اعتراضات کلیکی
بررسی تاثیر شبکههای اجتماعی بر شکلگیری اعتراضات در روسیه
مساله مشارکت در تظاهرات (اقدام جمعی) همیشه یکی از موانع اصلی در شکلگیری حرکت اجتماعی و دستیابی به خروجی مثبت اجتماعی بوده است. علاوه بر مساله کلاسیک سواری مجانی، توان یک گروه برای غلبه بر مساله اقدام جمعی، بر فضای اطلاعاتی آن گروه و توان آنها برای برقراری ارتباط با یکدیگر بستگی دارد. فناوریهای تبادل اطلاعات جدید نظیر فیسبوک و توییتر، به کاربران این اجازه را میدهد که مستقیماً بدون حضور هیچ واسطهای با یکدیگر ارتباط داشته باشند. هرچند این امر میتواند به گسترش اطلاعات از یکسو و تخفیف مساله اقدام جمعی از سوی دیگر کمک کند اما تا پیش از این مقاله، هیچ سند محکمی در خصوص تاثیر فضای مجازی بر شکلگیری اعتراضات وجود نداشته است. در این مقاله، خلأ یادشده با بررسی رابطه میزان استفاده از فضای مجازی در روسیه و شرکت در اعتراضات سراسری نسبت به تخلفهای انتخاباتی در سال 2011 پر میشود.
گسترش استفاده از فضای مجازی در ابتدای دهه 2010، با موجهای فراگیر از اعتراضات در سراسر دنیا همراه بوده است؛ اما سوالی که مطرح میشود این است که آیا فضای مجازی از طریق افزایش آگاهی عمومی یا تسهیل اقدام جمعی تاثیری در این اعتراضات داشته است یا محتوای آن تنها نمودی از شرایط جامعه بوده است؟ کارهای تئوری متعددی به تبیین تاثیر فضای مجازی بر اعتراضات سیاسی پرداختهاند اما آزمون این نظریات به صورت آماری با چالشهای متعددی روبهرو است چراکه استفاده از فضای مجازی به صورت درونزا توسط ویژگیهای خود جامعه تعیین میشود که به احتمال قوی با احتمال اعتراضات در آن جامعه همبستگی دارد. از طرف دیگر، اعتراضات معمولاً در برخی مناطق تجمع عمومی تمرکز دارند و نمیتوان تغییرات زیادی برای تعداد شرکتکنندگان بر حسب موقعیت جغرافیایی مشاهده کرد. همچنین، هرچند نوسانات زمانی میتواند برای بررسی همبستگی مفاهیم مطرحشده در فضای مجازی و شدت اعتراضات مورد استفاده قرار گیرد اما برای استخراج رابطه علّی قابل استفاده نیست.
تبیین رابطه علّی در این مقاله با بررسی موج اعتراضات پیشبینینشده روسیه در سال 2011 انجام میگیرد. به منظور درک کامل مسیر طیشده در این مقاله، لازم است ابتدا با شرایط فضای مجازی در روسیه در سال 2011 آشنا شویم. در سال 2011 میزان استفاده و مشارکت در فضای مجازی در روسیه، یکی از بالاترین مشارکتها در میان کشورهای اروپایی بوده است. همچنین برخلاف بسیاری از کشورها، شبکههای اجتماعی غالب در این کشور دو شبکه ویکنتاکته و اُدنوکلاسنیکی بوده است. به علاوه تا پیش از اعتراضات سراسری 2011، فضای مجازی و به خصوص شبکههای اجتماعی از آزادی نسبی برخوردار بودند. در این زمان، بر اساس نشانههایی از تقلب انتخاباتی، تظاهرات گستردهای در روسیه شکل گرفت. این تظاهرات دارای تغییرات قابل توجهی در زمان و جغرافیا بوده است. اطلاعات مربوط به تظاهرات از سه منبع پلیس، هماهنگکنندگان تظاهرات و منابع خبری جمعآوری شده است. همچنین نظارت بر تطابق و جمعآوری اطلاعات به صورت دستی صورت گرفته است. از طرف دیگر، تغییرات استفاده از فضای مجازی در شهرهای مختلف این امکان را فراهم میآورد که با استفاده از این تغییرات، تاثیرات علّی شناسایی شود. به علاوه، ویژگیهای خاص محبوبترین شبکه اجتماعی روسیه «ویکنتاکته» (VKontakte) امکان فراهم کردن متغیر ابزاری مناسب را به دست میدهد. به بیان دقیقتر فرض شناسایی علّی در این مقاله، بر چگونگی گسترش ویکنتاکته در ماههای ابتدایی فعالیت خود ساخته میشود. این شبکه در اکتبر 2006 توسط پاول دورف در زمان فارغالتحصیلی او تاسیس شد. در آن زمان، دورف با انتشار یک دعوتنامه در میان همدانشگاهیان خود در دانشگاه دولتی سنتپترزبورگ (SPbSU)، از آنها دعوت کرد برای عضویت در این شبکه اقدام کنند. درخواست دانشجویان علاقهمند، برای عضویت در ویکنتاکته، مستقیماً توسط خود دورف تایید میشد. بنابراین اولین کاربران شبکه ویکنتاکته همدانشگاهیان دورف بودهاند و این امر موجب میشود تا گسترش این شبکه در میان دوستان و آشنایان این افراد با سرعت بیشتری اتفاق بیفتد. با توجه به وجود اثرات بیرونی (بازخورد مثبت) در گسترش یک شبکه اجتماعی، انتظار میرود شهرهایی که بیشتر همدانشگاهیان از آنها آمدهاند، استفاده گستردهتری از این شبکه اجتماعی داشته باشند. بررسی توزیع شهرهای محل تولد این اشخاص نشان میدهد که مطابق انتظار، هرچه تعداد همدانشگاهیان دورف در زمان تاسیس ویکنتاکته از یک شهر بیشتر بوده باشد، نفوذ این شبکه در میان مردم آن شهر بیشتر است.
نویسندگان در این مقاله از این ویژگی استفاده کرده و از تعداد همدانشگاهیان در زمان تاسیس به عنوان متغیر ابزاری استفاده میکنند. به طور کلی متغیر وابسته نتیجه سیاسی (میزان آرای حزب حاکم، احتمال تظاهرات یا میزان مشارکت در تظاهرات) بر نفوذ شبکه اجتماعی ویکنتاکته دچار پسروی و سیر نزولی بوده است و تعداد همدانشگاهیان به عنوان متغیری ابزاری برای میزان نفوذ استفاده میشود. بررسیهای اولیه نشان میدهد که میان احتمال مشارکت در اعتراضات و تعداد این افراد از یک شهر رابطهای مثبت و معنیدار وجود دارد. این در حالی است که این رابطه برای تعداد همدانشگاهیان جوانتر یا بزرگتر از دورف که در زمان تاسیس ویکنتاکته در دانشگاه سنتپترزبورگ حضور نداشتند، وجود ندارد. نبود این رابطه نشان میدهد که اثر مشاهدهشده، ناشی از وجود رابطهای میان تعداد دانشجویان همدانشگاهی و شرکت در تظاهرات، فارغ از مسیر مذکور نیست. بر این اساس، رگرسیون متغیر ابزاری نشان میدهد که افزایش 10 درصدی در تعداد کاربران ویکنتاکته در یک شهر موجب افزایش 6 /4 واحد درصدی احتمال وقوع تظاهرات و افزایش 19 درصدی تعداد شرکتکنندگان میشود.
بررسی پایداری و ثبات نتایج در چندین مرحله در این مقاله صورت میگیرد. ابتدا با استفاده از رگرسیونهای جعلی (placebo) تاثیر استفاده از شبکه ویکنتاکته در تظاهرات سالهای پایان شوروی (1992- 1987)، تظاهرات کارگری (2002 - 1997) و تظاهرات اجتماعی (2005) بررسی میشود. مشاهده میشود که نفوذ ویکنتاکته ارتباطی با این رویدادها ندارد. این امر مشخص میکند که اثر مشاهدهشده از نفوذ ویکنتاکته، ناشی از برخی ویژگیهای ثابت زمانی در میان شهرهای متفاوت نیست. همچنین این رگرسیون برای سهم هر شهر از دانشجویان دانشگاههای مختلف در گروههای سنی بزرگتر، همسن و کوچکتر از دورف نیز اجرا میشود. این کار بدین جهت صورت میگیرد تا از عدم تاثیر یک گروه سنی خاص در اعتراضات اطمینان حاصل شود. برای مثال میتوان عنوان کرد که گروه سنی همسن با دورف به صورت کلی تمایل بیشتری به استفاده از فضای مجازی و فعالیتهای سیاسی داشتهاند و هر شهری که سهم بیشتر از این دانشجویان داشته باشد، احتمال استفاده از فضای مجازی و شرکت در اعتراضات برای شهروندان آن بیشتر است. نتایج این رگرسیونها نشان میدهد که مطابق انتظار، ضرایب همه آنها معنادار نیست و تنها سهم از همدانشگاهیان همسن دورف است که توضیحدهندگی مثبت و معنیداری دارد.
تعیین مسیر اثرگذاری شبکههای اجتماعی قدم بعدی در این مقاله است. بدین منظور ابتدا یک ساختار تئوریک برای تبیین چگونگی اثرگذاری فضای مجازی در نظامهای تمامیتخواه توسعه داده میشود. در این ساختار هر شهروند بر اساس سیگنالی که از جامعه دریافت میکند، باور خود در خصوص نظام و مجموعه اقدامات مناسب بر اساس این باور را مشخص میکند. بر این اساس هر شهروند تصمیم میگیرد که آیا بر اساس هزینهها و منافع انتظاری، در تظاهرات شرکت کند. به عبارت دیگر مطلوبیت مشارکت بر متغیرهای کیفیت نظام، باور فرد در خصوص اقدامات سایرین و تعداد انتظاری شرکتکنندگان و هزینه مشارکت مشخص میشود. در این ساختار، فضای مجازی میتواند از دو مسیر اطلاعاتی و اقدام جمعی بر مشارکت و احتمال بروز اعتراضات اثرگذار باشد. مسیر اطلاعات عنوان میکند که شبکه مجازی با اشتراک اطلاعات در خصوص مسائل مهم نظیر کیفیت حکمرانی، میتواند موجب افزایش نارضایتیها شود. این اثر به خصوص میتواند در کشورهایی با نظارت شدید بر رسانههای سنتی مهم باشد. در مسیر اقدامی جمعی، فضای مجازی میتواند به هماهنگی معترضان برای زمان و مکان اعتراضات کمک کند. همچنین با استفاده از فضای مجازی، فشار و انگیزه جمعی برای مشارکت افزایش مییابد و چگونگی مشارکت در اعتراضات با کیفیت بیشتری هماهنگ میشود. بنابراین، مسیر اطلاعاتی تعداد افراد ناراضی را افزایش میدهد در حالی که مسیر اقدام جمعی موجب افزایش احتمال بروز نارضایتی برای تعداد کنونی معترضان میشود.
اولین قدم در بررسی سازوکار اثرگذاری فضای مجازی، با مطالعه تاثیر ویکنتاکته بر حمایت از دولت آغاز میشود. در صورت غالب بودن مسیر اطلاعاتی، انتظار میرود که با افزایش نفوذ ویکنتاکته، حمایت از دولت کاهش یابد. این در حالی است که مشاهده میشود، نفوذ بیشتر ویکنتاکته نهتنها موجب کاهش حمایت از دولت نشده است بلکه دارای اثری ضعیف بر افزایش آرای دولتی بوده است. این امر برای نتایج حاصل از نظرسنجیهای گسترده پیش از انتخابات نیز صادق بوده است. به صورت کلی، محتوای موجود در این شبکه، بر خلاف دولت نبوده است. حتی میتوان مشاهده کرد که نفوذ بیشتر ویکنتاکته با حمایت بیشتر از دولت همراه بوده است. در حقیقت، شرکتکنندگان در نظرسنجیهای پیش از انتخابات در شهرهایی با نفوذ بیشتر شبکه اجتماعی اعلام کرده بودند که با احتمال کمتری در تظاهراتهای احتمالی بعد از انتخابات شرکت خواهند کرد. این نتایج با این باور عمومی که افزایش نفوذ شبکه اجتماعی لزوماً به کاهش حمایت از نظام حاکم و قطبی شدن بیشتر جامعه میانجامد در تضاد است. همچنین دلیلی مبنی بر افزایش شدت دوقطبی بودن جامعه در نتیجه افزایش نفوذ ویکنتاکته وجود ندارد. میتوان در نظرسنجیها مشاهده کرد که افزایش میزان نفوذ ویکنتاکته تاثیری بر تعداد افرادی که با حزب حاکم بیشترین مخالفت را دارند ندارد.
یکی دیگر از نتایج حاصل از بررسیهای این مقاله افزایش اثرگذاری شبکههای اجتماعی با افزایش اندازه شهرهاست. این نتیجه با مسیر اثرگذار اقدام جمعی سازگار است چراکه برای اقدام جمعی هرچه اندازه شهر یا گروه افزایش یابد، هماهنگی با دشواری بیشتری همراه خواهد شد و بنابراین تاثیر شبکه اجتماعی در رفع موانع اقدام جمعی مهمتر میشود. از طرف دیگر، تاثیر شبکه اجتماعی بر میزان آرای دولت حاکم با اندازه شهر افزایش نخواهد یافت و تقریباً ثابت خواهد ماند. بنابراین افزایش شدت اثرگذاریها با افزایش اندازه شهر نشان از غالب بودن مسیر اقدام جمعی دارد. همچنین مشاهده میشود که تاثیر شبکه اجتماعی بر میزان و احتمال مشارکت در تظاهرات دارای حالتی آستانهای است. به بیان دیگر برای شکلگیری اثر شبکه اجتماعی لازم است تا کاربران یک شبکه از حد آستانهای بیشتر باشند. این اثر با پیشبینی مدل تئوریک استفاده شده با در نظر گرفتن دو گروه فعال و غیرفعال در جامعه نیز سازگاری دارد. در این بخش از مدل، هر چند هر دو گروه جامعه اطلاعات یکسانی در خصوص نظام دریافت میکنند و در صورت شکلگیری اقدام جمعی مشارکت میکنند؛ اما تنها گروه فعال است که اقدام جمعی را شکل میدهد و بنابراین، این گروه از افراد از مزیت اقدام جمعی شبکه اجتماعی استفاده میکنند. بنابراین برای شکلگیری اقدام جمعی لازم است تا حداقلی از این گروه به شبکه اجتماعی دسترسی داشته باشد و حد آستانه دسترسی تامین شود. همچنین نتایج مقاله نشان میدهد که تاثیر (مثبت) میزان نفوذ بر آرای موافق حاکمیت دارای حالت آستانهای نبوده است که این با پیشبینی مقاله در خصوص مسیر اطلاعاتی سازگار است.
نویسندگان در ادامه تاثیر تقسیم شدن کاربران را بررسی میکنند. بدین منظور اثر پخش شدن کاربران میان ویکنتاکته و فیسبوک مشروط بر ثابت بودن تعداد کل کاربران بررسی میشود. مشاهده میشود که هرچه کاربران به صورت مساویتری میان این دو شبکه اجتماعی تقسیم شوند، تاثیر نفوذ شبکه اجتماعی کاهش مییابد. این اثر در شهرهای بزرگ با شدت بیشتری مشاهده میشود. این امر دلیل دیگری بر غالب بودن مسیر اقدام جمعی است چراکه در مسیر اطلاعاتی، با در دسترس بودن اطلاعات در هر دو شبکه اجتماعی مذکور، تقسیم شدن کاربران باعث کاهش اطلاعات و در نتیجه اثرگذاری نمیشود؛ اما در مسیر اقدام جمعی، دسترسی کاربران به یک شبکه واحد حائز اهمیت است.
اثرات بیانشده در این مقاله را میتوان همراستا با نتایج مقاله 2017 عاصماوغلو، حسن و طاحون که به بررسی اثرات اعتراضات میدان التحریر و پیامهای منتشرشده در توئیتر بر رانت انتظاری بنگاههای وابسته سیاسی میپردازد، دانست. در آن مقاله، مشاهده میشود که اعتراضات به سودهای غیرعادی کمتری برای بنگاههای وابسته منتج میشود. همچنین فعالیت بیشتر در توئیتر، نشانگر وقوع اعتراضات خواهد بود. البته این مقاله از این جهت که به بررسی رابطه علّی و تبیین مکانیسمهای موثر بر هر دو متغیر احتمال وقوع تظاهرات و تعداد شرکتکنندگان میپردازد، با مقاله مذکور تفاوت دارد.
این مقاله، تاثیر نفوذ شبکههای اجتماعی را بر شکلگیری اقدام جمعی که در ادبیات تئوریک بیان شده بود، تبیین و تثبیت کرد. نتایج این مقاله نشان میدهد که دسترسی به شبکههای اجتماعی تاثیر حائز اهمیتی در شکلگیری تظاهرات مسالمتآمیز و در نتیجه دستیابی به اصلاحات و تغییرات دروننظامی تقسیم مسالمتآمیز قدرت و پیامدهای اقتصادی و سیاسی حاصل از آن داشته باشد. در این خصوص باید توجه کرد که هرچند محدود شدن شبکههای اجتماعی احتمال بروز اعتراضات در سطوح پایینتر از نارضایتی را کاهش میدهد اما باعث کاهش نارضایتیها نمیشود چراکه همانگونه که بیان شد، نارضایتی از مسیر اطلاعاتی شکل میگیرد و این مسیر تاثیر معناداری از میزان نفوذ شبکههای اجتماعی نمیپذیرد. بنابراین، میتوان گفت کاهش نفوذ شبکههای اجتماعی در بلندمدت میتواند موجب مشاهده اعتراضاتی گستردهتر در جامعه شود. چراکه این موضوع باعث افزایش میزان نارضایتی لازم برای شکلگیری اقدام جمعی میشود و از سوی دیگر، این افزایش نارضایتی موجب مشارکت جمعیتی به مراتب بیشتر در صورت شکلگیری اقدام جمعی نیز خواهد شد. همچنین از دیدگاهی وسیعتر میتوان بیان کرد که شبکههای اجتماعی برای ایجاد اقدام جمعی در سایر امور نیز اثرگذار خواهند بود و این امر به خصوص در مواقع بحرانها و بیماریها یا اجرای اصلاحات وسیع حائز اهمیت فراوانی است. بر این اساس اثرگذاری شبکههای اجتماعی را میتوان در ادامه راه روزنامهها، تلفن، کافهها و... دانست.