ایران و مسیر طولانی LNG
ایران چگونه میتواند در صادرات گاز طبیعی مایع موفق عمل کند؟
پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری بخش عمدهای از نگرانیهای مرتبط با آینده صنعت نفت را برطرف کرد و شرکتهای نفتی خارجی که پس از روی کار آمدن ترامپ، ترمز حرکت به سمت بخش نفت و گاز ایران را تا حدی کشیده بودند، با تثبیت جایگاه دولت فعلی برای یک دوره چهارساله دیگر، امیدوارانه به سالهای پیش رو نگاه میکنند.
پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری بخش عمدهای از نگرانیهای مرتبط با آینده صنعت نفت را برطرف کرد و شرکتهای نفتی خارجی که پس از روی کار آمدن ترامپ، ترمز حرکت به سمت بخش نفت و گاز ایران را تا حدی کشیده بودند، با تثبیت جایگاه دولت فعلی برای یک دوره چهارساله دیگر، امیدوارانه به سالهای پیش رو نگاه میکنند.
در بخش نفت و گاز، یکی از مهمترین طرحهایی که سال گذشته تفاهمنامه توسعه آن به سرانجام رسید، پروژه پنج میلیارددلاری فاز ۱۱ پارس جنوبی بود که میان شرکت ملی نفت و کنسرسیومی متشکل از توتال فرانسه، CNPC چین و پتروپارس به امضا رسید. فاز ۱۱ آخرین بخش از میدان پارس جنوبی است که اقدام برای توسعه آن صورت گرفته است، اما هنوز برنامه قطعی در مورد شیوه استفاده از گاز تولیدی این فاز اعلام نشده است، در حالی که یکی از گزینههای مطرح در مورد مصرف گاز تولیدی آن، به عنوان خوراک پروژه Iran LNG است. آنچه روشن است، پس از گذشت بیش از ۱۳ سال از امضای اولین تفاهمنامه با شرکت ENI در خصوص توسعه گاز طبیعی مایع یا Liquefied Natural Gas) LNG) در ایران، هنوز ما توفیق نداشتهایم در این بخش به صادرات برسیم. از سال ۱۳۸۳ که تفاهمنامه مربوط به LNG امضا شد، تلاشهای فراوانی برای دستیابی به امکان صادرات آن صورت گرفت که متاسفانه این تلاشها به علت اعمال تحریمها از سوی دول غربی به نتیجه نرسید. طرحهای پیشنهادی Persian LNG و Pars LNG هر کدام به دلیل عدم دسترسی به تکنولوژی مایعسازی گاز و بیمیلی ادامه فعالیت شرکتهای خارجی بیسرانجام ماند.
در این مدت اما، بازار و بازیگران LNG دستخوش تغییرات فراوان شدهاند. رقیب منطقهای ما قطر -که در میدان پارس جنوبی با ایران شریک است- به بزرگترین صادرکننده LNG در دنیا بدل شده و سرمایهگذاریهای عظیم در این بخش بازار عرضه را تا چند سال آینده کاملاً اشباع کرده است.
از مجموع ۲۶۴ میلیون تن تولید جهانی LNG در سال ۲۰۱۶، معادل ۷۷ میلیون تن سهم قطر بوده و استرالیا، مالزی، نیجریه و اندونزی دیگر تولیدکنندگان اصلی بودهاند. در طرف تقاضا در همین سال، ژاپن، کره جنوبی، چین و هند بیشترین سهم را در واردات LNG داشتهاند. روند رشد ظرفیت فروش بسیار چشمگیر بوده بهگونهای که قطر با ظرفیت فروش سالانه پنج میلیون تن LNG در سال ۲۰۰۰ به ظرفیت قراردادی فروش ۸۴ میلیون تن در سال ۲۰۱۶ رسیده است و استرالیا در مدت زمان مشابه از هفت میلیون به ۳۶ میلیون تن و ایالات متحده از یک میلیون تن در سال ۲۰۰۰ به ۶۳ میلیون تن در سال ۲۰۲۰ خواهد رسید. در طول زمان ۱۷ساله تا پایان سال ۲۰۱۶، طرحهای صادرات LNG با ظرفیت جمعاً ۳۴۱ میلیون تن در دنیا کلید خورد و سرانجام به اشباع شدن بازار طی سالیان اخیر انجامید و همراه با کاهش قیمت نفت طی چند سال اخیر، بازار جهانی تا چند سال آتی رغبت چندانی به طرحهای نو LNG نخواهد داشت.
LNG در ایران
حال این تحولات چه پیامدی برای برنامه توسعه صنعت LNG در ایران دارد؟ با توجه به اشباع عرضه در بازار بینالمللی حاصل از پروژههای کلیدخورده در سالهای گذشته و کاهش قیمت نفت و گاز طی سالیان اخیر، سوددهی طرحهای جدید LNG تحت فشار بوده و به همین دلیل جذب سرمایه برای ساخت این واحدها دشوار خواهد بود. به عنوان مثال، یکی از عوامل مهم و الزامآور در برنامهریزی طرحهای LNG، انعقاد قرارداد فروش طولانیمدت با خریدار است که در شرایط فعلی، با توجه به وفور عرضه در بازار، یافتن خریداری که حاضر به تعهد خرید طولانیمدت با قیمت مطلوب برای تولیدکننده شود غیرمحتمل است.
اما روی دیگر سکه، با داشتن نگاه درازمدت، شناسایی نقاط قوت و ضعف و استفاده از ظرفیتها میتوان در عرصه LNG گامهای مهمی روبهجلو برداشت.
اول در بعد بازار کلان جهانی، اشباع کنونی به وجود آمده و افت قیمتها هرچند به نظر میرسد تا چند سال با ما باشد اما همیشگی نخواهد بود. وفور عرضه LNG در حال حاضر، باعث کاهش انگیزه سرمایهگذاری در طرحهای تولیدی شده و همین عامل دلیلی برای افت عرضه و به تبع آن افزایش قیمت در آینده دور خواهد بود. جدای از بحث سیکل عرضه و تقاضا، در مورد LNG به طور خاص، عوامل دیگری در جهت ارزشافزایی طرحهای عرضه LNG نقش خواهند داشت. جایگزینی گاز طبیعی به جای زغالسنگ یا انرژی هستهای برای تولید برق در کشورهایی مانند چین، هند یا ژاپن یکی از عوامل است.
کنفرانس تغییر اقلیم که به معاهده پاریس انجامید، محرکی مهم برای تغییر خوراک نیروگاههای تولید برق از زغالسنگ به سوختهای تمیزتر مانند گاز طبیعی است. در ژاپن نیز فاجعه هستهای که چند سال پیش اتفاق افتاد سیاستهای تولید برق را به سمت بهکارگیری گاز طبیعی سوق داده است. دومین عامل، اجرای سیاست الزامآور کاهش گوگرد در سوخت کشتیها از سال ۲۰۲۰ است. این مصوبه، فرصتی خواهد بود برای استفاده از LNG در کنار نفت کوره به عنوان سوخت کشتیها که البته این تغییرات نیازمند آمادهسازی زیرساختهای مرتبط در صنعت کشتیرانی است. عامل سومی که تاثیر مثبتی بر ارزشافزایی طرحهای عرضه LNG دارد، کاهش هزینههای تولید از طریق پیشرفتهای تکنولوژی و بهینهسازی داراییها خواهد بود. این عوامل نویدبخش دورانی روشن برای عرضهکنندگان LNG در آینده درازمدت است.
از بخش تحولات بازار جهانی که بگذریم، ایران از نقاط قوت و ضعف مختلفی در مسیر تبدیلشدن به یک بازیگر در عرصه LNG برخوردار است. اصلیترین نقطه قوت، بهرهمندی از ذخایر عظیم گازی به ویژه در پارس جنوبی و دسترسی به آبهای بینالمللی است. در کنار این اجرای چارچوب قراردادهای جدید نفتی -موسوم به IPC- به شراکت طرفهای خارجی و تولید هر چه زودتر گاز خوراک واحدهای LNG کمک میکند. اما در بخش تهدیدها و نقاط ضعف، در اجرای طرحهای نفت و گاز به طور کلی، ریسک سیاسی همواره به عنوان عاملی بازدارنده، مانع حضور گسترده آورندگان سرمایه و تکنولوژی در این بخش بوده است. ریسک سیاسی ضمن محدود کردن تعداد بازیگران معتبر بینالمللی که تمایل به فعالیت در ایران را دارند، هزینه تامین منابع مالی را افزایش داده و توجیهپذیری اقتصادی طرحها را با چالش مواجه میکند و از دیگر سو، تنگناهای سیاسی و بینالمللی دسترسی اقتصاد کشور به شبکه بانکی بینالمللی را محدود میکند. داشتن دیپلماسی فعال و هوشمند که به نظر میآید در دولت دوازدهم ادامه داشته باشد میتواند از این بار ریسک سیاسی بکاهد.
عامل دیگری که چالشی برای صادرات LNG خواهد بود، مصارف جایگزین برای گاز تولیدی است. با توجه به مصرف سرانه بالای گاز در ایران در مقایسه با میانگین بینالمللی، حجم مصرف داخلی -به ویژه در زمستان- مازادی را جهت صادرات به صورت LNG باقی نمیگذارد. از دیگر سو، با توجه به اهمیت صادرات نفت و افت فشار مخازن نفتی سالخورده، تزریق گاز جهت افزایش فشار و افزایش تولید نفت، رقیب دیگری برای صادرات گاز از طریق LNG به شمار میرود.
اما سوال آن است که در کوتاهمدت چه میتوان کرد؟ با توجه به شرایط سخت فعلی بازار، ساخت واحد مایعسازی پرهزینه روی خشکی، اقدامی دشوار و غیراقتصادی است. راهحلهای جایگزینی که میتواند در کوتاهمدت ایران را به یکی از صادرکنندگان LNG تبدیل کند، استفاده از مدلهای FLNG یا مایعسازی از طریق واحدهای شناور است که در قیاس با واحدهای ثابت روی خشکی هزینه کمتری داشته و نیازمند قراردادهای فروش با دوره کوتاهتر و حجم فروش پایینتر هستند و این واحدها معمولاً سریعتر به بهرهبرداری میرسند. تمام این عوامل به کاهش ریسک طرح منجر شده و با توجیهپذیرکردن اقتصادی، جذب سرمایه برای راهاندازی آن را تسهیل میکنند. برخی کشورها از جمله استرالیا، مالزی، کامرون و گینه استوایی از روش FLNG استفاده کردهاند. در ایران، مهمترین اقدام که در پایان فروردین سال 13۹۶ صورت گرفت، امضای قرارداد فروش گازهای همراه نفت میدان فروزان بود که بر اساس آن شرکت خریدار نخستین واحد FLNG ایران را در دو سال آینده راهاندازی میکند و دوران بهرهبرداری پنج سال پس از راهاندازی خواهد بود. آنچه مسلم است، گاز طبیعی نقشی تعیینکننده در ترکیب انرژی جهانی طی دهههای آتی خواهد داشت و با توجه به ذخایر کهکشانی ایران از این موهبت خدادادی، داشتن راهبردی دقیق برای کوتاهمدت و درازمدت برای استفاده از انواع شیوههای صادرات گاز طبیعی از جمله LNG ضروری به نظر میرسد.