ارتباطات در خدمت توسعه
ارتباطات چه نسبتی با توسعه دارد؟
فرقی نمیکند از کدام ابزار ارتباطی بهره گرفته شده باشد، تجربه جهان نشان میدهد از مطبوعات در دورههای روشنگری گرفته تا رادیو در زمینهای کشاورزی هند، از پیامک در روستاهای دورافتاده آفریقا تا توئیتر و فیسبوک در قلب بهار عربی، همگی به ابعادی از توسعه پایدار و همهجانبه کمک کردهاند.
فرقی نمیکند از کدام ابزار ارتباطی بهره گرفته شده باشد، تجربه جهان نشان میدهد از مطبوعات در دورههای روشنگری گرفته تا رادیو در زمینهای کشاورزی هند، از پیامک در روستاهای دورافتاده آفریقا تا توئیتر و فیسبوک در قلب بهار عربی، همگی به ابعادی از توسعه پایدار و همهجانبه کمک کردهاند. از 60 سال پیش که نخستین نظریات ارتباطات توسعه، بر نقش رسانهها در جلب مشارکت مردم در فرآیندهای توسعهبخش تاکید گذاشتند تا امروز، ارتباطات درهای بسیاری را به روی جوامع گشوده و فرصتهای بسیاری برای رشد و بهبود آن به وجود آورده است. به مدد فناوریهای نوین ارتباطاتی و اطلاعاتی، گوشیهای هوشمند، و شبکههای اجتماعی و با افزایش ضریب نفوذ اینترنت در جهان، امکان دسترسی اقشار مختلف جامعه، به ویژه آنها که همواره از ابتداییترین اطلاعات و خدمات محروم بودهاند، به اطلاعات ذیقیمت برای توسعه میسر شده است. رسانههای جریان اصلی نیز دیگر میدانند اگر در مسیر توسعه قرار نگیرند، اگر حق سخنگویی را برای تمام بخشهای جامعه فراهم نکنند، اگر پنهانکاری و اهمال کنند بیتردید رسانهها و شیوههای ارتباطی جایگزینی وجود دارد که این مسوولیت اجتماعی را بر عهده بگیرد و به همین دلیل است که آنها نیز بیش از گذشته برای همراه شدن با جریان توسعه تحتفشارند.
آنچه گفتیم تصویر کوچکی از دنیای در حال تغییر ارتباطات است که امروز شهروندان را با ابزارهایی که در جیب و کیفشان حمل میکنند توانمندتر کرده است. روز جهانی ارتباطات و جامعه اطلاعاتی، هر سال فرصتی است تا این جهان در حال تغییر و فرصتها و تهدیدهای آن را بشناسیم و ابزارهای آن را هوشمندانه در خدمت بگیریم. جهانی که امروز فراتر از رشد اقتصادی به توسعه پایدار همهجانبه میاندیشد نیازمند بهرهگیری از این فرصتها و مقابله با تهدیدهای آن است. بهرهمندی شهروندان از حقوق اولیه، دسترسی آنان به اطلاعاتی که برای زندگی و برای تصمیمسازیهای روزمره بدان نیاز دارند، بهرهمندی از بهداشت و آموزش، حق مشارکت سیاسی و اجتماعی و بسیاری از الزامات دیگر جامعه دموکراتیک، حداقلهایی است که میتواند با ارتباطات توسعه و سیاستگذاری صحیح و خردمندانه برای آن تامین شود.
ارتباط - حال از طریق اینترنت باشد یا تلفن موبایل یا رسانههای سنتی- بیش از پیش سبب نشر اطلاعات بازار، خدمات مالی، خدمات بهداشتی و آموزشی در مناطق دور از دسترس شده و به نحوی بیسابقه زندگی مردم را دستخوش تغییر کرده است. فناوریهای ارتباطاتی و اطلاعاتی به ویژه اینترنت پرسرعت پیشگام و پیشران بهبود زندگی مردم در جهان شدهاند چرا که توانستهاند شیوه کسب و کار، ارائه خدمات عمومی و فرآیندهای دموکراتیزه جامعه را متحول کنند. بانک جهانی میگوید هر 10 درصد رشد در اتصال به اینترنت پرسرعت میتواند رشد اقتصادی را 3 /1 درصد افزایش دهد. چه در محیطهای شهری و چه روستایی، فناوریهای نوین ارتباطاتی و اطلاعاتی در کنار رسانههای سنتی و مدرن توانستهاند بهرهوری را افزایش دهند و سبب شوند بازارها کارآمدی بیشتری پیدا کنند. این واقعیت که بیشترین خریداران گوشیهای هوشمند جهان، مردم کشورهای در حال توسعه (و عمدتاً مناطق روستایی) بودهاند نشان میدهد پلتفورم آیسیتی در حال خدمترسانی به اقشار کمدرآمد و کمسواد جهان است. شاید بتوان گفت این فناوریها و به تبع آن امکان ارتباط با صدها هزار نفر و میلیونها داده، فرصتهای اقتصادی جدیدی را برای تمام سطوح جامعه فراهم کرده است.
مطالعهای که در سال 2015 از سوی بانک جهانی روی 20 هزار شرکت در 56 کشور در حال توسعه انجام شد نشان داد کسبوکارهایی که از ICT استفاده میکنند به طور معناداری در مقایسه با سایرین کارآمدترند، سریعتر رشد میکنند، سرمایهگذاری بالاتری دارند و سودآورترند. گرچه عدم دسترسی به فناوریها و هزینه استفاده از آنها و حتی فقدان مهارت لازم برای استفاده از آنها میتواند مانعی برای توسعهبخشی این ابزارها باشد اما کشورهای در حال توسعه به مدد سازمانهای توسعه جهانی کوشیدهاند تا در این بخش سرمایهگذاری بیشتری انجام دهند و موانع پیش روی آن را بردارند. برخی دولتها هم به آموزش و توسعه مهارتهای انسانی روی آوردهاند تا بیشترین بهره را از توسعهبخشی ICT ببرند.
اما تنها رهاورد ارتباطات، رشد اقتصادی نیست. در همه حوزهها از سیاست گرفته تا فرهنگ و جامعه، ارتباطات میتواند منشأ رشد و توسعه باشد. این فناوریها به یاری مردم آمدهاند تا آگاه شوند، حقوق خود را بشناسند، رها از کنترل و نظارت، عقیده و نظرشان را بیان کنند، مطالبات شهروندی خود را با دولتمردانشان در میان بگذارند و از همه مهمتر با مشارکت آگاهانه و همراهی با سیاستها، توسعه همهجانبه کشورشان را میسر کنند. از پیامکهایی که به بهبود بهداشت و سلامت در مناطق فقیر آفریقا کمک کرده است، تا رادیویی که به یاری کشاورزان هند آمده تا شعار «موبایلی در یک دست و سنگی در دست دیگر» که تونس را در مقابله با فساد پلیس و دولت بسیج کرد، همگی از مصادیق توسعهبخشی ارتباطات به شمار میروند؛ حال این توسعه اقتصادی باشد یا سیاسی و اجتماعی.
ارتباطات توسعهبخش از منظر سازمان ملل
سازمان ملل متحد برای دورنمای ارتباطات توسعهبخش چهار لایه را تعریف کرده و با بهرهگیری از این دورنما و به کمک سازمانها و نهادهای زیرمجموعه خود برنامههای مختلفی را برای توسعه کشورهای فقیر جهان تدوین و اجرا کرده است:
1- ارتباطات برای تغییر رفتار. این شکل از ارتباطات فرآیند تعاملی است که با استفاده از ترکیبی از کانالهای ارتباطی، پیامهای توسعهبخش را منتشر و رفتارهای مثبت و مناسب را در جامعه ترویج و ابقا میکند. این دیدگاه، تغییرات اجتماعی و تغییرات فردی را دو روی یک سکه در نظر میگیرد و از سال 1950 تاکنون، بهترین رویکرد در برنامههای توسعهبخش محسوب میشود. رویکرد ارتباطات برای تغییر رفتار به ویژه در برنامههای سلامت و بهداشت سازمان ملل از جمله مقابله با HIV بسیار مورد استفاده قرار گرفته است.
با توجه به اینکه رفتارهای فردی در بسترهای اجتماعی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مختلف شکل میگیرد، این سیاستهای ارتباطی به طور همزمان بازاریابی اجتماعی، آموزش و سرگرمی، سیاستهای عمومی، نظام رسانهای، توانمندسازی فردی و اجتماعی و روابط عمومی را در بردارد. برخی میگویند جنبه محوری رابطه بین ارتباطات و رفتار، «خیالاندیشی» (Ideation) است؛ یعنی توزیع و انتشار شیوههای جدید تفکر از طریق تعامل ارتباطی.
2- ارتباطات برای تغییر اجتماعی. این رویکرد تاکید دارد که «دیالوگ»، محور توسعه است و برای توسعه به مشارکت و توانمندسازی افراد و اقشار ضعیف جامعه نیاز است. این تفکر رویکرد مشارکتجویانه دارد و بر اهمیت ارتباطات افقی، نقشآفرینی افراد به عنوان عوامل تغییر و نیاز به مهارتهای مذاکره و مشارکت تاکید میگذارد. ارتباطات برای تغییر اجتماعی میگوید افراد جامعه باید از طریق گفتوگو موانع پیش پای خود را بردارند و راههایی برای دستیابی به اهدافی که تعیین کردهاند پیدا کنند. از طریق این فرآیند گفتوگوی خصوصی و عمومی، تمام اعضای جامعه مدنی، تعریف میکنند که چه هستند و به چه چیز نیاز دارند و چه میخواهند. ضمن آنکه تشخیص میدهند برای آنکه زندگی بهتری داشته باشند چه چیزهایی باید تغییر پیدا کند. این رویکرد، بیشتر بر کنشها و تغییرات بلندمدت اجتماعی مبتنی بر رفتارهای فردی متکی است. سازمان ملل متحد میگوید این رسانههای جمعی و سایر شیوههای ارتباطات، اطلاعرسانی و انگیزشی هستند که میتوانند فرآیند گفتوگوی اجتماعی را میسر کنند و سبب تغییرات اجتماعی شوند.
3- ارتباطات مدافعهجویانه. این سطح از ارتباطات دربرگیرنده کنشهای سازمانیافتهای است که هدف آن تاثیرگذاری بر محیط سیاسی، تصمیمات سیاسی و برنامهای، درک عمومی از هنجارهای اجتماعی، تصمیمسازی برای سرمایهگذاری و حمایت اجتماعی و توانمندسازی در خصوص مسائل مختلف است. این تفکر، ابزار ایجاد تغییر در حکمرانی، روابط قدرت، روابط اجتماعی و نگرشها و حتی عملکرد سازمانی است. از طریق ارتباطات مدافعهگر، سیاستسازان و رهبران سیاسی و اجتماعی در هر سطحی ناگزیر میشوند محیط سیاسی و قانونیای ایجاد و از آن حفاظت کنند که در آن دسترسی به منابع عادلانه برای تمام بخشهای جامعه فراهم شود.
4- توانمندسازی محیط رسانهای - ارتباطی. این سطح از ارتباطات توسعهبخش تاکید دارد که توانمند کردن ارتباطات از اقدامات حرفهای و ضروری است تا به واسطه آن:
♦ رسانههای آزاد، مستقل و متکثر که در خدمت منافع جامعه هستند فعال شوند.
♦ عموم مردم به طیف گستردهای از رسانهها و مجاری ارتباطی از جمله رسانههای اجتماعی، دسترسی یابند.
♦ مقررات عادلانهای برای پخش رادیویی و تلویزیونی تدوین شود.
♦ نظام پاسخگویی رسانهای شکل بگیرد.
♦ آزادی بیان تامین شود به نحوی که همه گروهها بتوانند عقاید خود را مطرح و در مباحثات توسعهای و فرآیندهای تصمیمسازی، مشارکت کنند.
از نظر سازمان ملل ارتباطات توسعهبخش رویکردی مبتنی بر حقوق بشر دارند، برابری جنسیتی را تقویت میکنند، ضمن آنکه با پایداری محیطزیست همخوان هستند. سازمان ملل بر مبنای این چهار سطح از ارتباطات توسعهبخش و با کمک نهادها و سازمانهای مرتبط، از جمله یونسکو، یونیسف، فائو، بانک جهانی و سازمان بهداشت جهانی برنامههای توسعهبخش مختلفی را در کشورهای جهان به اجرا درآورده است.
روزنامهنگاری در خدمت توسعه
همه بر این دیدگاه توافق دارند که رسانهها و جریان آزاد اطلاعات پیششرط توسعه انسانی و حکمرانی دموکراتیک هستند. این رسانههای آزاد و متکثرند که میتوانند تضمین کنند طیف کاملی از صداها و عقاید در جامعه انعکاس پیدا کردهاند. بیتردید رسانهها برای آنکه آزادانه حرف بزنند و عمل کنند نیاز به مقررات حمایتی و محیط کارآمدی دارند که استانداردهای بالای روزنامهنگاری در آن از سوی جزءجزء سیستم، به ویژه کادر حرفهای روزنامهنگاری رعایت شود.
روزنامهنگاران حرفهای باید قادر باشند مجموعه گستردهای از فعالیتهایی را که بخش عمومی یا خصوصی در آن درگیرند تحلیل انتقادی کنند؛ از فرآیندهای صلح گرفته تا انتخابات یا از تغییرات زیستمحیطی تا مقررات مربوط به مصرفکنندگان یا قوانین مالی. بسیاری از کشورهای در حال توسعه از دسترسی به منابعی که با آن بتوانند روزنامهنگاری یا محیط رسانهای خود را تقویت کنند بیبهرهاند. در حالی که به ویژه در عصر رسانههای جدید این منابع برای توسعه روزنامهنگاری شبکهای ضروری است. اما این تنها مشکل جهان در حال توسعه نیست. یکی از بزرگترین موانع توسعهبخشی رسانهها در این جوامع نظارتهای سخت، قوانین دست و پاگیر و نبود آزادی بیان و آزادی مطبوعات است. روزنامهنگاران در این جوامع اغلب تحتفشار سانسور، از نقد عملکرد دولتمردان میپرهیزند و شیوههای کمهزینه اطلاعرسانی و خبرنگاری را به روشهای وقتگیر و پرخطر مانند روزنامهنگاری تحقیقی یا پیگیرانه که لازمه توسعهبخشی رسانههاست ترجیح میدهند. کشف و پرده برداشتن از ابعاد مختلف رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، رسانه و البته خبرنگاران را در معرض دشواریها و خطرات بسیاری قرار میدهد. میتوان گفت روزنامهنگاری توسعه اساساً پرهزینه است. در هر حال باید به خاطر داشت هر سیاستی که میخواهد ارتباطات را در خدمت توسعه قرار دهد میبایست حامی محیط رسانهای، تسهیل و تامینکننده دسترسی به اطلاعات چه برای خبرنگاران و چه شهروندان باشد و نقش حیاتی و پویای رسانهها در دیدهبانی و آموزش را تقویت کند.
رکن پنجم دموکراسی و توسعه
برخی اندیشمندان، از رسانههای اجتماعی -که پلتفورمی برای تولید و توزیع اطلاعات هستند- به عنوان رکن پنجم دموکراسی یاد میکنند؛ مجرای جدیدی که در آن افراد میتوانند اخبار و اطلاعات خود را به جریان بیندازند و محتوایی را تولید یا مصرف کنند که کاملاً مستقل از هر رسانه سنتی خبری است. رسانههای اجتماعی به عموم مردم اجازه دادهاند که عقاید و افکار خود را به صورت تمرکززداییشده ابراز کنند. این عقایدی که ورای اعمال سانسور و کنترلهای مرسوم ابراز میشوند به زودی به موضوع برجسته در رسانههای سنتی هم تبدیل میشوند و در اتحاد با آن میتوانند موجی ایجاد کنند که منشأ شکلگیری یک حرکت اجتماعی جدی باشد. در عمل، این دو رسانه یکدیگر را تقویت میکنند؛ گزارشهای مطبوعاتی و تلویزیونی در وب و رسانههای اجتماعی منتشر میشود و این رسانهها رویدادهای خبری را در میان مخاطبان گستردهتر آنلاین بازنشر میکنند.
در این فضای جدید که به مدد فناوریهای نوین ارتباطاتی و اطلاعاتی ابداع و با گوشیهای هوشمند موبایل گسترش جهانی پیدا کرده، گفتمانهای متعددی شکل میگیرد؛ گفتمانهایی که در نهایت میتواند به ابزاری برای توسعه تبدیل شود. این گفتمانها از آنجا که از سوی خود شهروندان شکل میگیرد و به جریان میافتد بیش از محتوای رسانههای سنتی میتواند مشوق و انگیزهای برای مشارکت شهروندان باشد و آنها را به همراهی با فرآیندهای توسعهبخش ترغیب کند. در این فضا آنها تولیدکنندگان محتوا هستند، میخوانند، میآموزند، آگاهتر از قبل خواهند شد و از همه مهمتر به ابزاری دسترسی پیدا کردهاند تا مطالبات خود را در آن مطرح کنند، فساد و سوءاستفاده از قدرت را گزارش دهند و در نهایت سیاستمداران را به تغییر و اصلاح شرایط موجود به نفع توسعه جامعه وادارند. رسانههای اجتماعی به شیوههای مختلفی میتوانند به یاری کشورهای در حال توسعه بیایند و آنها را در دستیابی به توسعه یاری دهند چرا که:
♦ تسهیلگرند. آنها امکان دسترسی به اطلاعات را برای تمام کسانی که میتوانند این رسانهها را ببینند فراهم میکنند. در کشورهای در حال توسعه این قابلیت بدان معناست که مردم مناطق روستایی یا دورافتاده که دسترسی کمی به خدمات دارند اکنون میتوانند خدمات بهداشتی، آموزشی و مالی دریافت کنند. سازمان بهداشت جهانی در این باره میگوید پیامهای اضطراری ما در مورد شیوع بیماریها از طرق توئیتر میتواند سریعتر از هر نوع ویروس آنفلوآنزا منتشر شود.
♦ به حفظ جان انسانها کمک میکنند. این رسانهها میتوانند تصویری آنی و به موقع از وضعیت زندگی افراد در سراسر جهان به دست دهند. فرقی نمیکند این تصویر از شیوع یک بیماری در کشورهای آفریقایی باشد یا بروز جنگ داخلی در کشور دیگر. پایش هوشمندانه این رسانهها میتواند در شرایط بحران، سبب اقدامات مداخلهای ملی و در صورت نیاز مداخله بینالمللی شود. بسیاری معتقدند توئیتر سریعتر از هر رسانه و سازمانی در جهان کمبودها، بحرانها، بیماریها، نقض حقوق بشر یا فساد اداری را در جهان گزارش میدهد.
♦ سبب توانمندسازی اقتصادی میشوند. فرقی نمیکند برای ارائه وامهای خرد باشد یا اعلام قیمت محصولات کشاورزی؛ رسانههای اجتماعی قادرند حتی کسانی را که در پایینترین پلههای نردبان اقتصاد ایستادهاند منتفع کنند. کشاورزان در کشورهای در حال توسعه از بسیاری اطلاعات در مورد تسهیلات کشاورزی یا قیمت محصول خود بیخبرند. موسسه مالی بینالمللی در همین راستا پروژهای راهاندازی کرده تا از طریق پیامک به کشاورزان مناطق روستایی اطلاعرسانی کند.
♦ موجب تحرک افکار عمومی میشوند. تجربه کشورهای مختلف نشان داده است که با بهرهگیری از رسانههای اجتماعی میتوان افکار عمومی را آگاه، تحریک یا هدایت کرد؛ حال در جهت اعتراض، مشارکت سیاسی یا مطالبه حقوق و عدالتخواهی. در کشورهایی که بهار عربی را تجربه کردند رسانههای اجتماعی به ابزاری برای اعتراض علیه فساد و دیکتاتوری تبدیل شد. به ویژه توئیتر برای سازماندهی حرکتها و مقابله با نیروهای امنیتی نقش موثری داشت. اما فراتر از انقلاب و اعتراض، این رسانهها میتوانند سبب شکلگیری گفتمانهای مختلفی در فضای شبکهای شوند که به اصلاح و تغییر رفتارهای اجتماعی در راستای توسعه کمک خواهد کرد. مقابله با فساد، حمایت از حقوق زنان و کودکان، حفاظت از محیطزیست و تشویق به مشارکت سیاسی تنها برخی از این گفتمانها هستند.
♦ میتوانند نقض حقوق و وجود فساد را برملا کنند. پیش از گوشیهای هوشمند به تصویرکشیدن زندگی روزمره در قالب ویدئو، مهارت و ابزارهای پیچیدهای میخواست. تا پیش از یوتیوب، فیسبوک و شبکههای اجتماعی موبایلی هم، به اشتراک گذاشتن این ویدئوها -هر قدر مهم و منحصربهفرد- کار دشواری بود. اما امروز همه شهروندان در هر لحظه در کیف و جیب خود دوربین کوچکی را حمل میکنند که میتواند تصویر فساد و نقض حقوق را در لحظه با جهان به اشتراک بگذارد. این تصاویر از قاهره تا مصر و از ونزوئلا تا روسیه توجه و تمرکز جهان را به مسائل داخلی کشورها جلب میکند و دولتمردان را وامیدارد برای اصلاح رویههای موجود چارهای بیندیشند.
♦ به انتخابات عادلانه و صحیح کمک میکنند. رسانههای اجتماعی با انتشار اطلاعات، سبب آگاهی رایدهندگان میشوند و به آنان در انتخاب درست یاری میرسانند. شهروندان آگاه و توسعهیافتهای که به مدد رسانههای هوشیار و توسعهیافته تربیت شدهاند در انتخابات نیز نمایندگان توسعهیافتهای را برمیگزینند و خود و کشورشان را در مسیر توسعه قرار میدهند.
توسعه بیتردید از ارتباطات تاثیر میپذیرد و بر آن تاثیر میگذارد. آنچه مهم است شناخت ظرفیتهای ارتباطات توسعهبخش و تقویت این ظرفیتهاست. رسانههای سنتی و مدرن با دستها و چشمهای بسته نمیتوانند مسیر پیش رو را ببینند و شهروندان را در طی این مسیر یاری دهند. برای توسعهبخشی حداکثری رسانهها، بیتردید باید زمینههای دیدن، شنیدن و گفتن آنها را فراهم کرد.