ذهنهای آلوده
چگونه میتوان اقتصاد را از تفکرات سوسیالیستی خلاص کرد؟
واژه «سوسیالیسم» اگرچه ممکن است برای من، ما یا عامه مردم، تنها یکی از هزاران واژه یا مفهوم نامانوس باشد اما در کمال شگفتی باید اینگونه اعتراف کرد که بهرغم ناشناختگی، همه ما آن را زندگی میکنیم. حال از چنین جامعه سوسیالیسمزدهای چگونه باید سوسیالیسمزدایی کرد؟ علی لاریجانی، رئیس مجلس از تفوق نگرشهای سوسیالیستی بر اقتصاد کشور و نیز اثر آن بر شاخصهای اقتصادی ابراز نگرانی کرده است. رئیس مجلس که از سالهای گذشته، جسورانه به تقبیح چپگرایی در مدیریت اقتصادی کشور برخاسته، احتمالاً به این واقعیت نیز واقف است که تا زمانی که انگارههای ذهنی مردم تغییر نکند، آرمان آزادسازی اقتصادی راه به جایی نمیبرد.
واژه «سوسیالیسم» اگرچه ممکن است برای من، ما یا عامه مردم، تنها یکی از هزاران واژه یا مفهوم نامانوس باشد اما در کمال شگفتی باید اینگونه اعتراف کرد که بهرغم ناشناختگی، همه ما آن را زندگی میکنیم. حال از چنین جامعه سوسیالیسمزدهای چگونه باید سوسیالیسمزدایی کرد؟ علی لاریجانی، رئیس مجلس از تفوق نگرشهای سوسیالیستی بر اقتصاد کشور و نیز اثر آن بر شاخصهای اقتصادی ابراز نگرانی کرده است. رئیس مجلس که از سالهای گذشته، جسورانه به تقبیح چپگرایی در مدیریت اقتصادی کشور برخاسته، احتمالاً به این واقعیت نیز واقف است که تا زمانی که انگارههای ذهنی مردم تغییر نکند، آرمان آزادسازی اقتصادی راه به جایی نمیبرد.
ریشههای عمیق نگرشهای سوسیالیستی در ذهن ایرانیان، آنجا رخ نشان میدهد که هنوز جملگی آنان، به شدت خواهان مداخله و اعمال کنترل دولت در تمام شئون زندگی خود به ویژه در حوزه مسائل اقتصادی هستند. برای مثال، حدود دو هفته است که افزایش قیمت پیاز و مرغ به مثابه وقوع بحرانی بزرگ، افکار عمومی و البته دولت را به خود مشغول کرده است. در این مدت، رسانهها، تومان به تومان نوسان قیمت پیاز را پوشش داده و از آنسو این افزایش قیمت در شبکههای اجتماعی نیز دستمایه اعتراضها و البته موجی از لطیفهسراییها شد. یعنی در این روزها که تمرکز دولت باید به تهدیدات خارجی و نیز ابرچالشهای اقتصادی معطوف باشد، شرایط بازار منجر به افزایش قیمت پیاز شده و کاهش دستوری قیمت این محصول نیز به مطالبه عمومی تبدیل میشود. حال آنکه این افزایش قیمت ناشی از کاهش مقطعی تولید و لطمه به محصولات کشاورزی در پی وقوع حوادث غیرمترقبه در سال گذشته بوده است. در شرایطی که عدم کنترل قیمت پیاز ممکن است به حساب ناکارآمدی دولت گذاشته شود، آیا مقامات دولتی - حتی اگر به مکانیسم عرضه و تقاضا باور داشته باشند- میتوانند از کنترل دستوری قیمتها خودداری کنند؟ البته رفتار دولتیها در ادوار مختلف این حقیقت را آشکار کرده است که آنان میل سیریناپذیری به کنترل و مداخله دارند؛ اما در عین حال، خود را از پیروان راستین اقتصاد آزاد معرفی میکنند. آنگاه، تناقضها در گفتار و عملکرد آنها به مسالهای آزاردهنده تبدیل میشود که البته این عارضه در همه دولتها شایع بوده است. برای مثال، دستکم در طول یک دهه گذشته، دولتمردان، چه بسیار بر طبل توسعه صادرات غیرنفتی کوبیدهاند؛ اما جالب است که بیشترین مداخلات دولتی برای تثبیت نرخ ارز، در همین دوره صورت گرفته است. نرخ واقعی ارز به عنوان متغیری است که از نظر صاحبنظران، نقش تعیینکنندهای در روند صادرات ایفا میکند.
در این صورت، اندیشهها و تمایلات سوسیالیستی، هم ساختارهای اقتصادی و هم انگارههای ذهنی ایرانیان از روشنفکر و تحصیلکرده تا یک فرد عادی را آلوده کرده است. احتمالاً دلیل ناکامی بسیاری از قوانین و سیاستهای مترقی را که برای آزادسازی اقتصادی نوشته شدند، نیز باید در همین ذهنهای آلوده جستوجو کرد.