باشند، اما اغلب حتی در خواندن هم بهتر بودند. به طور بحرانی، میزان این تفاوتهای جنسیتی در نقاط قوت و ضعف تحصیلی شخصی بهشدت با برابری جنسیتی ملی مرتبط بود و در کشورهایی که تفاوتهای جنسیتی کمتر بود، این تفاوتها بیشتر بودند. این تفاوتهای درونفردی به نوبه خود ممکن است باورهای والدین را در این زمینه که پسرها در علوم و ریاضیات بهتر از دختران هستند، تشدید کنند. ما همچنین دریافتیم که پسران اغلب نسبت به دختران خودکارآمدی بالاتر، شادی بیشتری در علم و علاقه گستردهتری به علم نشان میدهند. این تفاوتها همچنین در کشورهای دارای برابری جنسیتی بیشتر بود و به قدرت تحصیلی شخصی دانشآموزان مرتبط بود. هرچه میزان نابرابری جنسیتی در یک کشور کاهش پیدا میکند، درصد زنان فارغالتحصیل از رشتههای STEM نیز کمتر میشود. این موضوع پارادوکس آموزشی در رشتههای مرتبط با علم، فناوری، مهندسی و ریاضیات است. بر اساس یافتههایی که تایید میکنند پسرها در علوم و ریاضیات نسبتاً بهتر هستند در حالی که دختران در خواندن نسبتاً بهتر از سایر زمینههای دانشگاهی هستند، این امکان وجود دارد که تفاوتهای جنسیتی اساسی در مسیرهای آموزشی مرتبط با STEM ظاهر شود. تفاوتها بر اساس نظریه ارزش انتظاری بوده و با تحقیقات قبلی سازگار هستند. تفاوتها از یک انتخاب به ظاهر منطقی برای دنبال کردن مسیرهای تحصیلی که یک نقطه قوت شخصی هستند ناشی میشوند، که به نظر میرسد توصیههای علمی رایجی که حداقل در بریتانیا به دانشآموزان داده میشود، دلیل مشخصی برای این موضوع باشند. درک بیشتر این تفاوتهای جنسیتی بالقوه در کشورهای دارای برابری جنسیتی بالاتر، برخلاف آنچه برخی از محققان ممکن است به طور شهودی انتظار داشته باشند متفاوت بوده، اما با یافتههای برخی دیگر از پژوهشهای مبتنی بر تفاوتهای جنسیتی، شناختی و اجتماعی سازگار است. یک احتمال این است که آداب لیبرال در این فرهنگها، همراه با هزینههای مالی کوچکتر برای پیشروی در مسیر تحصیلی و شغلی STEM، تاثیر قدرتهای آکادمیک درونفردی را تقویت میکند. نتیجه تمایز کانونهای علمی دختران و پسران در طول تحصیلات متوسطه و بعداً در دانشگاه و در طول زمان، امکان افزایش تفاوتهای جنسیتی در علم به عنوان یک نقطه قوت دانشگاهی و در فارغالتحصیلی با مدرک STEM خواهد بود. فرآیندهایی که این تفاوتهای جنسیتی را تشدید میکنند، هرچه باشند، در کشورهایی که برابری جنسیتی کمتری دارند، کاهشیافته یا بیاثر هستند. یکی از دلایل بالقوه این است که یک شغل STEM با درآمد خوب ممکن است به عنوان سرمایهگذاری در آیندهای مطمئنتر ظاهر شود. در راستای این، تحلیل میانجیگری OLS ما نشان میدهد که تا حدی رابطه میان برابری جنسیتی و شکاف فارغالتحصیلی STEM را میتوان توضیح داد. با این حال، هنگام تفسیر این نتیجه باید احتیاط کرد. تجزیه و تحلیل میانجیگری به تعدادی از مفروضات بستگی دارد، که برخی از آنها را میتوان با استفاده از تجزیه و تحلیل حساسیت، که ما انجام دادیم، آزمون کرد. تجزیه و تحلیل حساسیت نشانی از همبستگی بین جزء خطای آماری در معادلات مورد استفاده برای پیشبینی واسطه (OLS) و نتیجه (شکاف فارغالتحصیلی STEM) را نشان میدهد. این شامل تاثیر عوامل مخدوشکننده مشاهدهنشده است. با توجه به دامنه مقادیر rho در تجزیه و تحلیل حساسیت، ممکن است متغیر سومی با OLS و شکاف فارغالتحصیلی STEM مرتبط باشد. یک محدودیت مرتبط این است که تجزیه و تحلیل حساسیت عوامل مخدوشکنندهای را که ممکن است به متغیر پیشبینیکننده (یعنی GGGI) مرتبط باشد، بررسی نمیکند. تحقیقات آتی که شامل عوامل مخدوشکننده بالقوه بیشتری باشند مورد نیاز است، اما در حال حاضر برای بسیاری از کشورهایی که در تجزیه و تحلیل ما گنجانده شدهاند، در دسترس نیستند. یافتههای کنونی ما با مطالعات قبلی همسو است و نشان میدهد تفاوتهای جنسیتی در ریاضیات و عملکرد علمی بین کشورها بهشدت متفاوت است. اگرچه ما همچنین معتقدیم که ارتباط بین معیارهای برابری جنسیتی و این شکافهای آموزشی را به سختی میتوان توضیح داد و شاید همیشه نمیتوان مشخص کرد که چه متغیری باعث ایجاد چنین وضعیتی شده است. ما معتقدیم یکی از عوامل موثر در این نتایج مختلط، تمرکز بر تفاوتهای جنسیتی در عملکرد مطلق است و تفاوتهای موجود در حوزههای دیگر مثل نقاط قوت تحصیلی و نگرشهای مرتبط با آن در این پژوهشها در نظر گرفته نشده است. مشاهده شده است اگر عملکرد مطلق، علاقه، شادی و خودکارآمدی به تنهایی مبنای انتخاب شغل در حوزه STEM باشند، انتظار میرود زنان بیشتری نسبت به مردان وارد مسیرهای شغلی حوزه STEM شوند. لازم به ذکر است که مشاغلی وجود دارند که طبق تعریف STEM نیستند، اما اغلب به مهارتهای حوزه STEM نیاز دارند. مثلاً رشتههای دانشگاهی مرتبط با بهداشت و مراقبتهای بهداشتی (به عنوان مثال، پرستاری و پزشکی). اکثراً زنان وارد این رشتهها میشوند. این موضوع ممکن است تا حدودی توضیح دهد که چرا حتی کمتر از آنچه ما تخمین زده بودیم، زنان توانا و علاقهمند به حوزه STEM، مدرک دانشگاهی را در این حوزه دنبال میکنند.
پیشنهادها
نتایج ما نشان میدهد دستیابی به هدف برابری در زمینههای STEM به چیزی بیش از بهبود آموزش علمی دختران و افزایش برابری جنسیتی کلی نیاز دارد. موضوع به طور کلی نادیده گرفتهشده تفاوتهای درونفردی در شایستگیهای تحصیلی و تاثیر همراه بر انتظارات فرد از ارزش دنبال کردن یک نوع شغل در مقابل نوع دیگر، باید در رویکردهایی برای تشویق زنان بیشتر برای ورود به مسیر تحصیلی و شغلی حوزه STEM گنجانده شود. به طور خاص، دخترانی با موفقیت بالا که قدرت علمی شخصی آنها علم یا ریاضیات است، ممکن است به ویژه به مداخلات مرتبط با حوزه STEM پاسخ دهند. در پایان، باید تاکید کنیم که تفاوتهای جنسیتی تنها موضوعی نیستند که بر نقاط قوت تحصیلی یا مسائل اقتصادی و ریسکهای زندگی گستردهتر که بر تفاوت جنسیتی در مسیر تحصیلی و شغلی STEM تاثیر میگذارند. البته بر اهمیت آن تاکید میکنیم و نشان میدهیم که میزان آشکار شدن تفاوتها به طور گستردهای با عوامل اجتماعی گستردهتر همچون رضایت از زندگی مرتبط است. نتایج بهدستآمده از پژوهشها در این حوزه، در چشمانداز وسیعتر، بینشهای جدیدی در مورد چگونگی افزایش مشارکت دختران و زنان در حوزه STEM را در کشورهای دارای برابری جنسیتی ارائه میدهد.